🔹«عترت» از آن جهت که بر مبنای قرآن عمل می کند (هو المعتصم بحبل الله وحبل الله هو القرآن) و دربردارنده قرآن است (قرآن در قلب امام موجود است، «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم») بلکه معلم و مبین قرآن(معلم قرآن میبایست بر قرآن اشراف داشته باشد) و کتاب الله الناطق و دلیل و راهنمای بر قرآن (لاَ یَزَالُ کِتَابُ اَللَّهِ وَ اَلدَّلِیلُ مِنَّا یَدُلُّ عَلَیْهِ) و ولی قرآن (إن علیاً کان قیم القرآن) است ، از اینرو ثقل اکبر و عامل اصلی در ثقلین محسوب میشود (قرآن بدون عترت فرض دارد اما عترت بدون قرآن فرض ندارد)، همینطور «ولایت» نقش محوری در شبکه مفاهیم و معارف دین و قرآن دارد بلکه قطب قرآن است (قال أبو عبدالله علیه السلام: « الإمام الصادق علیه السلام : إنَّ اللّه َ جَعَلَ وَلایَتَنا أهلَ البَیتِ قُطبَ القُرآنِ ، وقُطبَ جَمیعِ الکُتُبِ، عَلَیها یَستَدیرُ مُحکَمُ القُرآنِ، وبِها نَوَّهَتِ الکُتُبُ ویَستَبینُ الإِیمانُ» .
برای تفقه بر محور ثقلین، لازم است بصورت دقیق تری، از نقش و روابط تعاملی ایندو سخن گفت.
🔹آنچه در تبیین این ارتباط لازم است مورد توجه قرار گیرد اینکه آیات قرآن، نقش عظیمی به عنوان میزان و معیار سنجش روایات دارند در عین حالی که روایات، دریچه فهم آیات قرآن هستند و بدون روایات نمی توان فهمی عمیق و فقیهانه از آیات قرآن داشت، چرا که اهل بیت علیهم السلام مخاطبان واقعی قرآن و مبین معارف قرآن هستند و بیان ایشان همواره راهگشای فهم و درک عمیق تری از قرآن است (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ). در واقع هرچند سطحی از فهم برای هرگونه مخاطب قرآن حتی کفار قابل استحصال است لکن فهم فقیهانه و دقیق قرآن از طریق اهل بیت علیهم السلام و فهم کلام ایشان واقع میشود. به عبارت دیگر، «تمسک به ثقلین» شرط فقاهت است که در این تمسک، هر چند عترت را ثقل اکبر می دانیم لکن از طریق ایجاد شبکه ای با حضور تعاملی و تعاضدی آیات و روایات، تفقه شکل می گیرد. از طرفی سنجش روایات از طریق عرضه روایات بر آیات و از طرفی فهم دقیق تر آیات از طریق روایات میبایست توأمان صورت گیرد و نمی توان از تقدم و تأخر یکی بر دیگری یا اصلی و فرعی بودن یکی از آنها بطور کلی سخن گفت بلکه دو بال برای پرواز پرنده فهم و درک در آسمان معارف دین هستند که جدایی آنها از همدیگر ممکن نیست. فقال (ع) هُو مُعتصم بِحَبل الله و حَبل الله هو القرآن لایفترقان إِلی یَوم القیامه والِإمام یَهدی إلی القُران و القُران یَهدی إِلی الإِمام وَ ذلک قَول الله عزوجل «إِنّ هذا القران یَهدی لِلّتی هِی اقوم». (نورالثقلین, 1/377)
🔹 این روند تعاملی در فهم معارف دین، از طریق شبکه ای فراهم میشود که در یک ساختار هرمی، سیری از اجمال و متقنات و محکمات داشته باشد و با نقش تعاملی آیات و روایات، شبکه مفاهیم تفصیل و تکثیر و تکمیل شود. در واقع عرضه روایات بر آیات یا تبیین آیات با روایات، بصورت انتزاعی و موردی واقع نمی شود بلکه در یک نظام روابط و شبکه منسجم عرضه و تبیین صورت می گیرد، ویژگی مهم چنین شبکه ای، افزایش دقت و سهولت در ارزیابی و سنجش حجیت دقیق تر روایات از طریق شبکه معارف بر آمده از آیات و نیز شکل گیری شبکه معارف آیات به کمک روایات است. در چنین شبکه ای، موافقت هر روایاتی با قرآن و سنت محرز و دستیابی به شواهدی از روایات متقن (محکمات) ممکن میشود.( لَا تَقْبَلُوا عَلَیْنَا حَدِیثاً إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِیثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ)
بر این اساس در ترسیم شبکه مفاهیم، می توان بر اساس تفریع اصول و تکیه بر متقنات دین عمل نمود، در واقع محکمات قرآن و روایات می توانند تبیین کننده متشابهات قرآنی و روایی باشند.
🔹 لازم به ذکر است این سیر از اصول و محکمات و متقنات و سنجش متشابهات با آن و تفصیل و تفریع محکمات و اصول در خود روایات هم امکان دارد کما اینکه فرموده اند : «من رد متشابه القرآن الی محکمه فقد هدی الی صراط المستقیم، ثم قال : إن فی أخبارنا محکماً کمحکم القرآن و متشابهاً کمتشابه القرآن، فردوا متشابهها الی محکمها، و لا تتبعوا متشابهها دون محکمها، فتضلوا» و همانطور که بخشی از قرآن می تواند بخشی دیگر را تصدیق کند (إن کتاب الله لیصدق بعضه بعضا )، شبکه منسجم و منظم معارف قرآنی و روایی نیز می تواند تصدیق کننده اجزای دیگری از آیات و روایات باشد.
🔹نکته مهم اینکه در عرضه آیات و روایات بر یکدیگر، کشف جدید، محصولات تازه و افزوده های معرفتی خواهیم داشت و این سیر تکامل معرفتی تا قیامت ادامه دارد و به میزان اشراف بر معارف قرآنی و روایی توسعه و تکامل میابد و شبکه مفاهیم روشی برای این منظور است، در برخی روایات، از پیوند آیات و روایات تحت عنوان «شاهد» یا «موافق» یاد شده است که این شواهد و موافقتها میتواند در شکل گیری شبکه منظم و منسجم مفهومی و معنایی بین آیات و روایات، مؤثر باشد، به عبارت دیگر هر مفهوم قرآنی و روایی را می توان با شواهد و مؤیدات قرآنی و روایی دیگر همراه ساخت و از این همراهی، معارف جدیدی نتیجه گرفت :
امام جعفرصادق علیه السلام در این باره به ابن ابى یعفور فرمود: «اذا ورد علیکمحدیث فوجدتم لهشاهدا من کتابالله او من قول رسولالله، و الا فالذىجاءکم به اولى به». (وسائلالشیعه، ج 27، ص 110، رقم 11.) همچنین: «کل شئ مردود الىالکتاب و السنه و کل حدیث لایوافقکتابالله فهو زخرف» اى باطل (همان، ص 111، رقم 14)
پیامبر گرامى صلی الله علیه و آله در منى ضمن ایراد خطبهاى فرمودند: «ایهاالناس، ما جاءکم عنى یوافق کتابالله فانا قلته، و ما جاءکم یخالفکتابالله فلم اقله» (همان، رقم 15)
در صحیحه جمیل بن دراج از امام صادق علیه السلام آمده است: «ان على کل حقحقیقة، و ان على صواب نورا. فما وافق کتابالله فخذوه و ما خالفکتابالله فدعوه» (همان، ص 119، رقم 34)