🔹یکی از مباحث چالش برانگیز تطور و تکامل فقه نیز بحث موضوع شناسی است که برخی گمان کرده اند به تناسب پیشرفت و پیچیدگیهای تمدنی، فقیه نیز میبایست در آن سیاه چاله های پدید آمده از موضوعات متعدد و متنوع، خوض و غور داشته باشد ، غافل از اینکه موضوعات تمدنی که حاصل تعمق باطل و عمران و آبادی غیرلازم دنیای مادی است، همواره برای شیاطین اسبابی است که اهل ایمان را به خود مشغول ساخته و ایشان را از پرداختن به أهم و اولویتها بازدارند، در واقع فقاهت با رویکرد انحلال تمدنی، خود را از مسیر مبهم و تاریک و بی نتیجه فرایند موضوع شناسی تمدن پیشرفته و محصولات پیچیده و نسبتها و روابط رو به تزاید و تکاثر و تعمق و تشطت رها ساخته و از اشتغالات بیهوده فقیه می کاهد و او را از بررسی و مطالعه غیر ضروری موضوعات تمدنی باز داشته و هم و غم و تلاش او را منصرف در انحلال موضوعات در وضعیت مطلوب می نماید. اینکه به موازات پیشرفتهای تمدنی و تنوع محصولات تمدنی و پیچیدگی روابط و نسبتهای موضوعات تمدنی، فقه و فقاهت بخواهد توان و تلاش خود را به بررسی و شناخت دقیق آنها بپردازد، معنایی جز انفعال فقه نسبت به ولایت کفر و مدیریت طاغوت در موضوع سازی، حادثه سازی، جریان سازی، جامعه سازی، جهانی سازی و ... ندارد و هر روز باید شاهد تغییر و تحولات جدید محیطی جریان باطل و دنباله روی فقیه در مطالعه و بررسی آن باشیم! اگر در یک نگاه واقع بینانه، تمدن مادی موجود و محصولات و پیشرفتها و روابط و نسبتهای آنرا باطل و مخرب دین و دنیا و مضر به حال بشر و بازدارنده از حیات طیبه بدانیم، هیچگاه در طرد و نفی و ضرورت انحلال آن تردید نخواهیم کرد و چنین مبنایی در فقاهت، موضوع شناسی را از دشواریهای غیر مفید و قید و بندهای غیر ضروری نجات داده و بر تبیین شرایط «خروج از ظلمات بسوی نور» متمرکز می گرداند، یافتن مختصات خروج از ظلمات تمدن غرب و محصولات و روابط آن، در مسیر دستیابی به نورانیت حیات طیبه در همه عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... و در مقیاس فردی و اجتماعی و حکومتی هرچند تا حدی به شناخت وضعیت موجود و موضوع شناسی اجمالی نیازمند است لکن هیچگاه شناخت تفصیلی ظلمات و اباطیل از فقیه خواسته نشده است و حق آن است که فقیه با کشیدن خط بطلان بر تمدن غرب و موضوعات و روابط تمدنی، شناخت آنها را تنها در حد نفی و طرد و انحلال ضروری بداند و نه اینکه با به رسمیت شناختن وضعیت موجود و یا بخشهایی از تمدن موجود با مطالعه و شناخت دقیق آن در پی تبیین انطباق یا عدم انطباق کلیات یا جزئیات آن با معارف دینی و یا پیشبرد و تکامل آن و ربودن گوی سبقت از بنیانگذاران تمدن غرب در جهت توسعه و پیشرفت تمدن مادی باشیم! 
اگر بنا را بر بطلان و ضرورت انحلال و اضمحلال و نابودی تمدن مادی غرب و دستاوردهای آن گذاشتیم، برای عبور از آن و دستیابی به حیات طیبه به گامهای فقهی مهمتری از موضوع شناسی تفصیلی تمدنی نیازمندیم و اقتضای سیاست گام به گام در مسیر دستیابی به حیات طیبه، خلق مراحل و موضوعات و نسبتهای مستحدثه ای است که بواسطه آنها یک گام از وضعیت موجود و تمدن باطل غرب فاصله گرفته و ما را یک گام به وضعیت مطلوب و حیات طیبه نزدیک گرداند، به مجموعه این مراحل و گامها که رویکردی انحلالی داشته و تا اضمحلال کامل تمدن غرب و استحصال حیات طیبه ادامه دارد، تمدن اسلامی گفته میشود و فقه تمدن ساز در این فرایند و شرایط گذار، فقهی است که به طراحی و تبیین این مراحل و گامها و موضوعات مستحدثه و روابط و نسبتهای آنها می پردازد.