🔹همانطور که اشاره شد، یکی از مبانی فقه نظام ولایی، تحلیل زندگی انسانها در سه مقیاس «حیات طیبه»، «تمدن اسلامی» و «تمدن غربی» است ، متناسب با این سه مقیاس، سه دسته موضوعات «الهی»، «التقاطی» و «الحادی» وجود دارد که در تفقه می بایست مورد توجه قرار گیرند.

🔹رکن اصلی فقاهت عبارت است از «تشخیص موضوع و تعریف احکام بواسطه تعیین روابط و نسبتهای آن موضوع با نظام موضوعات پیرامونی آن» و با چنین تقسیم بندی در نظام موضوعات، اساساً گام اصلی در توصیف وتحلیل و شناخت موضوعات برداشته شده است و هر موضوعی در مرحله اول فقاهت، در نظام موضوعات الهی، التقاطی یا تمدنی جانمایی شده و در گام بعد با تبیین روابط آنها، شناخت تفصیلی تری حاصل می گردد. 

🔹توضیح بیشتر اینکه خداوند دو اراده و نظام حق و باطل خلق کرده است که در عالم دنیا از زمان خلقت تا قیامت درگیر هستند و فقاهت و تفقه را نیز میبایست در این صحنه درگیری تصور و تعریف نمود، این دو نظام اهدافی دارند، و در جهت تحقق اهداف خود حرکت و اقدام می کنند و در جامعه نسبت به اهداف خود فرایند خلق نیاز و ارضاء نیاز را پیش می گیرند، موضوعاتی نیز در این دو نظام و جهت متناسب با نیاز به پرستش یا نیاز به عصیان خلق می شود، بنابراین توسعه و تغییر و تحول و تکامل موضوعات و یا خلق موضوعات جدید حول محور یا جهت اصلی این دو نظام حق و باطل صورت می گیرد و این جهت حاکم بر فرایند توسعه و تکامل موضوعات است. درواقع در جهت پرستش خدا یا دنیا، نیازها و در پی ارضاء آن نیازها، موضوعاتی بوجود می آیند که اولین تقسیم جهت شناخت موضوعات، تقسیم آنها به حق و باطل است و لازم است شبکه مفهومی و موضوعی در دو نظام حق و باطل شکل بگیرد.

🔹آنچه مسلم است اینکه این دو نظام حق و باطل در حال تکامل هستند و در توسعه خود، موضوعات جدیدی خلق می نمایند لکن از آنجا که دین اسلام، دین کامل و پاسخگوی نیازهای بشر تا قیامت است و «نظام موضوعات الهی» متناسب با «حیات طیبه» و زندگی سعادتمندانه در جهت پرستش خدای متعال، در وحی و سیره و قول اهل بیت علیهم السلام بیان شده است، به عبارت دیگر نظام موضوعات الهی، در کلام وحی بصورت حقایق شرعیه موجود است و از آنجا که معتقد به جامعیت وحی در ارائه موضوعات مورد نیاز بشری تا قیامت در همه جنبه های مادی و اخروی و در همه ساحت های روحی و معنوی، فکری و اعتقادی، عملی و عینی و در همه ابعاد فردی، اجتماعی و حکومتی هستیم، نظام موضوعات شرعی الهی را برای سعادت دنیا و آخرت انسان، کافی می دانیم.

🔹 در تمدن مادی و منحط غرب نیز که عقبه ای به وسعت تاریخ جریان باطل دارد، موضوعات تمدنی و مستحدثه، در «نظام موضوعات الحادی» و شبکه موضوعی پرستش دنیا جای می گیرند و نیز بخاطر ضرورت اختلاط زندگی مؤمنین با زندگی کافرین، موضوعاتی مبتلابه جامعه مؤمنین شده است که «نظام موضوعات التقاطی» نامیده میشود و اصل اولی و حاکم در مواجهه با این موضوعات التقاطی، اکتفاء به حد ضرورت، تصرف و انحلال موضوعات در نظام موضوعات اسلامی است. (اصل اضطرار انحلالی، یکی از اصول فقه نظام ولایی است که بر اساس این اصل، هر موضوعی که ابتدائاً مورد فقاهت قرار می گیرد، اگر در نظام موضوعات التقاطی دسته بندی شود، مشمول این اصل قرار می گیرد که میبایست بهره مندی از آن موضوع در جامعه، در حد اضطرار باشد و در یک سیر انحلالی، در نظام موضوعات الهی، منحل شود.)
 

🔹در توضیح بیشتری می توان گفت، با اعتقاد به رشد و تکامل حیات مادی و معنوی انسانها، (بر اساس قاعده سیر از اجمال به تفصیل )، تغییر و تحول و تکامل موضوعات در چارچوب و خطوط کلی اسلام می تواند فرض داشته باشند لکن، اصل بر آن است که خلق و ایجاد موضوعات جدید نیاز به دلیل و حجیت شرعی دارد و همانطور که فهم، اعتقاد و عمل، حجت لازم دارد، و شمولیت دامنه دین در زندگی، فضای خالی باقی نمی گذارد، هرگونه خلق و ایجاد موضوع، یا موضوعات و به تبع آن شکل گیری نظام موضوعات و به تبع آن ایجاد تمدن، میبایست مطابق با وحی و مستند به آن باشد و حجت شرعی داشته باشد. در غیر اینصورت حکم اولی بر بطلان و حرمت موضوعات مستحدثه است. در جامعه امروزی مؤمنان، بخاطر ابتلاء و  آمیختگی سبک و ساختارهای زندگی با تمدن مادی غرب و شکل گیری ساختارهای جامعه و نظام روابط متأثر از نظام موضوعات و مفاهیم جریان باطل، اگر نفی و طرد موضوعات مستحدثه و توقفِ خلق و ایجاد موضوعات تمدنی بدون استناد به وحی و حجیت کافی، یکباره ممکن نباشد، بر اساس اصل اضطرار انحلالی، بصورت اضطرار ناگزیر از بهره مندی از علوم، محصولات و فکر و اندیشه آنان در مدیریت جامعه و برآوردن نیازهای مادی و اجتماعی (سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) هستیم لکن در جهت انحلال نظام باطل در نظام حق وحیانی و حاکمیت نظام موضوعات و مفاهیم وحی در جامعه و شکل دهی ساختارها و روابط بر اساس آن تلاش می نماییم بنابراین رویکرد مطلوب در این وضعیت، ابتلاء در حد اضطرار و انحلال تمدن غرب در تمدن اسلامی خواهد بود. در چنین وضعیتی، جریان حق و به عبارتی جمهوری اسلامی، در جهت پیشبرد اهداف خود، هر چند ناچار از بهره گیری، گزینش و پالایش برخی موضوعات تمدن غرب است و یا حتی در چارچوب تمدن غرب به تولید و خلق برخی موضوعات می پردازد، لکن چون این بهره مندی از موضوعات تمدن غرب در جهت دستیابی به «تمدن اسلامی» است که دوران گذار از «تمدن غرب» به «حیات طیبه» محسوب میشود، این موضوعات، موضوعات تمدنی اسلام یا «موضوعات التقاطی» محسوب می گردند و ممیز آنها با موضوعات تمدن غرب، تغییر جهت و غایت و کارآمدی و تلاش جهت تصرف و انحلال است و با احتساب این موضوعات مستحدثه تمدن اسلامی، می توان گفت سه دسته نظام موضوعات وجود دارد، نظام موضوعات اسلامی که متناسب با حیات طیبه است، نظام موضوعات تمدن غرب که متناسب با تمدن مادی و منحط غرب است، نظام موضوعات التقاطی تمدن اسلامی که متناسب با دوران گذار از تمدن غرب به سوی حیات طیبه است و اصل حاکم بر آنها اضطرار و انحلال است.

🔹لازم به ذکر است، شبکه موضوعات التقاطی در ادامه نظام موضوعات الهی و بر محور «ولایت حق» شکل میگیرد، در واقع محور نظام موضوعات التقاطی همان ولایت درجریان حق است، چرا که در رویکرد انحلالی، جهت و کارآمدی آنها تغییر کرده است.  در واقع موضوعات التقاطی، افزوده هایی نامطلوب بر این شبکه نظام موضوعات الهی است که میبایست با رویکرد اضطرار و انحلال به صفر و انحلال برسند. درنتیجه ما دو نظام موضوعات بیشتر نداریم، نظام موضوعات جریان حق (الهی) که دربرهه ای از زمان پیرایه هایی از موضوعات التقاطی بر آن اضافه شده است، همچنانکه نظام موضوعات باطل نیز توسعه میابند. 

🔸در تمثیلی، فرض میکنیم داخل چاه ظلمانی تمدن غرب گرفتار شده ایم، تمدن غرب سیری از صدر به زیر در جهت اعماق چاه دارد، حیات طیبه از سطح زمین شروع شده و جهتی به سوی آسمان دارد، تا وقتی در ظلمات چاه هستیم، وقوع حیات طیبه که بیرون از چاه محقق میشود معنا ندارد، خروج دفعی از چاه نیز ممکن نیست و میبایست سیری معکوس نسبت به سیر ظلمانی تمدن غرب داشته باشیم تا پس از تغییر نسبی شرایط، صلاحیت و امکان تحقق حیات طیبه فراهم گردد، خروج ما از ظلمات بسوی نور در چاه هرچند هنوز به سطح زمین نرسیده ایم، هر تعینی پیدا کند، تمدن اسلامی است که طی یک انقلاب ، نسبتی معکوس با تمدن غرب پیدا کرده است و میبایست ما را به سطح زمین یعنی نقطه شروع حیات طیبه که با ظهور امام و محوریت او در تناسبات عالم واقع میشود، برساند. هر کدام از این سه حالت، یعنی سیر بسوی ظلمات، سیر بسوی نور، سیر در حیات طیبه مختصات خود را داراست و نظام موضوعاتی متناسب با خود محقق میسازد که عبارتند از نظام موضوعات الهی، التقاطی و الحادی.

 

🔹نکته مهم دیگر اینکه تکامل نظام موضوعات الهی و الحادی در طول تاریخ، بر اساس قواعد و اصول مشخصی صورت می گیرد، در واقع بر اساس «اصل اجمال به تفصیل»، کثرات حول محور مشخص و با قواعد و ضوابط مشخصی واقع میشوند (هَلْ ینْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً) که در این تکثر، سنتها، اصول و قواعد ثابتی وجود دارد و در یک چارچوب مشخص تکامل صورت می گیرد  بطوریکه می توان گفت این توسعه نظام مند، به نوعی «تکرار تاریخ» محسوب می شود (لترکبن طبقاً عن طبق)  لکن تکرار موسع، بنابراین عبرت از گذشته همواره چراغ راه آینده خواهد بود (فَینْظُرُوا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ) و کشف قواعد نظام موضوعات اولیه، در ترسیم روابط موضوعات مستحدثه کارآمد است و افزوده های نظام موضوعات الهی و الحادی، همواره حکم مشخصی دارند که قابل استیفا و استنباط از منابع دین  و بررسی روابط موضوعات اولیه در آن می باشد، چرا که مختصات و تناسبات «خروج از ظلمت به سوی نور» به عنوان بزرگترین استراتژی جریان حق، در دین بیان شده است و بر اساس اصل «اضطرار و انحلال» نظام احکام موضوعات مستحدثه تمدنی (التقاطی) در مسیر خروج از ظلمات تمدن غرب بسوی نور حیات طیبه و انحلال وضعیت موجود در مطلوب قابل استنباط است.