علم اصول فقه موجود از چند لحاظ قابل نقد است؛
اول. از جهت مبانی کلامی و اعتقادی که به نظر می رسد پیوستگی علم کلام و علم اصول فقه به صورت روشمند ملاحظه نشده است و معمولاً علمای اصولی یا تعمق و تبحر کافی در مباحث اعتقادی و کلامی نداشته اند و یا بصورت روشمند و اجتهادی از آن برای تبیین مسائل علم اصول بهره نگرفته اند و صرفاً بر اساس ارتکازات ذهنی برخی مسائل علم اصول شکل گرفته است. بنابراین به میزانی که مباحث کلامی و اعتقادی همچون تعریف دین و شریعت و ولایت، شأن شارع و شریعت، رابطه انسان و خداوند، تعریف حکم و تکلیف و الزام و ... بصورت دقیق و اجتهادی با استناد به کلام وحی، تبیین شوند، شاکله علم اصول و مسائل اساسی آن دقیق تر و کامل تر خواهد شد و با وضعیت موجود متفاوت خواهد شد. (البته نسبت به علم کلام موجود نیز نقدهایی وجود دارد و با توجه به مبانی دین شناسی، آنجا هم تبیین گشته است که نظام مفاهیم علم کلام نیز نیازمند ارتقاء و تکامل است.)
دوم. بر اساس مبانی دین شناسی و زبان شناسی دین و معرفت شناسی که در فقه جامع نظام ولایی تبیین گشته اند، لازم است نظام اصطلاحات و مفاهیم در منطق فهم دین (علم اصول فقه) بر اساس نظام مفاهیم شریعت، تبیین گردد. توضیح اینکه اولاً بر مبنای جامعیت دین اسلام برای رفع نیازهای انسان تا قیامت و ثانیاً بر مبنای شبکه مفاهیم شریعت که هر لفظ و اصطلاحی معنای خاص خود را دارد و واضع آن خدای متعال است و دین مجموعه ای منظم و منظومه ای منسجم از مفاهیم و اصطلاحات است، نتیجه می گیریم لازم است علوم وحیانی بر مبنای نظام مفاهیم شریعت تألیف و تبیین گردند. از جمله در علم اصول فقه یا منطق فهم دین می بایست نظام اصطلاحات را بر اساس نظام مفاهیم دین تعریف و تبیین نمود. آنچه اکنون در علم اصول فقه شاهد آن هستیم که حاصل زحمات و استفراغ وسع علمای گرانقدر شیعه بوده و سرمایه ای ارزشمند محسوب می شود، فارغ از منشاء و خاستگاه آن که متأثر از اصول فقه اهل سنت بوده است، دارای نظام اصطلاحات مخصوص به خود است که مفاهیم و روابط آن در این علم با مفاهیم و روابط آن در نظام اصطلاحات شریعت تفاوت دارد و به همین میزان از دقت و جامعیت مفاهیم کاسته می شود و در نتیجه علم اصول نمی تواند آن مرتبه متعالی از کارآیی واقعی خود را داشته باشد، مثلاً مفاهیمی همچون یقین، قطع، ظن و شک و ... در علم اصول تفاوت آشکاری با یقین، قطع، ظن و شک در نظام مفاهیم شریعت دارند! و در واقع با تصرفات غیر موجّهی، این مفاهیم در معانی مضیق یا موسع تری از مفاهیم شریعت به کار گرفته شده اند و همین تصرفات، سبب فاصله گرفتن علم اصول موجود از منطق فهم دین در وضعیت مطلوب شده است که به عقیده ما می تواند بر اساس استناد دقیق تری به نظام مفاهیم شریعت مورد بازخوانی و تبیین و تألیف قرار گیرد.
سوم. بر اساس مبانی و نظام اصطلاحات دقیق تری که بر آمده از متن شریعت است، می توان به روش و قواعد دقیق تری نیز دست یافت، در واقع آن مبانی و نظام مفاهیم شرعی، نظام مسائل و قواعد دقیق تری را ارائه خواهند داد و در نتیجه علم اصول فقه می تواند ساختار و مسائل و قواعد متفاوتی از وضعیت موجود داشته باشد.
منطق فهم دین (اصول فقه) بر اساس مبانی و مختصات مذکور هم اکنون یکی از مباحثی است که در حال مطالعه و پژوهش و مباحثه است و دستاوردهای آن تا این لحظه افق گشایی های نوید بخشی محسوب می شود و انتشار آنها نیازمند تنظیم و تدوین است که إن شاءالله انجام خواهد شد.