مهدی عبداللهی

۱۹ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

«مشورت» و نقد امام به بهانه مشورت!

این روزها پیرامون بحث از نقد امام معصوم علیه السلام، گاهی به ضرورت «مشورت» برای حاکم ، استناد میشود!

🔹به نظر میرسد نقش و جایگاه شورا در نظام اسلامی، صرفاً ایجاد فضای همدلی و همکفری حول نظر ولی است و نقش تصمیم سازی و تصمیم گیری ندارد چرا که آنچه نقش تصمیم سازی را بر عهده دارد «تفقه» است و تصمیم گیری بر اساس تصمیمات شرعی و فقهی، از شئون و اختیارات ولی و حاکم است که قابل تفویض به دیگران نیست (مگر ولی غیر معصوم که اختیارات خود را در برخی اجزای فقاهت مثل موضوع شناسی، تشخیص مصلحت و ... را به شخصی یا جمعی واگذار نماید که البته از موضوع مشورت خارج است.) شورا فضایی را فراهم می آورد که نظر فقهی دستگاه حاکمیت مطرح و پیرامون آن گفت و گو شود تا ضعف دیگر نظریات مشخص و قوت نظر فقه، ثابت و بدینوسیله رشد عقول حاصل گردد و پیرامون نظر شرع، همدلی و برای اجرای آن عزم جمعی حاصل گردد.

🔹از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: وقتى آیه «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» نازل شد رسول خدا (ص) فرمود: خدا و رسول او نیاز به مشورت ندارند، و لیکن خداى تعالى این دستور را رحمت براى امتم قرار داده، چون هر کس از امت من که مشورت کند چنان نیست که هیچ رشدى عایدش نشود و کسى که آن را ترک کند، ممکن نیست که به هیچ مقدار و هیچ نوعى از گمراهى و کجى گرفتار نشود.

🔹چطور میشود که عقل نبی یا رسول از امتش بیشتر باشد (وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِه) و نیز یکی از مصادیق عقل تدبیر امور باشد (لا عَقلَ کَالتَّدبیرِ) اما با اینحال در تدبیر امور به مشورت محتاج باشد؟!

🔹با کمی دقت در آیات و روایات، متوجه خواهیم شد در واقع مکلف اصلی مشورت مردم هستند و نه حاکم و ولی! در واقع مردم نباید دچار خودرأیی و استبداد رأی باشند که موجبات هلاکت آنها را فراهم می آورد(لا تستبد برأیک،فمن استبد برأیه هلک)، از امام صادق علیه السلام روایت است که فرموده اند: جمعی از پیامبر پرسیدند محکم کاری و دور اندیشی چیست ؟ فرمودند: مشورت کردن با صاحب نظران و پیروی کردن از ایشان. (بحار،ج ۷۵،ص۱۰۰، الحیاة، ج۱،ص۳۱۴) یا امام علی علیه السلام فرموده است: «هرکس با خردمندان مشورت کند ، به آنچه صواب است راهنمایی شود». (ارشاد الحیاة ج۱ ص ۳۱۴) و نیز امام کاظم علیه السلام فرمود : ای هشام ! همنشینی با دینداران شرف دنیا و آخرت است.و مشورت کردن با عاقل ناصح یُمن است و برکت و رشد ، و توفیقی است از خدا ؛ پس چون عاقل ناصح به تو رایی اظهار کند ، از خلاف کردن آن بپرهیز ، که سبب تباهی و هلاکت است. (تحف العقول ، الحیاة ج۱ ص۳۲۳ ) بنابراین حقیقت مشورت، مشورت با صاحب نظران (عن امیر المؤمنین علیه السلام: خیر من شاورت ذو النهی و العلم و اولو التجارب‌ و الحزم) و پیروی از آنان است نه آنکه حکومت با مردم مشورت کند و از رأی آنان تبعیت نماید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معاشرت با غیرخودی ها! در قرآن

🔸به بهانه سلفی گرفتن نمایندگان با آن خانم اروپایی! فارغ از نیت و اهداف آنها و اینکه آیا به لوازم کار خود آگاهی داشته اند یا نه و یا انتشار گسترده و رسانه ای یک اشتباه چقدر صحیح و به مصلحت کشور است، به آیاتی از سوره آل عمران (118-120) اشاره می کنیم که شأن نزول آن «معاشرت و تعامل مسلمانان مدینه با یهودیان و منافقان» است و خاستگاه این رفتار غلط را که حکایت از روحیه و افکار ناصحیحی در بین سیاستمداران ما دارد و متأسفانه فراگیری آن موجب نگرانی است و در کنه آن نوعی «اظهار محبت و تمایل به دشمنان» مشاهده میشود را نقد می کنیم:

🔸آیه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ ؛

ترجمه: غیرخودی ها (غیرهم دین و مسلک و اعتقاد خود) را دوست صمیمی و محرم راز نگیرید.

شرح: میبایست سیاست روابط خارجی، ارتباط با کشورهای همسو باشد.

🔸آیه: لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا ؛

ترجمه: دشمنان شما در تباهی، خلل و فساد در کار شما کوتاهی نمی کنند و از تلاش باز نمی ایستند.

شرح: انواع اقدام شیاطین و انواع فساد :

1➖همزات: وسوسه شیطان جهت فساد در اخلاق (ترویج ابتذال و استهجان و بی عفتی؛ حمله شیطان از سمت چپ: بِتَحْبِیبِ اللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ)،

2➖نفخات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعتقادات (شبهات و انحرافات؛ حمله شیطان از سمت راست: أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِینِ الشُّبْهَةِ)،

3➖نفثات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعمال و رفتار (سبک زندگی غربی؛ حمله شیطان از پشت سر: بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ)،

(توضیح اینکه در آیه 16 و 17 سوره اعراف، به حمله شیطان از چهار طرف اشاره شده است: قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ،ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ؛ در تفسیر این آیه امام صادق علیه السلام در روایتی این جهات را شرح داده اند... شاید بتوان گفت که شیطان در مواجهه با انسان از روبرو ، جهت غفلت انسان از آخرت و اسیر دنیا شدن او تلاش می کند (أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ) و با حمله از سه جهت دیگر و تصرف در قلوب، افکار و رفتار انسانها (ابعاد سه گانه وجود انسان) به این هدف می رسد مگر انسانهای مخلص و شاکر ...)

🔸آیه: وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ ؛

ترجمه: دشمنان همواره رنج و مشقت شما را میخواهند.

شرح: رنج و مشقت در حوزه سیاست (نظام ارزشی)، حوزه فرهنگ (علوم واعتقادات)، حوزه اقتصاد (امور مادی و نظامی و ...)

کاربردهای واژه‌ى «وَدَّ» در قرآن (آرزوهاى دشمنان) :

1➖ هجمه سیاسی : «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم، 9) : ضعف و سستى و مداهنه و سازش‌کارى نسبت به حقوق بشر، همجنس بازی، حجاب و عفاف و ...

2➖ هجمه فرهنگی : «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً» (بقره ، 109) : ارتداد و بازگشت از دین و ایجاد تفرقه مذهبی بواسطه تبلیغ ادیان و فرقه ها و مکاتب گوناگون و عرفانهای کاذب

3➖ هجمه نظامی و اقتصادی : «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ» ( نساء، 102) : غفلت از سلاح وسرمایه (حساسیت نسبت به موشک، تحریمهای اقتصادی، ممنوعیت صادرات و واردات و ...)

با این هجمه ها بدنبال نفوذ (قلبی، فکری و عملی) و نیز تصرف (قلبی، فکری و عملی) هستند و اگر موفق به نفوذ و تصرف و تسلط بر مؤمنان شوند دست و زبانشان علیه مؤمنان خواهد بود (إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ) البته « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»!

🔸آیه: قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ ؛

ترجمه : گاهی بغض و کینه دشمنان از گفتارهایشان آشکار میشود و البته بغض و کینه آنان در دلهایشان بیشتر است.

شرح:  بدت البغضاء، ظاهر میشود : معمولاً مخفی است که صحبت از ظاهر شدن می کند وگرنه می فرمود همواره گفته های آنان از روی بغض و کینه است. در رسانه ها و خبرگزاری ها ممکن است دشمنی ها پنهان باشد لکن گاهی دشمنی ها ظاهر می شود و البته بغض و کینه درونی شان بیشتر است...

و ما تخفی صدورهم اکبر؛ درونشان با بیانشان متفاوت است، پس کفار نیز گاهی درجاتی از نفاق را دارند (کفرشان آشکار است اما همیشه دشمنیشان آشکار نیست! تا بتوانند قلوب مؤمنان بی عقل ( یا ایهاالذین آمنوا ... إن کنتم تعقلون) را جلب نمایند و گاهی طرح دوستی بریزند. هشدار قرآن به اینکه آنها را دوست نگیرید نیز نشانه این است که میشود با آنها دوست شد! اما آنها از این دوستی علیه شما سوء استفاده می کنند، در جاسوسی و کشف اسرار شما و ...

🔸آیه:  قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛

ترجمه : همانا آیات ونشانه ها را برای شما بیان کردیم اگر عقل خود را به کار بگیرید...

شرح : با بیان نشانه های دشمنی آنان، با شما اتمام حجت کردیم، باطن آنها را آشکار کردیم و اگر به این بیان قرآن توجه نداشته باشید ممکن است گول ظاهر مواضع آنها و دست مخملی آنها را بخورید! و اگر عقل داشته باشید فریب آنها را نمی خورید.

🔸آیه : هَاأَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یُحِبُّونَکُمْ ؛

ترجمه: شما ممکن است آنها را دوست بدارید لکن آنها نسبت به شما محبتی ندارند!

شرح: ممکن است تظاهر به دوستی کنند و شما بواسطه دست دوستی دراز کردنشان، دوستی کنید لکن این دوستی یکطرفه شما و ظاهری آنها باعث ذلت شما می گردد! و عزتی برای شما نخواهد بود. («بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما؛ الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا») (نساء/۱۳۸-۱۳۹) پس هیچ میل قلبی به آنها نداشته باشید («وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ »).

🔸آیه: وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ ؛

ترجمه: در حالیکه شما به کتاب های آسمانی آنان ایمان دارید.

شرح: ایمان شما به دین و کتاب (تحریف نشده) آنها، سبب دوستی آنها با شما و مانع دشمنی آنها با شما نمی شود بلکه آنها انحراف از دینتان را می خواهند! «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم‏» (بقره/۱۲۰) (به انحراف خود یقین دارند و انحراف شما از راه حق را نیز می خواهند...)

🔸آیه: وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ ؛

ترجمه: در ملاقات با شما اظهار ایمان (همدلی و همفکری) می کنند ولی در تنهایی از شدت غیظ و غضب، انگشتان خود را گاز می گیرند!

شرح: محبت شما به آنها از دشمنی آنها نمی کاهد! اظهار محبت ها، برقراری روابط، مذاکره و تعامل، قرارداد های اقتصادی، خرید و واردات محصولات آنها و ... مانع دشمنی آنها نمیشود و بلاخره دشمنی درونشان را آشکار می کنند، هرچند در ظاهر و حضور نزد شما اظهار همدلی و همفکری کنند.

🔸آیه : قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

ترجمه: به آنها بگو از شدت غیظ و غضب بمیرید، خداوند به درون سینه انسانها آگاه است.

شرح: به آمریکا بگویید از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر! «مرگ بر آمریکا» بزرگترین شعار و مهمترین نشان از استراتژی جمهوری اسلامی در روابط بین الملل در مواجهه با دشمنان است، حتی با وجود اظهار محبت و دوستی و خیرخواهی آنان میبایست با شداد و غلاظ با آنان مواجهه شد و نه با لبخند و صمیمیت («مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» فتح/۲۹؛ قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ‏ اللَّهُ‏ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ»)

🔸آیه: إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِهَا

ترجمه: اگر به شما خیر و خوبی برسد ناراحت میشوند و اگر بدی بر شما عارض شود از آن خوشحال می شوند.

شرح: همانطور که درونشان از کینه و بغض علیه شما سرشار است، حزن و فرحشان نیز علیه شماست (به شادی شما محزون و به حزن شما مفرحند.) پس هیچگاه از آنان خیری به شما نمی رسد و خیرخواه شما نخواهند بود بلکه کید و دشمنی و کینه شان همواره علیه شماست.

🔸آیه:  وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا  إِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

ترجمه: اگر «صبر» و «تقوا» پیشه کنید، کید و دشمنی آنها به شما هیچ ضرری نمی زند و خداوند به عمل آنها احاطه دارد.

شرح: «صبر و استقامت» و «تقوا» دو شاه کلید برای دستیابی به پیروزی در چنین شرایطی است  ، آنها همواره در صدد تهدید وایجاد رعب و وحشت نسبت به جنگ و فقر (یعدکم الفقر ) و ... هستند یا تطمیع به وعده هایی مانند رونق اقتصادی و چرخش چرخ اقتصاد و ... و «تقوا» مؤمنان را از تهدید و تطمیع آنان باز می دارد، همچنین «صبر» برای مقابله با سختیها و محدودیتهای آنان لازم است و امام صادق علیه السلام یکی از نشانه های شیعیان را صبر و درخواست نکردن از دشمن می داند (شیعتنا ... لَا یُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً وَ لَا یَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً؛ شیعیان ما همنشین با دشمنان ما نیستند و از کینه ‏توز ما درخواستی نمیکنند، گرچه از گرسنگى بمیرند!) شیعیان با صبر و استقامت، نه تنها ضرر دشمنان را از خود دور می کنند بلکه به پیروزی و برکات و نعمات مادی نیز خواهند رسید (لَوْ أَنَّ شِیعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَارا وَ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ- وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ ؛ اگر شیعیان ما استقامت بورزند ملائکه با آنها مصافحه خواهند نمود و ابر بر سرشان سایه میافکند و روزهاى روشن و تابان دارند و از بالا و پائین نعمت بر آنها فرو میریزد و هر چه از خدا بخواهند بایشان مى‏بخشد) همچنانکه در آیه 96 سوره اعراف می فرماید : وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ ؛ اگر اهل سرزمینی، ایمان و تقوا داشته باشند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم.) و همچنین اگر به طمع دنیا و رفاه مادی، تقوا و صبر و استقامت را کنار بگذارند، خسرالدنیا و الآخره خواهند بود! (امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح‌ الله علیهم ما هو أضرّ منه).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهه انتخاب رهبر توسط مردم!

آقای روحانی در سخنرانی اخیر خود با استناد به یک جمله از خطبه 92 نهج البلاغه ادعا نموده است :

«... امیرالمؤمنین هم فرموده است که هرکسی را به عنوان رهبر جامعه و ولی خودتان انتخاب کنید، منهم اطاعت می کنم و میشنوم و اجراء میکنم! انتخابات ما پیروی از نظر غرب نیست، هدیه غرب بعد از رنسانس نیست! ما دارای مذهب و مرام و دینی هستیم که امیرالمؤمنین مبنای حکومت و فرمانرواریی را رأی مردم و خواست مردم می داند ...»

🔹 برای روشن شدن این تحریف آشکار ذکر چند نکته لازم است، اما ابتدا مروری بر جملات این خطبه ضروری به نظر می رسد :

🔸... دَعُونی وَالْتَمِسُوا غَیْرِی؛ فإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَأَلْوَانٌ؛ لاَ تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ، وَلاَ تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَإِنَّ الاَفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَالْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ

وَاعْلَمُوا أَنِّی إنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ، وَلَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَعَتْبِ الْعَاتِبِ، وَإِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ؛ وَلَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَأَطْوَعُکُمْ لِمنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ، وَأَنَا لَکُمْ وَزِیراً، خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً

🔸 مرا رها کنید و به سراغ دیگرى بروید که ما به کارى روى آورده‏ایم که داراى رنگ‌هاى گوناگون است. دلها بر آن قرار نمى‏گیرد و عقابها پایدار نمى‏ماند. به راستى که همه جا را ابر فتنه پر کرده و راه راست ناشناخته مانده است. بدانید اگر من درخواست شما را پذیرا باشم با شما آن گونه که خود مى‏دانم رفتار خواهم کرد و به حرف ملامت‌گرها و این و آن گوش نمى‏دهم. و اگر دست از من بردارید من همانند یکى از شما خواهم بود. و در میان کسانى که ولایت امور را بدو مى‏سپارید من شنواتر و فرمانبردارتر مى‏باشم. من اگر وزیر شما باشم بهتر است از آنکه امیر شما باشم.

🔹 لاز به ذکر است، فارغ از ضعف سندی این خطبه، با مروری بر آن مشخص میشود که امیرالمؤمنین علیه السلام این جملات را در شرایطی مطرح می نمایند که فتنه همه جا را پر کرده است و راه راست ناشناخته مانده است (وَإِنَّ الاَفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَالْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ) و مردم تحمل ولایت امیرالمؤمنین را نخواهند داشت، در زمانه ای که مردم از عهد رسول خدا دور مانده و با سیره الهی بیگانه شده و بیعت با امیرالمؤمنین را مشروط بر عمل کردن به سیره ابوبکر و عمر کرده بودند، در این شرایط، به عنوان نوعی اعتراض به وضع موجود می فرمایند : مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید (دَعُونی وَالْتَمِسُوا غَیْرِی)، اگر بجای آنکه امیر شما باشم وزیر شما باشم برای شما بهتر است و اگر ولایت امور را به کسی بسپرید شاید من شنواتر و فرمانبردارتر نسبت به او باشم. کاملاً واضح است که امیرالمؤمنین از رویگردانی مردم از ولایت و ظلم در حق ایشان سخن می گوید و در این شرایط جمله « ...لمن ولیتموه امرکم» را به کار می برند. آقای روحانی (که البته به اشتباه «ولیتموا» گفتند!) از این جمله نتیجه گرفتند که امیرالمؤمنین ولایت امر را به رأی و نظر مردم واگذار کرده است در حالیکه این ادعا در مقابل محکمات بسیاری از آیات و روایات، بسیار ناشیانه و غلط است و اگر خوش گمان باشیم و بگوییم خود ایشان این خطبه را مطالعه نکرده است و این ادعا را برای او نوشته اند! نمی توان ایشان را به غرض و مرض در تحریف آشکار سخن امیرالمؤمنین متهم کرد!

🔹و اما انتخابات ...

انتخابات نماد حرکت اسلامی در کشور ماست. انتخابات، هدیه ی اسلام به ملت ماست. امام بزرگوار ما حکومت اسلامی به روش انتخاباتی را به ما یاد داد.... امام، حکومت اسلامی به روش انتخابات مردم و حضور مردم و تعیین منتخب مردم را ٓ که لبّ اسلام است ٓ بار دیگر برای مردم ما معنا کرد و در جامعه ی ما تحقق بخشید.

(بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) ۱۳۸۴/۳/۱)

خوب شد آقای روحانی، این آیه را هنوز ندیده وگرنه میگفت خدا گفته که اهل جهنم، عزیز و کریم هستند!

ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (دخان/49)

[از عذاب سوزان جهنم] بچش که تو همان ارجمند و بزرگواری!

(...و حمل قوم منهم الکلام على وجه آخر فقالوا إنه أخرجه مخرج التهکم و السخریة أی أنا لکم وزیرا خیر منی لکم أمیرا فیما تعتقدونه کما قال سبحانه‏ ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ‏  أی تزعم لنفسک ذلک و تعتقده (شرح ابن ابی الحدید سنی بر کلام امیرالمؤمنین علیه السلام))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تقدم تعهد بر تخصص (ایمان، تقوی، استقامت و امید به رزق لایحتسب)

برخلاف کسانی که به «تدبیر» و تخصصشان توکل و به سرمایه های دیگران «امید» دارند، ما بیشتر از تخصص به «تعهد» و «تقوی» اعتقاد و به «امداد الهی» امید داریم، هرچند تلاش برای مدیریت تخصصها و بهره وری از آنها برای پیشرفت مؤثر است لکن اعتقاد داریم، تعهد و تقوا و توکل سبب خروج از نابسامانیها و سامان یافتن و به سرانجام رسیدن امور است.

 «مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا» (هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و  او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند امر او را به سرانجام می‌رساند؛  خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است)،

ما برای رسیدن به کرامت و آسایش، امنیت و آرامش به خدا توکل می کنیم و در تحمل سختیها استقامت می ورزیم، همچنانکه مقام معظم رهبری فرموده اند:

 «ملتها در سایه‌ی پیمودن راه خداست که به رفاه و امنیت و آرامش و آگاهی و معرفت می‌رسند. بدبختی مردم دنیا به خاطر پیموده نشدن راه خدا و به خاطر راه طواغیت است.... راه خدا، راه عزّت، کرامت، آسایش زندگی و پرورش خوب نفوس طیّبه است. این، راه خداست. البته برای این‌که این راه تثبیت شود، مردان حق و گروهی از مردم بایستی مقداری سختیها را به خودشان تحمیل کنند.» (بیانات 26/6/۱۳۷۶)

«تقوی» و «استقامت» رمز گشوده شدن دربها و هموار شدن راههاست، همانطور که رهبر عزیز انقلاب فرموده اند:

«اگر سختیها را تحمّل کردید، خدای متعال درهای فَرَج را خواهد گشود. اگر مجاهدت در راه خدا را بر جسم و نفس خودتان هموار کردید، خدای متعال روشنایی فَرَج را به شما نشان خواهد داد و درهای فَرَج را به روی شما باز خواهد کرد... خدای متعال به برکت مجاهدت و به شرط ایستادگی، بیرون از دایره‌ی محاسبه‌ی معمولی عقول بشری، درها را باز و راهها را هموار می‌کند» ( بیانات 29/5/۱۳۷۶)

ما بیش از سرمایه های داخلی و خارجی به «رزق لایحتسب» و امداد الهی امید داریم، چنانچه مقام معظم رهبری فرموده اند:

«یک جایی هم باز بگذارید برای محاسباتی فراتر از مسائل مادّی؛ فراتر از آنچه به عقل انسان میرسد؛ رزق لایُحتسب همان چیزی است که محاسبه نشده است و به ما میرسد؛ در همه‌ی کارهای جبهه‌ی مؤمن، این را باید رعایت کرد و در نظر داشت و انتظارش را داشت. در دعا میخوانیم: یا مَن اِذا تَضایَقَتِ الاُمورَ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام، وقتی کارها گره میخورَد، وقتی به حسب ظاهر بن‌بست به وجود می‌آید، گاهی خدای متعال از یک گوشه‌ی این بن‌بست یک راهی باز میکند که -لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام- هرگز وَهم بشر و اندیشه‌ی انسانی به آن نرسیده بود ... رزق لایُحتسب یعنی این؛ اگر مؤمن باشیم، اگر چنانچه اهل توکّل به خدا هستیم، اهل امید به خدا هستیم.»

ما اصلاح و آبادانی دنیا و توسعه و پیشرفت کشور را نیز درگرو «ایمان و تقوی و عمل به دین اسلام» می دانیم،

«لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ» (اگر اهل آبادیها ایمان آورده و تقوی می ورزیدند، هرآینه بابهای برکات آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم. اعراف/96)

و به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام «من اصلَحَ امرَ آخرتهٍ اصلَحَ اللهُ لَهُ اَمْرَ دُنیاهُ» (کسی که به دنبال آبادی و اصلاح آخرت خود باشد، خداوند امور دنیوی او را اصلاح می کند)، « من عمل لِدینِهِ کفاهُ اللهَ أمره دُنیاهُ» (کسی که به دینش عمل کند، خداوند امور دنیایش را کفایت می کند)، «علیک بالآخرة تَأتِکَ الدُّنیا صاغرةً» (به آخرت بپرداز، دنیا ذلیل و تسلیم تو میشود)،

و نیز امام صادق علیه السلام فرموده اند : من أصبح و أمسی و الآخرة اکبر هَمِّهِ جعل الله الغنی فی قلبه و جَمَع لهُ امرُهُ ولم یخرُج من الدّنیا حتی یستکمِلَ رزقَهُ (هر کس صبح و شب بر او بگذرد و بیشترین هم و غمش آخرت باشد، خداوند بی نیازی را در قلبش قرار می دهد و امور زندگیش را سامان می‌دهد و از دنیا نمی رود مگر اینکه روزیش را بطور کامل مصرف می کند)

به امید یاری حق درپرتو عنایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و راهبری رهبر عزیز جهت پیشرفت و آبادانی کشور و دستیابی به عزت و کرامت، کار و تلاش می کنیم. انشاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«عافیت طلبی» عامل «جنگ گریزی» و «دوستی با کفار» و «ادعای اعتدال» در جبهه مدعیان اصلاح طلبی

واقعیت همه جنجالهای انتخاباتی و سیاسی، صحنه درگیری دو جریان است، جریان حق و باطل، در واقع همه مسئولان و مدیران کشور و طرفداران آنها را می توان با درجات گوناگونی در دو جبهه مثلاً «انقلابی» و «ضدانقلاب» طبقه بندی نمود، در واقع ایشان هر چند در انقلابی بودن یا ضد انقلاب بودن درجات گوناگونی دارند و این وصفها تشکیکی است، لیکن صددرصد در یکی از دو جبهه حضور دارند. به عبارت دیگر انسانها طبق آیات و روایات بسیار، یا در جهت دنیا حرکت می کنند یا در جهت خدا و آخرت،  حد وسط نیز ندارد (حُب الدنیا و حب الله لا یجتمعانِ فی قلبٍ ابداً) ، دسته ای از آنها که بر اساس «حب دنیا» (من تعلَّق قلْبُهُ بالدنیا)، جهت دنیا و رفاه و آبادانی دنیا و لذات و شهوات دنیا را برگزیده اند منافقانی هستند که در ظاهری حق مدارانه و اصلاح طلبانه حاضر می شوند و در ضمن یک ویژگی برجسته به نام «عافیت طلبی» که منشاء بسیاری از موضع گیریهای دیگر آنان می گردد، همواره از اعتدال دم می زنند!

عافیت طلبان، یعنی اهل دنیا که منافع دنیوی خود را بر مصالح اخروی ترجیح می دهند (شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ) و همواره در مواضع و عملکرد خود به دنبال عافیت و رفاه و «توسعه مادی» و آبادی دنیای خود به قیمت عبور از دین و ارزشهای آن هستند. همانها که این روزها آشکارا می گویند برای توسعه مادی باید دست به دامان «لیبرالیسم» و عبور از اسلام شد. البته وعده الهی است که اینان در اصلاح دنیایشان هم موفق نخواهند بود (من باع آخرَته بدنیاه خسرهما) و به عافیت نخواهند رسید :

امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح‌ الله علیهم ما هو أضرّ منه ؛ مردم بخشی از دین را به انگیزه‌ اصلاح امور دنیوی خود رها نمی‌کنند؛ مگر آنکه خداوند برای آنها چیزی پیش می‌آورد که زیانش از آن اصلاح بیشتر است. (نهج‌البلاغه، حکمت103)

طبیعت عافیت طلبی و دنیا خواهی این است که چون منافع مادیشان با جنگ و درگیری، تهدید به نابودی میشود از جنگ و جهاد رویگردانند بلکه صلح و دوستی اهل دنیا را، چاره تأمین منافع دنیوی و توسعه مادی می دانند ، به همین دلیل برای صلح و تعامل و ارتباط با کفّار تلاش نموده و از جنگ و درگیری و نزاع هراسانند، غافل از آنکه تا وقتی کفار هستند، اگر جنگ و جهاد نباشد، صلحی هم نخواهد بود چرا که «لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم‏» (بقره/۱۲۰) یا باید از آنها تبعیت کنیم (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون) و یا در مقابل خواست آنان مقاومت!(وَلَا تُطِعْ...)

«إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟ قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ»

از میان کسانی که ادعای دوستی ما اهل بیت را دارند (روحانی نمای منافق)! کسانی هستند که فتنه شان بر شیعیان، شدیدتر از دجال است! بخاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما که باعث میشود حق و باطل آمیخته و امور مشتبه شود و منافق از مؤمن شناخته نشود!

اینان عزت و عافیت را نزد کافرین میجویند و عاقبتی جز عذاب الیم نخواهند داشت :

«بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما؛ الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا» (نساء/۱۳۸-۱۳۹)

رسول خدا(ص) به سلمان فارسی فرمود بعد از من امتم سه دسته می‌شوند، یک دسته وفادار به من هستند؛ آن‌ها مانند طلای نابند که هرچه حرارتشان دهی، خالص‌تر می‌شوند؛ یک دسته آدم‌هایی‌اند مانند آهن سیاه که مخالفان من هستند؛ هر چه حرارتشان دهی بر سیاهی آن‌ها افزوده می‌شود؛ اما یک دسته «مدهدهه» هستند؛ یعنی متزلزلند و بین این دو جریان [با ادعای اعتدال] حرکت می‌کنند و «علی دین سامری»‌ اند؛ می‌گویند: نه دین موسی نه دین فرعون؛ پس چه دینی؟ گوساله‌پرستی! حرف آنها این است که می گویند «لا قتال»، جنگ ستیزی و جنگ گریزی می کنند...  مورد لعنت حضرت هستند، ابوموسی اشعری مصداق بارز این جریان است، یک روحانی که حضرت علی علیه السلام در ابتدای حکومت میخواست او را عزل کند اما به اصرار دیگران او را نگاه داشت، ...

گاهی این روحانی نماهای منافق، خود را مرکز عدل و تعادل و «اعتدال» می دانند و دیگران را به افراط و تفریط متهم می کنند همچنانکه زمان امیرالمؤمنین علیه السلام، مواضع او و مالک اشتر و عمار یاسر را تندروی و باعث عصبانی شدن معاویه و دست به شمشیر شدن او می دانستند و چون از جنگ و جهاد گریزان بودند، با «مقاومت» در مقابل خواستهای آنان مخالفت می کردند! حضرت دل پری از جریان اعتدال داشتند؛ و با وجود نفوذ این جریان در میان مردم و حتی لشکر آن حضرت، و ممانعت از استمرار جنگ و تحمیل کردن اراده خود بر اراده حضرت، امیرالمؤمنین در حکومت خودش (برخلاف خوارج و جریان فتنه که با آنها جنگید) به ناچار به آنها میدان داد تا به «مذاکره» بروند و فرصت داد تا مردم ماهیت فاسد آنان و وعده های پوشالی بنی امیه را بشناسند، ، هر چند به مذاکره با بنی‌امیه خوش بین نبود و آنرا بی‌نتیجه می‌دانست لیکن حضور و اقدامات آنان را تحمل نمود.

این آیه را جهت پیروزی حق بر باطل این روزها بسیار تلاوت کنیم :

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [آل عمران، 26] 

بگو: بار خدایا، تویى دارنده مُلک. به هر که بخواهى مُلک مى‌دهى و از هر که بخواهى مُلک مى‌ستانى. هر کس را که بخواهى عزت مى‌دهى و هر کس را که بخواهى ذلت مى‌دهى. همه نیکیها به دست توست و تو بر هر کارى توانایى. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دین گریزی و توجه به رضای مردم به بهانه «اصلاح طلبی»

این روایت برای تحلیل عملکرد این روزهای توسعه طلبان عافیت طلب غرب گرا خوب است :

امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح‌ الله علیهم ما هو أضرّ منه ؛ مردم بخشی از دین را به انگیزه‌ اصلاح امور دنیوی خود رها نمی‌کنند؛ مگر آنکه خداوند برای آنها چیزی پیش می‌آورد که زیانش از آن اصلاح بیشتر است. (نهج‌البلاغه، حکمت103)

 

همچنین تحلیل عملکرد کسانی که در شعارها و رفتارهای انتخاباتی، بخاطر رضای مردم، رضای خدا را نادیده می گیرند :

از حضرت‌ صادق‌ علیه‌ السّلام‌ وارد است‌ که‌ فرمود: حَدَّثَنِی‌ أَبِی‌ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ أَنَّ رَجُلاً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَه کَتَبَ إلَی‌ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ: یَا سَیِّدِی‌! أَخْبِرْنِی‌ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَالآخِرَه! فَکَتَبَ علیه‌السلام: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. أَمَّا بَعْدُ، فَإنَّ مَنْ طَلَبَ رِضَا اللَهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَهُ أُمُورَ النَّاسِ؛ وَمَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَهِ وَکَلَهُ اللَهُ إلَی‌ النَّاسِ؛ وَالسَّلَامُ.   مردی از اهالی کوفه، به حضرت امام حسین علیه السلام نامه ای نوشت و عرض کرد: ای آقای من! خیر دنیا و آخرت در چیست؟  حضرت‌ برای‌ او چنین‌ نوشتند: بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌. امّا بعد؛ کسی که‌ رضای‌ خدا را طلب‌ کند، گرچه‌ همراه‌ با ناراحتی‌ و غضب‌ مردم‌ باشد، خداوند او را از امور مردم‌ کفایت‌ می‌کند. و کسی که به دنبال رضایت مردم باشد گرچه با نارضایتی خداوند همراه باشد، خداوند امور او را به‌ مردم‌ می‌سپارد؛ والسّلام‌. (لمعات الحسین علیه السلام)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نسخه ترکی اسلام راز بقای اردوغان!

(با اشاره به ملاک های ارزیابی یک تمدن یا یک حکومت یا حتی یک شخص!)

در گزارشی در علت محبوبیت اردوغان و حمایت مردم حتی سکولارها از حزب عدالت و توسعه ، موفقیت او را در رشد تولید ناخالص ملی، ارتقاء رتبه و قرارگرفتن در لیست 20 کشور قدرمتند دنیا، توسعه فرودگاه و دستیابی به عنوان بهترین خطوط هوایی جهان، کاشت انبوهی از درختان میوه دار، موفقیت در ساخت وسایل، ابزار و ماهواره نظامی، ساخت فراوان دانشگاه و مدرسه و بیمارستان، دانشگاه و مدارس رایگان، افزایش دانشمندان و پژوهشگران و مراکز پژوهشی و آزمایشگاهی، موفقیتهای سیاسی در منطقه خصوصاً پ.ک.ک ، افزایش حقوق و دستمزدها و کاهش بیکاری، جبران کسری بودجه و تسویه بدهی خارجی، افزایش صادرات و ... شمرده اند و نهایتاً با مقایسه با کشور جمهوری اسلامی ایران، در صدد مقایسه بین نسخه ایرانی اسلام و نسخه ترکیه ای اسلام هستند!
لازم به ذکر است، مدتی قبل بود که هیلاری کلینتون با حضور بر یک ناو جنگی آمریکا، تلاش داشت در سخنان خود آمریکا را طرفدار اسلام و مسلمانان معرفی نماید و با اشاره به تأثیرپذیری و الگوبرداری انقلابیون خاورمیانه و شمال آفریقا از انقلاب اسلامی، نگرانی خود از این بابت اعلام نمود و البته تصریح نموده است که اسلامی که مورد تأیید آمریکاست، نباید از الگوی جمهوری اسلامی تبعیت کند بلکه کشوری مانند ترکیه را به عنوان مدل مطلوب آمریکا معرفی می کند. شاید کودتای کوتاه اخیر را هم اینگونه بتوان تحلیل کرد که با توجه به تمایل اخیر اردوغان به سوریه و کاستن از حمایت داعش و اینگونه رفتارهای مخالف میل آمریکا، آنها تصمیم گرفتند در حد گوشمالی! کودتای نافرجامی را رغم بزنند تا اردوغان متوجه شود که آینده سیاسی اش و ماندن یا نماندن او در قدرت در دستان آمریکاست و باید هماهنگ تر عمل نماید! اما در عین حال راضی به از دست دادن اردوغان بخاطر نقش آفرینی مهمش به عنوان بدیل اسلام انقلابی، نیستند ولو به قیمت قدرت گرفتن رقیبان لائیک او باشد.
در واقع این مواضع حکایت از عمق استراتژیک نگاه آمریکا و سیاستهای آشکار و پنهان او در قبال ایران و دیگر کشورهای اسلامی دارد، آنچه که عیان است، دشمنی سخت و اصولی و ریشه دار میان ایران و آمریکاست که هیچگاه از بین نمی رود مگر به قیمت دست برداشتن ایران از اسلام (وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ) یا دست برداشتن آمریکا از کفر و استکبار ! و نیز اینکه آمریکا برای تضعیف نقش و الگوسازی ایران انقلابی، می بایست اسلام معتدل را جایگزین کند ، هر چند در قبال ترکیه با احتیاط قدم برداشته اند اما در یک کلام، پیشرفتها و توسعه مادی ترکیه مرهون حمایت جهان غرب از ترکیه است و قطعاً تحریمها و ناملایمات آمریکا و جهان غرب در قبال ایران، تأثیر جدی بر سرعت رشد و پیشرفت ایران داشته است.
اما در رابطه با مقایسه نسخه ترکی اسلام با اسلام انقلابی ایران به نظر می رسد در ارزیابی برتری و موفقیت دو کشور دو گونه می توان عمل نمود، یکم صرفاً با شاخصه ها و معیارهای مادی و اقتصادی، عمدتاً توسعه و پیشرفتهای مادی و رفاه و ... را بررسی نمود و نتیجه گرفت تنها از این بُعد فلان کشور پیشرفت و توسعه و موفقیت بیشتری داشته است. دوم آنکه فراتر از نگاه محدود مادی، با درنظر گرفتن همه ابعاد رشد و تکامل (معنوی، فکری، عملی) ، در یک فرآیند تعریف شده به مقایسه جایگاه کشورها بپردازیم در این فرایند میبایست موفقیت و شاخصه های آن و ملاکهای ارزیابی تعریف شوند و در تعریف شاخصه ها و معیارها خوب است دین اسلام و کلام خدا منبع و معیار قرار گیرد. بر این اساس بطور خلاصه می توان گفت (بر اساس طبقه بندی شاخصه ها که سه رتبه اصلی (جهت)، فرعی (فکر و برنامه) و تبعی (رفتار و عمل) دارند و قبلا در نوشته ای به آن اشاره شد) برترین معیارهای ارزیابی، آن معیارهایی است که با جهت خلقت عالم یعنی «بندگی خدای متعال» هماهنگی بیشتری داشته باشد، بندگی خدای متعال نیز جز با «اقامه دین» در جوامع محقق نمیشود، اقامه دین که عبارت است از «توحید، ولایت و شریعت»، نیز منوط به جریان ولایت الهی است لذا تولی و تبری را اساس دین اسلام دانسته اند، بنابراین می توان گفت «تولی به ولایت الهی و تبری از دشمنان»، می تواند یکی از شاخصه های اصلی ارزیابی کشورها باشد، کشوری که در تولی به ولایت الهی (که جز از طریق ولایت اهل بیت علیهم السلام جاری نمیشود) و تبری از دشمنان اهل بیت (که مصداق اکبر آن آمریکا و انگلیس و اسرائیل است) از دیگر کشورها سبقت داشته است و در خط مقدم مبارزه با استکبار بوده است در مهمترین شاخصه ها، برترین امتیاز را کسب می نماید. به دلیل اطاله کلام از بررسی دیگر معیارها و ملاکها خودداری می کنم و به اصلی ترین شاخصه یعنی «تولی به ولایت و تبری از استکبار» کفایت می کنم، در واقع همین یک معیار به عنوان اصلی ترین معیار سنجش، تکلیف تقدم و تأخر کشورها را مشخص می کند.

انسان مؤمن قطعا معیارهای مادی را بر معیارهای اساسی، ترجیح نمی دهد همچنانکه حضرت عیسی بن مریم سلام الله علیه پس از مشاهده وضعیت شهر مدرنی که بخاطر دوستی دنیا و پرستش طغیانگران، عذاب شده بودند فرمود : «خوابیدن در مزبله ها و خوردن نان جو با سلامت دین بسی بهتر [از زندگی در یک شهر مدرن با این وضعیت] است».

لازم به ذکر است، مشکلات و معضلات امروز جمهوری اسلامی نیز ناشی از چند عامل است که هیچکدام نه تنها نافی کارآمدی نظام نیست بلکه کارآمدی موجود نظام اسلامی را در مواجهه با چنین موانع و مشکلات برجسته می سازد! نواقص یا اشتباهاتی که در تدوین قانون اساسی و شکل گیری ساختارها و ارکان نظام وجود داشت، الگو گیری از غرب در ساماندهی روابط اقتصادی و بانکی، آموزشی و اداری و ... که بستر روابط ناسالم و توسعه مشکلات را فراهم ساخته است، وجود انسانهای ناسالم در ساختارهای نظام، تهاجم فرهنگی که نتیجه آن افزایش فساد از جمله فسادهای اداری، اقتصادی و مالی و ... بوده است، نفوذ قدرتهای بیگانه در همه سطوح کشور و در همه عرصه های سیاسی، علمی، اقتصادی، نظامی و ... که همواره تلاش آنها ممانعت از رشد و توسعه و پیشرفت کشور بوده است و تا حدود زیادی موفق بوده اند، دشمنی های بی حد و حصر دشمنان داخلی و خارجی و ... همه از عواملی هستند که با توجه به آنها، سخن گفتن از ناکارآمدی نظام را غیرمنصفانه میگرداند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«دستاوردهای انقلاب و نظام اسلامی»

در حالی به چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی نزدیک می شویم که دشمنان اسلام و انقلاب، از طریق رسانه های خود با بهره گیری از برخی مشکلات و مفاسد و بی تدبیریها در داخل کشور، موجی از نا امیدی و حقارت و خودباختگی را در جامعه منتشر نموده اند بطوریکه در اذهان برخی افراد، شبهه «ناکارآمدی انقلاب اسلامی» به شدت رسوخ کرده و باورپذیر گشته است و با «توهم» ناکارآمدی، شکست اهداف انقلاب اسلامی و ضرورت پذیرش نسخه های منحط تمدن غرب را نتیجه می گیرند!...
هرچند قلب های مریض و مملو از محبت دنیای کفار، استدلال و برهان نمی پذیرد لکن به منظور آگاه سازی و ایمن سازی جوانان مؤمن در برابر این شبهات، می بایست با تحلیلی درست و نگاهی دقیق، کارآمدی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی را موجه و روشن ساخت.

بر مبنای معیارهایی که در نوشته های گذشته تحت عنوان  «برترین ملاک سنجش و ارزش گذاری» و «نسخه ترکی اسلام» که قدری به بررسی معیارهای بررسی و ارزیابی می پردازد، دستاوردهای نظام را می توان در موارد ذیل بیان کرد که نشان از کارآمدی نظام در طول این چهل سال دارند:

1.  مهمترین دستاورد انقلاب، نابودی طاغوت و حکومت غیرمشروع پهلوی بود که این دستاورد در طول تاریخ شیعه بی نظیر است، تشکیل نظام اسلامی (دومین مرحله از اهداف انقلاب اسلامی) و نعمت بزرگ استقلال و آزادی کشور از اسارت قدرتهای بیگانه و کشورهای استکباری و عزت نفس مردم از اینکه دیگران برای آنها تصمیم نمی گیرند و خودشان سرنوشت خود را رقم می زنند، از دستاوردهای مهم این انقلاب است که همچنان باقی است. همچنین دیگر اصول و مبانی نظام اسلامی نظیر دفاع از مظلومان جهان، حق طلبی و مبارزه با استکبار و ... در روند کلی نظام حفظ بلکه تقویت شده است.

2.  علیرغم شبیخون فرهنگی و گسترش فساد و فحشاء در بین جوانان، لکن افزایش معنویت ودین داری، حب اهل بیت علیهم السلام و فرهنگ ولایتمداری و ... غیر قابل انکار است خصوصاً اگر فضای معنوی و میزان جلسات و هیئات و جماعات فرهنگی، توجه به قرآن و روایات، تحصیل علوم دینی، عبادات و مناسک دینی و... را با قبل از انقلاب مقایسه کنیم، این رشد چشمگیرتر خواهد بود . پدیده هایی همچون پیاده روی اربعین، شور جهاد و شهادت و دفاع از کشور، غیرت دینی مردم در برابر توهین به مقدسات و ... از شاخصه های مهم رشد معنویت در کشور است.

3.  معرفت دینی ، به عنوان یکی از ارکان تشیع که همواره مورد اهتمام أولیاء الهی بوده است همواره در جامعه خصوصاً نهادهای دینی و مذهبی روبه افزایش بوده بطوریکه فقاهت و اجتهاد و مطالعات و تحقیقات فراوان، کمّاً و کیفاً حکایت از رشد معرفت دینی جامعه دارند.

4.  افزایش درگیری با کفار و تمدن غرب ، خود شاخصه ای مهم در بیان آیات و روایات است چرا که نه تنها قتال و جهاد با کفار، بلکه مقابله مذهبی و دینی با جریان باطل، از ارکان دین و حکومت دینی شمرده شده است و این درگیریها تا عصر ظهور ادامه دارد چرا که دشمنی دشمنان پایان ندارد (وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا) و اکنون افزایش درگیریها نشان از مقاومت و پایداری جامعه مؤمنین بر اصول و مبانی خود و موفقیت آنها در تحقق اهداف اسلامی دارد، این درگیریها را در سه حوزه «روحی و معنوی»، «علمی و معرفتی»، «عملی و نظامی» اینگونه می توان شمرد :

-  درگیری در ابعاد روحی : افزایش بغض و نفرت و تبری از طاغوت و استکبار درجهان در پی انقلاب اسلامی افزایش یافته بطوریکه سرمشق بسیاری از آزادیخواهان جهان بوده و تهدید جدی علیه کشورهای زورگوی جهان محسوب میشود و بارها نگرانی خود را از این بابت اعلام کرده اند. بسیاری مردم جهان، چشم به مقاومت ایران در برابر زیاده خواهی های آمریکا و غرب و اروپا دارند و به عنوان یک الگو، در روابط دیپلماسی خود از آن تأثیر می گیرند.

-  درگیری معرفتی و علمی: تلاش جوانان کشور جهت دستیابی به علم دینی وتمدن اسلامی و رشد و پیشرفت در حوزه های گوناگون علمی و صنعتی و تکنولوژی و ... قابل انکار نیست و در این صحنه درگیری، تحریم و دشمنی های غرب منجر به رشد و شکوفایی استعدادها و خودکفایی چشمگیری شده است. آمارهای رسمی نیز از رشد مظاهر تمدنی در کشور ، ساخت پل و جاده و سد و افزایش امکانات و رفاهیات، کاهش فقر و رشد سلامت خبر می دهند که در کنار برخی آمارهای منفی، قابل توجه هستند. با اینحال مقایسه دستاوردهای مادی کشور با دیگر کشورهای به ظاهر متمدن و پیشرفته که منابع مالی آنها از غارت و چپاول دیگر کشورها و یا فروش اسلحه و تجارتهای نا مشروع و تجارت آزاد (بدون قید فرهنگی) و ... تأمین می شود بی انصافی است و روشن است که طبق سنت الهی ، حفظ اصول و مبانی و دستاورهای دینی همواره با مشکلات مادی و معیشتی همراه است ...

-  درگیری نظامی: تقویت مقاومت در جهان، پیروزیهای جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی و دیگر درگیریهای نظامی از جمله مبارزه با داعش قابل انکار نیست و امروزه «امنیت» کشور که مرهون ایثار و جانفشانی رزمندگان اسلام است، به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای نظام مورد اعتراف دوستان و دشمنان انقلاب است.

5.  حضور مردم در صحنه های سیاسی و ملی و حمایت از سیاستهای نظام و مقاومت در برابر مشکلات و تحریمها که منجر به پایداری نظام تا الان شده است، از دستاوردهای مهم انقلاب است، و اگر این حمایت و مقاومت مردم نبود با همه دشمنی های غرب و شرق، چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی ماند.

همچنین لازم به ذکر است که ما مدعی نیستیم «انقلاب» بطور کامل محقق شده است! در واقع ما انقلاب اسلامی را در سه مرحله کامل می دانیم:
1.  انقلاب سیاسی (انقلاب سال 57 که ساختارهای کلان نظام و جهت گیری کلی اسلامی شد)
2. انقلاب فرهنگی (تولید علم و دانش اسلامی، فقه حکومتی و جریان دین در علم و برنامه)، 
3. انقلاب اقتصادی و اجتماعی (برپایی تمدن اسلامی و تحقق ساختارهای اسلامی)
اگر صحبت از کارآمدی نظام می شود، حتماً متناسب با ظرفیت تحقق انقلاب سنجیده میشود، انقلاب اسلامی در جهت و حرکت کلان خود موفق بوده است لکن تا انقلاب فرهنگی و اقتصادی و تحقق «تمدن اسلامی» راه زیادی داریم. هر چند در مجموع و برآیند عملکرد نظام، ارزیابی مثبت است، لکن ضعفها و مشکلات را نمی توان نادیده گرفت که عمدتاً ناشی از نفوذ تمدن سکولار غرب در ساختارها و تصمیمات و روابط است چون هنوز تمدن اسلامی تولید و اجراء نشده است! اقتصاد، بانکداری، مدیریت، سیاست، روابط دیپلماسی و بسیاری امور دیگر کشور هنوز با الگوهای غربی اداره میشوند و تحقق تمدن اسلامی منوط به تولید زیرساختهای دانشی (انقلاب فرهنگی) و جریان دین در ساختارهای عینی (انقلاب اقتصادی) است.
بنابراین انتظار حرکت بر اساس مُرّ اسلام و تحقق عینی اسلام در جامعه هنوز انتظار بجایی نیست چون انقلاب نوپای ایران، هنوز وارد مراحل بعدی تکامل نشده است، هنوز از مراحل پنجگانه تحقق اهداف انقلاب اسلامی که رهبری فرموده اند در مرحله سوم یعنی دولت اسلامی توقف کرده ایم! و البته چهل سال مدت زیادی نیست و علیرغم همه کوتاهی ها لکن در مقایسه با تمدن غرب که 250 سال پس از رنسانس موفق به تحقق تمدن یکپارچه سکولار غرب شد، هنوز فرصت و امید باقی است ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تجربه «برجام» و انکار حقانیت «مقاومت» با وعده و دروغ

🔹کتمان «تجربه» روشن برجام و حقانیت آشکار «ایستادگی و مقاومت» با «دروغ» و «وعده» منافع ملی

🔸وقتی به نصیحت و تذکر ولی امر جامعه توجه نکنیم، مجبور میشویم پنج شش سال کشور را معطل اشتباه محض خودمان کنیم تا ناکامی مذاکره با دشمنان «تجربه» شود، درحالیکه می توانستیم بدون آنکه شکستی را تجربه کنیم، با اعتماد و اطمینان به تجربیات و نصایح امام جامعه، انتخاب درست تری داشته باشیم و سالها حرکت کشتی انقلاب اسلامی را متوقف یا کند نکنیم...
در این ناکامی بزرگ برجام، دلخوش به «تجربه» کسانی هستیم که نصیحت بزرگان را باور نمی کردند و میبایست این مسیر بن بست را تا آخر میرفتند و انتهای مسدود این راه را مشاهده می کردند تا صداقت و حقانیت تابلوی بن بست ابتدای مسیر را باور کنند...

🔸اکنون تجربه ناموفق برجام را به عنوان دستاوردی بزرگ میشماریم که عامل مصونیت بسیاری افراد خواهد بود از اشتباه انتخاب مسیر اعتماد و سازش بجای مسیر ایستادگی و مقاومت ... و نیز اتفاقات مهم اخیر نظیر اسقاط پهباد آمریکا، توقیف کشتی انگلیس، رد پیام ترامپ، پیروزیهای جبهه مقاومت و یمن و ... همه حقانیت و حسن عاقبت «ایستادگی و مقاومت» را آشکار ساخته است، اما، چه میشود که پس  از این تجربیات گرانقدر بازهم زمزمه مذاکره و سازش از برخی مدعیان تدبیر و سیاست می شنویم؟! آیا حق برای آنها روشن نشده است و هنوز ابهامی در راه و مسیر درست دارند یا مشکل از جای دگر است؟!

🔸آیه 6 سوره انفال می فرماید: «یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ» ؛ ای پیامبر! از میان یاران و اصحاب تو کسانی هستند که پس از روشن و آشکار شدن حق، با تو بر سر آن مجادله می کنند!

🔸با مروری بر شأن نزول این آیات متوجه خواهیم شد همان کسانی که با پیامبر بر سر جهاد و ایستادگی و مقامت مجادله می کردند، امروز مانند ایشان با ولی امر بر سر ایستادگی و جهاد و مقاومت مجادله میکنند با اینکه پس از تجربه ناکامی برجام، حقانیت ایستادگی و بطلان سازش و مذاکره آشکار و روشن شده است ...

🔸شأن نزول این آیه، جریان جنگ بدر است که پیامبر همراه 313 نفر از مدینه بسوی منطقه بدر آمدند تا کاروان تجاری ابوسفیان را مصادره نمایند، لکن این کاروان تجاری وقتی متوجه سپاه پیامبر شدند به قافله قریش پناه بردند، با اینحال جبرئیل دستور حمله به کاروان قریش و وعده پیروزی را به پیامبر ابلاغ کرد و پیامبر دستور بسیج و نبرد را اعلام کرد، برخی یاران رسول خدا ص از کثرت و قدرت دشمن ترسیدند و اعتراض نمودند، ابتداء ابوبکر برخاست و گفت: افراد قافله قریش زیاد است و ممکن است نتوانیم در مقابل کثرت افراد و ازدیاد نفرات آنها تاب مقاومت بیاوریم، پیامبر به ابوبکر فرمود بنشیند و دستور آمادگی و جهاد داد، سپس عمر برخاست و گفته ابوبکر را تکرار کرد، پیامبر به او نیز دستور نشستن داد، سپس مقداد از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه اگر چه افراد قریش زیاد هستند ولى ما مردانه خواهیم جنگید و از آن‌ها به دل‌هاى خویش هراس و ترس راه نخواهیم داد و مانند بنى‌اسرائیل نخواهیم بود که به موسى گفته بودند: «اذهب انت و ربّک فقاتلا انّا هاهنا قاعدون؛ تو با خداى خود بجنگ با فرعونیان برو، ما در اینجا مى نشینیم» بلکه ما مى گوئیم که ما هم با شما در این جنگ به نبرد و کارزار خواهیم پرداخت. پیامبر مقداد را دعا کرد. پس از مقداد، سعد بن معاذ از جا برخاست و گفت: یا رسول اللّه پدر و مادرم فداى تو باد و کلماتى که مقداد گفته بود، تکرار کرد. رسول خدا رو به اصحاب کرد و فرمود: خداوند در این جنگ به من وعده فتح و پیروزى داده است و به هیچ وجه در وعده خداوند خلافى وجود نداشته و ندارد. سپس این آیات سوره انفال بر پیامبر نازل گردید.

🔸طبعاً چنین کسانی که در جبهه خودی جای خوش کرده اند و بخاطر حفظ منافع شخصی، حزبی و سیاسی خود حاضرند هر حقی را پایمال و به هر باطلی متمسک گردند، برای کتمان حق و جلوه نمایی باطل، چاره ای ندارند که به مردم «دروغ» بگویند! لذا روزی از آفتاب و گلابی برجام گفتند روزی مردم را از سایه جنگ ترساندند، روزی از خزانه خالی سخن گفتند و امروز وعده فقر و نیاز میدهند که لازم است برای رفع آن نیاز و تأمین منافع با هرکسی مذاکره نمایند! 

🔸خوب است در اینجا به این روایت اشاره نمایم که اشاره به عاقبت ترجیح منافع دنیایی بر منافع دینی دارد :
امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح‌ الله علیهم ما هو أضرّ منه ؛ مردم بخشی از دین را به انگیزه‌ اصلاح امور دنیوی خود رها نمی‌کنند؛ مگر آنکه خداوند برای آنها چیزی پیش می‌آورد که زیانش از آن اصلاح بیشتر است. (نهج‌البلاغه، حکمت103)

🔸و اما خداوند در قرآن کریم، آیات آخر سوره مجادله از دسته ای افراد تحت عنوان «حزب الشیطان» در مقابل «حزب الله» سخن می گوید که ظاهرا غیر از کفار و یهود و ... و دشمنان داخلی هستند که در جامعه مؤمنان حضور دارند و دو شاخصه و ویژگی را برای آنها می شمرد، «دوستی با دشمنان خدا» (الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) و «دروغگویی» (ألا إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ) دو ویژگی آنهاست. دروغ بهترین ابزار ایشان برای کتمان حق و توجیه باطل و فریب مردم و حفظ مواضع و منافعشان است... 

🔸امام رضا در روایتی خطر ایشان را از دجال بیشتر دانسته است چون باعث آمیختگی حق و باطل و ایجاد فتنه می شوند:
امام رضا علیه‌السلام می فرمایند: «إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال. فقلتُ: بماذا؟ قال: بموالاتِ أعدائِنا و معاداةِ أولیائِنا. إنّه إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافق» (وسائل الشیعه؛ ج ۱۶؛ ص ۱۷۹)، « همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه‌گری برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. گفتم: برای چه؟ فرمود: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«شبکه اجتماعی حزب الله» عامل افزایش همبستگی با نظام


🔹در جلسه ای که برای گفتگو در باب «شک و تردیدهای جریان انقلاب در وضعیت کشور» دعوت شدیم، دو نکته و راهکار تحت عنوان «ساماندهی شبکه مؤمنان» و «روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب به منظور غلبه در جنگ روایت ها» به اجمال مطرح نمودم که قبلاً مورد مطالعه و طراحی قرار داده بودم و در صورت لزوم آمادگی ارائه تفصیلی دارم؛ 

و اما توضیحات مختصری پیرامون این آسیب و این دو راهکار:

🔹هرچه به فتنه های پیچیده آخرالزمانی نزدیک می شویم شک و شبهه و تردید مسئله ای اجتناب ناپذیر خواهد بود که بعضاً به ریزش نیروهای جبهه انقلاب هم منجر خواهد شد، بهترین ریسمان برای تمسک و در امان ماندن از تلاطم فتن و تموج شبهات و رفع شک و تردید، ولیّ جامعه است که در ظلمات فتنه ها، راهنمای مسیر روشن نجات از انحرافات است، لکن مسئله این است که گاهی خود ولایت فقیه یا تشخیص و تصمیمات او مورد شک و تردید قرار می گیرد،

🔹قطعاً بهترین راه برای پیشگیری و مقابله با آن، بصیرت دهی و افزایش قدرت تشخیص حق و باطل است، اتفاقاً به حضرت آقا عرض کرده بودند حمایت شما از دولت سبب شک و شبهه در بین حزب اللهی ها شده است، حضرت آقا می فرمایند؛ حزب اللهی ها باید بروند بفهمند، قدشان بلند شود، رشد کنند، ماجراها را متوجه شوند ... بنابراین اصلی ترین کار افزایش بصیرت و قدرت فهم انقلابی و تحلیل درست است لکن این کافی نیست (نه اینکه لازم نیست، کافی نیست)، چون این راهکار، خود با چند چالش مواجه است : 

▫️اولاً گاهی امر چنان مشتبه می شود که اقناع فکری هنگام شک و تردید امری دشوار یا زمان بر است که به سادگی ممکن نمی شود و یا در میان معرکه فرصت بحث نظری فراهم نمی گردد ... 

▫️ثانیاً گاهی امر ولی چنان خضرگونه است که موسیان جامعه هم دچار حیرت و شک و تردید می شوند، در ماجرای فتنه بنزین، آن تصمیم حضرت آقا که در صبح درس خارج خود مطرح کردند بدون هیچ سابقه ای در دفتر ایشان و بدون مشورت با کسی مطرح شد و می توان گفت به گونه ای یک موضع گیری الهی بود که به قلب و زبان ایشان الهام شد. خود حضرت آقا در یک موضوعی از قول حضرت امام (ره) فرموده بودند دستی پشت سر ما هست که ما را هدایت و مدیریت می کند حتی دستی که بالا می برم با عنایت ایشان است ... 

🔹به هر حال مواضع رهبری ممکن است دارای حکمت هایی باشد که قابل درک برای حتی خواص جامعه نباشد، یکی از مراجع انقلابی به حضرت آقا عرض کرده بود که چه اشکالی دارد یک امتیازی به آمریکا بدهیم و گشایشی حاصل شود (دقت کنید که گاهی اختلاف دیدگاه خواص ما با رهبری چقدر هست!) حضرت آقا فرمودند؛ برای اینکار اصلاً حجت ندارم، حجت دارم که باید محکم بایستیم و هیچ امتیازی ندهیم اما برای امتیاز دادن حجت ندارم ... البته این اختلاف دیدگاه تا حدودی بخاطر اختلاف افق دید طبیعی است، رهبری در افق اعلی و رأس حکومت چیزی را می بیند که ما نمی بینیم.

🔹گاهی نیز این اختلاف دیدگاه لازم است چون رهبری وظایفی دارد و دیگر خواص هم وظایف دیگری دارند، به آیت الله شب زنده دار فرموده اند که شما باید در مقابل برخی مسئولین مواضعی بگیرید که من نمی توانم بگیرم. از مرحوم بهشتی می پرسند که چرا شما بنی صدر را نقد می کنید و امام تأیید می کنند؟ ایشان فرمودند که امام رئیس جمهور را تأیید می کند و من بنی صدر را نقد می کنم... 

🔹به هر حال گاهی تشخیص ها از رهبری متفاوت می شود، تقریباً جبهه انقلابی و حزب اللهی در نقدهای تند و تیز به رئیس جمهور و دولت تدبیر و امید، لحظه ای فروگذار نیست در حالیکه مقام معظم رهبری در دیدار با أئمه جمعه بر حمایت از دولت تأکید می کنند و می فرمایند این دولت متعلق به نظام است و نباید طوری موضع بگیرید که احساس تقابل و تضعیف بشود... و یا در جائی فرموده اند که بعد از این ماجرای فتنه بنزین اجازه نمی دهم کسی با رئیس جمهور و دولت تسویه حساب سیاسی کند! در همین ماجرای اخیر بنزین تشخیص برخی مراجع و مسئولین انقلابی غیر از تشخیص ولی فقیه بود، حتی آیت الله سیستانی بزرگ مرجع عراق در مسئله ای مشابه، بجای حمایت از دولت و استقرار و استحکام پایه های حکومت، صحبت از استعفای دولت کردند... (البته در لبنان، سید حسن نصرالله حریری را دعوت می کند و از او قول می گیرد که کنار نرود، لکن چند روز بعد استعفاء می دهد، وقتی علت را می پرسد می گوید سفیر اسرائیل تهدید کرد که اگر استعفاء ندهی نابودت می کنیم!...) در کشور خودمان هم وقتی دو تا از فرماندهان نظامی که صحبت از کناره گیری و استعفای رئیس جمهور می کنند، مورد توبیخ و بازخواست حضرت آقا قرار می گیرند، ایشان می فرمایند؛ بی دولتی خواسته مطلوب دشمن است، باید دولت حمایت شود و البته انسجام و تبعیت از مرکزیت نظام هم باشد...


🔹بنابراین اختلاف دیدگاه بین ولی جامعه و جبهه انقلابی کم و بیش دیده می شود و تا حدودی هم طبیعی است اما گاهی بخاطر عدم درک موضع رهبری تبدیل به شک و تردید نسبت به رهبری و نظام می شود که البته برای هرکس ممکن است پیش بیاید چون حکمت امر ولی ممکن است به راحتی درک نشود اگر بخواهیم صرفاً منتظر مباحثات و مناظرات و اقناع و اجماع فکری اصحاب انقلاب شویم که کار از کار گذشته و فرصت از دست رفته است... 

🔸چاره چیست؟! نیاز به یک «پشتوانه قابل اعتماد» داریم! و آن چیزی نیست جز «حرکت جمعی جریان انقلاب بصورت شبکه ای» در واقع با شکل دادن شبکه جریان انقلابی، روابط پیوسته بین اعضاء مانع خواهد شد که عضوی قدرت یا فرصت حرکت انفرادی پیدا کند و هنگام شک و تردید و شبهه تنها بماند یا از مسیر انحراف پیدا کند. 

🔹مشکل و معضل موجود، فقدان چنین حرکت جبهه ای و شبکه ای است، نیروهای انقلاب بصورت فردی یا گروههای پراکنده هر کدام بر اساس فهم و تشخیص خودشان عمل می کنند لذا می بینیم یک روز شخص بزرگواری از یک گوشه ای علیه مجلس فریاد بلند می کند و بقیه او را نگاه می کنند، شخص دیگری از یک گوشه دیگر علیه وزیر اطلاعات فریاد می زند و همه او را نگاه می کنند، اشخاص دیگری از گوشه های دیگری احساس وظیفه می کنند در یک ماجرایی طومار بنویسند و تحصن کنند و بقیه تماشا یا مخالفت می کنند... در این میان اگر فردی یا گروهی نیز دچار شک و تردید نسبت به اصل نظام و ولایت شود، مستمسکی برای نجات ندارد و چه بسا بزرگان قوم نیز دچار اختلاف و تعارض باشند و همین بر حیرت و شک و تردیدها بی افزاید، اما این اختلافات و شک و تردیدها و شبهات با ایجاد یک شبکه اجتماعی به حداقل خواهد رسید، 

🔹به عنوان مثال در یک تیم کوه نوردی، اعضای تیم بخاطر نسبتی مشخص و روابطی محکم، در مسیر کوه پیمایی تنها نمی مانند و در صورت شک و تردید نسبت به مسیر، با اعتماد و اتکاء به تشخیص همراهان، مسیر را ادامه می دهند، در واقع هماهنگی و انسجام اعضای شبکه می تواند بر اختلاف دیدگاهها حاکم شود و در عین اختلاف دیدگاه، حرکت منسجم و هماهنگ ادامه یابد و البته آن اختلافات را نیز به حداقل برساند. 

🔹این معجزه تشکل و اجتماع منظم است که نظم و اجتماع و انسجام عملی حاکم و غالب بر اختلافات نظری گردد، اینکه می فرمایند یدالله مع الجماعه؛ به نوعی یاری و نصرت خدا اجتماعی مؤمنین را هدایت و مدیریت می کند و ایجاد این حالت شبکه ای بین مؤمنین برای رفع تردیدها و شبهات مقدم و مؤثر تر است از اقناع فکری و هماهنگی در فهم. 

🔹همچنین لازم است در این کلان شبکه، خرده شبکه های انقلابی با محوریت بزرگان و فعالان و اساتید و علماء حزب اللهی به رسمیت شناخته شده و روابط و نسبتهایی بین آنها تعریف و ایجاد شود. محورهای این خرده شبکه ها نیز با محور اصلی نظام اسلامی در یک نسبت و هماهنگی خاصی قرار خواهند داشت و جریان هدایت و ولایت از طریق ایشان در کل شبکه جاری خواهد شد.

🔹با دقت در آیات و روایات نیز می توان دید که چطور روابطی خاص بین مؤمنان در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و معنوی و ... را به تصویر می کشد، بنابراین تحقق این شبکه اجتماعی حقیقی بین مؤمنان حزب اللهی علاوه بر اهداف اصلی و فواید و آثار بسیاری که دارد، می تواند آسیب هایی همچون شک و تردید و شبهه و ریزش ها را به حداقل برساند.

🔸و اما نکته دوم اینکه یکی از عوامل اصلی ایجاد شک و تردید در نیروهای انقلاب، عدم توجه به حرکت تکاملی جریان انقلاب با وجود همه کاستی ها و شکست ها و ریزش ها و نابسامانی هاست، نیروی انقلابی که پیشرفت کشور و تکامل آنرا نمی بیند و در درگیری با حوادث، بحران ها و آسیب های اجتماعی نمی تواند حرکت تکاملی انقلاب را بخوبی تحلیل و فهم نماید، دچار شک و تردید می شود، وقتی نمی بیند که سکان دار کشتی انقلاب، چطور کشتی را در جهت صحیح هدایت می کند و این کشتی در حال حرکت است ولو برهه ای بخاطر موانع بسیار و دشمنی های داخلی وخارجی دچار کندی سرعت می شود لکن در مسیر صحیح رو به پیش است، و صرفاً نابسامانیها را می بیند که معلول عملکرد غلط مدیران و حضور افراد ناصالح در عرشه کشتی است، حتماً دچار شک و تردید می شود.
 

🔹متأسفانه رسانه های گوناگون نیز در پوشاندن موفقیتها و برجسته کردن ضعفها به چنین فضای شبهه ناکی دامن می زنند و اصطلاحاً در جنگ روایت ها، روایت صحیحی از واقعیت ها ارائه نمی دهند. به عنوان مثال حتی در مسئله فتنه امروز عراق ما گرفتار روایت های ناصحیح هستیم بطوریکه فکر می کنیم عراق از دست رفته است و دچار خطای محاسباتی می شویم؛ کل جمعیتی که در میدان التحریر جمع می شوند 15 الی 20 هزار نفر هستند و کل تظاهرات عراق حدوداً 250 هزار نفر کمتر از یک درصد کل مردم، تخمین زده میشوند که بسیاری از لیدرها و محرکها اجیر شده بودند، لکن این آشوب ها و اغتشاشات و پشت کردن به ایران را به کل جمعیت 40 میلیونی عراق نسبت می دهند! عربستان، آمریکا، اسرائیل، لشگر سایبری راه انداخته اند تا در فضای مجازی و دیگر رسانه ها واقعیت ها را مطابق با اهداف خود منعکس نمایند، مانند زمان حمله آمریکا به کویت که فاکس نیوز هر جا را اعلام می کرد که سقوط کرده است، سقوط نکرده بود لکن پس از اعلام و فضاسازی لازم ، آمریکا حمله می کرد و به راحتی آنجا را می گرفت.... 

🔹باید مواظب بود در جنگ روایت ها، با روایت نادرست از وضعیت کشور و برجسته سازی نقاط ضعف و پوشاندن قوت ها و پیشرفت ها در دل مردم ایجاد یأس و ناامیدی و در نتیجه شک و تردید نسبت به مواضع نظام ایجاد نکنند و لازمه مقابله با این فضاسازیهای دشمنان، روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب و مواضع صحیح نظام است. در این رابطه خوب است کارگروهی برای تدبیر و طراحی های لازم و به خدمت گرفتن ظرفیتهای موجود کشور تشکیل گردد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تحلیلی بر جایگاه «ولایت فقیه»

🔸نکاتی اندر مقوله رابطه «عدالت» و «ولایت»

(به بهانه اشکال تراشی های اخیر عده ای عدالتخواه نما)

🔸آیا می توان به بهانه «عدالت» به «ولایت» خرده گرفت و اشکال کرد؟! حتی اشکال تراشی را از عدالتخواهی فراتر ببریم و بپرسیم که آیا یک فقیه می تواند بر اساس فقاهت و استنباط خود از شریعت، به ولی فقیه اعتراض کند؟! و اینکه چون ولی فقیه معصوم نیست، در صورت خطا و اشتباه و یا خروج از عدالت، آیا نمی توان به او اشکال و اعتراض نمود؟!
 

🔸در تبیین رابطه «ولایت» و «عدالت» ذکر چند نکته ضروری است؛ 

🔹اولاً یک نکته مسلم است و آن اینکه هر کسی می تواند اشکال بگیرد و فهم خود را عرضه نماید و مطابق با فهم خود، گفتار و رفتار و عملکرد ولی خود را بسنجد و قضاوت نماید و حتی اعتراض نماید، لکن این عرضه و اعتراض اگر به تضعیف ولایت بی انجامد - که معمولاً علنی شدن و رسانه ای شدن چنین اعتراضاتی، تضعیف است – و یا مفسده ای همچون تزلزل اعتقادی دیگران داشته باشد، جایز نیست و ثانیاً نکته اساسی که در ادامه توضیح می دهم، اینکه لازم است در حجیت فهم خود تردید نماید.

🔹و اما در بررسی این مسئله می توان یکبار هم از زاویه بحث حجیت ولایت و حجیت فهم و فقاهت سخن گفت، ابتدائاً در یک سطح، حجیت ولایت منوط به فقاهت است، در واقع فقه، تبیین کننده مشروعیت و حدود اختیارات و مختصات ولایت فقیه است، لذا فقهاء در این مرحله می توانند نظریات گوناگونی پیرامون ولایت فقیه داشته باشند، لکن پس از تشکیل حکومت و ولایت فقیه، هر شخصی با هر عقیده ای میبایست الزام عملی نسبت به ولایت فقیه داشته باشند و به هیچ گونه عملکردی که حاصل آن تضعیف و تخریب ولایت و حکومت باشد، جایز نیستند ولو در ارائه نظریه فقهی!

🔹تا اینجا بحث از حجیت، مشروعیت، مختصات کلی و اختیارات ولایت فقیه و حکومت اسلامی بود، اما طبق تعریف ما از فقاهت و اجتهاد در «فقه جامع نظام ولایی»، پس از تشکیل حکومت و حاکمیت ولی فقیه، فقاهت در رابطه با عملکرد ولایت و حکومت فقیه، با محوریت ولی فقیه حجیت میابد. به عبارت دیگر عملکرد، ساختار و برنامه حکومت و چگونگی سرپرستی و کم وکیف ولایت فقیه در اداره جامعه، محتاج فقاهت و اجتهاد سازمانی است و فقاهت در این مقیاس، بر محور ولی فقیه و هماهنگ با اراده او حجیت میابد و فقاهت یک فقیه در تعارض با آن حجیت ندارد. 

بنابراین یک فقیه فضلاً از یک عدالتخواه نمی تواند فهم و اجتهاد خود را در معارضه با اجتهاد سازمانی تحت ولایت و سرپرستی ولی فقیه، معتبر و دارای حجت بداند و بر مبنای آن اعلام موضع و عمل نماید بلکه لازم است در عمل تبعیت داشته باشد و در نظر نیز هماهنگ و تابع چارچوب های فقهی و اجتهادی سازمان فقاهت قرار گیرد. (در جای خود بحث ضرورت انحلال فقاهت فردی - پس از استنباط مکتب اسلام - را در فقاهت سازمانی در زمان حکومت ولی فقیه تبیین نموده ایم.)

🔹بنابراین در مقام فقاهت و معرفت نسبت به ولایت، فقه و فهم فردی می تواند حجت باشد لکن پس از پذیرش ولایت، در مقام امتثال و تولی به ولایت فقیه، فهم و تشخیص فردی حجیت ندارد و میبایست در چارچوبهای اجتهاد سازمانی بر محوریت ولی فقیه، تفقه و اجتهاد نمود و اساساً تفقه و اجتهاد فردی در زمان تشکیل حکومت و ولایت فقیه، در آن محدوده مذکور معنا و حجیت ندارد.

و اما فارغ از مقوله حجیت، ذکر چند نکته دیگر ضروری است:

🔹اولاً عدالت، از طریق نظم و هماهنگی اجزاء با محور واقع میشود (عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها: «و جعل طاعتنا نظاماً للملة وامامتنا اماناً من الفرقه») ، در مورد ولایت امامان معصوم علیهم السلام، انتظار تحقق حداکثری عدالت وجود دارد اما در مورد ولی فقیه تا حدی امکان خطا و اشتباه وجود دارد، بنابراین احتمال خطا و اشتباه ناقض و نافی عدالت ولی فقیه نیست، بلکه اساساً انتظار عصمت مطلق از او بیجا و بی معناست.

 اما معتقدیم ولی فقیه، مطمئناً بخاطر بهره مندی از عناصری چون اخلاص، توکل، تعبد، تعهد، فقاهت و ... تا حد زیادی برخوردار از یاری و نصرت خداوند و مصون از خطا و اشتباه است و در نتیجه تا حد زیادی محوریت او در تناسبات اجتماعی و هماهنگی اجزاء با او منجر به عدل و تحقق عدالت می گردد. بنابراین ولایت فقیه تا حد زیادی تحقق بخش عدالت است و سخن گفتن از عدالت بدون هماهنگی اجزاء با یک محور مشخص، لغو و باطل و بی معناست و عدالت بدون محوریت ولایت در مناسبات فردی و اجتماعی واقع نمی گردد.

🔹ثانیاً گرچه عصمت مطلق مختص اولیاء الهی است لکن معتقدیم ولی فقیه دارای عصمت در هدایت راهبردی و کلان جریان تشیع است، به عبارت دیگر با توجه به معارف اسلامی و اعتقادات دینی و با توجه به عنایات اهل بیت علیهم السلام که فرموده اند لحظه ای از رعایت حال شما شیعیان غافل نیستیم و شما را فراموش نمی کنیم و ... نمی توانیم بپذیریم هدایت و سرپرستی جریان شیعه را در برهه ای به دست شخص غیر عادلی بسپارند! و یا نصرت و یاری خود را از ولی فقیه دریغ بدارند که در راهبری و هدایت کلان و سرپرستی شیعیان، خطا و اشتباه داشته باشد هر چند خطا و اشتباه موردی یا جزئی دور از انتظار نیست.


... و اینکه گفته شده پس از پیامبر ص حکومت به دست نا اهلان افتاده است، از موضوع بحث خارج است چه اینکه صحبت از منصب ولایت فقیه و سرپرستی شیعیان است و هیچگاه اهل بیت علیهم السلام این منصب و جایگاه را به نا اهلان نسپرده اند و در زمان خلافت خلفاء خود عهده دار سرپرستی شیعیان بوده اند هر چند حکومت را به عنوان ابزار ولایت در اختیار نداشته اند. 

همچنین معتقدیم که خداوند و اهل بیت علیهم السلام مدیریت قلوب مؤمنان و خواص شیعیان را بر عهده دارند و اگر یک فقیهی مانند حضرت امام (ره) صلاحیت ولایت و حکومت پیدا نماید، قلوب به سوی او تألیف و تمایل پیدا می کنند و اگر ولی فقیه فرضاً صلاحیت و عدالت خود را از دست داد، منعزل و قلوب از حول او متفرق می گردد و حکمت مجلس خبرگان متشکل از خواص مؤمنان، (فارغ از مقوله رأی گیری) ریشه در این حقیقت دارد، 

بنابراین ممکن نیست در برهه ای، هدایت و سرپرستی شیعیان و مؤمنان را شخص غیرعادل و ناصالحی بر عهده بگیرد و مؤمنان و شیعیان و متولیان،  از مسیر هدایت و بندگی و عدالت خارج شوند...

🔹ثالثاً در حکومت ولایی، تحقق نظم و هماهنگی اجزاء بر محور واحد، مصلحت أعظمی است که هیچ مصلحت و دفع مفسده ای را نمی توان با آن مقایسه نمود و ترجیح داد، به عبارت دیگر در فرض خطا و اشتباه در یک تصمیم حکومتی، اگر مفسده ای را تصور نماییم که بخاطر دفع آن، ضرورت مخالفت با امر حاکم را نتیجه بگیریم، باید توجه داشته باشیم که مفسده اخلال در نظم و هماهنگی جامعه و حکومت بر محور ولایت، بسیار عظیم تر از مفسده یک تصمیم حکومتی است هر چند تصمیمی کلان مثل مقوله جمعیت باشد! به عبارت دیگر عدالت یعنی نظم و هماهنگی و تناسب با محور واحد و اینکه هر جزئی در جای خود قرار گیرد و جایگاه آن با محور سنجیده میشود، 

بنابراین گرچه در یک تصمیم اشتباه ممکن است اجزاء با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ نباشند، لکن با محور صالح و عادل هماهنگ هستند و این عین عدالت و حق است، همچنانکه اگر با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ باشند اما با محور صالح و عادل هماهنگ نباشند عین ظلم و سحت و باطل است و نیز همانطور که مفسده نبودن سلطان بیش از مفسده حکومت سلطان جائر است، مفسده نبودن محور واحد و هماهنگی اجزاء حول او بیش از مفسده یک یا چند تصمیم باطل است. 

بنابراین گرچه یک فقیه یا عدالتخواه ممکن است تشخیصی صحیح و مطابق با واقع داشته باشد، لکن اخلال در نظم و هماهنگی نظام ولایی بر او جایز نیست و اقدامات اصلاحی او نیز نباید منجر به تضعیف و تخریب نظام گردد، چرا که اصل حفظ این نظام و هماهنگی است و عدالت نیز تحقق همین هماهنگی اجزاء و تناسب یافتن با محور عادل است، 

بنابراین فصل الخطاب و تعیین کننده جایگاه واقعی هر چیزی و ملاک و معیار مناسبات اجتماعی، ولی فقیه است نه فهم فقیهانه فقیه دیگر چه رسد به نافهمی مدعی عدالتخواهی! در نتیجه تخلف از ولایت جایز نیست گرچه در فرض خطا و اشتباه از سوی ولی فقیه، تلاش جهت ابلاغ نظر به ولی و اصلاح نظر ولی، جایز بلکه واجب است و اگر مستدل و مستند باشد قاعدتاً نتیجه بخش خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جای خالی «رجز خوانی» ها در دیپلماسی بین المللی!

🔹سالها قبل در سفری به  لبنان توفیق زیارت سید حسن نصرالله حاصل شد، ایشان در صحبتهایشان می گفت؛ من همینطور که با شدت و حدت سخن می گویم و دستم را به نشانه اخطار بالا و پایین می آورم، می دانم که دل دشمن خالی می شود...

🔹اگر قرار است انتقام سخت باشد، احساس می کنم خیلی جای رجز خوانی ما در عرصه سیاسی بین الملل و رسانه ها خالی است، نسبت به مؤیدات دینی رجز خوانی تحقیق نکردم ولی فکر می کنم رسمی در جنگهای نظامی بوده که مورد تأیید قرار گرفته باشد، تهدید و رجز ها چه بسا قبل از هرگونه اقدام نظامی، باعث از بین رفتن روحیه دشمن و از هم پاشیدن و خالی کردن عرصه ها باشد، کما اینکه تا الان اینگونه بوده ولی می تواند ده ها برابر توسعه یابد و حتی شاهد ضربات بزرگ سیاسی و اقتصادی آمریکا قبل از هرگونه پاسخ نظامی باشیم...

آیا اگر بیانیه های رسمی و سخنرانی های مسئولین ما شامل پیامهایی مانند ذیل باشد، اثر گذاریش به اندازه موشک باران یک یا چند منطقه نیست؟!

▫️- به کشورها و دولتهای جهان اخطار می دهیم هرگونه حمایت از نظام جنایتکار آمریکا را به دقت رصد نموده و مورد تسویه حساب سیاسی و نظامی قرار خواهیم داد.
▫️- دست آمریکا را در خارج از مرزهای خود کوتاه خواهیم کرد و مناسبات جهانی جدیدی با ساختار و برنامه جدیدی در سازمان ملل پیگیری خواهیم کرد .
▫️- آمریکا به پایان عمر و فروپاشی خود نزدیک شده است و به کشورهای دیگر توصیه می کنیم، در مناسبات سیاسی، اقتصادی و نظامی خود با آمریکا به سرعت تجدید نظر کنند تا خسارت کمتری متوجه آنان شود.
▫️- به مردم آمریکا توصیه می کنیم از دولتمردان و حاکمان ظالم و فاسد خود تبری جسته و بر علیه ظلم و فساد به پا خیزند و مناسبات عادلانه ای را رقم زده و در ضمن حوادث عظیم آینده زمینه حکومت مردمان صالح را فراهم آورند.
▫️- به همه مردم دنیا توصیه می شود مخالفت خود را با ظلم و جنایت های تاریخی آمریکا علنی نموده و دولتهای خود را به قطع روابط سیاسی و اقتصادی با آمریکا قبل از فروپاشی آمریکا و جهت کاهش خسارات مجاب نمایند.
▫️- به نظامیان و سربازان آمریکایی توصیه می کنیم، خون و جان خود را با سیاستهای غلط سردمدارانشان هدر ندهند و خانواده های بسیاری را در آمریکا بی سرپرست نکنند و از حضور در اهداف نظامی ما خودداری نمایند.
▫️- به دولتمردان و فرماندهان نظامی آمریکا توصیه می کنیم با تمام قوا و تجهیزات در اهداف نظامی ما حضور یابند که سخت ترین ضربات و صدمات و لطمات منتظر آنهاست...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مصافحه با دشمنان در دیپلماسی قرآنی

شایسته دیپلماسی جمهوری اسلامی، قرآنی بودن سیاستها و خط مشی روابط نظام اسلامی با جهان است که متأسفانه در هر برهه ­ای، تا حدی دستخوش سلایق و علایق دولتها می­شود هر چند رهبر معظم انقلاب در این تلاطم آراء و عمل سیاستمداران، سکان کشور را در جهت خود بخوبی حفظ نموده اند، اما عملکرد برخی اهل سیاست که نشان از تذبذب بین ارزشهای دین و منافع دنیایشان دارد، مصداق آیه « یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً» (نساء/۱۵۰) می باشد.
در مسئله اخیر دست دادن وزیر امور خارجه با رئیس جمهور آمریکا، مسئله دست دادن و مصافحه با دشمنان از مناظر گوناگونی مورد بررسی قرار گرفت، و برخی با استناد به روایت ذیل، درصدد توجیه آن برامده اند :
«إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَ أَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَهَ وَ الْبِشْرَ، تَتَفَرَّقُوا وَ مَا عَلَیْکُمْ مِنَ الْأَوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ، إِذَا عَطَسَ أَحَدُکُمْ فَسَمِّتُوهُ قُولُوا یَرْحَمُکَ اللَّهُ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ یَرْحَمُکُمْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها، صَافِحْ عَدُوَّکَ وَ إِنْ کَرِهَ فَإِنَّهُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عِبَادَهُ یَقُولُ : ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیم(فصلت/34)» (خصال صدوق ج۲ ص۶۳۳)
اولاً در این رابطه با استناد به آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه» (حجرات/۱۰) و اینکه می­فرماید فقط مومنان با همدیگر برادرند، باید گفت که عبارت « إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ » در روایت فوق، حکایت از ملاقات مؤمنین با یکدیگر دارد و نه ملاقات با دشمنان!
ثانیاً هدف از این مصافحه، پایان عداوت و ایجاد دوستی صمیمانه است (کأنه ولیٌّ حمیم)، در حالیکه دشمنی دشمنان دین و اسلام، با مسلمانان پایان پذیر نیست مگر اینکه دست از دین و اسلام برداریم، «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم‏» (بقره/۱۲۰)
ثالثاً از عبارت «صافح عدوک و إن کره» مشخص است که برادر مؤمنی که با او خصومتی پیدا کرده ایم، ممکن است از مصافحه اکراه داشته باشد و با این وجود لازم است که با اینکار به عداوت پایان دهیم، در حالیکه دشمنان اسلام آرزو دارند با مصافحه و کوتاه آمدن از شعارها و ارزشها، به ما نزدیک شوند : «لاتطع المکذبین وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون‏، وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ» (قلم/8-10)
نقل شده که کفار به رسول خدا (ص) پیشنهاد کرده بودند از تعرض به خدایان ایشان کوتاه ‏بیاید، و ایشان هم متقابلا متعرض پروردگار او نشوند و حضرت  تسامح بر سر ارزشها، شعائر و شعارها را نمی­پذیرند.
پس دلیلی برای مصافحه و نزدیکی و برقراری ارتباط دوستانه با دشمنان وجود ندارد و همواره منافقان، عزتمندی را در برقراری روابط با قدرتمندان مادی بشر می‌دانند:
«بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما؛ الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا» (نساء/۱۳۸-۱۳۹)
و نباید امید و دلبستگی به دشمنان داشته باشند، چرا که عاقبت مطلوبی نخواهد داشت :
«وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ »
و آنچه سرمشق ارتباط ما با کفار و دشمنان است، هموار شدت برخورد پیامبر با آنان می باشد :
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» (فتح/۲۹)
و شاید در این آیه، به انقلاب اسلامی ایران و خط مشی رهبران آن، وعده داده شده است :
«فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ» ،
و سرنوشت پسندیده ای نیز در انتظار این خط مشی مؤمنانه است، عذاب و خاری دشمنان و پیروزی مؤمنان :
«قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ‏ اللَّهُ‏ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ»
تنگنای اقتصادی و رفاهی بهانه کافی برای عقب نشینی و مذاکره نیست، و باید اعتقاد داشته باشیم برکات و نعمات خداوند در ایمان و تقواست :
«وَ لَوْ أَنَ‏ أَهْلَ‏ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض...» (اعراف: 96)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توافق هسته ای، چند سئوال و چند نکته

-  در یک نبرد و رویارویی با جبهه کفر، چه چیزی عقب نشینی را موجه می سازد؟

آیا پذیرش مذاکرات و توافقات آن، یک عقب نشینی تاکتیکی محسوب می شود؟ یا در نظر برخی یک تغییر استراتژی در سیاست­های استکبار ستیزانه با دشمنان است؟!

-  آیا مذاکرات که یحتمل به صلح و تعامل با غرب منتهی می شود، مصداقی از عقب نشینی است؟

 آیا در زمان حاضر جمهوری اسلامی ایران در موقعیت عقب نشینی قرار داشت؟ آیا فشار اقتصادی، سیاسی یا نظامی از سوی کفار و دشمنان اسلام به حدی بوده است که چاره ای جز عقب نشینی و پذیرش مذاکرات و توافقات نبوده است؟

آیا به زعم برخی مسئولین در موقعیت صلح امام حسن علیه السلام قرار داشتیم و می بایست صلح را بر مبارزه ترجیح دهیم؟

اگر فرضاً مذاکرات به مصلحت کشور بوده آیا امکان استقامت و پایداری در برابر زیاده خواهی غربیها و عدم تسلیم در برابر فشارهای آنان وجود نداشت؟

آیا «نرمش قهرمانانه» اتفاق افتاده و نتیجه توافقات مورد تأیید است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندیشه سیاسی اهل سنت

تحقیق دانشگاهی مشترک با حجت الاسلام دکتر یحیی عبدالهی

مقدمه 

زندگی انسان در این کره خاکی در «ارتباط» او با سایر انسانها رقم خورده است. «ارتباطات اجتماعی» سرآغاز بعد نوینی از حیات انسانی است که ساختار زندگی بشری را متحول می سازد. «حکومت» عنوانی است بر این ساختار که جز با ملاحظه بعد اجتماعی جامعه بشری معنا پیدا نمی کند. وجود حکومت و حاکمیت از آنجا ضرورت می یابد که  حفظ نظم  اجتماعی و دستیابی به مصالح جامعه ضرورت دارد. به دیگر تعریف اهداف و مصالح فرد، توسط «فرد» تأمین می شود اما متصدی استیفای اهداف و مصالح اجتماعی، «حکومت» است.

اگر ابعاد مختلف یک تمدن را به سه حوزه «سیاست ، فرهنگ و اقتصاد» تقسیم کنیم ، بی شک ابتنای «حکومت» بر «روابط اجتماعی»،  باعث می گردد که او در حوزه «سیاست» جای گیرد و مباحث نظری و تئوریک آن تحت عنوان «اندیشه سیاسی» مطرح گردد.

 اندیشه سیاسی از آنجا که ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ با ایدئولوژی و مکتب پیدا می کند، در طول تاریخ، مبتنی بر ادیان، فرق و مکاتب مختلف، به صورت گوناگون عرضه شده است. دین «اسلام» به عنوان جامع ترین دین آسمانی با مبانی و الگوهای سیاسی خود ، طرحی بدیع از روابط اجتماعی را در حوزه سیاست به بشریت تقدیم می کند. نکته که در شناخت و تعریف این مبانی و طراحی مدل سیاسی اسلامی حائز اهمیت است وجود دو انشعاب اساسی در اسلام ( اهل تسنن و تشیع ) است که هریک با وجود عناصر مشترک اندک در کلیت این طرح، در مبانی اصلی به اختلاف گرویده اند. از اینرو آشنایی با مبانی اندیشه سیاسی اهل تسنن برای متفکران شیعی جهت هرگونه تبادل و تعامل علمی و سیاسی ضروری است. این مهم آنگاه ضرورت جدی می یابد که تشکیل بیش از دو سوم از جمعیت مسلمانان توسط اهل تسنن و همچنین نمایندگی آنان از اسلام در عرصه بین الملل، ملاحظه گردد.

هرچند ورود به این موضوع به دلیل تغییر و تحولات تاریخی صورت گرفته و همچنین وجود گرایش های فقهی و کلامی متعدد، نیازمند صرف ظرفیت های تحقیقی و پژوهشی بیشتری است اما این تحقیق با بضاعت اندک خود سعی در شناسایی «اندیشه سیاسی اهل تسنن» دارد که در دو بخش 1- اندیشه سیاسی در دوره متقدم، که شامل دوره خلفا و پس از آن تا دوره معاصر و 2- اندیشه سیاسی معاصر می گردد.

همچنین در بخش اول ، فصل اول به «تقریر» اندیشه سیاسی از منظر اندیشمندان و فصل دوم به «تحلیل» اندیشه سیاسی اختصاص یافته است.

تحقیق حاضر در برخی فصول با اقتباس از منابعی تهیه شده که در بخش « منابع » نام آنها ذکر گردیده است و ارجاع به منابع اصلی در پاورقی بعضاً به نقل از این منابع است .      فایل pdf : دریافت    فایل پاورپوینت : دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نامه انتقادی به ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان باسابقه‌ترین و مؤثرترین نهاد حوزوی وظایف خطیر و مهمی بر دوش داشته و در سالیان گذشته کارنامه خوبی متناسب با این وظایف داشته است. هرچند که همواره تحقق آرمان‌ها و اهداف بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و مطالبات مقام معظم رهبری مد نظر جامعه مدرسین بوده و قدم‌هایی را نیز در این راستا برداشته است، اما متأسفانه مدتی است شاهد انفعال و عدم تحرک نسبت به تحقق مطالبات مقام معظم رهبری از سوی آن نهاد می باشیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پایداری بر شعار پایداری در جبهه پایداری (به مناسبت شکل گیری جبهه پایداری)

«پایداری» گفتمانی انقلابی و ولایی است، که در پرتو آن بر زنده نگاهداشتن ارزشهای اصیل اسلام و انقلاب پافشاری می شود، در محور آن اصل «ولایت فقیه» می درخشد و بر «تساهل و تسامح» خط بطلان می کشد ، و در جهت «جذب حداکثری» نسبت به پایداری در خط امام و رهبری می کوشد و بر تحقق «وحدت» امت با انتخاب «اصلح با بصیرت» اصرار دارد،

«جبهه پایداری» پدیده ای است بر آمده از کمال شعور دینی و سیاسی، و نقطه عطفی است در تکامل نظام اسلامی،

محصول مجاهدتهای خالصانه سیاسیون و مسئولان اصولگرای ناب،

ثمره خون شهداء و میراث پایداری ایثارگران، مدیران لایق و زحمت کشان نظام اسلامی در خط ولایت فقیه،

امید بخش همه جوانان حزب الهی و مسئولان انقلابی در تحقق مرحله «دولت اسلامی» از مراحل «فرایند اهداف اسلامی»،

پالایش کننده رفتارهای سیاسی، هدایت کننده جهت گیریهای سیاسی، تکامل بخش مواضع سیاسی،

افقی نو در تعریف و تحقق مناسبت سیاست و دین، سیاست و اخلاق، سیاست و خدمت، سیاست و ولایت، سیاست و دنیا و سیاست و عقبا.

انشاء الله شروعی خواهد بود برای سازندگی و اصلاحات و خدمت بر اساس ارزشهای اسلام و انقلاب و ولایت،

گامی خواهد بود در جهت رضایت حضرت صاحب الزمان و مقام عظمای ولایت،

شروعی است از انتخابات مجلس نود و امتدادی است تا ظهور حجت،

جبهه ای است برای رزم سیاسی و فرهنگی امت اسلامی بخصوص جوانان پرشور انقلابی و خدمتگزاران مخلص ولایی و همه عاشقان حزب الهی در برابر «قدرت و ثروت» نامشروع ،«اصلاحات آمریکایی» و هر «جریان انحرافی»،

پایداری بر گفتمان «جبهه پایداری»، آزمونی است حساس برای هوشیاری خواص، هر چند فرصت جبران برای مردودین، هنوز فراهم است اما نباید نسبت به اعتلای این گفتمان الهی ، بی تفاوتی، تأخیر و کندی نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جنگ با جنگ!

قطعنامه 598 ، یک سئوال از مدیران جنگ و یک سئوال از حضرت امام خمینی (ره)

جنگیدن در برابر شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی»، «جنگ، جنگ تا نابودی فتنه»، «جنگ، جنگ تا پیروزی خون بر شمشیر» و ... جنگی نبود که دیگر تکرار نشود ، جریان اسلام مدرنیته در آن برهه در حوزه نظامی در مقابل خط و شعار و آرمانهای امام ایستادند، بعد از آن در حوزه اقتصاد و سازندگی از خط و آرمانهای امام فاصله گرفتند و در برهه ای طولانی در حوزه فرهنگ با عدم توجه به تهاجم فرهنگی دشمن ، انحرافات و معضلاتی را در جامعه جوان ایران سبب شدند و در سال اخیر نیز در حوزه سیاست خط و مسیر خود را کاملاً از خط و آرمانها و ارزشهای انقلاب و اسلام جدا ساخته بلکه به تقابل پرداختند، و اکنون که چهره نفاق این جریان و حقیقت پلید رفاه طلبی و دنیاخواهی آنان آشکار شده است، فرصتی مناسب برای واکاوی عملکرد گذشته آنان نیز فراهم آمده است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روحانی و انحراف از دیپلماسی قرآنی!

آقای روحانی!

گفته بودید «به غیر از عده محدودی بقیه خواستار صلح و تعامل با دنیا هستند!»

اولاً آیا کشورهای 5+1 همه دنیا هستند؟!  به فرموده مقام معظم رهبری : «طرف مقابل ما همه‌ی دنیا هم نیستند، ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰