مهدی عبداللهی

۳۷ مطلب با موضوع «اخلاق و معارف اسلامی» ثبت شده است

فریب دنیا!

🔸ما چگونه ممکن است فریب دنیا و نفس را بخوریم؟

🔹امام صادق علیه السلام فرموده اند:  المَغرورُ فی الدنیا مِسکینٌ، و فی الآخِرَةِ مَغبونٌ ؛ لأنّهُ باعَ الأفضَلَ بالأدنى ، و لا تَعجَبْ من نفسِکَ ... رُبّما اغتَرَرتَ بحالِکَ و مُنیَتِکَ ، و إصابَتِکَ مَأمُولَکَ و هَواکَ ، و ظَنَنتَ أنّکَ صادِقٌ و مُصِیبٌ (مصباح الشریعه)

گاهی نفس ما بواسطه  :

- وضعیت خوبی که در آن هستیم (مثلاً  علم، تقوی، مقام، شهرت، مقبولیت، محبت و اعتماد مردم و...)،

- آرزوهایی که برای خود ترسیم کرده ایم (مثلاً رسیدن به علم، قدرت، ثروت، مقبولیت، شهرت ...)،

- رسیدن ما به آرزوها و خواسته هایمان (موفقیت هایی که کسب کرده ایم)،

👈ما را اینگونه فریب می دهد که گمان میکنیم در حال تلاش برای اهدف و مقاصد عالی هستیم و در راه پیمودن راه درست هستیم و یا به هدف و مقصود خود رسیده ایم و راه درست رفته ایم!

🔹... و إن کُنتَ راضِیا بما أنتَ فیه فما أحَدٌ أشقى بِعلمِهِ مِنکَ و أضیَعَ عُمُرا و أورَثَ حَسرَةً یومَ القِیامَةِ.

در حالیکه اگر به خود و آن وضعیتی که در آن هستیم خشنود و راضی باشیم کسی شقی تر از ما به علمش نیست و عمر خود را ضایع کرده و حسرت روز قیامت را به ارث برده ایم!

🔹امام صادق علیه السلام فرموده اند:  المَغرورُ فی الدنیا مِسکینٌ، و فی الآخِرَةِ مَغبونٌ ؛ لأنّهُ باعَ الأفضَلَ بالأدنى و لا تَعجَبْ من نفسِکَ ، فَرُبّما اغتَرَرتَ بمالِکَ و صِحَّةِ جِسمِکَ أن لَعَلَّکَ تَبقى و رُبّما اغتَرَرتَ بِطُولِ عُمُرِکَ و أولادِکَ و أصحابِکَ لعلَّکَ تَنجُو بِهِم ... (... از خود راضى و مغرور مباش؛ زیرا گاه فریب ثروت و تندرستى خویش را مى خورى و خیال مى کنى که براى همیشه زنده اى، گاه فریب عمر دراز و فرزندان و دوستان و یارانت را مى خورى، به این خیال که اینها موجب نجات تو هستند!)

🔹مال و ثروت، طول عمر و سلامت، همسر و فرزند، پست و مقام، مسئولیت و مقبولیت، منصب و قدرت، دوستان و مریدان، اعتبار و شهرت، اصل و نسب، علم و مدرک و ... همه آن حاشیه های زیبایی است که متن ناقص وجود ما را می پوشاند! و هیچکدام برای ما باقی نمی ماند و ما را در تنهایی قبر همراهی نمی کند و موجب نجات ما نخواهد بود! (وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ زِینَتُهَا وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقَى أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ)

🔹گاهی انسان بواسطه داشته هایش، تصویری غیر واقعی از خود در ذهن میسازد! در واقع داشته های انسان، مانع شکل گیری تصویری صحیح از خود می گردد! و این تصویر ناصحیح، سبب عُجب و غرور و فریب او می شود.

🔹اگر واقعاً این داشته ها و حاشیه ها را کنار بگذاریم، نباید با این فراز از دعای تعقیب نماز عصر که به حقیقت وجودی ما اشاره دارد، به حال خود محزون و گریان باشیم؟

🔹وأَسْأَلُهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ فَقِیرٍ بَائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَکِینٍ مُسْتَجِیرٍ لا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعَاً وَ لا ضَرّا وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیَاةً وَ لا نُشُوراً (و از او میخواهم که توبه ام را بپذیرد، توبه بنده ی خوار، فروتن، فقیر، بینوا، پریشان، زمین گیر و پناهنده اى که سود و زیان و مرگ و زندگى و رستاخیز خویش را در اختیار ندارد.)

🔹همه ما خود را به ضمیمه چیزهایی در ذهن تصویر می کنیم که اگر حذف شوند، چیزی جز فقر و حقارت و ذلالت نمی ماند! به همین دلیل اغلب بخاطر آلایش و تزیین این داشته ها، از حقیقت نفس خود غافل هستیم! آن خودی که در ذهن داریم و یا در ذهن دیگران میسازیم و یا دیگران از ما تصور دارند، چقدر با حقیقت عاری از این افزودنیها و آرایش و آلایشها تطابق دارد؟

🔹و بزرگترین لطف خداوند به آدمی همین است که غبار غفلت و حجاب نعمت را از مقابل دیدگانش کنار زده و او را به عیوب نفسش آگاه سازد!

🔹إذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً ... بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفْسِهِ. (اگر خداوند خیر عبدی را بخواهد، او را به عیوب نفسش آگاه میسازد)

🔹و چه خوب است فریب دنیا و نفس را در جلوه نمایی وضعیت موجودمان نخوریم و قبل از آنکه در کمال غفلت، ما را به کمال انقطاع برسانند، خودمان با توجه به حقیقت وجودی خود و آگاهی به عیوب نفس، همه این تعلقات را با هبه ای از جانب خداوند، به کمال الانقطاع برسانیم (الهی هب لی کمال الانقطاع الیک)

🔹... و اعلَم أنَّکَ لن تَخرُجَ مِن ظُلُماتِ الغُرورِ و التَمَنِّی إلاّ بِصِدقِ الإنابَةِ إلَى الله تعالى ، و الإخباتِ لَهُ ، و مَعرِفَةِ عُیُوبِ أحوالِکَ.(بدان که از تاریکی هاى فریب و آرزو هرگز بیرون نروى مگر این که از سر صدق و راستى به پیشگاه خداوند متعال توبه برى و در برابرش فروتنى و زارى کنى و معایبى را که در تو هست بشناسی ...)

نصیحت خلق یا دعوت به خود؟!

🔹پناه بر خدا! گاهی دنیا و نفسمان چنان ما را می فریبد که متوجه عدم اخلاص و صداقت در رفتار و گفتارمان نمی شویم! حتی در عبادت و تحصیل علم و دعوت مردم به خدا و نصیحت مردم ... [و حتی در کانال زدن و بیان دقایق و حقایق، إلا ما رحم ربی!]

🔹امام صادق علیه السلام می فرماید : المَغرورُ فی الدنیا مِسکینٌ، و فی الآخِرَةِ مَغبونٌ ؛ لأنّهُ باعَ الأفضَلَ بالأدنى ، و لا تَعجَبْ من نفسِکَ ... و رُبّما اغتَرَرتَ بما تُرِی الخَلقَ مِن النَّدَمِ على تَقصیرِکَ فِی العِبادَةِ ، و لَعَلَّ الله َتعالى یَعلَمُ مِن قلبِکَ بخِلافِ ذلکَ ، و رُبَّما أقَمتَ نفسَکَ علَى العِبادَةِ مُتَکَلِّفا و اللهُ یُریدُ الإخلاصَ  و رُبّما افتَخَرتَ بعِلمِکَ و نَسَبِکَ ، و أنتَ غافِلٌ عن مُضمَراتِ ما فی غَیبِ اللّه ِ، و رُبّما تَدعُو الله َ و أنتَ تَدعُو سِواهُ ، و رُبّما حَسِبتَ أنّکَ ناصِحٌ لِلخَلقِ و أنتَ تُرِیدُهُم لنفسِکَ أن یَمِیلُوا إلَیکَ ، و رُبّما ذَمَمتَ نفسَکَ ، و أنتَ تَمدَحُها علَى الحَقیقَةِ ، و اعلَم أنَّکَ لن تَخرُجَ مِن ظُلُماتِ الغُرورِ و التَمَنِّی إلاّ بِصِدقِ الإنابَةِ إلَى الله تعالى ، و الإخباتِ لَهُ ، و مَعرِفَةِ عُیُوبِ أحوالِکَ مِن حیثُ لا یوافِقُ العَقلَ و العِلمَ، و لا یَحتَمِلُهُ الدِّینُ و الشَّریعَةُ و سَنَنُ القُدوَةِ و أئمّةِ الهُدى...

🔹... گاهی نفست اینگونه تو را می فریبد که به مردم وانمود مى کنى از کوتاهى کردن در عبادت پشیمانى، حال آن که خداوند متعال مى داند که خلاف آن در دل تو مى گذرد. گاه با زحمت نفست را براى خودنمایى به عبادت وا مى دارى، در صورتى که خداوند خواستار اخلاص است، گاه باشد که به ظاهر خدا را بخوانى، اما در واقع دیگرى را مى خوانى. گاه به گمان خودت مردم را نصیحت و خیرخواهى مى کنى، اما در واقع غرض تو جلب توجه و متمایل کردن آنان به سوى خودت مى باشد. گاه نفس خویش را نکوهش مى کنى، حال آن که در حقیقت در پى ستایش آن هستى.

🔹بدان که از تاریکی هاى فریب و آرزو هرگز بیرون نروى مگر این که از سر صدق و راستى به پیشگاه خداوند متعال توبه برى و در برابرش فروتنى و زارى کنى و معایبى را که در تو هست و با عقل و علم سازگارى ندارند و دین و شریعت و روشها و معیارهاى پیامبر و ائمه هدى آنها را تحمل نمى کنند، بشناسى.

👈امام محمد باقر علیه السلام در روایتی تکان دهنده ! می فرمایند :

«مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا»

🔹کسی که طلب علم نماید تا به علماء مباهات نماید (به علم خود بنازد و فخر فروشی و اظهار لحیه نماید!) یا با سفیهان بحث و جدال کند (تا بر آنها غلبه نماید) و یا خود را متوجه مردم سازد، جای خویش را در آتش جهنم بداند! بدرستیکه ریاست (برتری ومهتری) صلاحیت ندارد مگر برای اهل آن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«اخلاص»، سرّی از اسرار الهی!

🔹اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و «سرالمستودع فیها» بعدد ما احاط به علمک

🔹قال الله تعالی : «الإخلاص سرُّ من أسراری إستودعته قلب من أحببت من عبادی»

🔹«اخلاص» سری از اسرار من است که در قلب کسی از بندگانم که دوستش بدارم، ودیعه مینهم!

🔹حضرت فاطمه سلام الله علیها : «مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ» 

🔹«العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»

🔹«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»، «وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»

🔹دلیل برعصمت حضرت زهرا سلام الله علیها: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین».

اخلاص سری از اسرار الهی؛

🔹1. این سرّ به قلب چه کسانی راه میابد؟

هر کسی که خدا او را دوست داشته باشد :

قال الله تعالی : «الإخلاص سرُّ من أسراری إستودعته قلب من أحببت من عبادی»؛ «اخلاص» سری از اسرار من است که در قلب کسی از بندگانم که دوستش بدارم، ودیعه مینهم!

قال النبی(ص): «وَجَدتُ اِبْنَ آدَمَ بَیْنَ اللّهِ وَ بَیْنَ الشَّیطانِ فَاِنْ اَحَبَّهُ اللّهُ تَقَدَّسَتْ اَسمائَهُ، خَلَّصَهُ وَ اسْتَخْلَصَهُ وَ اِلاّ خَلّى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَدُوِّهِ»؛ فرزند آدم را در میان خداو شیطان مى بینم، اگر خداوند متعال او را دوست دارد، خالص و مخلصش مى سازد وگرنه او را در برابر شیطان رها مى سازد.

🔹2. حقیقت اخلاص چیست؟

یک. «اِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقَةُ و ما بلغَ عبدٌ حقیقةَ الاِْخلاصِ حَتّی لا یُحِبُّ أَنْ یُحَمد عَلی شَی ءٍ مِنْ عَمَلِه.»

برای هرچیزی حقیقتی هست، هیچ عبدی به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر آنکه دوست نداشته باشد که دیگران، بخاطر اعمالش او را حمد و ستایش کنند.

دو. «لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزَّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»

هیچ بنده ای به مرتبه خلوص نزد خداوند نمی رسد مگر اینکه مدح و ذم (ستایش و تعریف یا بدگویی و تقبیح مردم) نزد او یکسان باشد!

سه. «العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»

عبادت خالص آن است که امید به کسی جز خداوند نداشته باشد و از چیزی بجز گناهانش نترسد.

و ...

🔹3. آثار اخلاص چیست؟

یک. موفقیت و پیروزی در کارها : «فی إخلاص النّیّات نجاح الأمور»،

دو. رسیدن به برترین مصلحت ها در امور : حضرت فاطمه سلام الله علیها : «مَن أصعَدَ إلَى اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ إلَیهِ أفضَلَ مَصلَحَتِهِ»  (کسی که عبادت خالص خود را به سوی خداوند بفرستد، خداوند بهترین مصلحت او را به سوی او می فرستد.)

سه. شکوه و عظمت و ابهت : «إنّ المؤمن لیخشع له کلّ شیءٍ و یهابه کلّ شیءٍ ثمّ قال: إذا کان مخلصاً لله أخاف الله منه کلّ شیءٍ حتّی هوامّ الأرض و سباعها و طیر السّماء»

و ...

🔹4. چگونه اخلاص حاصل میشود ؟

«قلِّل الامال تخلص لک الأعمال»؛  اگر انسان، تعلق و حب دنیا را از قلبش خارج کند و در نتیجه آرزوهای خود را در این دنیای مادی کاهش دهد، اعمالش خالص می گردد، چرا که اعمال و عباداتش، صرفاً جهت رضای خدا و امتثال امر او خواهد بود نه رسیدن به عزت و شهرت و مقبولیت و پست و مقام و نعمت و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

إنا أعطیناک الکوثر ...

🔹«کوثر» خیر کثیری است که حداقل مقصود آن، ادامه نسل پیامبر صل الله علیه و آله از طریق حضرت زهرا سلام الله علیها است، و فراتر از آن، می توان گفت که :

1.حضرت زهرا سلام الله علیها، حلقه واسطه ولایت الهیه و ولایت نبویه با ولایت امامان علیهم السلام بودند و به عبارت دیگر، جریان ولایت الهیه از طریق ایشان در امامان معصوم علیهم السلام، جاری گردیده و تداوم یافته است. بنابراین ادامه نور هدایت و ولایت در عالم از طریق ایشان بوده است و بخاطر چنین مقام والایی است که امام حسن عسکری علیه السلام فرموده اند فاطمه حجت خدا برماست ( نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علینا ) و یا امام صادق علیه السلام فرموده اند اطاعت از فاطمه بر همه مخلوقات خداوند از جن و انس و انبیاء و ملائکه و حتی پرندگان و وحوش واجب است (و لقد کانت علیهاالسلام مفروضه الطاعه علی جمیع من خلق‏اللَّه من الجن و الانس و الطیر و الوحش و الانبیا و الملائکه)

2. حضرت زهرا سلام الله علیها، رمز ماندگاری نور هدایت و جایگاه و منزلت قرآن کریم است چرا که قرآن بدون ولایت موجب ضلالت و خسارت است (وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَساراً ؛ وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِین ) و ایشان به عنوان حلقه پیوند نبوت و ولایت، رسالت پدر گرامی خویش را که فرمود «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» را محقق و همراهی ثقلین را ممکن ساخت.

🔹حضرت زهرا سلام الله علیها هم خاستگاه و پایگاه ولایت است و هم حقیقت ظرف نزول قرآن است، ایشان هم نسبت بی نظیری با قرآن دارد و همانطور که قرآن از آسمان نازل شده است، وجود نازنین ایشان در سفر معراج از آسمان به صلب پیامبر منتقل شد و هم نسبت بی نظیری با ولایت دارد چراکه هم مولد ولایت است، هم همتای ولایت است و هم حجت بر ولایت و هم نگهبان ولایت بودند و نور ائمه بواسطه ایشان تنزل پیدا کرده است.  قرآن که یک حقیقت نورانی است، یک نزول دفعی در شب قدر بر قلب پیامبر و یک نزول تدریجی در طی 23 سال داشته است، حضرت زهرا سلام الله علیها که حقیقت شب قدر (23 ماه مبارک رمضان) است نیز یک نزول دفعی بر عالم مادی داشته که همان ایام حیات ایشان است و نزول تدریجی ایشان، نزول مقامات و مراتب کمال آن بزرگوار و تجلی ایشان در عالم تا قیامت است چراکه ایشان سرچشمه جریان قرآن و ولایت است و همه مقامات و درجات قرآن و اهل بیت علیهم السلام در وجود حضرت فاطمه زهرا سلام الله و از طریق ایشان تنزل پیدا کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مبارزه با نفس یا مدارا با نفس در عبادات ؟!

🔸سئوال:

🔹آنچه مورد تردید نیست، اینکه إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف/53)، نفس انسان به بدی ها و پلیدی ها فرمان می دهد و انسان مؤمن، موظف و مکلف به مبارزه با نفس و خواسته های آن است (إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا؛ إهتمام مؤمن این است که با نفس خویش جهاد کند تا بر هوای نفسش غالب گردد؛ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى؛ پیامبر اکرم ص نیز فرموده اند: «اَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ: دشمن‌ترین دشمنانت نَفْس توست که میان دو پهلوی توست» (مجلسی، 1386ق.، ج71: 64). همچنین: قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ (ص) مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسّ (حُرّ عاملی، 1396ق.، ج11: 122) و نیز امیرالمؤمنین فرمود: لمُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ )

🔹از طرفی روایاتی وجود دارند که [ظاهراً] به مرافقت با نفس و مراعات آن و عدم اکراه عبادات به نفس توصیه می کنند (مانند : امام صادق علیه السلام : لاتُکرِهُوا إِلی أَنْفُسِکمْ اَلْعِبادَةَ، نفسهای خود را با اکراه به عبادت وادار نکنید. (بحارالانوار: 213/71، از اصول کافی: 86/2)؛ امیرالمؤمنین علیه السلام: خادِعْ نَفْسَک فی الْعِبادَةِ وَارْفِقْ بِها وَلاتَقْهَرْها، در عبادت نفس خود را فریب ده و با او رفاقت کن و او را مجبور مکن.  (بحارالانوار: 509/33، از نهج البلاغه نامه 69)؛ همچنین : «یا علی! ان هذا الدین متینٌ، فَاَوغل فیه برفق و لاتُبَغِّضْ إِلی نَفْسِک عِبادَةَ رَبِّک، این دین متین است، با رفق و مدارا در آن گام بگذار و عبادت پروردگارت را مبغوض نفست قرار نده (بحارالانوار: 214/71، از اصول کافی: 87/2))

🔹 طبعاً نفس انسان، از عبادات و انجام مستحباتی مانند زیارت، تلاوت قرآن، شنیدن پند و موعظه، دعا و مناجات و ... رویگردان است؛ آیا میبایست با خواسته نفس مقابله نمود یا با آن مدارا کرد؟!

🔸پاسخ :

«نفس» در کلام قرآن و اهل بیت علیهم السلام، چند معنی دارد : یک معنای آن خود و عین یک چیز است و اصل در معنای نفس همین «خود» است مانند: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ...» (التّوبه/128)؛ یعنی نَفْساً مِنْ جِنْسِکُمْ و یا «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ...» (النّساء/29) و ... (همچنین در معانی روح و قلب و علم و ... نیز به کار رفته است)، اما یکی از کاربردهای فراوان کلمه «نفس»، جایی است که امر به بدی می کند و خواسته های زشت و قبیح دارد که با عنوان «نفس اماره» از آن یاد میشود که در واقع قوّه ای از نفس است که گرایشان و خواسته های منفی دارد.

🔹منشاء بسیاری اشتباهات در ترجمه روایات مذکور، خلط بین نفس به معنای «خود» یا نفس به معنای «نفس اماره» است، منظور از آن روایاتی که امر به مجاهده و مبارزه با نفس و هوای نفس دارند، نفس اماره است و چند روایت مذکور که صحبت از مرافقت و مدارا با نفس در انجام عبادات دارند و بر عدم اکراه و اجبار عبادات بر نفس تأکید می کنند مراد، «خود» یا «قلب» یا «روح» انسان است، بنابراین انسان در انجام عبادات میبایست برخلاف خواسته هوای نفس بلکه با اکراه و اجبار بر نفس اماره، به عبادات و مستحبات بپردازد لکن، مراعات قلب و روح خود را بکند که در نزدش عبادات مبغوض و مورد تنفر واقع نشوند. در روایات دیگری نیز مراعات «قلب» در انجام عبادات مورد تأکید واقع شده است :

🔹پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم : «اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِقَلْبِهِ، با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت و بندگی باشد و آن را درآغوش بگیرد واز جان و قلب دوست بدارد»(بحارالانوار: 253/70). امام حسن عسکری علیه السلام : «اذا نَشِطَتِ القُلوب فَاَودِعوها، و اذا نَفَرَت فَوَدِّعوها، هنگامی که قلوب نشاط و بهجت دارند به آنها امانت بسپارید؛ و وقتی که گریزان اند آنها را واگذارید.»(بحارالانوار، ج 75، ص 377). امام رضا علیه السلام می فرمایند:«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً وَ نَشَاطاً وَ فُتُوراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَ فَهِمَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ کَلَّتْ وَ مَلَّتْ فَخُذُوهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا وَ نَشَاطِهَا وَ اتْرُکُوهَا عِنْدَ إِدْبَارِهَا وَ فُتُورِهَا، همانا قلبها گاهی رو می آورند و گاهی پشت می کنند و گاهی نشاط و گاهی سستی دارند پس هر گاه قلب رو آورد، بصیر است و می فهمد و هر گاه پشت کرد، ملول و خسته است، پس قلبها را هنگام نشاط و رو آوردنشان به کار گیرید و هنگام سستی و پشت کردنشان رها کنید.» (مستدرک الوسائل، انتشارات ال البیت، جلد3، ص155) [ادامه دارد 👇]

ادامه :

🔸دو نکته مهم در تکمیل بحث لازم به ذکر است :

🔹اول اینکه، در این روایات هیچگاه به ترک عبادات بخاطر ادبار یا عدم نشاط قلب، اشاره ای نشده است بلکه در روایاتی که ذکر خواهد شد راهکارهایی نسبت به ایجاد محبت و نشاط نسبت به عبادات بیان شده است، بنابراین می توان گفت که در مبارزه با هوای نفس می بایست آنرا اکراه و مجبور به عبادات نمود و اگر نشاط و اقبال قلبی نیز وجود ندارد در صدد ایجاد آن تلاش نمود نه اینکه به ترک عبادات پرداخت! (دو روایت اخیر نیز که صحبت از ترک قلب (واترکوا عند ادبارها) و واگذاشتن قلب (اذا نَفَرَت فَوَدِّعوها) می کنند، صحبتی از عبادات یا مستحبات نکرده اند بلکه با توجه به قرائن دیگر (فَإِذَا أَقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَ فَهِمَتْ؛ فَاَودِعوها؛ صحبت از فهم و بصیرت و به امانت سپردن نزد قلب است) موضوع آن فهم و کسب علم است و نه عبادات!

🔹دوم اینکه روایاتی برای ایجاد رغبت قلبی راهکارهایی برشمرده اند (نه تنها به ترک عبادات توصیه نکرده اند بلکه برای درمان ادبار و عدم نشاط قلبی راه حل داده اند.) مثلاً محبت به اهل بیت علیهم السلام را سبب و علت ایجاد رغبت به عبادت شمرده اند، پیامبر اکرم ص فرمود : «فی حُبِّ أَهْلِ بَیتی... اَلرَّغْبَةُ إِلی الْعِبادَةِ». (بحارالانوار: 163/27) در محبّت اهل بیت من، میل و رغبت به سوی عبادت نهاده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عرفه، پله صعود و فرصتی جبران ناپذیر!

🔹در بازی مار و پله، گاهی فرصتهایی پیش می آید که بتوانیم از پله های صعود، چندین مرحله ارتقاء پیدا کنیم و یا اگر گرفتار نیش مار شویم، چندین مرحله سقوط کنیم، در زندگی ما نیز فرصتهایی است که اگر قدر بدانیم مراتب و درجاتی ارتقاء پیدا خواهیم کرد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ أَلا فَتَعَرّضُوا لَها؛  همانا در طول عمر شما، نسیم های الهی وزیدن می گیرد، پس بیدار باشید و خود را در معرض این نسیم ها قرار دهید. یکی از مصادیق این نفحات، زمانهای خاص یا ایام الله است که خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام فرمود: وَذَکِّرْهُمْ بِاَیامِ اللَّهِ؛ این ایام و اماکن، دریچه فضل و رحمت و لطف خداوند به بندگان هستند.

🔹این ایام و مکانها بخاطر نسبت خاصی که با خدا و امامان معصوم علیهم السلام پیدا می کنند، شرافت و منزلت خاصی میابند، در واقع تناسبات ولایت به آنها ارزش و مقام میدهد، مثلاً کعبه بخاطر انتسابش به خدای متعال، بیت الله و صاحبت شرافت میشود بطوریکه مطابق با روایات فقط با نگاه به آن سیئات انسان محو و برای او حسنات نوشته میشود.

🔹به عبارت دیگر خداوند در زمانها و مکانهای خاصی، فیلترهای گوناگونی برای تصفیه انسان قرار داده است که هرکدام خاصیت خود را دارند و ممکن است برخی آنها اگر درک نشوند هیچگاه قابل جبران نباشد، فیلتر رمضان قابل جبران است که اگر درک نشود فرموده اند در عرفه قابل جبران است. در روایت آمده که اگر کسی در ماه رمضان آمرزیده نشد، باید منتظر روز عرفه باشد. و فیلتر عرفه اگر درک نشود شاید قابل جبران نباشد چنانکه پیامبر ص فرمود : «در میان گناهان، گناهانی است که جز در عرفات بخشیده نمی‌شود». و نیز فرمود : «خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند».

🔹درک عرفه، بهره مندی از فضل و رحمت و لطف خداوند است، روایت ‏شده که حضرت زین ‏العابدین علیه السلام در روز عرفه صداى فقیرى را شنید که از مردم کمک مى‏خواست . حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏کنى؛ در حالى که امید مى‏رود در این روز بچه هایى که در شکم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادتمند گردند.

🔹بنابر روایات، بابی که از امام حسین(ع) در عرفه گشوده می‌شود، مهم تر از بابی است که در عرفات گشوده می‌شود :

امام صادق (ع) فرمودند: کسی که در روز عرفه قبر حضرت حسین بن علی (ع) را زیارت کند خداوند متعال ثواب هزار هزار (یک میلیون) حج که با حضرت قائم عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بجای آورند را برای وی منظور می‌فرماید و اجر هزار هزار عمره که با حضرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله انجام گیرد را به وی داده...

🔹شب عرفه نیز شب دعا و عبادت است چنانکه فرموده اند : «رُوی إنّ لیلة عرفة یستجاب فیها ما دعا من خیر و للعامل فیها بطاعة الله تعالى أجر سبعین و مائة سنة».

🔹عرفه به سفارش روایات و بزرگان روز دعاست، دعا مقدمه هر حرکت و هر فیض و نعمتی است ... ، بزرگترین دعا صلوات است و بهترین دعا، دعا برای امام زمان عج است.

🔹خداوند زمان و مکانهایی را برای سرعت بخشیدن به تکامل انسانها خلق کرد و از آنها برای لطف و کرم و عفوش، «دعا» خواست اما او را رها نکرد و اینکه چگونه دعا کند و چه بگوید را نیز به او آموخت، دعای عرفه سیدالشهداء و دعای عرفه امام سجاد علیهم السلام از این نمونه هاست که سرشار از دقایق و حقایق است... به قول بزرگان هر جمله ای از آن نور است و بر دل اهل معرفت می نشیند و به ظرفیت وجودی خودشان درک می کنند و لذت می برند و اوج میگیرند. معارفی همچون شناخت خدا و صفات الهی، خودشناسی، هستی شناسی(شناخت جهان)، شناخت آخرت، شناخت پیامبران، خودسازی با صفات الهی،  پرورش نفس با کمالات الهی، توبه و بازگشت به خدای مهربان،  دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار،  فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا،  شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها،  تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی، تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی، تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معاشرت با غیرخودی ها! در قرآن

🔸به بهانه سلفی گرفتن نمایندگان با آن خانم اروپایی! فارغ از نیت و اهداف آنها و اینکه آیا به لوازم کار خود آگاهی داشته اند یا نه و یا انتشار گسترده و رسانه ای یک اشتباه چقدر صحیح و به مصلحت کشور است، به آیاتی از سوره آل عمران (118-120) اشاره می کنیم که شأن نزول آن «معاشرت و تعامل مسلمانان مدینه با یهودیان و منافقان» است و خاستگاه این رفتار غلط را که حکایت از روحیه و افکار ناصحیحی در بین سیاستمداران ما دارد و متأسفانه فراگیری آن موجب نگرانی است و در کنه آن نوعی «اظهار محبت و تمایل به دشمنان» مشاهده میشود را نقد می کنیم:

🔸آیه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ ؛

ترجمه: غیرخودی ها (غیرهم دین و مسلک و اعتقاد خود) را دوست صمیمی و محرم راز نگیرید.

شرح: میبایست سیاست روابط خارجی، ارتباط با کشورهای همسو باشد.

🔸آیه: لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا ؛

ترجمه: دشمنان شما در تباهی، خلل و فساد در کار شما کوتاهی نمی کنند و از تلاش باز نمی ایستند.

شرح: انواع اقدام شیاطین و انواع فساد :

1➖همزات: وسوسه شیطان جهت فساد در اخلاق (ترویج ابتذال و استهجان و بی عفتی؛ حمله شیطان از سمت چپ: بِتَحْبِیبِ اللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ)،

2➖نفخات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعتقادات (شبهات و انحرافات؛ حمله شیطان از سمت راست: أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِینِ الشُّبْهَةِ)،

3➖نفثات: وسوسه شیطان جهت فساد در اعمال و رفتار (سبک زندگی غربی؛ حمله شیطان از پشت سر: بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ)،

(توضیح اینکه در آیه 16 و 17 سوره اعراف، به حمله شیطان از چهار طرف اشاره شده است: قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ،ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ؛ در تفسیر این آیه امام صادق علیه السلام در روایتی این جهات را شرح داده اند... شاید بتوان گفت که شیطان در مواجهه با انسان از روبرو ، جهت غفلت انسان از آخرت و اسیر دنیا شدن او تلاش می کند (أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ) و با حمله از سه جهت دیگر و تصرف در قلوب، افکار و رفتار انسانها (ابعاد سه گانه وجود انسان) به این هدف می رسد مگر انسانهای مخلص و شاکر ...)

🔸آیه: وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ ؛

ترجمه: دشمنان همواره رنج و مشقت شما را میخواهند.

شرح: رنج و مشقت در حوزه سیاست (نظام ارزشی)، حوزه فرهنگ (علوم واعتقادات)، حوزه اقتصاد (امور مادی و نظامی و ...)

کاربردهای واژه‌ى «وَدَّ» در قرآن (آرزوهاى دشمنان) :

1➖ هجمه سیاسی : «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم، 9) : ضعف و سستى و مداهنه و سازش‌کارى نسبت به حقوق بشر، همجنس بازی، حجاب و عفاف و ...

2➖ هجمه فرهنگی : «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً» (بقره ، 109) : ارتداد و بازگشت از دین و ایجاد تفرقه مذهبی بواسطه تبلیغ ادیان و فرقه ها و مکاتب گوناگون و عرفانهای کاذب

3➖ هجمه نظامی و اقتصادی : «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ» ( نساء، 102) : غفلت از سلاح وسرمایه (حساسیت نسبت به موشک، تحریمهای اقتصادی، ممنوعیت صادرات و واردات و ...)

با این هجمه ها بدنبال نفوذ (قلبی، فکری و عملی) و نیز تصرف (قلبی، فکری و عملی) هستند و اگر موفق به نفوذ و تصرف و تسلط بر مؤمنان شوند دست و زبانشان علیه مؤمنان خواهد بود (إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ) البته « وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»!

🔸آیه: قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ ؛

ترجمه : گاهی بغض و کینه دشمنان از گفتارهایشان آشکار میشود و البته بغض و کینه آنان در دلهایشان بیشتر است.

شرح:  بدت البغضاء، ظاهر میشود : معمولاً مخفی است که صحبت از ظاهر شدن می کند وگرنه می فرمود همواره گفته های آنان از روی بغض و کینه است. در رسانه ها و خبرگزاری ها ممکن است دشمنی ها پنهان باشد لکن گاهی دشمنی ها ظاهر می شود و البته بغض و کینه درونی شان بیشتر است...

و ما تخفی صدورهم اکبر؛ درونشان با بیانشان متفاوت است، پس کفار نیز گاهی درجاتی از نفاق را دارند (کفرشان آشکار است اما همیشه دشمنیشان آشکار نیست! تا بتوانند قلوب مؤمنان بی عقل ( یا ایهاالذین آمنوا ... إن کنتم تعقلون) را جلب نمایند و گاهی طرح دوستی بریزند. هشدار قرآن به اینکه آنها را دوست نگیرید نیز نشانه این است که میشود با آنها دوست شد! اما آنها از این دوستی علیه شما سوء استفاده می کنند، در جاسوسی و کشف اسرار شما و ...

🔸آیه:  قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛

ترجمه : همانا آیات ونشانه ها را برای شما بیان کردیم اگر عقل خود را به کار بگیرید...

شرح : با بیان نشانه های دشمنی آنان، با شما اتمام حجت کردیم، باطن آنها را آشکار کردیم و اگر به این بیان قرآن توجه نداشته باشید ممکن است گول ظاهر مواضع آنها و دست مخملی آنها را بخورید! و اگر عقل داشته باشید فریب آنها را نمی خورید.

🔸آیه : هَاأَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یُحِبُّونَکُمْ ؛

ترجمه: شما ممکن است آنها را دوست بدارید لکن آنها نسبت به شما محبتی ندارند!

شرح: ممکن است تظاهر به دوستی کنند و شما بواسطه دست دوستی دراز کردنشان، دوستی کنید لکن این دوستی یکطرفه شما و ظاهری آنها باعث ذلت شما می گردد! و عزتی برای شما نخواهد بود. («بَشِّرِ الْمُنافِقینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیما؛ الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا») (نساء/۱۳۸-۱۳۹) پس هیچ میل قلبی به آنها نداشته باشید («وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ »).

🔸آیه: وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ ؛

ترجمه: در حالیکه شما به کتاب های آسمانی آنان ایمان دارید.

شرح: ایمان شما به دین و کتاب (تحریف نشده) آنها، سبب دوستی آنها با شما و مانع دشمنی آنها با شما نمی شود بلکه آنها انحراف از دینتان را می خواهند! «وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم‏» (بقره/۱۲۰) (به انحراف خود یقین دارند و انحراف شما از راه حق را نیز می خواهند...)

🔸آیه: وَإِذَا لَقُوکُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَیْظِ ؛

ترجمه: در ملاقات با شما اظهار ایمان (همدلی و همفکری) می کنند ولی در تنهایی از شدت غیظ و غضب، انگشتان خود را گاز می گیرند!

شرح: محبت شما به آنها از دشمنی آنها نمی کاهد! اظهار محبت ها، برقراری روابط، مذاکره و تعامل، قرارداد های اقتصادی، خرید و واردات محصولات آنها و ... مانع دشمنی آنها نمیشود و بلاخره دشمنی درونشان را آشکار می کنند، هرچند در ظاهر و حضور نزد شما اظهار همدلی و همفکری کنند.

🔸آیه : قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

ترجمه: به آنها بگو از شدت غیظ و غضب بمیرید، خداوند به درون سینه انسانها آگاه است.

شرح: به آمریکا بگویید از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر! «مرگ بر آمریکا» بزرگترین شعار و مهمترین نشان از استراتژی جمهوری اسلامی در روابط بین الملل در مواجهه با دشمنان است، حتی با وجود اظهار محبت و دوستی و خیرخواهی آنان میبایست با شداد و غلاظ با آنان مواجهه شد و نه با لبخند و صمیمیت («مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» فتح/۲۹؛ قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ‏ اللَّهُ‏ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنینَ»)

🔸آیه: إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِهَا

ترجمه: اگر به شما خیر و خوبی برسد ناراحت میشوند و اگر بدی بر شما عارض شود از آن خوشحال می شوند.

شرح: همانطور که درونشان از کینه و بغض علیه شما سرشار است، حزن و فرحشان نیز علیه شماست (به شادی شما محزون و به حزن شما مفرحند.) پس هیچگاه از آنان خیری به شما نمی رسد و خیرخواه شما نخواهند بود بلکه کید و دشمنی و کینه شان همواره علیه شماست.

🔸آیه:  وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا  إِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

ترجمه: اگر «صبر» و «تقوا» پیشه کنید، کید و دشمنی آنها به شما هیچ ضرری نمی زند و خداوند به عمل آنها احاطه دارد.

شرح: «صبر و استقامت» و «تقوا» دو شاه کلید برای دستیابی به پیروزی در چنین شرایطی است  ، آنها همواره در صدد تهدید وایجاد رعب و وحشت نسبت به جنگ و فقر (یعدکم الفقر ) و ... هستند یا تطمیع به وعده هایی مانند رونق اقتصادی و چرخش چرخ اقتصاد و ... و «تقوا» مؤمنان را از تهدید و تطمیع آنان باز می دارد، همچنین «صبر» برای مقابله با سختیها و محدودیتهای آنان لازم است و امام صادق علیه السلام یکی از نشانه های شیعیان را صبر و درخواست نکردن از دشمن می داند (شیعتنا ... لَا یُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً وَ لَا یَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً؛ شیعیان ما همنشین با دشمنان ما نیستند و از کینه ‏توز ما درخواستی نمیکنند، گرچه از گرسنگى بمیرند!) شیعیان با صبر و استقامت، نه تنها ضرر دشمنان را از خود دور می کنند بلکه به پیروزی و برکات و نعمات مادی نیز خواهند رسید (لَوْ أَنَّ شِیعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَارا وَ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ- وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ ؛ اگر شیعیان ما استقامت بورزند ملائکه با آنها مصافحه خواهند نمود و ابر بر سرشان سایه میافکند و روزهاى روشن و تابان دارند و از بالا و پائین نعمت بر آنها فرو میریزد و هر چه از خدا بخواهند بایشان مى‏بخشد) همچنانکه در آیه 96 سوره اعراف می فرماید : وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ ؛ اگر اهل سرزمینی، ایمان و تقوا داشته باشند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشاییم.) و همچنین اگر به طمع دنیا و رفاه مادی، تقوا و صبر و استقامت را کنار بگذارند، خسرالدنیا و الآخره خواهند بود! (امام علی علیه السلام فرموده اند: لا یترک الناسُ شیئاً من أمر دینهم لاستصلاح دنیاهم إلّا فتح‌ الله علیهم ما هو أضرّ منه).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عفاف و حجاب

فرصتی پیش آمد که در برنامه زنده «صبح روشن» رادیو معارف به مدت سه روز حضور پیدا کنم و در هفته «عفاف و حجاب» راجع به این موضوع بحثهایی داشته باشم، بخشی از صوت و متن این گفتگو را تقدیم می کنم :

1- حیا؛ ریشه حجاب و عفاف

ریشه همه مفاسد در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... ناشی از بی ایمانی و بی حیائی است ، لذا تمام سعی غرب و استکبار جهانی، بر حیاء زدایی از جوانان کشور است توسط ابتذال و استهجان با ابزار هنری و رسانه ای، ماهواره ها و فضای مجازی با هزینه های بسیار زیادی که انجام میدهند و پیروزی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها ریشه در همین مسئله دارد...،

🔸  چرا به مبارزه با حیاء و عفاف آمده اند؟ چون نقش و جایگاه عظیمی در رشد و تکامل انسان ها در مسیر بندگی دارد ...

🔸 امام علی علیه السلام : أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ، ؛

از با فضیلت ترین عبادات انسان در مقام بندگی خدای متعال، پاک دامنی و برحذر بودن از آلودگی ها، عفت داشتن است،

🔸 ما من عباده افضل عندالله من عفت البطن و الفرج : عفت البطن و الفرج (فرج هم به معنای پاکدامنی است و هم به معنای حفظ کردن از نگاه دیگران است، که در سوره نور: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ از امام صادق علیه السلام : در اینجا حفظ از نگاه دیگران است)

🔸معنای «عفاف» عام تر و وسیع تر از «حجاب» است و معنای «حیا» از ایندو وسیع تر و عام تر است، در فرمایشات مقام معظم رهبری نیز اشاره به این مسئله بود که مبارزه با حجاب برای از بین بردن عفت است از بین بردن حیا است...

🔸 بنابراین ریشه حجاب و عفاف حیا است و در روایات فرموده اند :

  لا إیمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه!

  الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و چون یکى‏ از آن دو رفت، دیگرى هم در پى آن رود. ( أصول الکافی، ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 166)

  قَالَ النَّبِیُّ ص الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقِیلَ الْحَیَاءُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ بِالْحَیَاءِ

2- مهمترین و پراثرترین حربه شیطان، شهوت انگیزی حرام است!

🔸 رسانه های هنری غرب در جهت جذب قلوب و تسخیر و تصرف قلوب هستند برای اینکه تخم شهوات و  لذات را در دلها بکارند، قلب جایگاه حب دنیا یا حب الله است و درگیری اولیاء الهی با اولیاء طاغوت بر سر تصرف قلوب است که جایگاه حب دنیا باشد یا حب الله...

🔸همانطورکه شیطان حب الدنیا و حب الشهوات را تزیین میکنند (زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ ...آل عمران/14) ، لازم است که کار هنری و کار زیبای تبلیغی در مقابله با آن صورت بگیرد:

مقام معظم رهبری : بر روی مسأله‌ی حجاب کار هنری و کار زیبای تبلیغی باید صورت گیرد تا این مسأله در ذهن این عدّه جای گیرد.

🔸شیاطین انس و جن، همواره برای ممانعت از قرار گرفتن انسان در مسیر بندگی و صراط مستقیم، سعی در غلبه شهوات بر قلوب انسانها دارند :

قالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ،ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ (اعراف/16و17)

در تفسیر این آیه قرآن ،امام صادق (ع) هجمه شیطان از طرف چپ را محبوب ساختن لذات در نزد انسانها و غلبه شهوات بر قلب آنها تفسیر نموده اند :« ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ مَعْنَاهُ أُهَوِّنُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ الْآخِرَةِ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ آمُرُهُمْ بِجَمْعِ الْأَمْوَالِ وَ الْبُخْلِ بِهَا عَنِ الْحُقُوقِ لِتَبْقَى لِوَرَثَتِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِینِ الشُّبْهَةِ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ بِتَحْبِیبِ اللَّذَّاتِ إِلَیْهِمْ وَ تَغْلِیبِ الشَّهَوَاتِ عَلَى قُلُوبِهِمْ...

🔸شیطان پس از 6000 سال از خداوند درخواست دام ها و فتنه هایی برای گمراهی و فریب انسان کرد و خداوند اجازه داد و فرمود عطا خواهی شد، هرچه خدا به او عطا می کرد او می گفت :بیشتر،بیشتر. تا به عاملی رسید که گفت بس است و آن وقتی بود که به عامل ایجاد شهوت حرام بین زنان و مردان و جلوه فروشی های حرام زنان و بی غیرتی مردان در مقابل آن رسید. شیطان گفت که با این عامل، همه ی انسانها را درو می کنم.

🔸پیامبر فرمود: خداوندهیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر اینکه ابلیس از انحراف او در مورد شهوت مایوس نبوده است .هیچ عاملی در نزد من خطرناک تر از شهوت انگیزی حرام نیست . یعنی شیطان از عامل شهوت حتی درمورد تمام پیامبران هم مایوس نبوده است که بتواند آنها را زمین بزند. در نزد پیامبر هم این عامل خطرناک ترین راه لغزش در برابر خداوند تلقی می شود.

3- تلاش سازماندهی شده برای مبارزه با حجاب و عفاف

 

🔸اهمیت بحث عفاف و حجاب را زمانی درک خواهیم کرد که متوجه تلاش سازماندهی شده و تشکیلاتی و اختصاص بودجه و سازمان و برنامه ریزی شیاطین جن و انس در غرب و شرق عالم برای مبارزه با حجاب و عفاف و در نتیجه شکل گیری شبکه های فساد، فعالیت های رسانه ای، تولیدات هنری و ... در این جهت باشیم، چون اینان اولاً اضمحلال جامعه ایمانی را در حیاء زدایی می بینند (عمدتاً بخاطر منافع سیاسی) ثانیاً برخی اینان به عنوان یک دسته قدرتمندان و زراندوزان شهوتران (به تعبیر مقام معظم رهبری) گاهی منافعشون در حیاء زدایی و بی حجابی و بی عفتی است. (منافع اقتصادی)؛

🔸این جریان گسترده مبارزه با عفاف و حجاب چند مسئله را دنبال میکنند که به شرح هر کدام خواهیم پرداخت :

نگاه ابزاری به زن و وارونه جلوه دادن حقایق در مورد نقش و جایگاه زنان؛

تلاش جهت اضمحلال و نابودی نهاد خانواده به عنوان یک پدیده پرنقش و مقدس در تربیت فردی و اجتماعی انسان ها؛

ترویج سبک زندگی بر اساس بی عفتی و بی حجابی؛

تزیین بی عفتی و بی حجابی و آثار مخرب آن توسط تولیدات هنری و رسانه ای و غفلت زایی نسبت به نتایج و عواقب؛

4- زینت مردوارگی زن توسط شیطان؛

 

🔸دشمنان آن نگاهی به زن را ترویج میدهند که :

اولاً نگاه ابزاری مادی و اهانت آمیزی است، (مقام معظم رهبری: نگاه عمومی به زن که در فرهنگ غربی نهادینه شده یک نگاه ابزاری و اهانت آمیز است).

ثانیاً نفی مرزهای بین زن و مرد است و قائل به تساوی جنسیتی هستند که ظلم به زنان است، هرچند ظاهر حرفهای آنها شیرین و جذاب است...

🔸رویکرد کلی شیاطین جن و انس، تزیین گمراهی ها و تحسین شبهات است، چنانکه در مورد عمل شیطان فرموده اند: «... أُفْسِدُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ بِتَزْیِینِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِینِ الشُّبْهَة»، گمراهی را زینت داده و شبهات را نیکو جلوه میدهند تا اینگونه امر دین مردم را فاسد نمایند ...،

مثلاً در مورد عفاف و حجاب، سختیها، محدودیتها و محرومیتها را ناپسند شمرده و آزادی های ظاهری و موقت و زودگذر را شیرین و جذاب جلوه میدهند، ظاهر حرفهای آنان زیباست ولی باید توجه داشت گرچه در دستورات اسلام تا حدودی سختی و عسر ظاهری وجود دارد اما درباطن و واقعیت آن و نیز نتایج آن، یسر و راحتی است، به عنوان مثال اگر اسلام زنان را تشویق به خانه داری میکند شاید برای عده ای، ظاهرش ناخوشایند به نظر بیاید اما اهل دقت و تأمل، با تحلیل درست این دستور متوجه خواهند شد این مسئله، بخاطر عظمت جایگاه زن در تربیت فرزند است و اگر به کار کردن زن در بیرون منزل تشویق نمیکند این اتفاقاً تکریم زن است اما غرب این را وارونه تفسیر میکند و در جامعه فرهنگسازی میکند و مطالبه عمومی ایجاد میکند...،

مقام معظم رهبری تعبیر مردواره کردن زن را در اینجا بکار بردند :

«مردواره کردن زن [در گفتمان غربی]؛ یعنی به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونی که با ساخت جسمی و عصبی و فکری مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار برای زن و یک امتیاز برای زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنی دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم. میبینید ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهای اجرایی کشور داریم. اشتباه نشود... منع نمیکنم، نفی نمیکنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم... آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخاری ندارد.» (بیانات 1392)

5- اثرات مطلوب محدودیت ها؛

🔸 هرچند رعایت حجاب و عفاف به ظاهر سختی و محدودیتهایی هم دارد اما رسانه های هنری غرب از این مسئله سوء استفاده نموده و در مذمت و تقبیح آن سخن می گویند ...

باید توجه داشت که عفاف و حجاب، علیرغم همه سختیها و زحمات، قطعا همراه با راحتی های فراوان و نتایج سودمندی خواهد بود که مخالفان حجاب و عفاف از آنها محروم هستند (إن مع العسر یسری، همراه و یا بعد از هر سختی، آسانی است)، مانند ورزشکاری که با تحمل سختیها، محرومیتها و زحمات، هم حین تمارین سخت و طاقت فرسا لذت می برد هم نتایج خوب پیروزی و یا سلامتی بدن و منافع دیگر را به همراه خواهد داشت.

صبر و تحمل در برابر محدودیتها و محرومیتهای عفاف و حجاب، نتایج شگفت انگیزی خواهد داشت از جمله :

پیامبر اکرم ص فرمودند: النظر سهمٌ مسمومٌ مِن سِهام إبلیس فمَن ترکها خوفاً مِنَ الله إعطاه اللهُ إیماناً یجدُ حلاوتَه فی قلبه (نگاه حرام، تیری است از تیرهای ابلیس، کسی که آنرا از خوف خدای متعال ترک کند، خداوند به او ایمانی اعطاء می کند که شیرینی و حلاوتش را در قلبش می یابد)

یا در روایت دیگری فرمودند : غَضُّوا أبصارَکم تَرَونَ العجائب (چشمهایتان را از نگاه حرام بازدارید تا عجائب عالم را مشاهده نمایید!)

همچنین امام علی علیه السلام فرمود: مَن غَضَّ طَرفَه أراح قلبَه (کسی که چشمش را از نگاه حرام باز دارد، قلبش آسوده می گردد) یا اینکه فرمودند: مَن‌ غُضَّتْ اَطرافُهُ حَسَنَتْ اَوصافُهُ (کسی که چشمش را از حرام بازدارد، اوصاف و خصلتهایش زیبا و نیکو میشود.)

و نیز در روایتی دیگر فرموده اند:صِیانَةُ المَرأةِ أنعَمُ لِحالِها وَأدوَمُ لِجَمالها، حجاب و صیانت زن، او را شاداب تر و زیبایى اش را پایدارتر مى کند.

🔸 بنابراین اثرات مثبت و مطلوب رعایت حجاب و عفاف در زندگی فردی و اجتماعی قابل مقایسه با محدودیتهای ظاهری آن نیست. مثلاً آرامش روحی و روانی و امنیت اخلاقی حاصل از رعایت حجاب و عفاف در زندگی فردی و اجتماعی، یک اثر بسیار ارزشمندی است که در خیلی جوامع غربی نایاب یا کمیاب است و اگر اعتقاد پیدا میکردند کلید دستیابی به آن آرامش روحی و روانی احکام اسلام مانند احکام حجاب و عفاف است، بسوی آن با همه سختیها و زحمات و محدودیتها میشتافتند.

🔸 یکی دیگر از اقدامات شیاطین و دشمنان و رسانه های هنری آنها، غفلت زایی نسبت به آثار مخرب و ناپسند بی حجابی و بی عفتی در جامعه است، چرا که حتماً هر عمل حرامی، آثار جبران ناپذیری دارد که باید به آن توجه نمود، اما متأسفانه گاهی دیده عاقبت بینی دل کور میشود :

امام علی علیه السّلام فرمودند: «إذا أبصرت العینُ الشهوهَ عَمِیَ القلبُ من العاقبه. هر گاه چشم، شهوت بین شود، دیده عاقبت بینیِ دل کور شود».

🔸بنابراین بی عفتی و بی حجابی نیز منجر به غفلت از عواقب آن میشود، عواقبی مانند حسرت طولانی و ... :

امام صادق علیه السلام فرمود : «کم من نظرةٍ اورثت حسرةً طویلةً؛ چه بسیار نگاهها که حسرت طولانی و همیشگی را در پی دارد.»

6- مهندسی خانواده؛

🔸«خانواده» به عنوان یک پدیده مبارک و یک طراحی شگفت انگیز در نظام احسن خلقت توسط خداوند و از ارکان جامعه مؤمنین با کارکردهای ویژه و پراهمیت و پرنقش در تربیت مؤمنین و رشد و تکامل جامعه ایمانی است، خانواده به تنظیم روابط و تقسیم مسئولیتها و برآورده شدن نیازهای فطری انسان در ابعاد روحی و روانی و عاطفی و بسترسازی برای عبودیت خدای متعال به نحو احسن می پردازد ... این را ابلیس و شیاطین انس و جن خوب می دانند و کمر همت بسته اند برای نابودی و اضمحلال نهاد خانواده از طریق مثلا ترویج ازدواج همجنسان، تبلیغ منفی نسبت به فرزندآوری، عادی کردن روابط منفی خارج از حریم خانواده، برهم زدن ولایت پدر بر امور خانواده، زن سالاری یا فرزندسالاری و برهم زدن نقش محوری زن در  امر مقدس «خانه داری» و همسرداری و تربیت و پرورش فرزندان و ...

🔸در خانواده، «زن» یک رکن اساسی و محوری است که پرورش و تربیت فرزندان از مهم ترین رسالت های او محسوب می شود و مقام معظم رهبری هم جمله ای در این باب فرموده اند که «این‌قدر خانه‌داری را تحقیر نکنند. معنای خانه‌داری زن تربیت انسان است، معنایش تولید والاترین و بالاترین محصول و متاع عالم وجود است؛ یعنی بشر»

به عنوان مثال یکی از آسیب ها در زمینه فروپاشی خانواده، برهم زدن ساختار و روابط خانواده بواسطه جداساختن محل تحصیل دانشجویان از محل سکونت خانواده و محروم  ساختن آنها از نظارت و پشتیبانی و حمایت روحی و معنوی خانواده و ایجاد ساختار غلط و پرآسیب خوابگاه دانشجویی به عنوان ساختار جایگزین خانواده است...

🔸در مقابل هجمه ها و تلاش ها برای نابودی ساختار و قواعد خداپسندانه خانواده، باید توجه داشت که ظرفیتهای فراوانی در نهاد خانواده برای حفظ حجاب و عفاف و جلوگیری از فساد و فحشاء وجود دارد که قابل مقایسه با هیچ راهکار و ساختاری نیست:

آموزش هایی که در بستر خانواده بصورت عملی  و نه فقط تئوری صورت می گیرد، رفتاری که پدر و مادر در زمینه عفاف و حجاب دارند برای فرزندان درس آموز هست، نوع ارتباط پدر و مادر با نامحرم، عفت کلام مادر، رعایت نوع پوشش در برابر فرزندان و ...

همچنین فضای صمیمی خانواده می تواند بستر ارضاء بسیاری از نیازهای روحی و روانی و عاطفی قرار بگیرد و فراوان در روایات توصیه هایی برای خانواده ها خصوصاً پدر و مادر در باب تربیت جنسی و در حوزه حجاب و عفاف داریم...

7- حجاب، سبک زندگی، فضای مجازی

🔸حجاب و عفاف را نمی توان بصورت انتزاعی و بریده از دیگر ارکان و اجزاء زندگی ببینیم، بلکه موضوعی از یک نظام موضوعات «سبک زندگی» است که آن سبک زندگی دو حالت و جهت بیشتر ندارد یا سبک زندگی اسلامی و الهی است یا غربی و شیطانی، و این جهت گیری در وضعیت حجاب و عفاف تأثیرگذار است و نمی توان آلوده به سبک زندگی غربی بود و نیز انتظار حجاب و عفاف هم داشت. بنابراین حجاب و عفاف جزئی از یک شبکه به هم پیوسته است که با دیگر اجزاء روابط و تأثیر و تأثر جدی دارد .

🔸اگر بنا باشد سبک زندگی اسلامی باشد باید توجه داشته باشیم حجاب و عفاف با چه عناصر و مفاهیم و اجزاء و ارکان دیگری مرتبط است و تأثیر می پذیرد یا تأثیر می گذارد مثلاً معماری ساختمانها ، ساختارها و قواعد محیطی کار و تحصیل و...

🔸بنابراین «اصلاح ساختارها و قواعد محیط زندگی» تأثیر فراوانی بر رعایت حجاب و عفاف خواهد داشت. به عنوان مثال اصلاح نوع مراجعات در محیط کار، قواعد اداری مناسب، پرهیز از جلسات و معاشرت های غیر ضروری و نامناسب، طراحی فضای مستقل حضور زنان و مردان و...

🔸متأسفانه در وضعیت امروز، طراحی ساختارها و قواعد محیط زندگی و کسب و کار و تحصیل متأثر از الگوهای غربی و غیر اسلامی است که سبک زندگی متناسب با خود را مطالبه می کند و در این فضا رعایت حجاب و عفاف دشوار می گردد ...

🔸 «فضای مجازی» نیز محیطی جدید برای زندگی و کسب و کار با اقتضائات و سبک زندگی مخصوص به خود است که قواعد وساختارهای آن کاملاً توسط تمدن غرب، طراحی شده است و یکی از محیطهای آسیب زا در حوزه عفاف و حجاب محسوب می شود چرا که نوع رفتارها، نوع ارتباطات و کم و کیف آن بر اساس طراحی بیگانگان و در راستای اهداف آنان است، در واقع حضور ما در آن فضا، بازی در زمین آنها و طبق قواعد آنهاست، از اینرو فارغ از آسیب های امنیتی و اجتماعی، به راحتی حریمهای عفاف و حجاب شکسته میشود و آسیب های فراوانی به وجود می آورد...

8- حجاب و اسناد راهبردی

🔸در ارتباط با اصلاح ساختارها و قواعد و فضاسازی مناسب نسبت به محیط زندگی و نیز تبلیغ و ترویج سبک زندگی اسلامی با محوریت عفاف و حجاب، سندی در شورای عالی انقلاب فرهنگی با عنوان «اصول و روشهای گسترش فرهنگ عفاف» در اواخر سال 1376و نیز سند دیگری در سال 1384 با عنوان «راهبردها و راهکارهای گسترش فرهنگ عفاف» مورد تصویب قرار گرفته است و حتی وظایف تخصصی بسیاری از سازمانها و ادارات و وزارتخانه ها حتی قوه قضائیه و رسانه ملی و خیلی مراکز دیگر در آن دیده شده است لکن ظاهراً این اسناد به فراموشی سپرده شده است! در این رابطه چند سئوال مطرح است :

اولاً اگر مصوبه و تصمیمی بعد از آن در سالهای اخیر بوده است لازم است که آنرا منتشر کنند، اما اگر نیست آیا از سال 84 تا الان که حدود 12 سال می گذرد (و یا از سال 76 تاریخ تصویب اصول و روشهای گسترش فرهنگ عفاف تا الان که 20سال می گذرد) نیازی به بازبینی این مصوبات یا تکمیل آنها نبوده؟! در این روزگاری که هر روز شاهد ایجاد فضاهای جدید و اقتضائات جدید هستیم و هر روز مسائل جدیدی در حوزه عفاف و حجاب و معضلات و مشکلات متنوع و جدیدی بوجود می آید، و نیز مخالفان حجاب و عفاف و دشمنان ما هر روز نقشه ها و برنامه ها و تولیدات جدیدی دارند، آیا نباید این سند پس از 12 سال بازبینی و تکمیل و به روز شود؟!

ثانیاً این مصوبات چقدر اجرائی شده است؟! کجا بر اجرای آن نظارت دارد؟ احساس می شود خیلی از این مصوبات، مورد بی لطفی و بی توجهی قرار گرفته است! یکی از حقوق شهروندی مردم این است که بدانند این نهادها و مراکز دولتی و غیردولتی در جهت تحقق یکی از مهمترین مسائل اجتماعی جامعه اسلامی، چه کاری انجام داده اند، لازم است گزارش هایی از اقدامات و فعالیتهای این مراکز نسبت به اجرای این مصوبات تهیه و اطلاع رسانی شود.

🔸برخی راهبردهای این سند عبارتند از :

ارتقای سطح آگاهی وایجاد حساسیت در مدیران نسبت به توسعة فرهنگ عفاف و حاکمیت ارزشهای اخلاقی در مجموعه های تحت مسئولیت آنها.

ترغیب مسئولین و مدیران نسبت به مناسب سازی فیزیکی و فرهنگی محیط کار در ادارات، بانکها، مدارس،دانشگاهها، شرکتهای خصوصی برای شاغلین و مراجعین.

تهیه مقررات لازم برای جلوگیری از واردات پارچه و لباس غیر متناسب با فرهنگ عفاف و حجاب .

تشکیل کمیته ترویج و گسترش فرهنگ عفاف ذیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در ترکیب آن نماینده بسیاری از وزارت خانه ها و مراکز هستند. (آیا چنین کمیته ای تشکیل شده و فعالیت داشته است؟!)

🔸برخی سیاستها و راهکارهای گسترش فرهنگ عفاف در سند مصوبه شورای عالی انقلاب عبارتند از :

در اولویت قراردادن موضوع حجاب و عفاف در برنامه های دستگا ههای اجرایی کشور برای مقابله با روند فزاینده بدحجابی (آیا واقعاً اولویت برنامه دستگاههای اجرائی موضوع حجاب و عفاف است؟! که اگر اینطور بود به تعبیر این سند روند فزاینده بدحجابی باید در این دوازده سال حداقل کمی کندتر میشد!)

رعایت حجاب و حفظ شئونات اسلامی از سوی مدیران، مسئولین حکومتی و خانواد ههای آنان و تدوین شاخصهایی در این زمینه برای گزینش مدیران.

رفع اشکالات قانونی در نحوه تولید، توزیع و عرضه پوشاک داخلی و خارجی.

نظارت و ارزیابی عملکرد رسانه ها  خصوصا صدا و سیما  در ارتباط با الگوهای تبلیغی آنها و تاثیر آن در جامعه. (واقعاً نظارت و ارزیابی نسبت به رسانه ها وجود دارد؟ کجا نظارت میکند؟ نتایج آن چیست؟ واقعا رسانه های ما در جهت ترویج فرهنگ عفاف و حجاب مثبت ارزیابی میشوند؟)

انجام سیاستهای تشویقی درباره مدیران و کارگزارانی که در محیط کار خود اصول عفاف وپوشش اسلامی را رعایت میکنند. (چند مورد شما دیده اید که از یک مدیر، کارمند، هنرمند یا هر شخصیت دیگری در سانه ها بخاطر حجاب یا عفاف تجلیل شود؟)

ترویج الگوهای مناسب برای عفاف و حجاب و ممانعت از ترویج فرهنگ مدگرایی منفی در محصولات و کالاهای فرهنگی.

برگزاری جشنواره های فرهنگی  هنری، منطقه ای، ملی و بین المللی برای رواج فرهنگ عفاف وحجاب.

اهتمام لازم برای اجرای قانون «منع استفاده ابزاری از تصاویر زنان در مطبوعات».

نظارت بر تشکلهای هنری مردمی، نمایشگا ههای هنری و محافل هنری عمومی مانند: کنسرتها و نمایشگا هها در جهت رعایت فرهنگ عفاف وحجاب.

در رابطه با رسانه ها : به تصویر کشیدن زنان تحصیل کرده، ممتاز، متعهد و باحجاب در فیلمها و مجموعه های هنری و پرهیز از نشان دادن زنان محجبه در نقشها و شخصیتهای عامّه و کم سواد.

به تصویر کشیدن چهره بانوان محجبة کشورهای خارجی در زمینه های مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی از طریق برنامه های تلویزیون و تهیه فیلم از زندگی آنان.

در رابطه با یکی از مراکز فرهنگی و تبلیغی: تأسیس پژوهشکدة توسعه فرهنگ عفاف و حجاب با همکاری وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری.

در رابطه با آموزش و پرورش: مَحْرَمسازی محیطهای آموزشی و پرورشی و اداری به منظور ایجاد زمینه بروز نیازهای دختران با حفظ سادگی و موازین و ضوابط شرعی برای جلوگیری از خودنمایی آنها در مجامع عمومی.

در رابطه با وزارت علوم تحقیقات و فناوری : انتشار فصلنامة علمی  پژوهشی در مورد توسعه فرهنگ عفاف و انجام تحقیقات جامع در این زمینه.

تقدم رعایت کنندگان حجاب و عفاف، در جامعه و حمایت از نخبگان باحجاب و معرفی افراد نمونة محجّبه.

عدم بکارگیری کارکنان بی تفاوت به ارزشها و فاقد صلاحیت در دانشگاهها.

در رابطه با وزارت بهداشت و درمان: طراحی مبلمان اداری در ساختمانهای ستادی بیمارستانها، دانشگاهها و ... براساس حفظ حدود حریم شرعی بین کارمندان زن و مرد و پرهیز از بکارگیری معماری open که موجب رعایت نکردن حریمهای اخلاقی بین کارمندان زن و مرد میشود.

در رابطه با وزارت خارجه: تکریم و تشویق بانوان و خانواده های محجبه که با حفظ شئونات اسلامی به سفارتخانه های ایران در خارج از کشور مراجعه مینمایند.

در رابطه با وزارت کار و امور اجتماعی: ایجاد فضای مناسب برای کارکنان و برداشتن زمینه های اختلاط زن و مرد در محیطهای کاری با توجه به فرهنگ عفاف و حجاب توسط کارفرمایان.

[به نظر می رسد دستگاههای دولتی و رسمی همه در خوابند و اینجاست که ضرورت «آتش به اختیار» بودن مؤسسات مردمی و مراکز خودجوش بیشتر احساس میشود ...]

9- گام اول، جهت دهی به انگیزه و تمایلات

🔸تمایل به حجاب و عفاف در وجود انسان مطابق با فطرت و شریعت است و شریعت کاملاً منطبق با تکوین است و شاید طبق روایات بتوان گفت بر محور دین و شریعت (که باطن آن ولایت است)، تکوین عالم و نظام احسن شکل گرفته است، بنابراین اصلاح تمایلات نسبت به حجاب و عفاف در واقع، بازگشت به تمایلات فطری انسان است و دستورات دین نیز در واقع تنها راه تعادل زندگی در دنیا و یک زندگی سالم و ایده آل است و عمل به آنها برای سعادت دنیا و آخرت انسان لازم است به عبارت دیگر قواعد عالم و ساختار روحی و روانی و جسمی و عینی انسان و روابط حاکم بر انسان ها و جوامع تنها با دستورالعمل های اسلام حالت تعادل و سلامت دارد و اگر رعایت نشوند هم فرد و هم جامعه از حالت تعادل خارج شده و دچار نقص و عیب و فساد و فحشاء و آثار مخرب دیگری خواهند شد. حجاب نیاز و اقتضای فطری زن و اتفاقاً بی حجابی و بی عفتی مخالف نیاز و اقتضا و فطرت انسان است،

🔸گاهی یک نیازهای کاذبی در انسان شکل می گیرد مثلاً غریزه جنسی در همه انسانها هست و حتماً هم قابل کنترل است اما غلیان این غریزه جنسی بخاطر حفظ نکردن نگاه و کنترل نکردن روابط، انسان را از کنترل و خود کنترلی خارج می کند که برای نرسیدن به این مرحله چاره اش حجاب و عفاف است :

ولْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِکاحا حتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُمِنْ فَضْلِهِ (نور/33) باید عفاف پیشه کنند در اینصورت خداوند ایشان را از گناه بی نیاز می گرداند.

🔸نکته مهم دیگر توجه به این نکته است که ابعاد وجود انسان عبارت است از «روح و قلب»، «فکر و عقل»، «جوارح و اعمال» که مهمترین آنها روح و قلب است که خاستگاه انگیزه ها، تملایلات، علاقه ها، حب و بغض و ... است و اما در رویکرد تربیتی حجاب و عفاف و هر اقدام اثرگذار تبلیغی و تربیتی دیگر، توجه به این اصل لازم است که «ایجاد انگیزه درونی و جهت دهی درست به تمایلات فردی و اجتماعی» مقدم بر اصلاح افکار یعنی طرح مباحث اعتقادی و احکام و... می باشد. هرچند ممکن است اصلاح افکار نیز نقش بسزایی در اصلاح تمایلات داشته باشد لکن توجه شود اولین هدف، طهارت قلبی از حب دنیا و شهوات و اصلاح جهت گیری و تمایلات قلبی و روحی است که عمدتاً بواسطه محبت، صمیمیت و تحریک عواطف و احساسات صورت می گیرد. یعنی در گام اول میبایست روحیه تسلیم و تعبد و رضای نسبت به خداوند متعال و اولیاء الهی و احکام و دستورات شریعت شکل بگیرد تا بتوان موفق به اقناع فکری مخاطب شد و در گام بعد در اعمال و رفتار او اثرگذار بود. نمی شود که انسان تمایلاتش و علاقه هایش متوجه دنیا و لذات دنیا و شهوات دنیا باشد ولی از لحاظ اعتقادی و رفتاری از او انتظار درست اندیشیدن و درست عمل کردن داشت. برای فهم درست، قلب سلیم لازم است، قلبی که در بند شهوات و لذت های دنیا باشد نور معرفت در آن تابیده نمیشود برای چنین قلب مریضی، هرچقدر هم از فلسفه حجاب و عفاف، اثرات حجاب و عفاف و امثال آن بگوییم تأثیری نخواهد داشت و در واقع ایجاد انگیزه و علاقه بواسطه محبت و تحریک احساسات و عواطف بواسطه فضاسازی و ایجاد جو روانی و ...، مقدم بر اقناع فکری و معرفتی است.

🔸بنابراین توجه به این نکته لازم است که اولاً دستورات اسلام در مورد حجاب و عفاف مردان و زنان، مطابق با فطرت و تکوین عالم و متناسب با یک زندگی مطلوب و سالم است و سعادت دنیا (و نه فقط آخرت) انسان ها در گرو عمل به همین حلال و حرام هاست، ثانیاً در بعد فردی (قابل توجه پدر و مادر و مربیان تربیتی) در قدم اول برای تربیت انسان، میبایست جهت گیری قلبی و روحی او را در نظر گرفت، یعنی تلاش کرد تمایلات قلبی او نسبت به مسئله ای مانند حجاب و عفاف و حیا، برانگیخته شود، محبت و علاقه نسبت به حجاب و عفاف در وجود او شکل بگیرد، در بعد اجتماعی نیز باید تلاش کرد نظام تمایلات اجتماعی، به سوی ارزشهایی نظیر حجاب و عفاف جهت گیری شوند. امر به معروف و نهی از منکر نیز منوط به شکل گیری معروف و منکر است، در واقع میبایست حجاب وعفاف در قلب و روح مخاطب، هنجار و ارزش به حساب آید و بی حجابی و بی عفتی ضد ارزش و ناهنجاری باشد تا بتوان امر و نهی نمود، بنابراین در بعد اجتماعی نیز، توجه به تمایلات اجتماعی و جهت دادن به حب و بغض و رضا و سخط اجتماعی از اصول کار تربیتی و تبلیغی است و ترویج و گسترش عفاف و حجاب نیز از این اصل بی نیاز نیست.

10- عفاف و حجاب در منظومه اخلاقی، اعتقادی و احکام اسلام

🔸دستورات اسلام (چه در بعد روحی و معنوی و اخلاقی، چه در بعد فکری و اعتقادی، چه در بعد رفتاری و عملی) یک منظومه است، یعنی همانطور که جسم انسان از اعضاء و پیکرهای گوناگونی تشکیل شده است و بین آنها ارتباط وجود دارد روح انسان هم از عناصر متعدد و مرتبطی تشکیل شده است، لذا برای مسئله حجاب و عفاف، توجه به دیگر ویژگیهای روحی و معنوی و فضائل و رذائل اخلاقی انسان هم لازم است، مثلاً نمی شود که شخصی حرص و طمع به دنیا و لذات و شهوات دنیا داشته باشد اما انتظار داشته باشیم حجاب و عفاف را رعایت کند، و یا مثلاً شخصی که عزت در بین مردم و شهرت و بلندمرتبگی را مثلاً در خودنمایی، جلوه نمایی، نمایش زینتهایش و امثال اینها دنبال می کند، نمی توان انتظار حجاب و عفاف را داشت و یا مثلاً کسی که صفت «حیا» را از دست داده است، نمی توان از او انتظار حجاب و عفاف داشت، بنابراین برای تحقق عفاف و حجاب لازم است اولاً قصد زندگی مؤمنانه داشته باشیم ثانیاً توجه همزمان به همه دستورات دینی و فضائل اخلاقی لازم است و نمی شود یؤمن به بعض و یکفر به بعض باشیم! و برخی آداب و احکام اسلامی را (چه در حوزه اخلاق و چه در حوزه رفتار و اعمال) قبول داشته باشیم و رعایت کنیم و برخی دیگر را رعایت نکنیم. رعایت حجاب و عفاف، ارتباط مؤثری با دیگر ویژگیهای مثبت و منفی در وجود ما دارد که باید نسبت به آنها هم حساس بود و اصلاح و رشد آنها را هم در نظرگرفت. در یک کلام اصلاح سبک زندگی لازم است و تعیین جهت در اینکه بدنبال زندگی مؤمنانه هستیم یا نه. مثلاً از شاخصه های سبک زندگی اسلامی، زهد و تحمل محدودیتهای ظاهری دین است، لکن اگر کسی به دنبال رفاه طلبی و عافیت طلبی باشد، انتظار حجاب و عفاف از او تا حد زیادی بی معناست. آیا در جامعه امروز ما که تعداد قابل توجهی از مردم، سبک زندگی غربی را الگوی خود قرار داده اند و در حرص به دنیا و طمع رفاه مادی و کام گیری از لذات دنیا به رقابت می پردازند، می توان در باب حجاب و عفاف گفتگو و تفاهم نمود ؟!

 بنابراین لازم است نسبت حجاب و عفاف را با دیگر آداب و فضائل اخلاقی، حکمتهای اعتقادی و احکام فقهی مشخص نمود و برای تحقق کامل حجاب و عفاف، در رشد و تکامل همه جانبه اخلاقی، اعتقادی و رفتاری تلاش نمود و در رأس همه اقدامات، جامعه را نسبت به پذیرش سبک زندگی مؤمنانه، و تسلیم و تعبد نسبت به شریعت دین مهیا نمود...

11- کنترل چشم ، مهمترین عامل عفاف و حجاب!

🔸برخی راهکارها در رابطه با تقویت حجاب و عفاف مربوط به محیط پیرامون انسان است و برخی در رابطه با خود انسان، محیط اطراف را هیچگاه نمیشود بصورت ایده آل و دلخواه خود در آورد خصوصاً اینکه روز به روز شاهد تنوع ابزار و محصولات و رسانه ها و فضاهای ترویج بی حجابی و بی عفتی هستیم لذا باید تلاش کنیم خودمان را از درون مجهز کنیم و به نوعی مصونیت نسبت به محیط ناسالم پیرامونی پیدا کنیم. می توان گفت مهمترین راهکار درونی تقویت حجب و حیا و عفت برای هرکسی کنترل نگاه است. چون چشم یکی از مهمترین ورودی های قلب و دل است، نگاه کردن به هر چیزی ذائقه را عوض می کند و کاری می کند که انسان به دنبال اون می گردد.

🔸امام علی علیه السلام فرموده است: «اَلعَینُ جاسُوسُ القَلبِ وَ بَرید العَقل»؛ چشم جاسوس و مأمور دل و نامه رسان عقل است، در جای دیگر فرموده: «اَلعَین بَریدُ القَلب»؛ چشم پیغام رسان دل است، و نیز فرموده اند: «القلب مصحف البصر»؛ دل، کتاب (دست نوشته) دیده است، یعنی این نگاه است که هرگونه بخواهد کتاب دل را می نویسد و بر آن نوشتاری بوجود می آورد.  بنابراین نگاه، تأثیرات عمیقی بر دل و روح و روان انسان می گذارد.

🔸ز دست دیده و دل هر دو فریادکه هرچه دیده بیند دل کند یاد

      بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

🔸شاید بخاطر همین است که می فرمایند در امور مادی به فقراء و محرومین و در امور معنوی به اغنیاء و بالاتر از خودتون نگاه کنید (أُنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ دُونَکَ وَ لاتَنْظُرْ إِلى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ ؛ انظر الى من هو دونک فتکون لأنعُم اللَّه شاکراً و لمزیده مستوجباً و لجوده ساکناً)، چون این نگاه به مطالبه قلبی و حرکت ما جهت می دهد...

🔸شاید یک وجه دیگر نگاه به نامحرم که کمتر به آن اشاره می شود غیر از بحث تحریک جنسی، بحث زیاده خواهی باشد! چه بسا یک نگاه که باعث نابسامانی یا از هم پاشیدن یک زندگی شود ، چون مرد چشم را کنترل نمیکند چهره ها یا اندام زیباتر از همسر خودش را ممکن است ببیند، دلش طلب می کند، قناعتش را از دست میدهد و دیگر قانع به داشته های خودش نیست، و به دنبال گناه و معصیت یا حداقل زیاده خواهی هایی از روی هوای نفس و شهوت میرود یا حتی انسان مجرد هم همینطور است که نگاه او به صحنه حرام، یک نیاز کاذبی در او ایجاد می کند که قدرت کنترل خودش و مهار نفسش را ممکن است از دست بدهد...،

🔸بنابراین یک نگاه حرام ممکن است یک گام بسوی یک گناه بزرگ باشد، برای مقابله با سیاستهای گام به گام شیطان، باید در همان گام اول هوشیار باشیم و متوقف شویم و برگردیم و استغفار و توبه کنیم، وگرنه به سوی پرتگاه گناه کشیده میشویم، اینکه قرآن فرمود: «لا تقربوا الزنا...» حتی نزدیک نشوید! مانند اینکه در لب پرتگاه یا لب چاه راه نروید، برای این است که نزدیک نشدن به گناه خیلی آسان تر از مرتکب گناه نشدن است کما اینکه نزدیک چاه یا پرتگاه نشدن راحت است از اینکه درون چاه یا پرتگاه هنگام سقوط بخواهیم خودمان را حفظ نماییم! (مثلا در فضای مجازی، بی هدف گشت و گذار نداشتن راحت تر از در محیط گناه قرار گرفتن و خودداری کردن است...)، این هوای نفس را اگر با حفظ نگاه کنترل کنیم خیلی راحت تر است تا اینکه طغیان کند و همچو اسب چموش و سرکشی که افسارش از دست خارج شود کنترلش سخت باشد! لذا فرموده اند اگر با نگاه حرام تخم شهوت در دل کاشته شود تا تنومند نشده امکان توبه و بازگشت هست و الا سخت است ...

یکی از توصیه های حضرت عیسی به حواریون این بود که چشمهایتان را در مقابل حرام کنترل کنید. نگاه به نامحرم بذر شهوت را در شما می کارد و درخت شهوت را رشد می دهد...

🔸بنابراین کنترل چشم مهمترین راهکار حفظ عفت و حجب و حیاست و خدای متعال در آیات سی ام تا سی و سوم سوره نور که آیات کلیدی حجاب و عفاف است، می فرماید: به مردان و زنان با ایمان بگو که چشمهایشان را از نگاه حرام فرو بندند و شهوت خودشان را کنترل کنند و بدانند که این برای آنها خیلی بهتر است :

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم ... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ» (30-33نور)

🔸در کتاب کافى در شان نزول نخستین آیه از آیات فوق از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است که جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبرو شد ، چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت هنگامى که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى‏کرد در حالى که راه خود را ادامه مى‏داد تا اینکه وارد کوچه تنگى شد و باز هم چنان به پشت سر خود نگاه مى‏کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه‏اى که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامى که زن گذشت جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جارى است و به لباس و سینه‏اش ریخته! ناراحت شد و با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر مى‏روم و این ماجرا را بازگو مى‏کنم، هنگامى که چشم رسول خدا ص به او افتاد فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا نازل شد و این آیه را آورد : قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ...

🔸حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: « اَلنَّظرَةُ بَعْدَ النًّظرَةِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَ »، چشم چرانی، تخم شهوت را در دل می کارد و چنین کاری برای نگاه کننده کافی است که منشأ فتنه گردد.

12- زنان، حفظ نگاه یا حفظ از نگاه!

🔸هرچند آیه 31 سوره نور و دیگر آیات و روایات، زنان را سفارش به حفظ نگاه می کنند اما شاید بتوان گفت در امان ماندن از نگاه نامحرم در مورد زنان بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است، خوب است به بانویی اشاره کنیم که در دوره کشف حجاب (زمان رضا خان پهلوی)، به مدت هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند! و مورد عنایت امام زمان هم قرار گرفته بود:

🔸در جلد سوم کتاب شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام آمده که مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی آقا سید علی سیستانی حفظه الله تعالی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان علیه السلام، چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. ایشان می فرمود: در یکی از جمعه های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. خانۀ کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن، نور عجیبی می تابید. در زدم، وقتی در را باز کردند مشاهده کردم که حضرت ولی عصر علیه السلام در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان آن اتاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید روی آن کشیده بودند.

وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمود: چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم! سپس فرمودند: این پیکر بانویی است که در دوره کشف حجاب (زمان رضا خان پهلوی)، به مدت هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند!!

🔸مهمترین شاخصه زن عفیف و با حیاء، ایجاد حجاب بین خود و نگاه نامحرم و تحمل محدودیتها و سختیهای آن است...

🔸آیت الله بهاءالدینی رحمت الله علیه می فرمودند: اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند , دانه دانه اش خورشید است . شما خورشید خدا هستید . ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود : در درون قبر، در برزخ، در قیامت ؛ و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است . آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رشد و کمال در همدلی با جریان حق

  چه زمانی «مرگ» برای ما بهتر از «زنده بودن» است؟!

زمانی که تو زندگی درجا بزنیم و رشد و کمالی نداشته باشیم :

امام صادق علیه السلام فرمودند : « مَن لَم یَعرِفِ الزِّیادَةَ فی نَفسِهِ کانَ إلَى النُّقصانِ أقرَبَ، ومَن کانَ إلَى النُّقصانِ أقرَبَ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاةِ» ؛ (الأمالی للصدوق: ص ۷۶۶)

کسی که رشد و کمالش را نشناسد به نقص نزدیک تر است و کسی که به نقص نزدیک باشد مرگ برای او بهتر از زندگی است!

همچنین فرموده اند : «مَنِ استَوى یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ، ومَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ»؛ (الأمالی للصدوق: ص ۷۶۶ ح ۱۰۳۰)

کسی که دو روزش مساوی باشد (رشدی نداشته باشد) مغبون (فریب خورده) است و کسی که روز دومش از اولی بدتر باشد ملعون است!

🔳 و اما یک نکته مهم اینکه بر اساس آنچه قبلاً گفتیم و انشاءالله در آینده بیشتر توضیح خواهیم داد، رشد و تکامل ، بصورت فردی اتفاق نمی افتد بلکه لازمه آن همراهی با جریان حق و ولایت اولیاء الهی در بستر جامعه است و اولین قدم این همراهی، «همدلی» یا «حب و رضای» جریان حق است (من رضی بقومٍ فهو منهم) :

پیامبر اسلام ص فرمودند: «مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم» .

کسی که قومی را دوست بدارد با آن محشور میشود و کسی که عمل قومی را دوست بدارد درعمل آنها شریک می گردد.

امیرالمؤمنین علیه  السلام فرمود : «إِنَّمَا یَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِیَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِیهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ».

آنچه معیار و ملاک تمایز و شکل گیری یک جمعیت [یا قوم] است، رضایت یا عدم خشنودی است، بطوریکه اگر کسی راضی به امری باشد جزء آن [دسته] قرار می گیرد و اگر کسی ناخشنود به امری باشد از آن خارج میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حقایق باطنی عالم و ماه رجب

همه امور در این عالم حقایق و ملکوتی دارد و آنچه تجسم میابد قدری معلوم از آن حقایق است (وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم ) از جمله مکانها و اوقات و زمانها ... ، همچنین در عالم آنچه محور حرکت و رشد وتکامل عالم است، «ولایت» است و تناسبات ولایت به مکانها و زمانها، حقایق و ارزشهایی داده است، (همچنانکه هر حسن وقبحی و هر خوب و بدی و احکام تشریعی حتی تکوین عالم به نسبت با ولایت، تعریف شده و متعین می گردند، مثلاً هر چه حلال شده است نسبتی هماهنگ با ولایت اهل بیت دارد و هر چه حرام شده است نسبتی ناهماهنگ با ولایت دارد و ... )، زمانها و مکانها نیز گاهی با «ولایت خداوند»  تناسب پیدا کرده و حقایقی یافته اند، مانند مساجد یا اوقات خاصی که منتسب به رحمت رحیمیه خداوند است و گاهی با ولایت پیامبر اکرم ص و اهل بیت علیهم السلام تناسب پیدا نموده و حقایق و بواطنی یافته اند مانند ماه رجب (ماه امیرالمومنین)، شعبان (ماه پیامبر اکرم) و لیله القدر (من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر) ... این ایام و اوقات خاص، ایامی برای تجلی ولایت اهل بیت علیهم السلام، تجلی شفاعت ایشان، وصول به رحمت رحیمیه و ... می باشد. بنابر این همه امور این عالم حتی مکانها و ایام و اوقاتش و حتی عباداتش، ظاهری دارند و باطنی و لازمه سیر از ظاهر به باطن و کسب رزق و روزی و نعمات باطنی و معرفت به اسرار و حقایق، توسل به اهل بیت علیهم السلام است، چنانکه باطن و حقیقت بسیاری از امورعالم از جمله عبادات، اهل بیت علیهم السلام هستند. در واقع عبادات در ایام و مکانهای مخصوص، برای سیر انسان از طریق اهل بیت بسوی خدای متعال هستند، و همانطور که عبادت خدای متعال و رسیدن به رضوان و رحمت او بدون ولایت اهل بیت ممکن نیست (بنا عبدالله، بکم یسلک الی الرضوان، ...) باطن این امور هم تناسبات ولایت اهل بیت علیهم السلام است ...

یکی از آن ایام، ماه مبارک رجب است که به استناد برخی حقایق باطنی، رجب که منتسب به امیرالمؤمنین علیه السلام است، مقدمه ای برای شعبان و درک ماه پیامبر و آندو مقدمه ای برای درک ماه میهمانی خدای متعال است و هر سه مقدمه درک لیله القدر است که باطن آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. (سیری از ولایت تا نبوت و از نبوت تا الوهیت ...)

همچنین در توصیف حقایق این ماه اخباری وارد شده است که مثلاً آنرا به نهری توصیف کرده اند که انسان برای رسیدن به حقیقت ولایت، معرفت و توحید از آن سیراب میشود، در دیگر ادعیه و زیارات و روایات می توان باطن این ماه را بیشتر شناخت.

ماه رجب

اگه عشقولانه بخونید اشکتونو در میاره!

روایت مشهوری در مورد ماه رجب هست که مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی رضوان الله علیه در مورد آن می‌گویند: اگر آدم به اندازه همه خلائق جان داشت، خوب بود که به خاطر تکریم این خطاب و در استقبال به این خطاب الهی که می فرماید «انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی...» جان بدهد!

مرحوم سیدابن طاووس این روایت را در کتاب اقبال الاعمال خود از وجود مقدس پیامبر (ص) نقل می‌کند که فرمودند: ان الله تعالی نصب فی السماء السابعه ملکاً یقال له الداعی

خدای متعال در آسمان هفتم مَلَکی را نصب نموده که به او «داعی» گفته میشود،

 فاذا دخل شهر رجب ینادی ذلک الملک کل لیله منه الی الصباح، طوبی للذاکرین، طوبی للطائعین

وقتی ماه رجب می آید، آن ملک هرشب تا صبح ندا می دهد که خوشا بحال اهل ذکر، خوشا به حال اهل اطاعت...

و یقول الله تعالی انا جلیس من جالسنی و مطیع من اطاعنی و غافر من استغفرنی، الشهر شهری و العبد عبدی و الرحمه رحمتی فمن دعانی فی هذا الشهر اجبته و من سالنی اعطیته و من استهدانی هدیته و جعلت هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی فمن اعتصم به وصل الی

و خدای متعال می فرماید : من همنشین کسی هستم که با من بنشیند [ و به یاد و ذکر من مشغول باشد]، مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند، بخشنده کسی هستم که از من طلب مغفرت نماید، ماه رجب ماه من است و بنده، بنده من است و رحمت، رحمت من است، کسی که در ای ماه دعا کند پاسخش میدهم و کسی که درخواستی داشته باشد به او عطا می کنم و کسی که هدایت بجوید، او را هدایت می کنم، این ماه را ریسمانی بین خودم و بندگانم قرار دادم پس کسی که به آن متوسل شود به من میرسد.

جان دادن پیشکش ما! کمی از وقت استراحت و خوابمان را بدهیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اصلاح «شاکله» یکی از آثار و نتایج «زیارت»

با یک مقدمه کوتاه، یکی از مهمترین آثار زیارت که شاید کمتر به آن توجه میشود را مستند به زیارت جامعه کبیره عرض خواهم نمود.

یک نکته اینکه اساساً «امام» چه جایگاه و نقش و اثری در زندگی ما دارد؟! (شاید برخی انسانهای مؤمن، روزگارشان میگذرد بدون حتی یادی از امام! نماز و روزه و عبادتشان هم بجاست، اما از این مهم غافلند که بندگی به عنوان هدف خلقت، بدون تولی به امام ممکن نیست...)، لازمه پاسخ به این سئوال، شناخت مقام و منزلت امام است و اینکه خداوند برای امامان چه مقام و جایگاهی قرار داده است و انسانها متناسب با این مقامات چه بهره مندیهایی می توانند داشته باشند، خوب میدانید که یکی از منابع غنی در معرفی مقام و منزلت ائمه اطهار علیه السلام، زیارت جامعه کبیره است، هر وصف و عبارتی که در این زیارت در مورد ائمه به کار رفته است، می تواند دریچه ای برای ارتباط و بهره گیری انسان در طی مسیر بندگی و تقرب به خدا ی متعال باشد، اما این فراز به نظر جامع و برجسته تر می آید :

جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخَلقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا

(خداوند) صلوات و درودهای ما را بر شما، و ولایت شما را که به ما اختصاص داده است، موجب پاکیزگی طینت ما، پاکی جان، تزکیه و بخششی برای گناهانمان قرار داده است.

یعنی از زیارت و تسلیم به ولایت و صلوات به ائمه اطهار علیهم السلام می توان انتظار پاکی طینت و خلقت را داشت (توضیح مختصر اینکه انسان در مراتب خلقتش، از گل و آب خلق شده است که در روایات آمده است که قلب مؤمنین از طینت علیین خلق شده است و بدنش از غیر آن، لذا قلب مؤمن میل به پاکی دارد و چون «أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ طِینَةً مِنَ الْجَنَّةِ وَ طِینَةً مِنَ النَّارِ فَخَلَطَهُمَا» بخاطر امتزاج طینت بدن مؤمن با طینت بدن کفار، ممکن است از او گناه سر بزند، در روایتی فرمودند : «وَ مَا رَأَیْتَ مِنْ هَؤُلَاءِ مِنْ قِلَّةِ الْأَمَانَةِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ الزَّعَارَّةِ فَمِمَّا مَسَّتْهُمْ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ هُمْ یَعُودُونَ إِلَى مَا خُلِقُوا مِنْهُ» آنچه از بى امانتى و بدخلقى و آلودگى در دوستان ما میبینى، در اثر تماس آنهاست با طینت دوزخى و بالاخره باصل خلقت خود بر گردند [و این رجوع به اصل با تولی به ولایت اهل بیت محقق میشود]. همچنین آبی که در خلقت انسان بکار رفته است دو گونه بوده «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِى وَ أَهْلَ طَاعَتِى وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِى وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِى ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا» که بخاطر ممزوج شدن آندو ناپاکیهایی در خلقت مؤمنین وارد شده است....) خلاصه اینکه با ولایت اهل بیت پاکی طینت و خلقت ممکن می گردد بلکه تنها راه پاکی از آلودگیها در مراتب خلقت، تولی به ولایت اهل بیت علیهم السلام است، همچنین است طهارت نفس از آلودگیها، تزکیه روحی و اخلاقی و بخشش گناهان ...

بعد از خلقت نیز انسان بواسطه احوال و افکار و اعمالش، هر لحظه در حال ساخت شاکله ای برای خود است که این شاکله حرکت های بعدی او را هدایت و جهت دهی می کند: کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه (إسراء،84)،  اگر انسان مثلا پس از بیست سال شاکله ای ناقص و ناسالم برای خود ساخته باشد، در باقی عمر نمی تواند نامتناسب با آن شاکله رفتار نماید ...، ما نیز در زندگی بواسطه ارتکاب گناهان و یا بسیاری نواقص دیگر در احوال، افکار و اعتقادات و رفتار و عملمان، شاکله ای معیوب و ناقص رقم زده ایم، با توبه و انابه و اعتکاف و امثال آن، گناهان بخشیده میشوند و مانند روز اول پاک میشویم اما ظاهراً شاکله ما به این راحتی تغییر نمی کند! عادات ما، حب و بغض ما نسبت به اشیاء و اشخاص، تصورات شکل گرفته در ذهن ما و ...  با توبه اصلاح نمیشوند! مثلاً در مورد شهوات فرموده اند از شهوات پیروی نکنید چون با کاشتن تخم شهوات در دل، ریشه گرفته و تنومند و قوی می شود و دیگر به راحتی قابل اصلاح نیست! اما ظاهرا خداوند، در تولی و توسل و زیارت اهل بیت علیهم السلام خصوصاً اشک بر مصائب سیدالشهداء علیه السلام، آثاری قرار داده است که منجر به اصلاح این شاکله می گردد، مثلاً در روایتی فرموده اند که قلب پس از توبه مانند کوزه ای که بشکند و آنرا ترمیم کنند، مانند روز اول نمی شود مگر با اشک بر سیدالشهداء،  خلاصه اینکه عیوب و ناپاکیهای قبل از خلقت و نیز شاکله ناقص و معیوب پس از خلقت را می توان با تولی و توسل به حضرات معصومین اصلاح نمود که مصداقی از این تولی و توسل، زیارت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندر احوال پولداران و حقوق های نجومی!

در واکنش به حقوقهای نجومی، گاهی سخنان عجیبی شنیده میشود، از جمله اخیراً وزیر بهداشت افاضه فرموده اند که : به نظرم وزیر پولدار خوب است، چون وقتی پولدار باشد، خودش را وقف می کند و به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند. در ضمن شائبه ای هم به وجود نمی آید که او می خواهد از این فرصت برای خودش، خانواده و نزدیکانش استفاده کند. وزیر پولدار بخشنده است، با دید وسیع تری نگاه می کند و در ایجاد فرصت برای دیگران، سخاوتمند است.

هر چند اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند اما بالاخره این سئوال مطرح میشود که آیا وزیر غیر پولدار! خودش را وقف کار و خدمت نمی کند؟ آیا به دنبال موقعیت و فرصت برای خودش و خانواده اش است؟ آیا بخشنده و سخاوتمند نیست؟ آیا این ویژگیها منحصر در انسان ثروتمند است؟!

بد نیست به این مناسبت چند سئوال مطرح نموده و در حد بضائت پاسخ دهیم :

  • آیا ثروت خوب است؟ آیا ثروتمند بودن خوب است؟!

  • آیا شخص ثروتمند غالباً خود را وقف امور خیر می کند و بخشنده و سخاوتمند می شود؟!

اولاً باید بین تولید ثروت (درآمدزایی) و مصرف آن تفاوت قائل شد، چرا که تولید ثروت که حاصل کار و تلاش و برنامه است، نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار مورد سفارش است خصوصاً آنکه در بعد اجتماعی، ثروت به قدرت جبهه حق و اعتلای پرچم اسلام بیانجامد. اما در بعد شخصی گاهی سفارش شده است که تلاش و کوشش برای تحصیل رزق مادی، متناسب با مصرف حداقلی (در حد ضرورت) روزانه باشد یعنی بطور متوسط روزانه قدری فعالیت نماید که مصرف حداقلی او را پاسخگو باشد و بقیه وقت خود را به مسائل مهمتری (مانند تحصیل معارف دین و علم و مهارت و یاری جبهه حق و خدمت به نظام و امور خیریه و ...) بپردازد هرچند اغلب این موارد در جامعه اسلامی، روزی مادی را همراه خود دارد. همچنین گاهی کسب درآمد برای امور خیریه و تقویت امور جبهه حق، خود از آن جمله مسائل مهمتر از کسب معیشت مادی شخصی است.

بنابراین کار و تلاش برای تولید ثروت و درآمدزایی و ایجاد اشتغال و تقویت تولید داخلی و ... مورد تأیید است و اما کم و کیف مصرف، بنابر روایات، در بعد شخصی، حالت ایده آل و مطلوبش، به اندازه حداقلهای ضروری برای زندگی زاهدانه است و بیش از آن مصرف غیر صحیح و مذموم است. چرا که به رفاه (بیش از حد مطلوب) و اسراف و تجمل و ... می انجامد. یکی از مصادیق مصرف غیر صحیح، «ذخیره» است که به نظر می­رسد در اسلام ذخیره اموال مورد تأیید نیست بلکه خلاف آن سفارش شده است، (مگر مواردی که لازمه تقویت نظام اسلامی و مطابق با مصالح آن باشد)، جمع آوری مال در روایات مذموم شمرده شده است چنانکه امام رضا علیه السلام فرموده اند : لا یجتمع المال إلّا بخصالٍ خمس: بخلٍ شدید و اَمَلٍ طویلٍ و حرصٍ غالِبٍ و قطیعةِ الرّحم و ایثار الدنیا علی الآخرة (بحار/73/128)

و اما انسان ثروتمند غالباً چه ویژگیهایی دارد ؟

یک سنت الهی و قاعده غالبی تکوینی در جهان وجود دارد که طبعاً اغلب انسانها را در بر می گیرد، و آن اینکه نعمت، رفاه و ثروت انسان را از یاد خدا غافل می کند و سرگرم چرب و شیرین دنیا می گرداند.

  • فصلت/51: وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِـبِهِ وَ إِذا مَسَّـهُ الشَّـرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ؛

  • وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِـبادِهِ لَبَـغَوْا فِى الأَرْضِ وَلـکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِـبادِهِ خَبِیرٌ بَصِـیرٌ؛

  • الأنعام/44 : فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛

بنابراین اغلب اینطور است که اهل دنیا ثروتمند هستند و اهل آخرت فقیر چنانکه امام صادق علیه السلام فرموده است: کُلَّما أزدَادَ العَبدُ إیماناً ازدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ.

ثروتمندان معمولاً اهل دنیا هستند و گرفتار صفاتی چون بخل، حرص و طمع، خودخواهی و خودپسندی و فخرفروشی و ... هستند.  آیا اگر انسان وقتی که تا حدی به ثروت می رسد، احساس بی نیازی و اغناء می کند و می بخشد و حرص و ولع او از بین می رود؟! یا به فرمایش امام کاظم علیه السلام، هرچه بیشتر از آب شور دریای دنیا می خورد بیشتر تشنه میشود تا جائیکه هلاک شود ؛ مثل الدّنیا مثل البحر کُلَّما شَرِبَ منهُ العطشانُ اِزْدادَ عطشاً حتی یَقْتُلَهُ (بحار/78/311)

اگر اهل دنیا شویم، خداوند فقر و احساس نیاز را بین دوچشممان قرار می دهد که همواره بدنبال دنیا و ثروت دنیا و ذخیر مال دنیا بدویم! من أصبح و أمسی و الآخرة اکبر هَمِّهِ جعل الله الغنی فی قلبه و جَمَع لهُ امرُهُ  ولم یخرُج من الدّنیا حتی یستکمِلَ رزقَهُ و من اصبح و أمسی و الدنیا اکبر همِّهِ جعل الله الفقر بین عَیْنَیهِ  و لم یَنَلْ من الدنیا إلّا ما قَسِمَ له و شتّت امره

اگر نخواهیم در حق آقای وزیر بی انصافی کنیم، در صحبتهای ایشان نکات خوب و جالبی هم بود که به آن اشاره می شود : «من سال هاست دیگر به این پول ها نیاز ندارم، چون سبک زندگی ام همان سبک قدیم پدر و مادرم است و اهل ولخرجی و تجملات نیستم... هر کسی برای خودش شکلی از زندگی را تعریف می کند و بسرعت هم می گذرد. چیزی که از انسان باقی می ماند، فرزندان و اعمال اوست.... از سبک زندگی ام خوشحالم و برایم مهم نیست دیگران چه قضاوتی درباره زندگی ام انجام می دهند. فقط آن چیزی که برایم مهم است، رابطه بین خودم و خداست. این که در رفتارمان نفاق وجود نداشته باشد و ظاهر و باطنمان یکی باشد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی مهری به «حیاء و حجاب» به بهانه مبارزه با «مفاسد اقتصادی»!

چندی پیش جناب آقای دکتر عباسی در سخنانی راجع به ربای بانکی فرمودند : «اگر تلویزیون جمهوری اسلامی از صبح تا شب فیلم مستهجن پخش کنه انقدر بد نیست که تبلیغ ربای بانکی کند»!

همچنین مدتی است که حاج آقای زائری با بیانات گوناگون و استناد به روایت «وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّة» می فرمایند: « آیا این بدتر است که کسی روسری از سر خودش بردارد و بخشی از تن خود را برهنه سازد یا این که کسی اموال هشتاد میلیون نفر را غارت کند و در حق میلیاردها انسان دست ببرد؟ ... برای حل معضل بی حیایی و بدحجابی باید به سراغ ریشه ها بروند ! ... ریشه بی حیایی در دزدی است!»

در این رابطه چند نکته به ذهن حقیر می رسد :

نمی دانم چه دلیلی وجود دارد که برای نشان دادن قبح ربا یا اختلاس و دزدی، آنرا با دیگر گناهان مقایسه می کنند! در اینگونه مقایسه های غلط، ناخودآگاه قبح بی حیائی، بی حجابی، زنا و فحشاء و ... در ذهن مخاطب خدشه دار میشود و نباید به بهانه مبارزه با دیگر مفاسد از اهمیت حیاء و عفت و حجاب در جامعه کاست، ضمن آنکه اساساً در مقایسه عنصری مانند «حیاء» با «ربا» یا «دزدی»، با استناد به روایات می توان گفت که حیاء مهمتر است، بلکه ریشه همه گناهان و رذائل بی حیائی است و صحیح نیست با استناد به یک روایت، نتیجه عجولانه ای گرفت و بر اساس آن کتاب نوشت، سخنرانی کرد و ...!!

در جمله «وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّة» که هم در کتاب شریف بحار آمده و هم منتسب به حضرت زهرا سلام الله علیها است، یکی از عوامل گسترش عفت در جامعه، ترک سرقت و دزدی شمرده شده است، اما با مراجعه به مجموع روایات در این زمینه می توان گفت «حیاء و عفت» نقش کلیدی در سلامت روح و روان فرد و جامعه دارد و با گسترش حیاء ، می توان جامعه ای عاری از دزدی و اختلاس و ربا داشت. در اهمیت حیاء همین بس که آنرا مقرون «ایمان» دانسته اند و روشن است که اگر ایمان نباشد، انتظار هر گونه پلیدی و زشتی را می توان داشت :

  • لا إیمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه!

  • الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و چون یکى‏ از آن دو رفت، دیگرى هم در پى آن رود. ( أصول الکافی، ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 166)

  • قَالَ النَّبِیُّ ص الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقِیلَ الْحَیَاءُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ بِالْحَیَاءِ وَ صَاحِبُ الْحَیَاءِ خَیْرٌ کُلُّهُ وَ مَنْ حُرِمَ الْحَیَاءَ فَهُوَ شَرٌّ کُلُّهُ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ تَوَرَّع‏ ، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود. حیاء به ایمان است که حضرت ایمان را به حیاء و حیاء را بایمان مقید فرموده هر دو بستگى بهم دارند و صاحب حیا سر تا پا خیر و خوبى است و کسى که داراى حیا نیست سر تا پا شرم و بدى است هر چند عبادت و پرهیزکارى داشته باشد (بحار الأنوار، ج‏68، ص: 336)

بنابر این می توان گفت ریشه همه مفاسد در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... ناشی از بی ایمانی و بی حیائی است ، لذا تمام سعی غرب و استکبار جهانی، بر حیاء زدایی از جوانان کشور توسط ابتذال و استهجان با ابزار هنری و رسانه ای است و پیروزی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها ریشه در همین مسئله دارد...

شاید آقای زائری بی حجابی را مسئله ای فردی می داند و اختلاس و دزدی را مسئله ای اجتماعی که این مسئله نیاز به توضیح ندارد که هردو حق الناس هستند و مخل به امنیت ایمانی یا اقتصادی جامعه ...

در مورد ربا ، ممکن است بگویند طبق آیه 279 سوره بقره، ربا اعلام جنگ خدا با رباخور است (ونه اعلام جنگ با خدا!) و این وصف در مورد هیچ کار زشت و گناه دیگری نیامده است! پس بدترین گناه است، می گوییم اولاً بجز مواردی که روایات مقایسه کرده اند (مانند غیبت و زنا)، مقایسه های گناهان و یا عبادات و تعیین رتبه برای آنها ممکن است خالی از خطا و اشتباه نباشد، ثانیاً اگر بنابر مقایسه باشد، می توان گفت جزای زناکار، رجم و سنگسار است در حالیکه در مورد ربا خوار چنین مجازات سنگینی وجود ندارد!

همچنین، هیچگاه تلویزیون ما که تبلیغ بانک و سرمایه گذاری در بانک میکند تبلیغ کار غیر قانونی و ربا نمیکند که بخواهیم با پخش فیلم مستهجن مقایسه کنیم! ربای بانکی بدلیل شرایط اضطرار و وضعیت موجود به حکم ثانویه و نیز به امضای قانون جمهوری اسلامی اشکالی ندارد و مصرف سود بانکی به فتوای مراجع حلال است هر چند باید تلاش کرد سیستمی اسلامی جایگزین سیستم موجود شود.

بنابراین هرچند دزدی و اختلاس و ربا و امثال این مفاسد، بخاطر از بین بردن عفت بطن که مصداقی از حیاء و عفت است (ما من عباده افضل عندالله من عفت البطن و الفرج ) ، باید مورد توجه و اهتمام جدی مسئولین قرار گیرد اما با هر معضل و مشکلی باید در جای خود به بهترین نحو مقابله کرد بلکه با توجه به کلام معصومین بحث عفاف و حجاب و حیاء اولویت دارد و نباید از اهمیت آن به بهانه مبارزه با دیگر مفاسد کاست!  چرا که از بین رفتن حیاء در جامعه، دیگر ارزشهای دینی و ایمانی نظیر حرمت ربا، حرمت أکل مال حرام و سرقت و ... مورد بی توجهی قرار می گیرند.

مطالب مرتبط:

قبح کدام بیشتر است؛ ربا یا زنا؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بررسی عنصر «شادی» و «تفریح»

همیشه شاد و خندان باشید!

این جمله را زیاد از مجریان تلویزیونی یا دوستان و اطرافیانمان میشنویم، آیا همیشه شاد و خندان بودن مطلوب است؟

مقدمه اول : انسان از لحاظ روحی و روانی، قطعاً یک حالت تعادل دارد و سلامت و آرامش روح و روان و طمأنینه قلبی مورد تأیید و تأکید خالق انسان است. بنابراین، برای رسیدن به حالت تعادل می بایست، میزان مطلوب نشاط و سرور و فرح و شادی و یا حزن و غم با دستورات دین سنجیده شود.

مقدمه دوم: نشاط و شادی و سرور و فرح و در مقابل، حزن و غم و هم و اندوه و ... ، قطعا تمام این اصطلاحات، از لحاظ معنا و مفهوم، کارآیی و آثار و تبعات متفاوت می باشند، باید در متون دینی برای تشخیص صحیح آنها، دقت و بررسی نمود، اما مسامحتاً در این نوشتار آنها را به یک معنا فرض می کنیم هر چند صحیح تر آن است بین آنها فرق بگذاریم مثلا شاید بتوان گفت انسان باید همیشه نشاط داشته باشد اما سرور و شادی و فرح دائماً مطلوب نیست، امام علی علیه السلام می فرماید: «مَن قَلَّ سُروره کان فی المَوتِ راحَتُه».  امام علی علیه السلام می فرماید: «السرور یبسط النفس و یثیر النشاط».

مقدمه سوم: گاهی شادی و سرور با عنصری به نام «هیجان» آمیخته میشود که خروج از حالت تعادل است و به هیچوجه مطلوب نیست و به نظر می رسد نقطه مقابل آرامش روح و قلب و طمأنینه و آرامش رفتار است که در روایات از ویژگیهای انسان مؤمن، شمرده شده است، در اینجا وقتی از نشاط و سرور سخن می گوییم، نشاط و سرور منهای «هیجان» است.

آیا شادی و سرور دائماً مطلوب است؟ اگر بنای انسان، تمتع حداکثری از دنیا و لذتهای دنیا بود، قطعاً شادی و سرور مطلقا مطلوب بود، اما در وصف مؤمن فرموده اند: المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه، از نشانه های مؤمن حزن قلبی است، پس همیشه شاد و مسرور بودن مطلوب نیست. (اینکه چرا برخلاف تصور عموم مردم، حزن خوب و لازم است در روایات به مسائلی اشاره شده است...)، به عنوان مثال آیا یاد مرگ، با شادی و سرور قابل جمع است؟ در روایات بسیار بر روزانه یاد مرگ داشتن تأکید شده است در حالیکه اغلب شادی و سرور موجب غفلت از مرگ میشود. خصوصاً در جامعه ای که همه کششها و گرایشها بسوی لذات و شهوات و خوش بودن و شادی و سرور است، برای ایجاد تعادل لازم است مقداری عنصر «حزن» تزریق گردد که البته در مورد نوع و علت حزن خواهیم گفت.

آیا شادی و سرور مطلقاً بدون جهت (در جهت قرب و بندگی خدا باشد یا نباشد) مطلوب است؟ به نظر می رسد هر رفتار و حالتی را می توان در دو مسیر حق و باطل و دو دوجهت بندگی خدا یا استکبار علی الله فرض نمود و نتیجه گرفت هر رفتار و یا حالت خوب و مطلوب که در مسیر بندگی خدا نباشد ارزشی ندارد و مطلوب نیست، پس سرور و شادی که باعث قرب و تحقق بندگی خدای متعال نشود، مطلوب نیست و این معنای «اعوذ بک من کل سرور بغیر قربک» است.

آیا نشاط و شادی منحصراً در تفریحات (پارک و جنگل و دریا، شهربازی و سینما، و...) است؟ به نظر می رسد، با توجه به روایات درصد بالایی از نشاط، قابل استحصال از عبادات و مناسک شریعت است و تا حد زیادی انسان را از تفریح و تفرج بی نیاز می گرداند (اثبات این ادعا نیاز به بررسی روایی دارد که انشاء الله ارائه خواهد شد) و البته مواردی مانند نگاه به طبیعت، ورزشهایی چون سوارکاری، تیراندازی و شنا، صله رحم، برخورد خوش و مزاح و ادخال سرور و شادیهای مذهبی و ....  به عنوان عناصر نشاط آور را می توان استثناء کرد.

آیا نبودن حزن و اندوه مطلوب است؟ برخلاف تلقی عموم مردم که حزن واندوه را نامطلوب می دانند، به نظر می رسد، اتفاقاً آنچه موجب تعادل روحی بلکه نشاط میشود، حزن است! البته نوع و علت حزن را مشخص فرموده اند از جمله حزن نسبت به بلاها و مصائب اهل بیت علیهم السلام خصوصاً سید الشهدا علیه السلام که آثار عجیبی بر سلامت روح و روان و کسب نشاط روحی دارد. وقتی هر روز سفارش به ذکر مصیبت ابا عبدالله علیه السلام میشود و یا امام زمان عج خطاب به سیدالشهداء می فرماید : « لَاَبکِینَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً» نشان از حزنی دائمی و آثار مطلوب و برکات آن دارد.

علت، نوع و میزان حزن و فرح انسان با چه معیاری تنظیم و هماهنگ شود؟ به نظر می رسد هم تکویناً قلوب انسانهای مؤمن بخاطر اتصالشان به قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، و همچنین آمیخته بودن سرشت آنها به وجود امامان علیم السلام که فرموده اند «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا»، حالات روحی و قلبی آنها اعم از حزن و سرور، سخط و رضا، حب و بغض و ... بر مدار و محوریت امامان علیهم السلام باشد «یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا» و نیز مطلوب است که انسان تلاش نماید بر حالات امام احوالش را تنظیم نماید، مثلاً در زمانیکه دائماً در منطقه کشتار شیعیان و زنان و کودکان بیگناه با بدترین وضعیت صورت می گیرد و میدانیم دل امام زمان عج از این وقایع و جنایات خون است، آیا می توانیم شاد و مسرور باشیم و به تفریح و تفرج بپردازیم؟!

«در مواردی، شادی و سرور در افراد موجب می¬شود که از مصالح معنوی و اخرویشان غافل شوند. چون شادی، خود به خود خوشایند است، انسان میل دارد این حالت ادامه پیدا کند. حال اگر ادامه¬اش به وسایل نامشروع باشد یا موجب انجام کاری نامشروع شود، در این صورت، ارزش منفی دارد. اما اگر به این حد نرسد، دست کم موجب غفلت¬هایی مثل غفلت از خدا و آخرت و غفلت از انجام تکالیف مهم اجتماعی انسان خواهد شد و به هر اندازه که انسان را از آنچه گـفتیم غـافل کند، در همان حد ارزش منـفی خواهد داشت. خـداوند متعال مـی¬فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون». ‏

الا اى اهل ایمان، مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازند، و البته کسانى که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند آنها به حقیقت زیانکاران عالمند».( محمد تقی مصباح یزدی، مشکات، ج 2، ص 303)

سئوال :

صراط مستقیم یعنی عدم افراط و عدم تفریط، آیا لذت نبردن افراط نیست؟

جواب:

افراط و تفریط موجب خروج از صراط مستقیم می شود، پس خوب است صراط مستقیم را بشناسیم تا از افراط و تفریط در امان باشیم، صراط مستقیم را نیز باید از قرآن و کلام و سیره معصومین (ثقلین) شناخت، کلام، سیره و سنت معصومین هم این بوده است که از حلال خدا هم دوری می کرده اند و به حداقل ضروری اکتفاء می نموده اند و بسیاری روایات بر این دلالت دارد که نه تنها باید از حرام دوری نمود (فی حرامها عقاب) بلکه خوب است به حداقلها اکتفاء نمود (فی حلالها حساب). انسان اگر هر چه می تواند بهره مندی خود را از مواهب، نعمات و لذات مادی دنیا کمتر کند، نه تنها افراط و تفریط نیست بلکه برای او بهتر است، تفریط آنجاییست که انسان را از دایره حلال خارج سازد و وارد محرمات کند، مثل آنکسی که به بهانه زهد از خانواده و نزدیکانش دوری می کرد و حقوق آنها را رعایت نمی کرد و در کوه زندگی می کرد و مورد توبیخ حضرت واقع شد و .... 

سئوال:

آیا این نگاه شما، حرام کردن حلال خداوند نیست؟

جواب:

«حرام کردن حلال خداوند» درست نیست، اما خود داری کردن از حلال خدا نه تنها بد نیست! بلکه از جهات متعددی به نفع انسان است (در صورت نیاز به آنها اشاره خواهم کرد) ، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: «خوشا به حال کسى که براى خداوند، عزّ ذکره، فروتنى کند و از آنچه برایش حلال کرده نیز کناره گیرد بى آنکه از سنّت من روى گرداند؛ زرق و برق دنیا را کنار نهد، بى آن که از سنّت من منحرف شود ».(تحف العقول : 30 )

سئوال:

 آیا اجتناب مطلق از زیباییها و لذتها درست است؟

جواب:

اولاً آیا زیبایی های دنیا ارزشی دارند ؟! یکی از رسالتهای شیطان این است که دنیا و لذات دنیا و شهوات دنیا و ابزار دنیا پرستی را در نظر مردم زینت کرده و زیبا جلوه دهد، آیات بسیاری اشاره به این مأموریت شیطان با تعبیر «زُیِّن» دارد، (مثل آیه زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا ، بقره/212) ، دنیا و مافیها در حقیقت امور پست و بی ارزشی هستند که در نظر انسان زینت داده شده و زیبا به نظر می رسد: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً (کهف/46) اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ (افزون طلبی) فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ... وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (حدید/20) زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ  مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران14) پس زینت و زیبایی های مادی دنیا هیچ ارزشی ندارند و آنچه نزد خداست (والباقیات و الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا) ، (والله عنده حسن المآب) ارزش دارد.

ثانیاً اجتناب مطلق یعنی چه ؟ اگر منظور این است که مطلقاً استفاده نکنیم که چنین چیزی را کسی نگفته، اگر منظور این است که در حد ضرورت استفاده کنیم، به نظر من این بهترین دستورالعملی است که می توان از دین آموخت.

پس هر چه از زینت و زیبایی های دنیا دوری کنیم، ضرر نکرده ایم بلکه عین سود و منفعت است و افراط و تفریطش در جایی است که مرتکب حرام شویم.

سئوال:

 به نظر می رسد «حرص مال اندوزی و اشرافیگری» افراط است و «اجتناب از لذات دنیا» هم تفریط!

جواب:

«حرص مال اندوزی و اشرافیگری» صحیح نیست اما اینها حد افراط برای دوری از دنیا و لذات و شهوات دنیا نیستند! توضیح اینکه اعتدال، افراط و تفریط در مورد همه مسائل و موضوعات ، کارآیی و کاربرد ندارد، مثلاً نمی توان گفت عدم شرب خمر تفریط است و زیاد نوشیدن آن افراط است و باید حدوسط را رعایت کرد! بلکه در بسیاری امور گفته اند هرچه بیشتر انجام دهی کم است! و حد ندارد! مانند تحصیل علم، ذکر خدا، نیکی به پدر و مادر، دوری از شیطان، نداشتن حب دنیا و ...  ، بله اگر انسان در زهد و دوری از دنیا از صراط مسقیم و دستورات شرع و دین خارج شود و مرتکب حرام گردد، همانطور که برخی مرتاضان و راهبان اینگونه اند، اشتباه است، اما کسی نگفته که بهره گیری حداقلی از دنیا و مواهب و نعمات و لذات دنیا مذموم است بلکه روایات بسیاری مدح کرده اند که در صورت نیاز تقدیم می گردد.

سئوال:

مگر خداوند نفرموده است که انسان هدف خلقت است و همه چیز را برای او خلق کرده ام و در تسخیر او قرار داده ام، چطور لذت بردن از این دنیا درست نیست؟

جواب:

اگر خداوند فرموده است که یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک، در جای دیگری هم فرموده است، و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، هدف خلقت، عبادت و بندگی و تقرب به خدای متعال است (و انّ الی ربک المنتهی)، پس باید دید که آیا بهره مندی ما از دنیا و مافیها به شکلی باشد که منجر به بندگی و تقرب به خدا میشود و این نحوه و سبک زندگی را باید از دین آموخت و به نظر می رسد بر اساس آیات و روایات، شاه کلید سبک زندگی اسلامی، بهره مندی حداقلی (در حد ضرورت) از حلال دنیاست.

سئوال:

آیا معصومین از دنیا لذت نمی برده اند؟

جواب:

معصومین علیهم السلام، رسالت خود می دیده اند که در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، هر چند رعایت حد فقراء بخاطر جایگاه و منزلت ایشان است اما هر کس در مقام امامت (به معنای عام) قرار می گیرد (چنانکه ما هم دعا می کنیم وجعلنا للمتقین اماماً) شایسته است در حد ضعیف ترین مأمومین خود زندگی کند و البته برتر از آنها در معنویات و ایمان و اخلاق باشد. معصومین علیهم السلام  بهترین الگو در سبک زندگی هستند و مبنای ایشان هم بهره مندی حداقلی از مواهب و نعمات بوده است، البته قطعاً ما نمی توانیم مانند آنها کمترین بهره­ها را از زندگی مادی و تمتعات دنیایی و مواهب و نعمات و لذات داشته باشیم اما می توانیم در مسیر آنها گام برداریم و خود را شبیه بسازیم.

 

سئوال :

سلام. گمان میکنم آیات (زین...) منظور زینتهایی است که در مقابل خدا قرار بگیره و ترمز انسان بشه در راه کمال.

ان الله جمیل یحب الجمال، علما و امامان و رهبران باید سطح حداقلی داشته باشند در عرف جامعه.  به این مطلب توجه کنید. میگویند خرید گل برای مجالس اصراف است چون گل عمر نهایت دو روزه دارد و دور ریخته میشود بهتر است مخارج خرید گل صرف ایتام شود اما توجه ندارند اگر گل خریداری نشود صنعت پرورش گل نابود و بچه های باغبان و باغدار و گلخانه دار و گارگران و باربران و توزیع کنندگان گل یتیم میشوند.در حقیقت پول میان اقشار مردم دست اندرکار گل تقسیم میشود صرف معیشت حلال. همین نگاه برای آیینه کار.طلا کار. کاشیکار.و....هنرهای معماری اسلامی. اگر مکانهای عمومی عام المنفعه زیارتگاه به این هنرها مزین نشود.کجا این هنرها بکار میرود. منازل بنده و شما؟

جواب :

  1. درست میفرمایید، دنیا و مخلوقات خداوند (مال و بنون و ...)  از آن جهت که نظام احسن و صنع خداوند است، قطعاً زیباست و آنچه زشت است حب دنیا است (زین للناس حب الشهوات من النساء و ....) و هر آنچه در مسیر بندگی خدای متعال نباشد. پس آنچه ملاک زیبایی و زشتی است، کارآمدی در جهت بندگی خداوند است، با این معیار بلا و مصیبت و کشته شدن و از دست دادن جان (شهادت) و مال (انفاق) هم زیبا میشوند چنانکه فرمود «ما رأیت الا جمیلا» و غرق شدن در لذات مادی و رفاه و شهوات هم قبیح و زشت میشود.
  2. عرض بنده این بود که نمی توان برای هر چیزی حدوسط و افراط و تفریط تصور نمود از جمله لذت مادی دنیا، و در این موارد هرچه بهره حداقلی برده شود بهتر است اما اگر مصر به تعیین حد وسط هستید، می گویم حد وسط همان بهره مندی حداقلی (در حد ضرورت) از لذات، سرور و رفاه دنیاست و حد افراط آن حرص و ولع به دنیا و حد تفریط آن حرام کردن حلال خدا و به تعبیر شما اجتناب مطلق است.
  3. آیا میبایست سبک زندگی و نوع و میزان مصرف را با نوع و میزان تولید هماهنگ کنیم یا برعکس؟ نوع و میزان تولید باید با مصرف صحیح هماهنگ شوند ؟ صنعت یا هنری که جایگاهی در سبک زندگی اسلامی ندارد همان بهتر که از بین برود و دست اندرکارانش به فکر شغل صحیحی باشند، همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودند سینمایی که به ارزشهای اسلام و انقلاب نپردازد همان بهتر که تعطیل شود!  تحمل و تحقق این قاعده ممکن است کمی ناگوار و سخت باشد اما بالاخره حق همین است!
  4. آیینه کاری های حرم ائمه، گنبد طلا، زرق و برق مساجد و مصلی و حرم امام و... و امثال اینگونه تشریفات و تجملات  برای بنده حل نشده است! بعید می دانم اگر امام زمان هم بودند، کاشی کاری حرم امام رضا و گنبد طلا را بر نان شب محرومین و مستضعفین و ازدواج و شغل آنها ترجیح می دادند. بله حرم اهل بیت و مساجد باید دارای جلال و شکوه و عظمت و وسعت باشد اما اینها به طلاکاری و آینه کاری و امثالهم نیست و لذتی هم که از اینها برده میشود چه توجیهی دارد؟!
  5. لذتهای معنوی قابل مقایسه با لذتهای مادی نیستند، لذتهای مادی کوچک و حقیر، زودگذر، همراه با درد و رنج و زحمت و دارای آثار و تبعات منفی است در حالیکه لذتهای معنوی بی انتهاء و نامحدود هستند در واقع لذات هم انواع و مراتبی دارد، متناسب به سه بعد وجود انسان (روح و قلب، عقل و فکر، جسم و جوارح) سه سطح لذتهای معنوی، لذتهای عقلی، لذتهای حسی وجود دارند که این مراتب اگر در جهت خدا و آخرت باشند ارزشمند است و در آنها افراط و حدوسط معنا ندارد و اگر در جهت دنیا و مافیها باشد پست و بی ارزش است و باید به صفر برسد و تفریط در آن معنا ندارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عنصر مخربی به نام «هیجان»!

«هیجان» خروج از حالت تعادل روحی و روانی و همان ماده مخدری است که وقتی به شادی، خشونت، سکس، توهم و هر عنصر دیگری اضافه میشود، انسان را در آن حالت به اوج ممکن خود می رساند و دقیقاً مانند مواد مخدر، آثار و عوارض خود را دارد، یکی از آن عوارض، این است که موجب عادت در انسان میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی های هیجان انگیز عادت کند، دیگر در آرامش و سکوت، نشاط نخواهد داشت! به عنوان مثال، این عنصر خطرناک در برنامه های کودک، دیده میشود، متأسفانه تلاش می کنند همراه با موسیقی، حرکات موزون! داد و فریاد و جیغ و هورا و امثال آن، هیجانات کودکان را برانگیزند، وقتی چنین فضایی، به ذائقه کودکان خوش آمد، چنین کودکی دیگر راضی نمی شود با سکوت و آرامش گوشه ای بنشیند و قرآن تلاوت کند یا دقایقی پای موعظه و پند و نصیحت بزرگی بنشیند و یا در یک فضای آرام لذت ببرد و شاد باشد و نشاط داشته باشد بلکه روحش به آن ماده مخدر عادت کرده است! یکی دیگر از عوارض هیجان، این است که مانند ماده مخدر، پس از فروکش کردن، وقتی نباشد، انسان در جهت عکس، از حالت عادی خود خارج میشود و دچار غم و اندوه و افسردگی و کسالت روحی میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی و نشاط هیجانی مانند موسیقی تند یا تحریک آمیز، بازیهای هیجان انگیز (کامپیوتری یا شهربازی یا ...)، فیلمهای هیجانی و... عادت کرده است، وقتی از آن فضا خارج میشود، بسیار احساس کسالت و خستگی می کند...، به نظر می رسد در تعادل روحی و روانی مورد تأیید دین نیز هیجان جایگاهی ندارد و مطلوب نیست و نقطه مقابل آرامش روح و قلب، طُمأنینه و آرامش در رفتار است که در روایات مورد تأکید قرار گرفته است.

 آنچه مسلم است، نفس انسان و احتمالا قوه غضبیه از هیجانات، استقبال می کند و لذت می برد! شاید از ترفندهای شیطان این باشد که برای از بین بردن آرامش و طمأنینه مؤمنین، آنها را دعوت به هیجانات نماید، شاید پدیده ایجاد تفریحات هیجان آمیز در شهرهای مذهبی مانند مشهد و قم را بتوان در این راستا تحلیل نمود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدف از زندگی؛ لذت یا عبادت ؟!

«خندوانه» ای که گاه باید برایش گریست!

دیشب رامبد جوان در برنامه خندوانه می گفت به عقیده من خدا انسان را خلق کرده است تا کیف کند! و از همه چیز لذت ببرد! از همه مخلوقات، از همه آنچه میسازد و اختراع می کند، از تکنولوژی و صنعت، ساختمان و ...

واقعاً افسوس خوردم که تریبون رسانه ملی ما به دست چه افکاری سپرده میشود و چه افکار دنیاپرستانه و مادی گرایانه ای به مردم القاء میشود. شاید بگویند شما چه هنری دارید که رسانه ملی را به شما بسپرند؟! غیر از منبر و روضه چه دارید؟ می گویم بله، همیشه لغو و لهو و دلقک بازی و تمسخر و گناه و باطل جذابیتهایی دارد که قرآن خواندن، موعظه شنیدن، تفکر کردن، یاد مرگ افتادن، مطالعه کردن، نماز و زیارت و ... آن جذابیتها را ندارند! خصوصاً در رسانه ای که اساساً ساخته تمدن مادی غرب است و اقتضائات آن جذابیتهای مادی است! هم نفس انسان و هم شیاطین جن و انس با تمام ابزار و تکنولوژیهای مدرن دنیای غرب تمام تلاش خود را صرف جذاب تر شدن دنیا و لذتها و شهوات دنیا می کنند. (زُیّن للناس حب الشهوات ...)، دنیایی از رنگ و نور و تصویر و تحرک و تحریک جهت غلبه هیجان، سکس، خشونت، توهم و خیال بر تفکر و تعقل و  تدبر و آرامش و اطمینان قلب... ، معصیت خدای متعال همیشه با لذت و جذابیت همراه است و همیشه خوبیها سخت هستند (خیر الأمور أحمَزُها)، انسان اگر خود را «عبد» بداند قطعاً یله و رها نیست و «تکلیف» دارد، تکلیف هم تکلف و سختی دارد، مضمون روایات بسیاری این است که عبادات، طاعت و اعمال صالح بر نفس سنگین است و انسان احساس کراهت دارد و باید بر خود تحمیل کند اما در مقابل نفس انسان به بدی ها، زشتی ها، گناه و لغو و لهو و لعب گرایش دارد و طبعاً انسان را به آن سمت می کشاند. پس خوب بودن و خوب عمل کردن زحمت و سختی دارد و البته خداوند ثواب و رحمت بی نهایت خود را در آخرت بی منتهای خود، عوض زحمت و تکلف و بلای مؤمن در دنیای فانی و زودگذرش قرار داده است (إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الدُّنْیَا دَارَ بَلْوَى وَ الْآخِرَةَ دَارَ عُقْبَى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیَا لِثَوَابِ الْآخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیَا عِوَضاً...، الجنه حفت بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات...)،  انسان را برای کیف کردن و لذت بردن و لهو و لعب و تبعیت از شهواتش آفریده اند یا برای بندگی؟! (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)، برای تقرب و کمال و رشد و سعادت دنیا و آخرت آفریده اند یا برای آنچه رامبد جوان و امثال او مردم را به آن دعوت می کنند؟! این تفکر کجا و سیره ائمه اطهار علیهم السلام که الگوی زندگی مؤمنین هستند کجا! افسوس که اگر مردم ما به رسانه ملی اعتماد کنند و نخواهند در دام رسانه های بیگانه و الگوهای غربی بیفتند، اسیر چه الگوهایی می شوند!

به این روایت در فرمایشات علامه مصباح یزدی توجه کنید :

حضرت امیرامومنین بعد از ذکر سیره چند تن از انبیاء،به زندگی پیغمبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله برمی‌گردد و می‌فرماید : بیا و از پیغمبر پاک و پاکیزه‌تر پیروی کن! بهترین اسوه و الگو برای تو پیغمبر اسلام است. فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَعَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى؛ اگر کسی  الگو می‌خواهد باید از ایشان بگیرد و اگر  به کسی می‌خواهد انتساب پیدا کند باید به پیغمبر انتساب پیدا کند. وَأَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَالْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛ محبوب‌ترین بندگان پیش خدا کسی است که از پیغمبرش پیروی کند و از آثار او جست‌وجو کند و درصدد باشد که آن‌ها را بفهمد و به عمل درآورد.

روزی یکی از این همسران پیغمبر پرده‌ای نقش‌دار در اتاقش آویزان کرده بود. وقتی حضرت آن را دیدند، فرمودند: این را از چشم من دور کن! وقتی نگاهم به این پرده می‌افتد، یاد دنیا و زینت‌های دنیا می‌افتم. نمی‌خواهم اصلا یاد دنیا بیافتم. برای این‌که دنیا در نظرش جایگاه راحتی، اقامت و زندگی کردن جلوه نکند و همیشه به یاد داشته باشد که این‌جا گذرگاهی است و باید رفت، می‌گفت: این پرده عکس‌دار هم بردار! نه تنها محبتش را به دل راه نمی‌داد، که از جلوی چشمش هم آن را دور می‌کرد تا خیالش هم به ذهنش نیاید. وقتی انسان با کسی دشمن است، نمی‌خواهد عکسش را هم ببیند. او چون دشمن دنیا بود، اصلا نمی‌خواست خیالش هم به ذهنش بیاید.

مقایسه کنید این منش و روش را با این تفکر که خدا ما را خلق کرده است تا از مافیها لذت ببریم و کیف کنیم!!

والبته از کم کاریهای ماست که با امثال او ارتباط مؤثر نگرفته ایم و این مطالبه به حق مقام معظم رهبری را عمل نکرده ایم که تأکید فرمود بر «تزریق باور دینی به هنرمندان» ...

سئوال :

خداوند زمینه کیف خوب را آفریده است ، مثلا همه از طنز رسول الله کیف می کردند، این مطلوب خدا و رسولش بوده است.

جواب:

بله این فرمایش شما با اینکه هدف خلقت کیف کردن باشد متفاوت است! البته لفظ و معنا و مفهوم کیف را هم باید در جای خودش بکار برد، اولا اگر مزاح و ادخال سروری هم از ناحیه معصومین بوده خالی از حکمت و معرفت و تنبه و آثار و برکات نبوده و این متفاوت است با صرفا کیف کردن و لذت بردن!  لذا برخی اساتید قائلند امور مباح نداریم چون خواب و خوراک هم یا در مسیر بندگی است که ثواب دارد یا در مسیر دنیاپرستی است که عقوبت دارد، پس لذت و راحتی هم باید جهت دار باشد و این معنای این فراز از دعای صحیفیه است که میفرماید أستغفرک من کل لذت بغیر ذکرک و من کل راحت بغیر انسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک.... ثانیا انسانها و جامعه مؤمنین باید فرح و شادیشان و حزن و غمشان بر مدار فرح و حزن ولی خدا و حالات او تنظیم شود، (یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا)، بعید میدانم امام زمان، مشغول کیف کردن و لذت بردن از زندگی مادیش باشد! حتی برای ساعتی در روز و درحال تماشای خندوانه! و یا در این بحران قتل عام شیعیان و ظلم به مظلومان جهان و ...

سئوال :

به نظر می رسد نکاتی که گفته شده است برای اوتاد است و برای عموم مردم، حذف مباحات، بدعت بوده و خود حرام است! اگر فردی اهل لذت حلال مباح و حتی لذت مکروه بود حق تحریم او را نداریم!

جواب:

ما هیچ حلالی را تحریم نمی کنیم اما باید توجه داشت که "این نسخه برای اوتاد است" یا "ما نمیتوانیم مانند معصومین زندگی کنیم" و امثالهم، از آن حرفهای بظاهر منطقی است که بسیار مورد استفاده غلط قرار میگیرند! این حرفها یعنی آنها زندگی خودشان را بکنند و عوام هم زندگی خودشان، الگو و اسوه بودن آنها هم کشک!  چون نمیتوانیم مثل آنها باشیم،  الگو بودن آنها چه معنایی دارد?! 

اولا اگر منظور شما از اوتاد،  علما و غیرمعصومین هم هستند، وجود ایشان حجت است که انسان غیر معصوم هم میتواند به درجات و مقاماتشان برسد، اگر منظورتون معصومین هستند، هرچند خود ایشان هم فرمودند مثل ما نمیتوانید باشید،  اما نگفته اند که شبیه ما هم نمیتوانید باشید یا تلاش نکنید مثل ما باشید یا روش و منش و رفتار ما را الگو نگیرید! پس نمیتوان برای عوام الناس نسخه من درآوردی نوشت و ذوقی و سلیقه ای برایشان آداب و رفتار مشخص کرد و هرجا به کلام و سیره اهل بیت استناد میکنیم بگویید اینها مال خودشان است نه عموم مردم!

ثانیا ما با لذت حلال کاری نداریم! ما کجا لذت حلالی را تحریم کردیم?!  بحث برسر مصداق لذت حلال است و عرض ما این است که لهو و لعب و لغو و اتلاف سرمایه جوانی و عمر و فرصت سوزی در زمان بحران فرهنگی نظام و القای افکار انحرافی و شبهات و.... در برخی برنامه های به اصطلاح هنری و سرگرمی، برای انسان مؤمن قطعا لذت حلال نیست!   

بله، در تربیت فردی (و نه جمعی و رسانه ای) مراحلی را برای رشد و سلوک مشخص میکنند که ممکن است من باب دفع افسد به فاسد ، مجوز ارتکاب برخی معاصی را بجای بدتر از آن بدهند که ربطی به بحث ندارد.

سئوال: 

 این جمله که « هر فعلی یا مقرب است یا مبعد ، پس فعل مباح نداریم» خلط میان کلام و فقه است. نمی بایست به سرعت و بدون ملاحظه مختصات هریک از دانش های کلام و فقه، میان ایندو ارتباط برقرار کرد. بخش اول جمله از منظر کلامی صحیح است یعنی هر فعلی یا مقرب است یا مبعد اما بخش دوم (پس فعل مباح نداریم) یک حکم فقهی است ، تعریف مباح به مقرب یا مبعد بودن نیست، بلکه به عدم عقاب است. از منظر فقهی می توان گفت: خداوند برای برخی افعال عقاب جعل نکرده است و اینگونه افعال، مباح هستند، هرچند مقرب یا مبعد باشند. (اباحه به المعنی الاعم = غیر الزامی ) یا اینکه نه ثواب دارد نه عقاب (اباحه بالمعنی الاخص).

جواب :

خیلی این تقسیمات فقهی قابل دفاع نیستند! و اتفاقا چون فقه را منحصر در تکالیف عملی کرده اند و حالات قلبی و روحی را کمتر توجه کرده اند، لذا عقاب و ثواب را انتزاعی دیده اند وگرنه هر فعلی با ملاحظه ربطش با حالات روحی و نیات قلبی و جهت گیریهای اصلی (بندگی یا استکبار) باید از لحاظ ثواب و عقاب مورد توجه قرار گیرد. پس خداوند برای همه افعال عقاب یا ثواب جعل کرده است و فقه موجود ما ناتوان از بیان آن است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خلوت گناه و شوخی با نامحرم!

کلیپی از سخنان حجت الاسلام ماندگاری که از مذمت شوخی با نامحرم در گروههای تلگرامی و دیگر ابزار ارتباطی می گفت، در یکی از گروهها منتشر شد و برخی افراد تعجب کردند و موضع خاصی در برابر آن گرفتند! گویی مطلب جدید و غیرقابل قبولی می شنوند!

اولا آنچه محل اشکال است خلوت کردن با نامحرم و شوخی با نامحرم است به هر شکل و طریقی و با هر ابزار و وسیله ای که باشد و این مطلب جدیدی نیست، ثانیاً منظور از خلوت کردن تنهایی نیست، در دعای کمیل می خوانیم: « وَلا تُعاجِلْنی بِالْعُقُوبَةِ عَلی ما عَمِلْتُهُ فی خَلَواتی»، شاید «خلوت» معنای عمیق تری از «تنهایی» داشته باشد و آن فضای خالی و خلوت از یاد خدا و حضور اوست، ولو انسان در جمع و حضور اشخاصی باشد، در روایتی که یکی از شاگردان امام باقر علیه السلام به نام ابوبصیر نقل می کند: در کوفه به یکی از بانوان درس قرآئت قرآن می دادم ، روزی در موردی با او شوخی ای کردم ، پس از گذشت مدتی ، در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام رسیدم ، به من فرمود : کسی که در جای خلوت گناه کند خداوند نظر لطفش را از او برگرداند ، این چه سخنی بود که به آن زن گفتی ؟ از شدّت شرم سر در گریبان کرده و توبه کردم ، امام باقر علیه السلام فرمود : مراقب باش که تکرار نکنی . و با زن نامحرم شوخی ننمایی . ( بحار / جلد 46 / صفحه 274 )، طبعاً تعداد نفرات مطرح نیست و در حضور یا مشارکت دیگران گناه سنگین تر است...

در مذمت شوخی با نامحرم روایات دیگری نیز نقل شده است، از جمله :

قال رسول الله صل الله علیه و آله : مَن فاکِه امرأهً لا یَملِکُها حَبسَهُ الله بِکُل کَلَمِهٍ کَلَّمَها فی الدنیا الف عام ،  هرکس که با غیر همسرش شوخی و مزاح کند خداوند متعال در قیامت در برابر هر کلمه ای که با او سخن گفته هزار سال او را بازداشت خواهد کرد . ( مستدرک الوسائل / جلد 2 )

 از امیر المومنین ( علیه السلام ) نقل شده است : پنچ چیز به خاطر پنج چیز دیگر واقع می شود و به ناچار آتش جهنم را در پی دارد و یکی از آن پنج چیز عبارت از این است که انسان با دخترها و پسر های خوش صورت شوخی و مزاح بکند که این شوخی و مزاح او را به زنا و عمل منافی عفت وا می دارد و زنا نیز او را به آتش جهّنم مبتلا می سازد (مستدرک الوسائل / جلد 2 / باب نکاح 82 )

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«الانسان حریص علی ما منع»

نتیجه اشتباهی که از جمله «الانسان حریص علی ما منع» گرفته میشود!

اولاً این جمله روایت نیست بلکه قول مشهوری است که حکایت از وجود صفت نفسانی حرص در انسان هنگام مواجهه با ممنوعات می کند.

ثانیاً حرص ذاتاً قبیح نیست بلکه متناسب با متعلقش حسن یا قبح پیدا می کند، چنانچه در مورد پیامبر فرموده است : «قَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»، و نیز در نهج البلاغه از علامات پرهیزکاران «حرصاً فی علم» را می شمرد، و یا در مورد والیان می فرماید «وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُه‏»

 نیز در روایات «حریص علی الدنیا» مذموم است، بنابراین این جمله مشهور حکایت از حرص به عنوان یک ویژگی و خصیصه اخلاقی زشت ندارد،

ثالثاً آنچه مورد منع قرار می گیرد، الزاماً حرام و مکروه نیست بلکه ممکن است برخی واجبات و مستحبات یا امور مباح نیز مورد منع قرار گیرند، چنانچه در جوامع غربی منع از حجاب، عزاداری و ... وجود دارد. بنابراین اگر ممنوعات شرعی باشند و خداوند متعال آنها را منع کرده باشد، حرص به آنها قبیح است و اگر برخلاف نظر دین برخی امور ممنوع باشند، حرص به آنها قبیح نیست.

برخی به غلط به این جمله اینگونه استدلال می کنند که اگر منع نباشد، حرص هم نخواهد بود! و نتیجه می گیرند اگر منع شرعی نسبت به حجاب و عفاف و ... برداشته باشد، حرص به بی حجابی و ... از بین می رود!

در حالیکه نه تنها راه از بین بردن حرص به محرمات و مکروهات، منحصر در برداشته شدن منع نیست بلکه برداشته شدن موانع و محدودیتهای شرعی و تکالیف بندگی، حرص انسان را به دنیا، لذتها و شهوات دنیا بیشتر می کند. پس برای از بین بردن حرص باید به دستورات و تکالیف دیگر شرع مقید بود و نه اینکه منع برداشته شود! همچنانکه برای ایجاد حرص به خوبیها، درست نیست منع از خوبیها کنیم.

 حاکمان طاغوت و استکبار در غرب مانع بسیاری از ارزشها و آداب اسلامی شده اند و نتیجه آن حرص مردم به ارزشها و دین و مذهب شده است، برخلاف برخی جوانان ایرانی که بر اثر موانع شرعی و قانونی نسبت به فساد و فحشاء، حرص به ولنگاری فرهنگی و مذهبی در آنها اشتداد پیدا کرده است و روشن است راه درمان برداشتن موانع نیست بلکه اصلاح قلب از محبت دنیا و شهوات دنیا و نیز شناخت دنیاست که فرمودند «من عرف الدنیا زهد فیها» ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راهکارهای عملی انس فرزندان با نماز (جشن نماز)

برخی از راهکارها و نیز پیشنهاد «جشن نماز» که ابداع حقیر بوده و از کسی نیاموخته ام و آنرا اجراء کردم (هرچند ممکن است دیگران هم توصیه کرده یا انجام داده باشند) را عرض می نمایم :

  • با توجه به اهمیت نماز در مناسک بندگی (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَمُودَ الدِّینِ الصَّلَاةُ وَ هِیَ أَوَّلُ مَا یُنْظَرُ فِیهِ مِنْ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ فَإِنْ صَحَّتْ نُظِرَ فِی عَمَلِهِ وَ إِنْ لَمْ تَصِحَّ لَمْ یُنْظَرْ فِی بَقِیَّةِ عَمَلِهِ، تهذیب‏ الأحکام، ج 2، ص237) و نقش محوری آن در تربیت (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر،عنکبوت45) مطابق با دستورات ائمه علیهم السلام می­بایست در یک فرایندی از سن 3 سالگی تا 9 سالگی اذکار و نماز را بطور کامل آموزش داد و البته در سن هفت سالگی می بایست امر به اقامه نماز نمود. (فَمُروا صِبیانَکُم بِالصَّلاةِ إذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ ...)

  • جشن نماز : با توجه به اینکه سن تکلیف در پسران 14 سالگی است و معمولاً اقتضای برگزاری جشن ندارد! برخلاف دختران که در سن 9 سالگی با شور و شوقی جشن تکلیفشان برگزار می گردد، پیشنهاد می گردد برای پسران جشن نمازی در هفت سالگی برگزار شود، خوب است که شروع نماز خواندن در فرزندان با یک جدیت و طی یک مراسم خاص اتفاق بیفتند که هم شروع محکم و پراهمیتی تلقی شود و نیز چنین تشریفات و جدیت و مراسمی، کوتاهی در نماز را برای فرزند غیرقابل قبول جلوه دهد. برنامه های چنین جشنی عبارتند از  :

خواندن نماز بصورت کامل در جمع میهمانان (با تشریفات کامل؛ سجاده و عبا و جانماز ...)

صحبت کردن فرزند درباره نماز (داستان و روایتی آسان)،

صحبت کردن پدر یا مادر یا سخنران در مورد اهمیت و فلسفه نماز،

مسابقه نماز صحیح و اهدای هدایا و صرف کیک (ترجیحاً به شکل سجاده و جانماز باشد.) و ...

  • تهیه تشریفات و تجهیزات کامل نماز : معمولاً تهیه سجاده، عبا، جانماز و مهر و تسبیح و عطر و حتی ایجاد فضای خاص و محراب نماز در منزل شوق و شور فراوانی را برای اقامه نماز در فرزندان ایجاد می نماید.

  • امام جماعت شدن فرزند : یکی از اقدامات انگیزه ساز برای فرزند، امام جماعت شدن او در جمع خانواده است، هر چند پدر خانواده امام جماعت واقعی است اما فرزند جلوتر از او می ایستد و نماز را با صدای بلند می خواند و پدر نیز نماز را با حرکات او هماهنگ می نماید.

  • اهمیت خانواده به نماز : اگر خانواده به نماز اول وقت و نیز تشریفات و تجهیزات و مقدمات نماز اهمیت دهند، اقامه نماز در منزل تبدیل به یک مراسم خاصی خواهد شد که مورد توجه و اهتمام فرزندان نیز قرار می گیرد. فرزندان اهمیت نماز را متناسب با میزان اهتمام پدر و مادر به نماز درک می کنند و حرف و حدیث کمتر اثر دارد...

  • تذکر مداوم (روزانه یا چند روز یکبار) و بیان نکاتی در مورد اهمیت نماز، فلسفه و آثار و برکات نماز و ...  : برای زنده نگه داشتن شور و شوق و انگیزه اقامه منظم نماز لازم است همواره پشتیبانی کافی و مستمر از لحاظ احساسات و افکار از ناحیه پدر و مادر صورت گیرد، شاید خیلی والدین قادر نباشند چند دقیقه راجع به نماز و آثار و برکات آن به زبان کودکانه سخن بگویند و باید این نیاز با مطالعه و تهیه مطالب متناسب با سن کودکان (در قالب داستان و معما و ... )، مرتفع گردد.

  • تشویقات و هدایا : بطوریکه فرزند شرطی نشود و با انگیزه جایزه نماز نخواند، گاهاً هدایایی بخاطر اهتمامش به نماز داده شود و از عمل او قدردانی شود، تعریف از عملکرد او نزد دیگران و تشویق کلامی دیگران نیز بسیار اثربخش است.

  • امر به نماز توسط فرزند : ایجاد فضای گفتگوی فرزندان با همسالان و دوستانش (ویا سخنرانی)، با موضوع نماز و تشویق فرزند به سفارش کردن به نماز بسیار اثرگذار است، معمولاً کسی که دیگران را به کاری امر می کند، اهتمام جدی تری نسبت به آن کار خواهد داشت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برکت عمر و زندگی در بذل جان و مال!

دو چیز با محاسبات ریاضی قابل سنجش نیست و نمی توان با عدد و رقم برای آن ارزش و سود و فایده و ضرر و زیان مشخص نمود. یکی «عمر» و دیگری«مال» ! بسیاری از مشکلات تمدن مادی غرب آن است که ایندو را با محاسبات مادی اندازه می گیرند و ارزشگزاری می کنند! و چون ملاکشان عدد و رقم و کمیت است، مقصود و مطلوبشان افزایش آنهاست!

در زندگی مؤمنانه برکت، ارزش و سود و فایده عمر به طول و درازایش نیست و به زعم کفار «اخلاد فی الأرض» مقصود نیست و فزونی کمّیت و تعداد سالها و روزها و ساعات آن امل و آرزو نیست بلکه کیفیت آن به اینکه در صراط مستقیم و در راه بندگی باشد، مهم است ولذا گاهی کوتاهترین عمرها بالاترین دستاوردها را برای سالکان طریق حق داشته و چه بسیار عمرهای طولانی که جز بُعد و انحراف از مسیر بندگی، نتیجه ای نداشته است.

همچنین است مال و رزق مادی انسان مؤمن، که برکت و فایده و سود و نفع آن به رقم و ارزش مادی آن نیست که بخواهد برای افزودنش چنان تلاش کند که قناعتش از بین برود و یا در حفظ آن چنان کوشا باشد که نبخشد و انفاق نکند و چنان مصرف نماید که از یاد و انس و قرب و طاعت روزی دهنده غافل شود! (أسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَة بِغَیْرِ أُنْسِکَ، وَمِنْ کُلِّ سُرور بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْل بِغَیْرِ طاعَتِکَ)

جان و مال هر دو از بزرگترین حلقه های اتصال انسان به زمین مادی است که اگر بگُسلند انسان رها و آزاد میشود، حب مال و جان مانع از حب خدای متعال می گردد (حب الدنیا و حب الله لایجتمعان فی قلب المؤمن) و راز کمال انقطاع و رسیدن به مقام نیکوکاران همین است که انسان از آنچه دوست می دارد بگذرد (لَن تَنَالُواْ الْبرَِّ حَتىَ‏ تُنفِقُواْ مِمَّا تحُِبُّونَ، آل عمران 92)، ارزش این دل کندن از مال دنیا را در این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر می توان فهمید وقتی که دانه ای خرما را به مردم نشان داد و گفت اگر صاحب این انبار خرما که وصیت کرد خرماها را بعد از مرگش بین نیازمندان تقسیم کنم، در زمان حیات خودش این یک دانه خرما را انفاق می کرد، برایش بهتر از انفاق انبار خرما پس از مرگش بود!

 اهل دنیا آثار و برکات صدقه را منحصر به غنی شدن فقراء می دانند و می گویند آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست او را سیر می کرد (یاسین،47) درحالیکه بیشترین آثار انفاق و صدقه برای صدقه دهنده است (و أنفقوا خیراً لأنفسکم، تغابن16) و البته خداوند قادر است که فقر را نابود کند اما در این نظام احسن، چرخش سنگ حیات دنیا و به عبارتی سیستم اقتصادی حاکم بر جامعه، مبتنی بر روابط غنی و فقیر است (إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلَى یَدَیْ مَنْ شَاءَ) چرا که خداوند حق فقراء را در مال ثروتمندان قرار داده است(وَ قَالَ علی علیه السلام: إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ اَلْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ اَلْفُقَرَاءِ، نهج البلاغه، حکمت325؛ و الذین فی أموالهم حق معلوم للسائل و المحروم، معارج24و25) و روابط اقتصادی جامعه با ایفای این حقوق و بر محور صدقه و انفاق شکل می گیرد.( نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا، زخرف32) آنچنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود را مأمور می داند تا از ثروت اغنیاء حقوق فقرا را پرداخت نماید (امرت ان اخذ الصدقه من اغنیاءکم فاردها فی فقراءکم، مستدرک الوسائل، ج7، ص 105)

اهل دنیا سعادت خود را در حفظ عمر و مال می دانند و مؤمنان سعادت را در بذل ایندو طلب می نمایند، اهل دنیا در افزایش ایندو تلاش می کنند و اهل آخرت در انفاق و بخشش و زهد در ایندو می کوشند. (جَهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُون، توبه 41 ؛ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ، حجرات 15) اهل دنیا برای حداکثر بهره­مندی از دنیا از انفاق مال و جان خود امساک می کنند و اهل آخرت اعتقاد دارند که مال دنیا  لا یزیدُهُ إِن أمسَکَهَُ و لا یَنْقُصُهُ إِن أهلَکَهُ (نهج البلاغه) اگر نبخشد زیاد نمی شود و اگر ببخشد ناقص نمی گردد، (مَثَلُ الذین یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ... وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ) بلکه زیادی و فزودنی در شکر نعمت است (لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ، قال الصادق علیه السلام : من اعطی الشکر اعطی الزیاده، قال علی علیه السلام : لا یَّحُوزُ الشُکرَ اِلاّ مَن بَذَلَ مالَهُ)،  البته این زیادی، کمّی نیست بلکه به برکت، نعمت، علم، سعه وجودی (به حدی که انسان بزرگتر از دنیا و ما فیها و بی نیاز از آن شود)  و ... تفسیر شده است و در واقع تجارت واقعی پرسود همین است (وَ أَنْفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِّراً وَ عَلانیةً یَرجُونَ تِجارةً لَنْ تًبورً، فاطر 27؛ اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه، نهج البلاغه، حکمت258) و این بذل مال، از دست دادن نیست (ما نقص مال من صدقه و لا زکاه، بحار، ج75،ص209، ح79) بلکه به دست آوردن است، نتیجه آن فقر نیست که شیطان ثروتمندان را با ترس از فقر از انفاق باز می دارد (الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ، بقره 268) بلکه انفاق، ذخیره ای گرانقدر است (امام رضا علیه السلام : خیرُ مال المَرءِ وَ ذَخایرهُ الصدَقَه) و حتی موجب ازدیاد رزق و روزی مادی میشود چنانکه امام صادق علیه السلام به فرزندش فرمود : کلید رزق و روزی صدقه دادن است، آنچه از اضافه خرج مانده صدقه بده که خدا جایش را پر می کند ... و ده روز بعد صد برابر آن برگشت! (بحار :96/134)، امام علی علیه السلام نیز فرموده اند: استنزلوا الرزق بالصدقه (نهج البلاغه، حکمت137) و نیز خدای متعال فرموده است : من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له أضعافاً کثیره (بقره:245). همچنین مؤمنان اعتقاد دارند سلب نعمت و برکت در عدم بذل است: فإذا َمنَعوها (عدم بذل) نَزَعَها منهم ثمّ حَوَّلَهآ إلی غیرهم (حکمت 417) و حَصّنوا أَموالَکُم بالزّکاة  (حکمت 138) امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: من منع حقا لله عز و جل انفق فی باطل مثلیه؛ هر کس حق خدا را نپردازد، در طریق باطل اموال خویش را دو برابر مصرف می‌کند (وسائل‌الشیعه، ج6، ص25) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمودند: من منع ماله من الاخیار اختیارا صرف الله ماله الی الاشرار اضطرارا؛ هر کس مال خود را از اخیار و خوبان جامعه از روی اختیار دریغ ورزد و به آنها ندهد، مجبور می‌شود اموال خود را به اشرار و بَدان جامعه بدهد. (بحار، ج96، ص130 و 131) و البته اگر بذل مال کند، آنچه را که بخشیده برایش می ماند! (ما عِندَکُم یَنفَد و ما عِندَالله بَاق، نحل69).

و اگر مقدار مادی و کم و زیادی را اصل در ارزش مال ندانیم بهتر می توانیم انفاق در نداری را بفهمیم که در وصف محسنین فرمودند «یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ» در حال نداری هم میشود انفاق نمود (انفاق به کمیت نیست!) چه اینکه در غیر مؤمنین، دارایی و بهره­مندی سبب انفاق نمی شود و قرآن در وصف آنها فرموده است : قل لو أنتم تملکون خزآئن رحمه ربی اذا لأمسکتم خشیه‌الانفاق و کان‌الانسان قتورا، اگر شما همه گنجینه‌ها و خزائن رحمت پروردگارم را مالک بودید از ترس انفاق حتما امساک می‌کردید، زیرا انسان بخیل است!

با این تفاوتها، طبعاً سیستم اقتصادی جامعه مؤمنین را باید بر محوریت «انفاق» و نه «ربا» بنا نمود (یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ، بقره 276) و برای طلب «برکت» برخلاف محاسبات مادی اهل دنیا که آنرا در سود و بهره جستجو می کنند، باید در «قرض الحسنه» و «صدقه» به دنبال آن بود و این افزایش برکت و وسعت نعمت و رزق حقیقی، وعده الهی است چنانچه فرموده است مَثلُ ا لّذینَ یُنْفِقونَ أَموالَهم فی سبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبََّةٍ آَنْبَتَتْ سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُْنبُلَةٍ مِّائةٌ حَبَةٍ و اللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ و اللهُ و اسِعٌ عَلیمٌُ (یک دانه هفتصد دانه میشود!) و خداوند به وعده خود عمل می کند! (و ما تُنْفقُوا مِنْ خَیرٍ یُوَفَّ اِلَیکُم، بقره 275؛ إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ، حدید18 ) و عدم بذل نشانه عدم اطمینان به وعده الهی و سوء ظن به اوست! (امام صادق علیه السلام: مَنع المَوجودِ سٌوء الظن بالمعبود)

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«دروغ» سپر «حزب الشیطان»!

حدود 1500 آیه از قرآن کریم به دشمن شناسی اختصاص دارد و آیات قرآن، دشمنان را تحت عنوان «شیطان»، «کافرین»، «یهود»، «منافقین» و ... نام می برد. خوب است در عالم سیاست، دسته ای از دشمنان را که در اواخر سوره مجادله تحت عنوان «حزب الشیطان» در مقابل «حزب الله» از آنها نامبرده میشود مصداق یابی نماییم، این افراد که گویا غیر از کفار و یهودند، داری دو ویژگی خاص هستند که به آن شناخته شده و تمایز یافته اند و آندو ویژگی«دوستی با دشمنان خدا» و «دروغگویی» است! (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ مجادله/14 ، أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ؛ مجادله/18) اینان آنچنان بر دروغ های خود پافشاری می کنند که گویی سوگند دروغ میخورند و این سوگند دروغ، سپر آنان در برابر مخالفان است (اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً؛ مجادله/16)، چنانکه راز بقا و موجودیت و حفظ موقعیت آنها به این دروغگویی ها و باور مردم نسبت به آنهاست! این جماعت چنان به دورغگویی عادت کرده اند که در روز قیامت نیز در برابر خداوند متعال، میخواهند با قسم دروغ به اهداف خود برسند! (یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَمَا یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَیْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُونَ؛ مجادله/18).
با اندکی دقت می توان دریافت که امروزه در صحنه سیاسی، چه افرادی ضمن پافشاری بر روابط دوستانه با دشمنان اسلام و نظام و انقلاب، با تمسک به «دروغ» موقعیت خود را حفظ کرده و دروغهای خود را همچون سپری در برابر رسوایی ها و افتضاحات و اشتباهات به کار گرفته و با سوء استفاده از حسن ظن و اعتماد مردم، پستها و کرسیهای مدیریت را اشغال و در تجمیع مال و ثروت و قدرت تلاش نموده و از هیچ خیانتی در حق کشور و ملت و دوستی با کفار و دشمنی با حزب الله دریغ نمی ورزند. روزی از گلابی برجام می گویند، روزی از سایه جنگ، روزی از خزانه خالی، روزی از قدرت دشمن و ضعف کشور، روزی از ثمرات و وعده های دروغین ارتباط و مذاکره با کفار و ... 
 اگر این دروغ ها را نداشتند پشت چه سپری پناه گرفته و آبروی رفته خود را حفظ و افتضاحات خود را لاپوشانی می کردند؟! تا روز قیامت و در روز بعثت هم دروغ می گویند و هر روز باید انتظار دروغ جدیدی از آنها داشت... (أُولَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ مجادله/19)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰