«هیجان» خروج از حالت تعادل روحی و روانی و همان ماده مخدری است که وقتی به شادی، خشونت، سکس، توهم و هر عنصر دیگری اضافه میشود، انسان را در آن حالت به اوج ممکن خود می رساند و دقیقاً مانند مواد مخدر، آثار و عوارض خود را دارد، یکی از آن عوارض، این است که موجب عادت در انسان میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی های هیجان انگیز عادت کند، دیگر در آرامش و سکوت، نشاط نخواهد داشت! به عنوان مثال، این عنصر خطرناک در برنامه های کودک، دیده میشود، متأسفانه تلاش می کنند همراه با موسیقی، حرکات موزون! داد و فریاد و جیغ و هورا و امثال آن، هیجانات کودکان را برانگیزند، وقتی چنین فضایی، به ذائقه کودکان خوش آمد، چنین کودکی دیگر راضی نمی شود با سکوت و آرامش گوشه ای بنشیند و قرآن تلاوت کند یا دقایقی پای موعظه و پند و نصیحت بزرگی بنشیند و یا در یک فضای آرام لذت ببرد و شاد باشد و نشاط داشته باشد بلکه روحش به آن ماده مخدر عادت کرده است! یکی دیگر از عوارض هیجان، این است که مانند ماده مخدر، پس از فروکش کردن، وقتی نباشد، انسان در جهت عکس، از حالت عادی خود خارج میشود و دچار غم و اندوه و افسردگی و کسالت روحی میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی و نشاط هیجانی مانند موسیقی تند یا تحریک آمیز، بازیهای هیجان انگیز (کامپیوتری یا شهربازی یا ...)، فیلمهای هیجانی و... عادت کرده است، وقتی از آن فضا خارج میشود، بسیار احساس کسالت و خستگی می کند...، به نظر می رسد در تعادل روحی و روانی مورد تأیید دین نیز هیجان جایگاهی ندارد و مطلوب نیست و نقطه مقابل آرامش روح و قلب، طُمأنینه و آرامش در رفتار است که در روایات مورد تأکید قرار گرفته است.

 آنچه مسلم است، نفس انسان و احتمالا قوه غضبیه از هیجانات، استقبال می کند و لذت می برد! شاید از ترفندهای شیطان این باشد که برای از بین بردن آرامش و طمأنینه مؤمنین، آنها را دعوت به هیجانات نماید، شاید پدیده ایجاد تفریحات هیجان آمیز در شهرهای مذهبی مانند مشهد و قم را بتوان در این راستا تحلیل نمود!