مهدی عبداللهی

۲۰ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

شیطان و تغییر اولویت ها !

علت بسیاری از چالشها و آسیب ها در جبهه خودی چیست؟

🔸 تغییر در اولویتها، یکی از مهمترین استراتژیهای شیطان و چند نمونه از تبعات آن!

🔹 شیطان همانطور که درصدد تصرف در مهمترین و اثرگذارترین پیکره وجودی انسان یعنی «قلب» است که آنرا از حب اهل بیت علیهم السلام خالی و حب دنیا را جایگزین نموده و انسان را اینگونه از راه سعادت و مسیر مستقیم باز دارد، در مواجه با مؤمنین و یا جامعه مؤمنین نیز، اصلی ترین و اساسی ترین نقطه قوت آنرا نشانه میگیرد (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ) و تلاش میکند اصلی ترین موضوعی که انسان را به خدای متعال و خیر و سعادت میرساند را از بین ببرد و اگر کسی در اصلی ترین و اساسی ترین موضوع مثل حب و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ... ، ناتوان شد ممکن است در دیگر موضوعات فرعی، آنچنان مورد فریب و وسوسه شیطان قرار نگیرد چرا که همچون اسکناسی بدون نخ! بقیه کارها و اعمال او ارزشی ندارند و ممکن است بتواند آنها را به نحو احسن انجام دهد و اما اگر کسی موضوع اصلی را حفظ نماید و شیطان از انحرافش در موضوع اصلی ناامید شود تمام تلاش خود را برای انحراف از موضوعات بعدی به کار میگیرد. بنابراین یکی دیگر از مهمترین کارهای شیطان، تغییر اولویتهای انسان است که او را از مهمترینها بازدارد و به غیرمهم مشغول سازد، لذا امیرالمؤمنین علیه السلام چنین توصیه فرموده اند که « دَع ما لا یَعنِیکَ ، وَ اشتَغِل بِمُهِمِّکَ الَّذی یُنجِیکَ» (رها کن آنچه به تو ربطی ندارد و مشغول امر مهمی باش که تو را به سعادت می رساند.) اگر انسان به مهمترین و اولویت دارترین امورش پرداخت، شیطان تمام تلاش خود را برای اخلال در آن بکار میگیرد و اگر موفق نشد به اخلال در اولویتهای بعدی می پردازد.

توجه به این شیوه عملکرد شیطان، تحلیل برخی مسائل و تبعات آنرا آسان میسازد :

ممکن است مؤمنین که بر صراط ولایت امیرالمؤمنین و اولاد او علیهم السلام استوار و پایدار هستند در جزئیات رفتار و عملکرد خود بخاطر شدت هجمه و فریب شیطان، دچار خطا و اشتباه شوند و ممکن است این اشتباهات و خطاها در غیر مؤمنین کمتر مشاهده شود مثلاً مؤمن بداخلاق باشد اما انسان غیر مؤمنی را نیز مشاهده کنیم که خوش اخلاق، خوش برخورد، منظم، مؤدب و ... باشد.

همچنین در مقایسه جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها، نظم و نظافت و هماهنگی و بسیاری صفات خوب دیگر در دیگر کشورها را به رخ کشورمان میکشند و گاهی مدعی میشوند که آنها از ما جلوتر و موفق ترند! غافل از آنکه آنها در مسیری اشتباه، ممکن است موفق تر باشند اما ما در مسیری درست بخاطر شیطنتهای شیاطین انس و جن ممکن است کندتر یا ضعیف تر باشیم اما بالاخره به مقصود خواهیم رسید. (مَنْ کَانَ مَقْصَدُهُ الْحَقَّ أَدْرَکَهُ وَ لَوْ کَانَ کَثِیرَ اللَّبْس‏) همینطور گاهی نظم و شکوه و ابهت مناسک و نماز جماعت و قرآن خواندن و .... در کشورهای عربی اسلامی اهل سنت را به رخ ما میکشند غافل از آنکه آنها که مسیر را اشتباه میروند، زحمت شیطان را کمتر و خیال او را راحت کرده اند ...مثالی دیگر  اینکه گاهی کاهش یا عدم اختلاس و مفاسد اقتصادی و امثال آنرا در سیستم اقتصادی برخی کشورهای غربی نشان از برتری و تکامل آن کشورها میدانند غافل از آنکه اساساً برخی منابع مالی آنها از چپاول اموال دیگر کشورها و مستعمرات تأمین میشود و اساساً غیرمشروع است!

برای مؤمن، بهترین کارها، سخت ترین آنها میشود (خیر الامور احمزها)، چون بیشترین هجمه و فریب شیطان نسبت به بهترین واساسی ترین کارها صورت می گیرد، لذا ممکن است انسان هنگام خواندن قرآن و دعا و نماز و عبادت دچار کسالت شود اما هنگام خواندن رمان و دیدن فیلم و سرگرمیهای دیگر نشاط و شادابی داشته باشد.

در بعد اجتماعی در یک جامعه، شیاطین مهمترین اشخاص و نهادها را مورد بیشترین هجمه ها و برانگیختن بیشترین دشمنی ها می کنند، به همین دلیل مهمترین نهادها ممکن است سخت ترین شرایط را داشته باشند، کمترین بودجه ها، بیشترین تهمت ها، شدیدترین دشمنی ها، ... به همین دلیل است که نوک حمله دشمنان و ضدانقلاب، به سوی ولایت فقیه و شخص رهبری، حوزه علمیه و روحانیت، نهادهای ارزشی همچو سپاه پاسداران و بسیج و ... است، مهمترین و اولویت دار ترین مسائل نظام اسلامی، جامعه اسلامی و یا شخص مؤمن، همیشه دچار بزرگترین موانع، دشمنی ها و کارشکنی ها میشود و به همین دلیل ممکن است برخی بی نظمیها، خطاها و اشتباهات در رفتار و عملکرد مجموعه های ارزشی بیشتر به چشم آید در حالیکه انحرافات اساسی در دیگر مراکز به چشم نمی آید!

از تبعات همین نقش آفرینی شیطان است که در جبهه خودی علیرغم اشتراکات در مبانی و جهت، برخی ویژگیها از جمله انسجام، هماهنگی، همدلی، همفکری، همکاری و بسیاری ویژگیهای خوب دیگر کمتر میشود ولی در جبهه مقابل فراوان به چشم میخورد (تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی). چرا که از مهمترین عوامل پیروزی جبهه خودی، هماهنگی و اتحاد و انسجام است...

🔸 بنابراین دقت داشته باشیم در ارزیابی اشخاص، گروهها، نهادها، کشورها و ... اصلی ترین و مهمترین عامل، «جهت و مسیر» حرکت است که باید مورد توجه قرار گیرد و عملکرد و رفتار در مرتبه بعد ارزیابی میشود، همچنین شیطان به دنبال انحراف از آن مسیر و جهت اصلی است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلایه ها و ادعای بانکداری اسلامی!

در رابطه با اظهارات ناقدانه علماء نسبت به وضعیت بانکی کشور در رسانه ها:

اولاً به نوعی تضعیف نظام است و باعث بدبینی مردم به حکومت میشود چرا که مردم خواهند پرسید پس از گذشت 37 سال از انقلاب، این نظام نتوانسته است قوانین و روابط پولی و مالی خود را اصلاح کند!

ثانیاً کم کاری از خود حوزه و روحانیت است که علیرغم اطلاع از وضعیت اقتصاد ربایی بانکها و گذشت 37سال از انقلاب، نتوانسته است بانکداری و اقتصاد اسلامی تولید نماید! و اشکال گرفتن به دولت و حکومت تا وقتی نتوانند جایگزین مناسب ارائه دهند، فایده ندارد!

ثالثاً بین علماء و مراجع، نسبت به ربایی بودن معاملات بانکی اختلاف جدی وجود دارد، برخی مراجع ربا را منحصر به بیع و قرض الحسنه می دانند و معاملات بانکها راعقود جدیدی می دانند و ... درست نیست قبل از حل این اختلافات، مواضع خود را رسانه ای نموده و در مردم شک و شبهه ایجاد نمایند!

رابعاً تمام قوانین جمهوری اسلامی از جمله قوانین بانکی ولو در شرایط اضطرار و بحکم ثانوی و امضای ولی فقیه مشروع است و طرح فتاوای شخصی مراجع صحیح نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رشد و تکامل و هدایت تنها در بستر اجتماع مؤمنین بر محور ولایت

همانطور که در نوشته قبلی اشاره شد، رشد و تکامل بلکه هدایت انسان تنها در بستر یک جریان و جبهه اجتماعی محقق می شود و بدون در نظر گرفتن فضای اجتماعی خصوصاً عدم توجه به عامل محوری یک اجتماع، تحلیل انسان و تعریف سعادت و شقاوت او انتزاعی و غیرواقعی خواهد بود.

با توجه به این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که می فرماید : « مَا اجْتَمَعَ الْحَرَامُ وَ الْحَلَالُ إِلَّا غَلَبَ الْحَرَامُ الْحَلَال» به نظر می رسد، همانطور که در یک برکه آب راکد، وجود کثافات به مرور زمان موجب فساد کل آب می گردد مگر آنکه به جریان آبی متصل شود، در وجود انسان نیز وجود رزائل و احیاناً ارتکاب برخی گناهان، موجب سیاهی قلب و فساد و تباهی انسان می گردد مگر آنکه متصل به جریان ولایت گردد همچنانکه در زیارت جامعه میخوانیم: «وما خصنا بولایتکم طیباً لخلقنا و طهارتاً لانفسنا و تزکیه لنا و کفاره لذنوبنا» تمسک و تولی به ولایت اهل بیت علیهم السلام و جریان ولایت ایشان در وجود ما موجب پاکی و طهارت و تزکیه و از بین رفتن گناهان است، در مقیاس یک جامعه نیز رشد و تکامل اجتماعی محقق نخواهد شد مگر آنکه ولایت الهی در آن جاری شود، آنگاه «یخرجونهم من الظلمات الی النور» و بواسطه جریان ولایت، رشد و تزکیه و سیر از ظلمات به سوی نور واقع می گردد.

بنابراین وجود حرام در کنار حلال، موجب غلبه حرام بر حلال و تباهی و نابودی و ظلمت است مگر آنکه در یک بستر و جریان اجتماعی و جبهه حق حول ولی الهی قرار گیرد که سیر من الظلمات الی النور را سرپرستی نماید و روشن است که در جبهه مقابل بواسطه اولیای طاغوت، غلبه حرام بر حلال شدت میابد و اساساً اسباب تسلط اولیاء طاغوت و شیاطین و بسط ولایت آنها، آمیختگی حق و باطل است ، آنچنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید : ... حق و باطل را به هم می آمیزند، ... فَیمزَجَانِ! فَهُنَالِک یستَولی الشَّیطَانُ عَلَی أَولِیائِهِ، و بخاطر این آمیختگی حق و باطل شیطان بر متولیان خود مسلط می گردد. البته نهایتاً اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که بواسطه جریان ولایت الهی بر کل عالم، حق بر باطل غلبه بنماید، «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الباطِلِ فَیدْمَغُهُ» و لذاست که امیرالمؤمنین می فرمایند : « قَلیلُ الْحَقِّ یدْفَعُ کثیرَ الباطِلِ کما اَنَّ الْقَلیلَ مِنَ النّارِ یحْرِقُ کثیرَ الْحَطَب» اندکی حقّ، بسیاری باطل را نابود می کند، همچنان که اندکی آتش، هیزم های فراوانی را می سوزاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندر احوال پولداران و حقوق های نجومی!

در واکنش به حقوقهای نجومی، گاهی سخنان عجیبی شنیده میشود، از جمله اخیراً وزیر بهداشت افاضه فرموده اند که : به نظرم وزیر پولدار خوب است، چون وقتی پولدار باشد، خودش را وقف می کند و به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند. در ضمن شائبه ای هم به وجود نمی آید که او می خواهد از این فرصت برای خودش، خانواده و نزدیکانش استفاده کند. وزیر پولدار بخشنده است، با دید وسیع تری نگاه می کند و در ایجاد فرصت برای دیگران، سخاوتمند است.

هر چند اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند اما بالاخره این سئوال مطرح میشود که آیا وزیر غیر پولدار! خودش را وقف کار و خدمت نمی کند؟ آیا به دنبال موقعیت و فرصت برای خودش و خانواده اش است؟ آیا بخشنده و سخاوتمند نیست؟ آیا این ویژگیها منحصر در انسان ثروتمند است؟!

بد نیست به این مناسبت چند سئوال مطرح نموده و در حد بضائت پاسخ دهیم :

  • آیا ثروت خوب است؟ آیا ثروتمند بودن خوب است؟!

  • آیا شخص ثروتمند غالباً خود را وقف امور خیر می کند و بخشنده و سخاوتمند می شود؟!

اولاً باید بین تولید ثروت (درآمدزایی) و مصرف آن تفاوت قائل شد، چرا که تولید ثروت که حاصل کار و تلاش و برنامه است، نه تنها مذموم نیست بلکه بسیار مورد سفارش است خصوصاً آنکه در بعد اجتماعی، ثروت به قدرت جبهه حق و اعتلای پرچم اسلام بیانجامد. اما در بعد شخصی گاهی سفارش شده است که تلاش و کوشش برای تحصیل رزق مادی، متناسب با مصرف حداقلی (در حد ضرورت) روزانه باشد یعنی بطور متوسط روزانه قدری فعالیت نماید که مصرف حداقلی او را پاسخگو باشد و بقیه وقت خود را به مسائل مهمتری (مانند تحصیل معارف دین و علم و مهارت و یاری جبهه حق و خدمت به نظام و امور خیریه و ...) بپردازد هرچند اغلب این موارد در جامعه اسلامی، روزی مادی را همراه خود دارد. همچنین گاهی کسب درآمد برای امور خیریه و تقویت امور جبهه حق، خود از آن جمله مسائل مهمتر از کسب معیشت مادی شخصی است.

بنابراین کار و تلاش برای تولید ثروت و درآمدزایی و ایجاد اشتغال و تقویت تولید داخلی و ... مورد تأیید است و اما کم و کیف مصرف، بنابر روایات، در بعد شخصی، حالت ایده آل و مطلوبش، به اندازه حداقلهای ضروری برای زندگی زاهدانه است و بیش از آن مصرف غیر صحیح و مذموم است. چرا که به رفاه (بیش از حد مطلوب) و اسراف و تجمل و ... می انجامد. یکی از مصادیق مصرف غیر صحیح، «ذخیره» است که به نظر می­رسد در اسلام ذخیره اموال مورد تأیید نیست بلکه خلاف آن سفارش شده است، (مگر مواردی که لازمه تقویت نظام اسلامی و مطابق با مصالح آن باشد)، جمع آوری مال در روایات مذموم شمرده شده است چنانکه امام رضا علیه السلام فرموده اند : لا یجتمع المال إلّا بخصالٍ خمس: بخلٍ شدید و اَمَلٍ طویلٍ و حرصٍ غالِبٍ و قطیعةِ الرّحم و ایثار الدنیا علی الآخرة (بحار/73/128)

و اما انسان ثروتمند غالباً چه ویژگیهایی دارد ؟

یک سنت الهی و قاعده غالبی تکوینی در جهان وجود دارد که طبعاً اغلب انسانها را در بر می گیرد، و آن اینکه نعمت، رفاه و ثروت انسان را از یاد خدا غافل می کند و سرگرم چرب و شیرین دنیا می گرداند.

  • فصلت/51: وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِـبِهِ وَ إِذا مَسَّـهُ الشَّـرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ؛

  • وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِـبادِهِ لَبَـغَوْا فِى الأَرْضِ وَلـکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِـبادِهِ خَبِیرٌ بَصِـیرٌ؛

  • الأنعام/44 : فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛

بنابراین اغلب اینطور است که اهل دنیا ثروتمند هستند و اهل آخرت فقیر چنانکه امام صادق علیه السلام فرموده است: کُلَّما أزدَادَ العَبدُ إیماناً ازدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ.

ثروتمندان معمولاً اهل دنیا هستند و گرفتار صفاتی چون بخل، حرص و طمع، خودخواهی و خودپسندی و فخرفروشی و ... هستند.  آیا اگر انسان وقتی که تا حدی به ثروت می رسد، احساس بی نیازی و اغناء می کند و می بخشد و حرص و ولع او از بین می رود؟! یا به فرمایش امام کاظم علیه السلام، هرچه بیشتر از آب شور دریای دنیا می خورد بیشتر تشنه میشود تا جائیکه هلاک شود ؛ مثل الدّنیا مثل البحر کُلَّما شَرِبَ منهُ العطشانُ اِزْدادَ عطشاً حتی یَقْتُلَهُ (بحار/78/311)

اگر اهل دنیا شویم، خداوند فقر و احساس نیاز را بین دوچشممان قرار می دهد که همواره بدنبال دنیا و ثروت دنیا و ذخیر مال دنیا بدویم! من أصبح و أمسی و الآخرة اکبر هَمِّهِ جعل الله الغنی فی قلبه و جَمَع لهُ امرُهُ  ولم یخرُج من الدّنیا حتی یستکمِلَ رزقَهُ و من اصبح و أمسی و الدنیا اکبر همِّهِ جعل الله الفقر بین عَیْنَیهِ  و لم یَنَلْ من الدنیا إلّا ما قَسِمَ له و شتّت امره

اگر نخواهیم در حق آقای وزیر بی انصافی کنیم، در صحبتهای ایشان نکات خوب و جالبی هم بود که به آن اشاره می شود : «من سال هاست دیگر به این پول ها نیاز ندارم، چون سبک زندگی ام همان سبک قدیم پدر و مادرم است و اهل ولخرجی و تجملات نیستم... هر کسی برای خودش شکلی از زندگی را تعریف می کند و بسرعت هم می گذرد. چیزی که از انسان باقی می ماند، فرزندان و اعمال اوست.... از سبک زندگی ام خوشحالم و برایم مهم نیست دیگران چه قضاوتی درباره زندگی ام انجام می دهند. فقط آن چیزی که برایم مهم است، رابطه بین خودم و خداست. این که در رفتارمان نفاق وجود نداشته باشد و ظاهر و باطنمان یکی باشد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی مهری به «حیاء و حجاب» به بهانه مبارزه با «مفاسد اقتصادی»!

چندی پیش جناب آقای دکتر عباسی در سخنانی راجع به ربای بانکی فرمودند : «اگر تلویزیون جمهوری اسلامی از صبح تا شب فیلم مستهجن پخش کنه انقدر بد نیست که تبلیغ ربای بانکی کند»!

همچنین مدتی است که حاج آقای زائری با بیانات گوناگون و استناد به روایت «وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّة» می فرمایند: « آیا این بدتر است که کسی روسری از سر خودش بردارد و بخشی از تن خود را برهنه سازد یا این که کسی اموال هشتاد میلیون نفر را غارت کند و در حق میلیاردها انسان دست ببرد؟ ... برای حل معضل بی حیایی و بدحجابی باید به سراغ ریشه ها بروند ! ... ریشه بی حیایی در دزدی است!»

در این رابطه چند نکته به ذهن حقیر می رسد :

نمی دانم چه دلیلی وجود دارد که برای نشان دادن قبح ربا یا اختلاس و دزدی، آنرا با دیگر گناهان مقایسه می کنند! در اینگونه مقایسه های غلط، ناخودآگاه قبح بی حیائی، بی حجابی، زنا و فحشاء و ... در ذهن مخاطب خدشه دار میشود و نباید به بهانه مبارزه با دیگر مفاسد از اهمیت حیاء و عفت و حجاب در جامعه کاست، ضمن آنکه اساساً در مقایسه عنصری مانند «حیاء» با «ربا» یا «دزدی»، با استناد به روایات می توان گفت که حیاء مهمتر است، بلکه ریشه همه گناهان و رذائل بی حیائی است و صحیح نیست با استناد به یک روایت، نتیجه عجولانه ای گرفت و بر اساس آن کتاب نوشت، سخنرانی کرد و ...!!

در جمله «وَ تَرْکَ السَّرِقَةِ إِیجَاباً لِلْعِفَّة» که هم در کتاب شریف بحار آمده و هم منتسب به حضرت زهرا سلام الله علیها است، یکی از عوامل گسترش عفت در جامعه، ترک سرقت و دزدی شمرده شده است، اما با مراجعه به مجموع روایات در این زمینه می توان گفت «حیاء و عفت» نقش کلیدی در سلامت روح و روان فرد و جامعه دارد و با گسترش حیاء ، می توان جامعه ای عاری از دزدی و اختلاس و ربا داشت. در اهمیت حیاء همین بس که آنرا مقرون «ایمان» دانسته اند و روشن است که اگر ایمان نباشد، انتظار هر گونه پلیدی و زشتی را می توان داشت :

  • لا إیمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه!

  • الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و چون یکى‏ از آن دو رفت، دیگرى هم در پى آن رود. ( أصول الکافی، ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 166)

  • قَالَ النَّبِیُّ ص الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقِیلَ الْحَیَاءُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ بِالْحَیَاءِ وَ صَاحِبُ الْحَیَاءِ خَیْرٌ کُلُّهُ وَ مَنْ حُرِمَ الْحَیَاءَ فَهُوَ شَرٌّ کُلُّهُ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ تَوَرَّع‏ ، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود. حیاء به ایمان است که حضرت ایمان را به حیاء و حیاء را بایمان مقید فرموده هر دو بستگى بهم دارند و صاحب حیا سر تا پا خیر و خوبى است و کسى که داراى حیا نیست سر تا پا شرم و بدى است هر چند عبادت و پرهیزکارى داشته باشد (بحار الأنوار، ج‏68، ص: 336)

بنابر این می توان گفت ریشه همه مفاسد در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... ناشی از بی ایمانی و بی حیائی است ، لذا تمام سعی غرب و استکبار جهانی، بر حیاء زدایی از جوانان کشور توسط ابتذال و استهجان با ابزار هنری و رسانه ای است و پیروزی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها ریشه در همین مسئله دارد...

شاید آقای زائری بی حجابی را مسئله ای فردی می داند و اختلاس و دزدی را مسئله ای اجتماعی که این مسئله نیاز به توضیح ندارد که هردو حق الناس هستند و مخل به امنیت ایمانی یا اقتصادی جامعه ...

در مورد ربا ، ممکن است بگویند طبق آیه 279 سوره بقره، ربا اعلام جنگ خدا با رباخور است (ونه اعلام جنگ با خدا!) و این وصف در مورد هیچ کار زشت و گناه دیگری نیامده است! پس بدترین گناه است، می گوییم اولاً بجز مواردی که روایات مقایسه کرده اند (مانند غیبت و زنا)، مقایسه های گناهان و یا عبادات و تعیین رتبه برای آنها ممکن است خالی از خطا و اشتباه نباشد، ثانیاً اگر بنابر مقایسه باشد، می توان گفت جزای زناکار، رجم و سنگسار است در حالیکه در مورد ربا خوار چنین مجازات سنگینی وجود ندارد!

همچنین، هیچگاه تلویزیون ما که تبلیغ بانک و سرمایه گذاری در بانک میکند تبلیغ کار غیر قانونی و ربا نمیکند که بخواهیم با پخش فیلم مستهجن مقایسه کنیم! ربای بانکی بدلیل شرایط اضطرار و وضعیت موجود به حکم ثانویه و نیز به امضای قانون جمهوری اسلامی اشکالی ندارد و مصرف سود بانکی به فتوای مراجع حلال است هر چند باید تلاش کرد سیستمی اسلامی جایگزین سیستم موجود شود.

بنابراین هرچند دزدی و اختلاس و ربا و امثال این مفاسد، بخاطر از بین بردن عفت بطن که مصداقی از حیاء و عفت است (ما من عباده افضل عندالله من عفت البطن و الفرج ) ، باید مورد توجه و اهتمام جدی مسئولین قرار گیرد اما با هر معضل و مشکلی باید در جای خود به بهترین نحو مقابله کرد بلکه با توجه به کلام معصومین بحث عفاف و حجاب و حیاء اولویت دارد و نباید از اهمیت آن به بهانه مبارزه با دیگر مفاسد کاست!  چرا که از بین رفتن حیاء در جامعه، دیگر ارزشهای دینی و ایمانی نظیر حرمت ربا، حرمت أکل مال حرام و سرقت و ... مورد بی توجهی قرار می گیرند.

مطالب مرتبط:

قبح کدام بیشتر است؛ ربا یا زنا؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قبح کدام بیشتر است؛ ربا یا زنا ؟!

ریشه همه بی دینها در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... ناشی از بی حیائی است که فرمودند «لا دین لمن لا حیاء له» اگر حیاء نباشد دین هم نیست و همه مفاسد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ناشی از آن است لذا تمام سعی غرب و استکبار جهانی، بر حیاء زدایی از جوانان کشور توسط ابتذال و استهجان است و پیروزی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها در همین راه است...

برخی ربا را با زنا مقایسه نموده اند و نتیجه گرفته اند که ربا از زنا بدتر است اما حساسیت ها به زنا و فواحش و پخش فیلم مستهجن خیلی بیشتر است! به نظر میرسد این حرف غلط است و اساسا اینگونه قیاس اشتباه است! ربا چه ربطی به تشیع فاحشه و پخش فیلم مستهجن دارد?!!!! ضمن آنکه ربای بانکی بدلیل شرایط اضطرار و وضعیت موجود به حکم ثانویه و نیز به امضای قانون جمهوری اسلامی اشکالی ندارد و مصرف سود بانکی به فتوای مراجع حلال است هر چند باید تلاش کرد سیستمی اسلامی جایگزین سیستم موجود شود.

همانطور که عرض کردم حب الدنیا که مصداق اتم آن حب الشهوات من النساء است رأس همه خطاها و ذنوب است.

کوتاهی مسئولین و اهل علم توجیه پذیر نیست ولی طبق فرموده آیت الله جوادی آملی نیز اگر مطابق قانون عمل شود حرام نیست و تلویزیون ما که تبلیغ بانک و سرمایه گذاری در بانک میکند تبلیغ کار غیر قانونی و ربا نمیکند که بخواهیم با پخش فیلم مستهجن مقایسه کنیم!  حرف خوب را باید خوب زد! ...

بخاطر نشان دادن قبح ربا نباید با مقایسه ای اشتباه در ذهن مخاطب از قبح زنا و امثال آن کاست، اینکه ربا اعلام جنگ خدا با رباخور است (ونه اعلام جنگ با خدا! ) دلیل نمیشود که از بقیه اعمالی که این وصف را ندارند بدتر باشد و به همین دلیل قیاس اساسا اشتباه است،  که اگر قیاس صحیح باشد منهم میگویم زناکار را سنگسار میکنند ولی حکم رباخوار به شدت سنگسار نیست....

اشد بودن غیبت هم از جهاتی است همچنانکه افضلیت برخی اعمال نسبت به برخی دیگر از جهاتی است و مطلق نیست که اگر مطلق بود روایات گوناگون قابل جمع با یکدیگر نبودند، جهات مقایسه را باید شناخت و مطلق نیست. همانطور که شما فرمودید زنا از جهت عقاب ممکن است اشد از غیبت باشد اما از جهت آثار فردی و اجتماعی ممکن است غیبت مانند خوردن گوشت برادر اشد الآثار باشد والله اعلم

قدری حساسیت حقیر نسبت به این مسئله بخاطر آنست که اخیرا مد شده میگویند به موی دختران و.... گیر ندهید و بجای آن جلوی اختلاس و امثال آنرا بگیرید، لذا میگویبم اولا با هر کدام بجای خود باید بهترین برخورد شود ثانیا با توجه به کلام معصومین بحث عفاف و حجاب و حیاء اولویت دارد و نباید از اهمیت آن به بهانه مبارزه با دیگر مفاسد کاست! 

بله منکر اهمیت عفت بطن نیستیم و به اندازه عفت فرج مهم است لذا فرموده اند ما من عباده افضل عندالله من عفت البطن و الفرج ولی از سوی دیگر رأس کل خطیئه را حب الدنیا و اتم مصداق آنرا حب الشهوات شمرده اند، و نیز نبودن حیاء باعث رویگردانی از ارزشهای دینی از جمله حرمت ربا و مال حرام و ... میشود .... ، درست است با شکم پر از مال حرام نمیتوان انتظار اثر کردن پند و موعظه داشت ولی قبل از آن میبایست بر حیاء تأکید ویژه داشت که فرمودند با وجود حیا عقل و دین هم می آید و طبعا مانع محرماتی چون أکل حرام و شبه ناک میشود .... و نیز در اینکه سود بانکداری قانونی در جمهوری اسلامی حرام است اثبات نشده است ...

شیطان پس از 6000 سال از خداوند درخواست دام ها و فتنه هایی برای گمراهی و فریب انسان کرد و خداوند اجازه داد و فرمود عطا خواهی شد، هرچه خدا به او عطا می کرد او می گفت :بیشتر،بیشتر. تا به عاملی رسید که گفت بس است و آن وقتی بود که به عامل ایجاد شهوت حرام بین زنان و مردان و جلوه فروشی های حرام زنان و بی غیرتی مردان در مقابل آن رسید. شیطان گفت که با این عامل، همه ی انسانها را درو می کنم.

-  پیامبر فرمود: خداوندهیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر اینکه ابلیس از انحراف او در مورد شهوت مایوس نبوده است .هیچ عاملی در نزد من خطرناک تر از شهوت انگیزی حرام نیست . یعنی شیطان از عامل شهوت حتی درمورد تمام پیامبران هم مایوس نبوده است که بتواند آنها را زمین بزند. در نزد پیامبر هم این عامل خطرناک ترین راه لغزش در برابر خداوند تلقی می شود.

-  یوسف پیامبر وقتی در معرض شهوت انگیزی حرام زلیخا قرار می گیرد و پشت هفت درقفل زده قرار می گیرد، می گوید:

وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ (یوسف/53)

من نفس خودم را مبرا از گناه نمی دانم من هم نفس اماره دارم مگر این که خداوند به من کمک کند و مرا از این دام نجات بدهد.

قَالَ النَّبِیُّ ص الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقِیلَ الْحَیَاءُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ بِالْحَیَاءِ وَ صَاحِبُ الْحَیَاءِ خَیْرٌ کُلُّهُ وَ مَنْ حُرِمَ الْحَیَاءَ فَهُوَ شَرٌّ کُلُّهُ وَ إِنْ تَعَبَّدَ وَ تَوَرَّع‏

. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود. حیاء به ایمان است که حضرت ایمان را به حیاء و حیاء را بایمان مقید فرموده هر دو بستگى بهم دارند و صاحب حیا سر تا پا خیر و خوبى است و کسى که داراى حیا نیست سر تا پا شرم و بدى است هر چند عبادت و پرهیزکارى داشته باشد (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏68، ص: 336)

لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه‏...

 الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ. حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و چون یکى‏ از آن دو رفت، دیگرى هم در پى آن رود. ( أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 166)

و اگر بدنبال مقایسه حیاء که طبق روایات مصداق اتم آن حیاء از شهوات است، با مناسک بطن هستید، این روایت یکی از مصادیق دیگر حیاء را حفظ بطن می شمرد، پس حفظ بطن از حرام فرع بر حیاء به معنای عام آن است :

قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ قَالُوا وَ مَا نَفْعَلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَإِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِین‏ ...وَ لْیَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَى‏ ( بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏68، ص: 271)

مطلب مرتبط:

بی مهری به «حجاب و عفاف» به بهانه مبارزه با «مفاسد اقتصادی»!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تحلیلی جامعه شناختی از ضرورت شکل گیری اجتماع تشکیلاتی مؤمنین

در متن زیر تحلیلی جامعه شناختی از ضرورت شکل گیری اجتماع تشکیلاتی مؤمنین در قالب 12 نکته ارائه می گردد و در نکته آخر به ضرورت شکل گیری جریان فراگیری به منظور سرپرستی ظرفیتهای ولایی و انقلابی جامعه و بستر سازی جریان ولایت در همه شئون جامعه تأکید می گردد. (نسبت به جزئیات راه اندازی چنین جریان تشکیلاتی فراگیر در سطح جامعه نیز، تأملات و تدابیری صورت گرفته است که به نظر می رسد قابل پیگیری و تحقق است)، نکات مذکور که با رعایت اختصار نگاشته شده و لازم است انشاءالله عمیقاً مورد تکمیل و اصلاح قرار گیرند و با بهره گیری از نقد و نظر دوستان ارزش نشر پیدا نماید، عبارتند از :

  1. اصالت الاجتماعی بودن انسان،

در تعریف و تبیین و تحلیل جایگاه و نقش و رسالت انسان، نباید او را یک فرد منتزع از جامعه دید بلکه به عنوان عضوی از جامعه او را با همه روابطش ملاحظه و مطالعه نمود. به تعبیری لازمه انسان شناسی، جامعه شناسی است.

انسان هرلحظه در حال حرکت است و هر لحظه و ساعت و هر فعل و حالت و هر حادثه و پدیده ای از دو حال خارج نیست یا او را به خدا نزدیکتر و یا از خداوند دور می سازد، یا سیر از نور به ظلمات است و یا برعکس، در هر کدام از ایندو حالت یا عضوی از جامعه مؤمنین (الذین آمنوا) است و یا عضوی از جامعه کفار (والذین کفروا) و از این دو حال خارج نیست چه اینکه فرمود : «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ...» ، بنابراین هر انسانی لاجرم یا در جبهه مؤمنین است و یا در جبهه کفار و نمی توان بدون توجه به موقعیت او در جبهه و جامعه، او را مورد تحلیل و تعریف و تبیین قرار داد.

  1. حالات قلبی و روحی اولین و مهمترین رکن جبهه بندی دو اجتماع حق و باطل،

معیار معیت انسان با یک قوم و جامعه و جبهه نیز در درجه اول معیت قلبی و حب و بغض و حالات روحی نظیر رضا و سخط است:

  • قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب، مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم.»

  • قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص‏ : «إِنَّمَا یَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِیَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِیهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ.»

  • «الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم

بنابراین اصلاح جهت گیری قلبی انسانها و جامعه که همان جهت گیری حب و بغض است اولین و مهمترین اقدام در تفکیک صفوف مؤمنین از کفار و رفع اختلاط و حرکت بسوی اخلاص است. (هل الدین الا الحب و البغض)

  1. محور اجتماعات عامل اصلی حرکت و جریان،

هویت یک جامعه به ولی آن میباشد، جوامع بر محور ولی خود شکل گرفته و تکامل یا تداوم میابند، و تحلیل یک جامعه و خواص و ویژگیهای آن بدون توجه به ولی یا اولیاء آن ممکن نیست، در جامعه مؤمنین خداوند ولی مؤمنان است و در جامعه کفار اولیاء طاغوت محوریت را بر عهده دارند. جهت گیری و عامل اصلی حرکت یک جریان (حرکت از نور بسوی ظلمات یا حرکت از ظلمات بسوی نور) نیز ولی جامعه است چه اینکه در آیه شریفه خروج از نور به سوی ظلمات یا خروج از ظلمات بسوی نور منتسب به ولی مؤمنین یا اولیاء طاغوت شده است (یخرجونهم من النور الی الظمات ...)

  1. محدودیت اجتماعات منافقین و تقویت جبهه مؤمنین از طریق تقویت بستر جریان ولایت در جامعه

در یک اجتماع، جماعات بسیاری متناسب با نیازها و موضوعات گوناگون شکل می گیرد، در هر جماعتی یک امام وجود خواهد داشت و در حول امام، همدلی، همفکری و همکاری شکل می گیرد، می توان گفت که لازم است همه حرکتهای انسانهای مؤمن در قالب جماعات سازماندهی شود چرا که معیت دست یاری خداوند را در پی خواهد داشت و مقابله و دشمنی شیطان و دشمنان را از بین می برد (یدالله مع الجماعه)، تأکید دین بر حرکت و معیت با جماعات از این منظر قابل تحلیل است و روایاتی نیز تأکید دارند که در صورت جدایی مؤمن از جماعت، همانطور که گوسفند گرفتار گرگ میشود، مؤمن گرفتار شیطان میشود.

بنابراین همانطور که مؤمنین در بعد تاریخی جبهه حق را در برابر باطل شکل داده اند، در بعد اجتماعی، جامعه مؤمنین را تشکیل داده و در ابعاد خردتر، اجتماعاتی متناسب با اهداف خرد و تنوع موضوعات شکل می دهند و لازم است که در یک اجتماع، شاخصه های اصلی یعنی همدلی، همفکری و همکاری حول ولی اجتماعی رعایت شود.

ممکن است درون جامعه مؤمنین ، اجتماعات و جریانات گوناگونی شکل بگیرد از جمله جریان نفاق که به ظاهر جهت گیری کلی جامعه مؤمنین را پذیرفته اند ولی در افکار و رفتار دچار التقاط و خطا هستند. آنچه مسلم است جامعه مؤمنین به معنای کلی خود با محوریت ولی اجتماعی نمی تواند جریان نفاق را دفع نموده و از بین ببرد (چرا که سنت الهی تا عصر ظهور غالباً اینگونه اقتضاء می کند که در برابر تهدید بزرگتری مانند کفار میبایست با منافقین مدارا نمود چنانکه رویکرد غالبی پیامبر و ائمه علیهم السلام مدارا با منافقین بوده است و البته میزان ظهور نفاق در نحوه برخورد با آنها مؤثر است ... ) بلکه لازم است اجتماعات فرعی تر و جریاناتی در داخل جامعه مؤمنین شکل بگیرد و در مقابله با جریان نفاق، فرصت بروز و ظهور و رشد و کسب قدرت را از آن بگیرد و آنرا مضمحل نماید. شاید بتوان گفت در جامعه امروز نیز بزرگترین و ضروری ترین اقدام در جهت پیشبرد اهداف انقلاب و نظام اسلامی و مقابله با کفار و منافقین، تشکیل جریان فراگیر داخلی مردمی ذیل جامعه مؤمنین و نظام و حکومت اسلامی است.

  1. تبیین مناسک بندگی با ملاحظه جبهه بندی و اجتماعات و متناسب با نقش اجتماعی در تحقق ولایت،

از آنجا که نقش آفرینی مؤمنین در حمایت از اسلام و دین و نظام ، تنها در یک اجتماع و جریان و جبهه معنا پیدا می کند، مناسک بندگی نیز با توجه به این جبهه بندی و در قالب اجتماعات میبایست مورد تبیین قرار گیرد، مثلاً جهاد به عنوان یکی از ارزشها و فرائض دینی، در فضای اجتماعی و جبهه بندی حق و باطل تفسیر و تعریف می گردد. حتی جهاد اکبر که امری فردی به نظر می رسد مبتنی بر جهت گیری قلب است و متعلق حب و بغض در قلب انسان یا جبهه و اولیاء طاغوت است یا جبهه و ولی مؤمنان و همانطور که گفته شد من احب قوم فهو معهم.

  1. سیر انسان از کثرت به وحدت معنای عبودیت،

عبودیت انسان یعنی سیر از کثرت به وحدت ، («ولی» مفرد است و اولیاء جمع است، نور مفرد است و ظلمات جمع است)، هدف شیطان سیر دادن انسان از وحدت به کثرت  و ایجاد تفرقه است، اولین قدم شیطان تصرف در قلوب و ایجاد حب الدنیا است (رأس کل خطیئه ) و متعلق حب قلب متکثر هستند ، حب دنیا، لذات دنیا، شهوات دنیا، حب ریاست، حب مال و فرزند و ... تکثرات این دنیا هستند در نتیجه پرستش دنیا و ما فیها، پرستش متکثرات است اما حب خداوند و آنچه او می پسندد همه در یک جهت قرار دارند و دارای وحدت هستند، حب خدا و امامان و حب پدر و مادر و فرزند و ... یک مسیر و صراط محسوب می شود من احبکم فقد احب الله، محبٌ لما احببتم و مبغض لما ابغضتم ... هدف شیطان تفرقه و از بین بردن انسجام و وحدت قلبی است، گسستن قلبهای انسانها از یکدیگر ، چرا که علاوه بر متعلقات حب قلبی، خود قلوب مؤمنین نیز به وحدت و انسجام می رسند و در واقع پیوند پیدا می کنند، پیوند قلوب بخاطر متناجس شدن آنهاست و متناجس شدن آنها بخاطر یکی شدن و به وحدت رسیدن متعلقات آنهاست، وقتی حب الله و حب الحسین در قلوب جای گرفت (ان ارادالله خیر عبد قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام) قلوب مؤمنین اشتراک پیدا کرده و پیوند میابد، لذا در روایت می فرمایند پیوند مؤمنین به یکدیگر از پیوستن قطره دریا سریعتر انجام میشود یا اتصال روحی مؤمنین شدیدتر از اتصال شعاع خورشید به خورشید است:

  • «إِنَّ ائْتِلَافَ قُلُوبِ الْأَبْرَارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ لَمْ یُظْهِرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَسُرْعَةِ اخْتِلَاطِ قَطْرِ السَّمَاءِ عَلَى مِیَاهِ الْأَنْهَارِ وَ إِنَّ بُعْدَ ائْتِلَافِ قُلُوبِ الْفُجَّارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ أَظْهَرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَبُعْدِ الْبَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ وَ إِنْ طَالَ اعْتِلَافُهَا عَلَى مِذْوَدٍ وَاحِدٍ»

  • «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا».

 

  1. تلاش شیاطین بر سیر انسان از وحدت به کثرت و ایجاد اختلاف و برهم زدن اجتماعات،

هدف شیطان جایگزین کردن حب دنیا به جای حب الله و حب فی الله است تا انسان ها دچار تکثر و اختلاف شود، وقتی اختلاف واقع شد حکومت می کند و مسلط میشود، چرا که در پی حب دنیا، نیاز به دنیا (لذات، شهوات و ...) ایجاد شده و رفع این نیازها نیز فکر و عمل متناسب با خود و متناسب با قواعد جامعه کفار و متناسب با ولایت کفر و طاغوت می طلبد. لذا حب دنیا لاجرم تولی به ولایت طاغوت را در پی دارد به همین دلیل گفته اند مؤمنان هنگام گناه از ولایت حق خارج میشوند و در سلطه شیطان وارد میشود،

  • پیامبر ص : لولا تکثیر فی کلامکم، و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع (تمریج : مرج، علفزار و چمنگاه و محل چرای حیوانات)، (کلام و بیان در روایات حکایت از اعتقادات دارد، تکثر در اعتقادات ناشی از مرض و آلودگی قلب دارد.)

 

  1. انسجام ظاهری اجتماعات کفار و تشتت قلوب آنها،

در جامعه کفار، انسانها بخاطر تعلق قلبی به مظاهر متکثر دنیا دچار تشتت و اختلاف هستند، اما بخاطر حرص به دنیا و بهره مندی بیشتر از دنیا لازم است با تکیه به اشتراکات خود در منافع مادی، اجتماعاتی شکل دهند، در واقع در عمل منسجم و هماهنگ به نظر می آیند در حالیکه قلوب آنها مشتت است و این معنا از آیه شریفه قلوبهم شتی و تحسبهم جمیعا فهمیده میشود.

  1. اجتماع قلوب منشاء وحدت اجتماعی،

پیوند قلبی باعث استحکام و انسجام آراء و عقائد و هماهنگی و وحدت رویه در عمل میشود و جامعه مطلوب حول ولی آن است که همه حالات قلبی و روحی و افکار و اعتقادات و اعمال و رفتارش متناسب با جریان ولایت ولی تنظیم و هماهنگ شود.

  • در توقیع شریف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به جناب شیخ مفید نیز آمده است: « وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیل» ،  اگر شیعیان ما که خداوندآنهارا به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد ، در وفا به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد می داشتند ، سعادت دیدار ما برایشان به تأخیر نمی افتد و سعادت مشاهده ما به تعجیل می افتد برایشان ،آن هم بر اساس معرفت واقعی ...

 

  1. پیوند قلوب عامل ایجاد شبکه نورانی، منسجم و تشکیلاتی اجتماعات مؤمنین مانند هیئات مذهبی و پدیده اربعین،

همانطور که سه بعد وجودی انسان، روح و قلب، ذهن و فکر و جوارح و اعمال است، مراحل تعبد و بندگی نیز سه مرحله تسلیم قلبی، تبعیت فکری و اعتقادی و نصرت عملی ولایت الهی است. و این معنای قلبی لکم سلم، رأیی لکم متبع و نصرتی لکم مؤده است که مصداق اکمل ایمان و عمل صالح حول ولی الهی است. بر این اساس عبودیت و بندگی در مقیاس اجتماعی نیز عبارت است از هماهنگی قلوب و تمایلات اجتماعی بر محور قلب و احوال امامان معصوم علیهم  السلام، تبعیت و پیروی نظام علمی، فکری و اعتقادی از معارف اهل بیت علیهم السلام، و ایجاد ساختارها و تمدن سازی عینی بر محور معارف اهل بیت علیهم السلام .

هر عضوی پس از هماهنگی با محور اجتماع (بواسطه محبت قلبی، اعتقاد و تبعیت) طبعا با اعضای دیگر هم هماهنگ و متناجس می شود و شبکه ای منسجم و هماهنگ و نورانی شکل می گیرد که نور ولی در همه شریانهای این شبکه جاری است. راهپیمایی اربعین نمونه مثال زدنی برای شکل گیری چنین اجتماع و جلوه ای از حیات طیبه در جامعه مؤمنین در عصر ظهور است.

در جامعه مؤمنین، فرد باید تکامل خود را در معیت با جبهه مؤمنان در قلب، فکر و رفتار بر محور ولی، دنبال نماید، این سه شاخصه را می توان در مقیاس کوچک تر ، در یک هیئت مشاهده نمود، پیوند و انسجام قلبی مؤمنان با محبت اهل بیت علیهم السلام، آنان را در یک هیئت گردهم می آورد تا با شنیدن کلام اهل بیت علیهم السلام و معارف دین، از لحاظ اعتقادی ارتقاء یابند، در یک هیئت همکاری، تعاون و نصرت و یاری یکدیگر فراتر از روابط و قواعد اداری یک تشکل و ملاحظه سلسله مراتب و حیطه وظایف واقع میشود و در کمال ایثار و گذشت، منافع دیگران یا منافع جمعی هیئت را بر منافع خود ترجیح می دهند. لذا یک هیئت فراتر از یک تشکل و روابط اداری آن، محل ظهور همدلی، همفکری و همکاری اعضاست. در پدیده اربعین نیز به مثابه یک هیئت بزرگ، شیعیان بواسطه حب الحسین علیه السلام، تناجس و پیوند قلبی پیدا کرده اند و در پی آن تبعیت فکری و اعتقادی و نصرت عملی ولی اتفاق می افتد، همدلی، همفکری و همکاری در اوج خود محقق می شود و این معنای تام و کمالی از روابط تشکیلاتی در یک اجتماع است که نواقص روابط تشکیلاتی اداری را ندارد.

در جامعه کفار و اهل دنیا، نهایتاً منافع شخصی بصورت قراردادی به منافع یک مجتمع ارتقاء میابد و همه در تحقق اهداف تشکل و اداره یا جامعه خود تلاش می کنند و اهداف جمعی را تا جایی که منافع شخصی ایشان را تأمین کند، دنبال می کنند اما هیچگاه منافع جمعی یا منافع شخصی دیگران را بر منافع خود ترجیح نمی دهند و این تفاوت جامعه مؤمنین با کفار است. در جامعه کفار ، همکاری با اهداف مادی مشترک صورت می گیرد اما همدلی واقع نمیشود.

  1. فتح قلوب، هماهنگی آراء و تعاون در عمل، سه گام اساسی در تحقق یک اجتماع مؤمنانه،

معضل بزرگ جامعه مؤمنین ، تشتت و اختلاف است و اینکه جریان ولایت ولی در همه اعضا جاری نشود و باعث انسجام و هماهنگی نشود و تولی تام و کامل نداشتن به ولی، سبب این اختلاف است و قدم اول تولی و تبری، حب و بغض متناسب با جریان ولایت است.

به نظر می رسد برای ایجاد یک وحدت و انسجام در جامعه مؤمنین، مراحلی را باید در نظر گرفت و گام اول ایجاد حب و بغض متناسب با جریان ولایت و تسلیم قلوب در برابر ولی است، گام دوم انسجام افکار و آراء و اعتقادات است و گام سوم رفتار و عملکرد هماهنگ و وحدت رویه (تعاونوا علی البر و التقوی) است. در یک کلام شاخصه اصلی جامعه مؤمنین و تحقق عبودیت در بعد اجتماعی، همدلی، همفکری و همکاری حول ولی است.

در واقع همانطور که شیطان گام به گام، از تصرف در قلوب و ایجاد حب الدنیا و سیر به کثرات شروع می کند، باید از تصرف در قلوب و ایجاد وحدت قلبی بواسطه حب الله و حب فی الله، شروع نماییم.

  1. ضرورت شکل گیری جریان اجتماعی فراگیر به منظور جریان ولایت و سرپرستی ولی در بستر جامعه،

جامعه مؤمنین علیرغم اینکه خود یک اجتماع بزرگ بر محور ولی است، اما همانطور که اشاره شد شامل بر جریانات گوناگونی از جمله جریان نفاق می باشد و لازم و ضروری است که اجتماعات دیگری و یا یک اجتماع فراگیر در دل جامعه مؤمنین، برای جریان ولایت و سرپرستی در بستر جامعه و هماهنگی و انسجام نیروهای انقلابی و ولایی شکل بگیرد.

شاید راه اندازی جریانی که در گام اول با حداقلهای تولی و تبری و صرفا بر پایه حب و بغض متناسب با جریان ولایت، چتر خود را در جذب حداکثری انسانها بگستراند و در سیر تکاملی خود، گام دوم را در هماهنگی آراء و افکار و گام سوم خود را در ایجاد بسترهای همکاری و همیاری حول ولی اجتماعی بردارد، لازم و ضروری است.

اساسی ترین اقدام برای راه اندازی چنین جریانی که در واقع اجتماعی ذیل جامعه مؤمنین محسوب می شود، تداوم ولایت و سرپرستی ولی امر در چنین اجتماع و جریانی است، می بایست محور این اجتماع که تداوم ولایت محوری جامعه مؤمنین است شکل بگیرد و البته می بایست ظرفیت کافی برای محوریت و ولایت چنین جریانی داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«دستاوردهای انقلاب و نظام اسلامی»

در حالی به چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی نزدیک می شویم که دشمنان اسلام و انقلاب، از طریق رسانه های خود با بهره گیری از برخی مشکلات و مفاسد و بی تدبیریها در داخل کشور، موجی از نا امیدی و حقارت و خودباختگی را در جامعه منتشر نموده اند بطوریکه در اذهان برخی افراد، شبهه «ناکارآمدی انقلاب اسلامی» به شدت رسوخ کرده و باورپذیر گشته است و با «توهم» ناکارآمدی، شکست اهداف انقلاب اسلامی و ضرورت پذیرش نسخه های منحط تمدن غرب را نتیجه می گیرند!...
هرچند قلب های مریض و مملو از محبت دنیای کفار، استدلال و برهان نمی پذیرد لکن به منظور آگاه سازی و ایمن سازی جوانان مؤمن در برابر این شبهات، می بایست با تحلیلی درست و نگاهی دقیق، کارآمدی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی را موجه و روشن ساخت.

بر مبنای معیارهایی که در نوشته های گذشته تحت عنوان  «برترین ملاک سنجش و ارزش گذاری» و «نسخه ترکی اسلام» که قدری به بررسی معیارهای بررسی و ارزیابی می پردازد، دستاوردهای نظام را می توان در موارد ذیل بیان کرد که نشان از کارآمدی نظام در طول این چهل سال دارند:

1.  مهمترین دستاورد انقلاب، نابودی طاغوت و حکومت غیرمشروع پهلوی بود که این دستاورد در طول تاریخ شیعه بی نظیر است، تشکیل نظام اسلامی (دومین مرحله از اهداف انقلاب اسلامی) و نعمت بزرگ استقلال و آزادی کشور از اسارت قدرتهای بیگانه و کشورهای استکباری و عزت نفس مردم از اینکه دیگران برای آنها تصمیم نمی گیرند و خودشان سرنوشت خود را رقم می زنند، از دستاوردهای مهم این انقلاب است که همچنان باقی است. همچنین دیگر اصول و مبانی نظام اسلامی نظیر دفاع از مظلومان جهان، حق طلبی و مبارزه با استکبار و ... در روند کلی نظام حفظ بلکه تقویت شده است.

2.  علیرغم شبیخون فرهنگی و گسترش فساد و فحشاء در بین جوانان، لکن افزایش معنویت ودین داری، حب اهل بیت علیهم السلام و فرهنگ ولایتمداری و ... غیر قابل انکار است خصوصاً اگر فضای معنوی و میزان جلسات و هیئات و جماعات فرهنگی، توجه به قرآن و روایات، تحصیل علوم دینی، عبادات و مناسک دینی و... را با قبل از انقلاب مقایسه کنیم، این رشد چشمگیرتر خواهد بود . پدیده هایی همچون پیاده روی اربعین، شور جهاد و شهادت و دفاع از کشور، غیرت دینی مردم در برابر توهین به مقدسات و ... از شاخصه های مهم رشد معنویت در کشور است.

3.  معرفت دینی ، به عنوان یکی از ارکان تشیع که همواره مورد اهتمام أولیاء الهی بوده است همواره در جامعه خصوصاً نهادهای دینی و مذهبی روبه افزایش بوده بطوریکه فقاهت و اجتهاد و مطالعات و تحقیقات فراوان، کمّاً و کیفاً حکایت از رشد معرفت دینی جامعه دارند.

4.  افزایش درگیری با کفار و تمدن غرب ، خود شاخصه ای مهم در بیان آیات و روایات است چرا که نه تنها قتال و جهاد با کفار، بلکه مقابله مذهبی و دینی با جریان باطل، از ارکان دین و حکومت دینی شمرده شده است و این درگیریها تا عصر ظهور ادامه دارد چرا که دشمنی دشمنان پایان ندارد (وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا) و اکنون افزایش درگیریها نشان از مقاومت و پایداری جامعه مؤمنین بر اصول و مبانی خود و موفقیت آنها در تحقق اهداف اسلامی دارد، این درگیریها را در سه حوزه «روحی و معنوی»، «علمی و معرفتی»، «عملی و نظامی» اینگونه می توان شمرد :

-  درگیری در ابعاد روحی : افزایش بغض و نفرت و تبری از طاغوت و استکبار درجهان در پی انقلاب اسلامی افزایش یافته بطوریکه سرمشق بسیاری از آزادیخواهان جهان بوده و تهدید جدی علیه کشورهای زورگوی جهان محسوب میشود و بارها نگرانی خود را از این بابت اعلام کرده اند. بسیاری مردم جهان، چشم به مقاومت ایران در برابر زیاده خواهی های آمریکا و غرب و اروپا دارند و به عنوان یک الگو، در روابط دیپلماسی خود از آن تأثیر می گیرند.

-  درگیری معرفتی و علمی: تلاش جوانان کشور جهت دستیابی به علم دینی وتمدن اسلامی و رشد و پیشرفت در حوزه های گوناگون علمی و صنعتی و تکنولوژی و ... قابل انکار نیست و در این صحنه درگیری، تحریم و دشمنی های غرب منجر به رشد و شکوفایی استعدادها و خودکفایی چشمگیری شده است. آمارهای رسمی نیز از رشد مظاهر تمدنی در کشور ، ساخت پل و جاده و سد و افزایش امکانات و رفاهیات، کاهش فقر و رشد سلامت خبر می دهند که در کنار برخی آمارهای منفی، قابل توجه هستند. با اینحال مقایسه دستاوردهای مادی کشور با دیگر کشورهای به ظاهر متمدن و پیشرفته که منابع مالی آنها از غارت و چپاول دیگر کشورها و یا فروش اسلحه و تجارتهای نا مشروع و تجارت آزاد (بدون قید فرهنگی) و ... تأمین می شود بی انصافی است و روشن است که طبق سنت الهی ، حفظ اصول و مبانی و دستاورهای دینی همواره با مشکلات مادی و معیشتی همراه است ...

-  درگیری نظامی: تقویت مقاومت در جهان، پیروزیهای جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی و دیگر درگیریهای نظامی از جمله مبارزه با داعش قابل انکار نیست و امروزه «امنیت» کشور که مرهون ایثار و جانفشانی رزمندگان اسلام است، به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای نظام مورد اعتراف دوستان و دشمنان انقلاب است.

5.  حضور مردم در صحنه های سیاسی و ملی و حمایت از سیاستهای نظام و مقاومت در برابر مشکلات و تحریمها که منجر به پایداری نظام تا الان شده است، از دستاوردهای مهم انقلاب است، و اگر این حمایت و مقاومت مردم نبود با همه دشمنی های غرب و شرق، چیزی از جمهوری اسلامی باقی نمی ماند.

همچنین لازم به ذکر است که ما مدعی نیستیم «انقلاب» بطور کامل محقق شده است! در واقع ما انقلاب اسلامی را در سه مرحله کامل می دانیم:
1.  انقلاب سیاسی (انقلاب سال 57 که ساختارهای کلان نظام و جهت گیری کلی اسلامی شد)
2. انقلاب فرهنگی (تولید علم و دانش اسلامی، فقه حکومتی و جریان دین در علم و برنامه)، 
3. انقلاب اقتصادی و اجتماعی (برپایی تمدن اسلامی و تحقق ساختارهای اسلامی)
اگر صحبت از کارآمدی نظام می شود، حتماً متناسب با ظرفیت تحقق انقلاب سنجیده میشود، انقلاب اسلامی در جهت و حرکت کلان خود موفق بوده است لکن تا انقلاب فرهنگی و اقتصادی و تحقق «تمدن اسلامی» راه زیادی داریم. هر چند در مجموع و برآیند عملکرد نظام، ارزیابی مثبت است، لکن ضعفها و مشکلات را نمی توان نادیده گرفت که عمدتاً ناشی از نفوذ تمدن سکولار غرب در ساختارها و تصمیمات و روابط است چون هنوز تمدن اسلامی تولید و اجراء نشده است! اقتصاد، بانکداری، مدیریت، سیاست، روابط دیپلماسی و بسیاری امور دیگر کشور هنوز با الگوهای غربی اداره میشوند و تحقق تمدن اسلامی منوط به تولید زیرساختهای دانشی (انقلاب فرهنگی) و جریان دین در ساختارهای عینی (انقلاب اقتصادی) است.
بنابراین انتظار حرکت بر اساس مُرّ اسلام و تحقق عینی اسلام در جامعه هنوز انتظار بجایی نیست چون انقلاب نوپای ایران، هنوز وارد مراحل بعدی تکامل نشده است، هنوز از مراحل پنجگانه تحقق اهداف انقلاب اسلامی که رهبری فرموده اند در مرحله سوم یعنی دولت اسلامی توقف کرده ایم! و البته چهل سال مدت زیادی نیست و علیرغم همه کوتاهی ها لکن در مقایسه با تمدن غرب که 250 سال پس از رنسانس موفق به تحقق تمدن یکپارچه سکولار غرب شد، هنوز فرصت و امید باقی است ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«اسلام» و «تجدد»

نکته ای راجع به کتاب «اسلام و تجدد» آقای مهدی نصیری
امروز موفق شدم مطالعه کتاب «اسلام و تجدد» جناب آقای مهدی نصیری را به پایان برسانم اما پس از آن نتوانستم احساسات خودم را در این چند سطر بروز ندهم ... بنده به جدّ معتقدم در شناخت نسبت اسلام و تجدد، خلاء اینچنین نگاه صحیح و متقن و مستدل و مستند، منشاء بسیاری از مشکلات اجتماعی جامعه ماست، در زمانه ای که جبهه بندی و منازعه و درگیری همه جانبه اسلام و دشمنانش در همه میدانهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... به اوج خود رسیده و تمدن غرب با هیمنه و سیطره بی نظیر خود در طول تاریخ با نفوذ در همه سطوح فردی و اجتماعی و همه وجوه و لایه های زندگی اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و ...، همه مناسبتها و روابط را در جهت اهداف خود به انحراف و تباهی کشانده است، نداشتن بصیرت و نشناختن دشمن و نحوه دشمنی و نفوذ او منجر به انفعال و فریب و تسلیم و بعضاً تعظیم و همراهی با او میشود. از اینرو معتقدم ترویج و نشر این نگاه برای عموم مردم از اولویتهای تبلیغی رسانه ها و مبلغین دینی است، باید اثرهای هنری و رسانه ای و مستندهای بسیاری بر اساس این نگاه ساخته شود، باید مردم را به مطالعه چنین آثاری که بخوبی به تبیین این نگاه پرداخته اند، دعوت و تشویق نمود، حتی بنده مطالعه این اثر را (فارغ از برخی ایرادات و اختلاف نظرهای جزئی)، برای عموم طلاب حتی علما و اساتید! لازم و ضروری می دانم و اگر در حوزه، قدرت تصمیم گیری داشتم آنرا در برنامه درسی طلاب قرار می دادم، در بیان اهمیت این بحث و مطالعه این کتاب، گزافه گویی نیست اگر بگویم در هر منزلی کنار قرآن و مفاتیح و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و ... وجود این کتاب که در رابطه با بزرگترین مسئله مستحدثه زمانه ما به بیان معارف دین می پردازد و مؤمنین را متوجه بزرگترین منکر زمانه (به تعبیر آیت الله میرباقری) و ضرورت هوشمندی و مراقبه در قبال آن می نماید، ضروری است. و اما از همه مهمتر نقش این مسئله در امر فقاهت و اجتهاد است، به نظر می رسد تبیین نسبت «اسلام و تجدد» بیش از آنکه میبایست مدیران را در تصمیم گیریها و ساختارسازیها و فعالیتها از انفعال در برابر مدرنیته و محصولات آن رهایی بخشد و یا روشنفکران غربزده را در مواضع خود به تعادل رساند و یا قدرت تحلیل صحیح و انتظارات به جا نسبت به نظام اسلامی و کارآمدی آن به مردم بدهد و یا ... در «فقاهت و اجتهاد» دارای بیشترین اهمیت است، امروزه فقه میبایست (حتی در حداقلی ترین رویکرد خود) در مواجهه با تمدن غرب، نسبت به موضوعات مستحدثه اعلام موضع نماید و هیچ خطایی بالاتر از این نیست که فقیه، به موضوعات مستحدثه تمدنی، با همان نگاه موضوعات شرعی بنگرد و با همان روش واسلوب در صدد تعیین حکم برآید! عدم توجه و اعتقاد کافی به بطلان و انحراف تمدن غرب و خاستگاه و جایگاه نظام نیازمندیها و محصولات آن متناسب با دنیا طلبی و پرستش طاغوت و توسعه کفر و الحاد و ... ، یک فقیه را به راحتی در معرض توجیه و تأیید و برائت موضوعات و محصولات تمدن غرب قرار می دهد ، بنابراین به عقیده اینجانب در تطور و تکامل فقاهت، میبایست این مسئله مورد توجه جدی قرار گرفته و جهت کارآمدی در شیوه اجتهاد و فقاهت، قاعده مند گردد بطوریکه یک فقیه مبنائاً در رابطه با تمدن غرب، تمدن اسلامی و حیات طیبه مورد انتظار دین، اتخاذ موضع و مبنا نماید و متناسب با این موضع و قواعد آن به امر اجتهاد و فقاهت بپردازد ...
خلاصه اینکه از مطالعه کتاب «اسلام و تجدد» لذت بردم و با مطالعه برخی نقدهای دیگر اشخاص به این کتاب، بیشتر به ارزش کار جناب آقای نصیری پی بردم ! ...، این کتاب از لحاظ ساختاری و چینش و انسجام مباحث قابلیت بازنویسی و تکمیل و چاپ جدید دارد و البته هرچه زمان می گذرد بر ضرورت و اهمیت آن افزوده میشود...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«مهندسی خانواده در اسلام و تلاش دشمن نسبت به نابودی آن»

مقام معظم رهبری در یکی از صحبت های اخیرشان، در موضوع تلاش برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی که «ایجاد دنیای مؤمن، امن و سالمی» است که «هم رفاه مادّی، هم شوکت بین‌المللی، هم بهجت معنوی» داشته باشد، به مسئله ای متناسب با «این برهه از زمان» اشاره می کنند که عبارت است از «خانواده» و آنرا یکی از سنت های الهی می دانند که دشمن بشریت تصمیم و تلاش به نابودی آن دارد و در برخی جوامع غیر الهی موفق بوده اند، و از جمله مصادیق این تلاش¬ها، ازدواج سخت، ازدواج سفید، فرزندآوری کم، ترویج شهوات، مبارزه با حیاء و عفت و ... شمرده اند و نهایتاً مبارزه با آنها و تلاش جهت طهارت و پاکیزگیِ دامان جوانهای این کشور را از «بهترین کارها و یکی از مؤثّرترین شیوه‌ها برای حفظ انقلاب و برای رشد انقلاب و برای حفظ نظام اسلامی» دانسته اند. 

در اهمیت این مسئله می توان گفت که «خانواده» یکی از آیات و نشانه های الهی (وَ مِنْ آیاتِهِ انْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ انْفُسِکُمْ ازْواجاً لِتَسْکُنُوا الَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً انَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُوْنَ) و یک پدیده مبارک و یک طراحی شگفت انگیز در نظام احسن خلقت و مهندسی دقیقی توسط خداوند در زندگی انسانهاست که آنرا یکی از ارکان جامعه مؤمنین با کارکردهای ویژه و پراهمیت و پرنقش در تربیت مؤمنین و رشد و تکامل جامعه ایمانی قرار داده است، اهمیت خانواده را ابلیس و شیاطین انس و جن خوب می دانند و ازینروست که کمر همت  برای نابودی و اضمحلال نهاد خانواده بسته اند.

خانواده به عنوان کوچکترین مجموعه و نظام درون جامعه، حد واصل و واسطه تربیت فرد و جامعه است، قواعد تشکیل خانواده که از ازدواج شروع میشود و نقشی که خداوند برای پدر و مادر و فرزندان مشخص کرده است و روابط و نسبتهای بین اعضای خانواده و اصول و آداب خانواده همه متناسب با فطرت و نیازهای فطری و غریزی و نیز به منظور ایجاد تعادل در نیازها و رفع نیازها و تحقق زندگی سالم اجتماعی است. مثلا عشق و علاقه و عاطفه و نیاز جنسی و ... همه را در حد متعادلی تأمین می کند، وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... خانواده اسباب نزول مودت و رحمت الهی است و سست شدن ساختار خانواده و از بین رفتن استحکام آن، سبب افراط و تفریط در بسیاری از مسائل و نیازها شده و نتیجه ای جز فساد نخواهد داشت. جامعه سالم و زندگی سالم در جامعه بدون خانواده سالم امکان پذیر نیست و طبعاً شیطان برای به فساد کشاندن انسان و زندگی او مهمترین مسئله ای را که به انحطاط و انحراف میکشاند مسئله ازدواج و تشکیل خانواده و نقش آفرینی صحیح اعضای خانواده و روابط متناسب آنهاست، 

از جمله اقدامات و تلاشهای شیاطین جن و انس در رابطه با مسائل خانواده عبارت است از :
-  نگاه ابزاری به زن و وارونه جلوه دادن حقایق در مورد نقش و جایگاه زنان،
-  ترویج سبک زندگی بر اساس بی عفتی و بی حجابی؛ تزیین بی عفتی و بی حجابی و آثار مخرب آن توسط تولیدات هنری و رسانه ای و غفلت زایی نسبت به نتایج و عواقب آن نظیر عادی کردن روابط منفی خارج از حریم خانواده،
-  ترویج ازدواج های باطل و ناسالم مانند ازدواج سفید یا ازدواج همجنسان، 
-  برهم زدن ولایت پدر بر امور خانواده، ترویج زن سالاری یا فرزندسالاری،
-  برهم زدن نقش محوری زن در  امر مقدس «خانه داری» و همسرداری و تربیت و پرورش فرزندان و ...
-  تبلیغ منفی نسبت به فرزندآوری، 

در خانواده، «زن» یک رکن اساسی و محوری است که «پرورش و تربیت فرزندان» از مهم ترین رسالت های او محسوب می-شود و مقام معظم رهبری نیز در این باب فرموده اند که «این‌قدر خانه‌داری را تحقیر نکنند. معنای خانه‌داری زن تربیت انسان است، معنایش تولید والاترین و بالاترین محصول و متاع عالم وجود است؛ یعنی بشر»

اگر اهمیت جایگاه خانواده را در سعادت دنیا و آخرت انسانها بفهمیم سفارشات اسلام را نسبت به رعایت حقوق یکدیگر و اخلاق و آداب و اصول روابط در خانواده را بهتر درک میکنیم، مانند: « ما بُنِیَ بَناءٌ فِی الاسْلامِ احَبُّ الی اللَّه مِنَ التَّزْوِیِج»، «و عاشروهن بالمعروف»، «ألا خَیرُکُم ، خیرُکُم لِنسائِه و أنَا خَیرُکُم لِنسائی»، « من صَبَر علی سُوء خَلق اِمرأته اَعطاهُ اللَّه مِنَ الاَجرِ مِثل مَن اَعطی اَیّوب عَلی بَلائه»، «اَیما اِمرأة ماتَت و زَوجِها عَنها راضٍ دَخَلَت الجَنة»، «اَکملُ المؤمنین ایماناً اَحسَنَهُم خُلقاً و اَلطَفَهُم بأهلِه»، ««أَرْضَاکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُکُمْ عَلَی عِیَالِهِ» و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نقدی بر کلام سید جمال و برخی بزرگان مبنی بر «اسلام در شرق و مسلمان در غرب»!

🔸اخیراً حضرت آیت الله جوادی آملی در سخنان خود با اشاره به برخی مشکلات و رفتارهای نادرست مردم در کشور و مقایسه آن با برخی محسنات و رفتارهای به ظاهر درست در دیگر کشورها به جمله مشهور سید جمال اشاره می کنند که در غرب مسلمان هست اما اسلام نیست و در شرق اسلام هست اما مسلمان نیست ...

🔸قبلا در نوشته ای اشاره کرده بودم که این حرف سید جمال غلط به نظر می رسد و این مقایسه صحیح نیست و الان با ذکر جملاتی از آن نوشته به دو روایت در این رابطه اشاره می نمایم :

🔸... اگر جهت گیری صحیح بود، کجی ها و اشتباهات در دو بعد دیگر قابل چشم پوشی هستند، هر چند برای رفع آنها باید نهایت تلاش بشود اما فرد، گروه یا جامعه ای که جهت گیری صحیحی دارند، اگر در طی مسیر در جهت صحیح مرتکب خطا و اشتباه هم بشوند، اولاً امید بسیاری به عفو و بخشش وجود دارد (روایات بسیاری بر این مضمون تأکید دارند که اگر ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام باشد همه گناهان آمرزیده خواهد شد)، ثانیاً امید بسیاری به ترمیم و اصلاح وجود دارد (بر اساس روایات خداوند مؤمنین را بر اصلاح امور و جبران خطاها یاری می دهد) ، ثالثاً امید بسیاری به رسیدن به مقصد و اهداف وجود دارد (مَنْ کَانَ مَقْصَدُهُ الْحَقَّ أَدْرَکَهُ وَ لَوْ کَانَ کَثِیرَ اللَّبْس) . بنابراین بدی و زشتی این خطاها و اشتباهات در جهت صحیح، قابل مقایسه با زشتی و بدی جهت گیری اشتباه نیست!(الْمَغْلُوبُ بِالْحَقِّ غَالِب)

🔸بنابراین در ارزیابی فرد، گروه یا جوامع می بایست «جهت گیری» را اولویت اول قرار داد و اگر جهت گیری اشتباه یا انحراف داشته باشد، دیگر معیارها ارزش چندانی نخواهند داشت، بنابراین جمهوری اسلامی ایران که جهت گیری مردم و نظام و انقلاب، توحید و ولایت و شریعت است، با دیگر جوامعی که جهت اصلی را گم کرده اند و این معیار و ملاک اساسی را ندارند، قابل مقایسه نیست ولو اینکه در فروعات و برخی رفتارها و عملکردها و احیاناً عقلانیت مادی و تمدنی، بهتر و برتر ارزیابی شوند.(حَقٌّ یَضُرُّ خَیْرٌ مِنْ بَاطِلٍ یَسُر)

🔸دو روایت در تأیید اینکه جهت گیری صحیح در مسیر دین و ولایت (باطن دین ولایت است ) از رفتار و عملکرد صحیح مهمتر است، بلکه در جهت غلط اعمال نیک هیچ ارزشی ندارد :

🔸امام صادق علیه السلام : کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام کثیراً مّا یقولُ فی خُطبتِهِ : یا أیّها الناسُ ، دِینَکُم دِینَکم !! فإنّ السیّئةَ فیهِ خیرٌ مِن الحَسَنةِ فی غَیرِهِ ، و السیّئةَ فیهِ تُغفَرُ ، و الحَسَنةَ فی غیرِهِ لا تُقبَلُ .

امیر المؤمنین علیه السلام در سخنرانى هاى خود این جمله را بسیار مى فرمود : اى مردم! دیندار باشید ، دیندار! اگر گناه کنید و دیندار باشید بهتر است از این که نیکى کنید و بى دین باشید ؛ زیرا گناه، در آن آمرزیده مى شود و نیکى در بى دینى پذیرفته نمى شود.(الکافی : ٢/٤٦٤/٦ )

🔸ابن شاذان رحمت الله علیه در کتاب مناقب از اباصلت هروی نقل می کند که از حضرت رضا علیه السلام شنیدم و ایشان از پدرانش روایت کرد که علی علیه السلام فرمود : علی بن ابیطالب حجتی علی خلقی و نوری فی بلادی و امینی علی علمی، لا ادخل النار من عرفه و إن عصانی و لا ادخل الجنه من أنکره و إن أطاعنی.

حجت من بر مخلوقات ، نور من در میان سرزمین ها و امین من بر علم و دانش من است ، هر کس علی علیه السلام را بشناسد گرچه معصیت مرا کند او را به آتش داخل نمی کنم و هر کس علی علیه السلام را انکار کند گر چه مرا اطاعت کند او را به بهشت راه نمی دهم .
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ملاک سنجش و ارزش گزاری افراد، جوامع و حکومت ها

🔹برترین ملاک سنجش و ارزش گزاری برای جوامع، دولتها، افراد و ... چیست؟

🔸اخیراً دیدم که در یک متن تحقیقی به مقایسه جمهوری اسلامی با دیگر کشورهای جهان می پردازند و نتیجه می گیرند که رتبه کشور ما با توجه به معیارها کمتر از بسیاری کشورهای دیگر است! و یا گاهی با اشاره به کلام مشهور سید جمال الدین اسد آبادی نتیجه می گیرند که « در شرق اسلام هست مسلمان نیست و در غرب مسلمان هست و  اسلام نیست»! و یا اخیراً در فضای سیاسی مقایسه دولتها، به برتری دولتی نسبت به دولت دیگر حکم می کنند...

🔸آنچه در این مقایسه ها منشاء خطا و اشتباه در محاسبات است، عدم طبقه بندی رتبی ملاکها و معیارهاست، مسلماً برخی معیارهای سنجش، «اصلی» برخی «فرعی» و برخی «تبعی» هستند و درست نیست که همه ملاکها را در یک سطح معیار سنجش قرار داد . برای بررسی این مراتب لازم است اشاره ای به مراتب وجودی انسان نمایم، سه بعد وجودی انسان عبارتند از «روح و قلب»، «فکر و عقل»، «جوارح و اعمال» و متناسب با این سه مرتبه وجودی، سه «جهت گیری»، «موضع گیری» و «حرکت»، مفروض است، جهت گیری قلبی، موضع گیری عقلی و حرکت عملی و آنچه حائز اهمیت است، تقدم رتبی «جهت گیری قلبی» بر «موضع گیری فکری و عقلی» و تقدم این دو بر «حرکت عملی» است، در واقع جهت گیری، عامل اساسی است و موضع گیری فرعی و رفتار و اعمال، تبعی است (اعمال و رفتار انسان متناسب با ایمان و افکار انسان است)، جهت گیری قلب در دو جهت حق و باطل، ایمان و کفر، دنیا و آخرت است، روشن است که جهت گیری دنیایی یا اخروی، مهمترین و اساسی ترین عامل ارزیابی فرد، گروه یا جامعه است بطوریکه اگر جهت گیری آنها، دنیا و کفر و باطل باشد، عقلانیت و عملکرد آنها نیز ارزشی نخواهد داشت.

🔸بر اساس روایات، ابلیس و دستگاه شیاطین نیز تمام تلاش خود را معطوف بر انحراف از «جهت» و صراط مستقیم (صراط علیٍّ المستقیم) می کنند (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ،اعراف/16؛ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ،ص/83)، و اگر انحراف از این صراط مستقیم و جهت اصلی صورت گیرد، افکار و رفتار نیز ارزشی نخواهند داشت، و شیطان نیز که بر اغوا و انحراف آنها مطمئن است، نسبت به انحراف در افکار (نظام اطلاعات و معلومات و دانش و عقلانیت) و نیز انحراف در عملکرد، آنچنان تأکیدی ندارد! (چون اولاً تبعاً انحرافات بعدی در پی انحراف از جهت رخ خواهد داد و نیز هدف شیطان که ممانعت از بندگی است در انحراف از جهت محقق شده است) در مقابل اگر ابلیس ودستگاه شیاطین از جهت گیری صحیح فرد، گروه یا جامعه ای مطمئن و از انحراف آنها در جهت، نا امید باشد، بیشترین تلاش خود را معطوف بر انحراف در عقلانیت و عملکرد می نماید ( درمورد نظم و نظافت اهل سنت در برپایی نماز و دیگر شعائر نیز اینگونه گفته اند که شیطان با اعمال آنها کاری ندارد لذا فرموده اند «صلّی او زنا»! و بیشترین تمرکز شیطان بر اعمال و رفتار شیعیان است...)

🔸بنابراین در ارزیابی فرد، گروه یا جوامع می بایست «جهت گیری» را اولویت اول قرار داد و اگر جهت گیری اشتباه یا انحراف داشته باشد، دیگر معیارها ارزش چندانی نخواهند داشت، بنابراین جمهوری اسلامی ایران که جهت گیری مردم و نظام و انقلاب، توحید و ولایت و شریعت است، با دیگر جوامعی که جهت اصلی را گم کرده اند و این معیار و ملاک اساسی را ندارند، قابل مقایسه نیست ولو اینکه در فروعات و برخی رفتارها و عملکردها و احیاناً عقلانیت مادی و تمدنی، بهتر و برتر ارزیابی شوند.(حَقٌّ یَضُرُّ خَیْرٌ مِنْ بَاطِلٍ یَسُر)

🔸متناسب با این تقسیم سه گانه، مقام معظم رهبری نیز در مورد ارزیابی یک دولت، سه معیار «جهت گیری»، «برنامه» و «عملکرد» را مطرح نموده و فرمودند (نقل به مضمون) دولتی که جهت گیری صحیحی در مطرح نمودن ارزشها و شعارهای دین و انقلاب دارد قابل مقایسه با دولتی نیست که اساساً در جهت مقابل انقلاب و ارزشهای اسلام حرکت می کند . همچنین ایشان متناسب با این سه معیار، سه وظیفه را برای مردم بر میشمرند که عبارتند از «انقلابی ماندن» (حفظ جهت)، «انقلابی فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن».

🔸این نکته نیز قابل توجه است که اگر جهت گیری صحیح بود، کجی ها و اشتباهات در دو بعد دیگر قابل چشم پوشی هستند، هر چند برای رفع آنها باید نهایت تلاش بشود اما فرد، گروه یا جامعه ای که جهت گیری صحیحی دارند، اگر در طی مسیر در جهت صحیح مرتکب خطا و اشتباه هم بشوند، اولاً امید بسیاری به عفو و بخشش وجود دارد (روایات بسیاری بر این مضمون تأکید دارند که اگر ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام باشد همه گناهان آمرزیده خواهد شد)، ثانیاً امید بسیاری به ترمیم و اصلاح وجود دارد (بر اساس روایات خداوند مؤمنین را بر اصلاح امور و جبران خطاها یاری می دهد) ، ثالثاً امید بسیاری به رسیدن به مقصد و اهداف وجود دارد (مَنْ کَانَ مَقْصَدُهُ الْحَقَّ أَدْرَکَهُ وَ لَوْ کَانَ کَثِیرَ اللَّبْس) . بنابراین بدی و زشتی این خطاها و اشتباهات در جهت صحیح، قابل مقایسه با زشتی و بدی جهت گیری اشتباه نیست!(الْمَغْلُوبُ بِالْحَقِّ غَالِب)

🔸با توجه به این تقسیم سه گانه در رابطه با حیطه اختیارات مقام معظم رهبری و انتظارات از ایشان نیز، و طرح این سئوال که ایشان تا چه حد در امور کشور دخالت می کنند و چرا در جهت رفع برخی مشکلات کشور دخالت نمی کنند و ... ، شاید بتوان گفت که جایگاه رهبری ضامن حفظ «جهت» انقلاب و نظام است و هر اقدامی که برای حفظ جهت گیری اصلی انقلاب و نظام لازم است ایشان دخالت می کنند، اما بقیه ساختار نظام اعم از دولت و قوای دیگر ضمن حفظ جهت گیری اصلی نظام، می بایست در ارائه «برنامه» و «عملکرد» صحیح تلاش نمایند. همچنانکه ایشان در دیدار اخیر با دانشجویان فرمودند : « براساس قانون و منطق، رهبری نمی‌تواند در تصمیم‌گیری‌های جزئی و اجرایی وارد شود و اگر مسئولین اجرایی دچار اشتباه شوند، مجلس یا رئیس‌جمهور باید مانع شوند، البته رهبری در مواردی که احساس کند اقدامی حتی جزئی موجب انحراف نظام می‌شود، باید ورود کند و مانع شود.»
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«الگویی برای تحلیل و تکمیل سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»

دریافت فایل: الگوی تحلیل و تکمیل «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»

... همچنین در نقد این سند نکاتی بیان شده است از جمله :
-عدم تبیین نقطه شروع حرکت و پیشرفت در وضعیت موجود؛ 
-عدم ترسیم نقطه مطلوب و مختصات آن در حوزه های گوناگون؛ 
-عدم توجه به تحوّلات آینده داخلی و جهانی و اقتضائات بین المللی و روابط و تعاملات متناسب با آن؛
-عدم ترسیم فرایند و مراحل پیشرفت؛
-نادیده انگاری حقایق و تبعات تقابل و درگیری میان جبهه انقلاب و استکبار؛
-نادیده انگاری پیشرونده ها و پیشبرنده ها و سهم هر کدام در پیشرفت؛
-عدم تبیین اصول و قواعد کلی حرکت و پیشرفت؛
-عدم لحاظ دقیق و کامل گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه رهبری نظام؛
-عدم طبقه بندی و اولویت گذاری موضوعات؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نکاتی در مورد «عفاف و حجاب»

چکیده:

مطلب زیر (متن کامل) در رابطه با «حجاب و عفاف» در چند محور ذیل به نگارش در آمده است، شاید برای کسانی که در این حوزه مشغول مطالعه و تصمیم سازی هستند، مفید باشد:

1- اولویت و اهمیت حجاب و عفاف نسبت به دیگر ارزشهای اخلاقی و رفتاری؛
2- بی حجابی و بی عفتی از اقتضائات سبک زندگی غربی است و اصلی ترین اقدام، مبارزه با تمدن غرب به عنوان خاستگاه سبک زندگی غربی است؛
3- اصلاح فرهنگ حجاب و عفاف منوط به اصلاح فرهنگ عمومی و رشد همه جانبه اخلاقی، اعتقادی و رفتاری جامعه؛
4- ناکافی بودن اقدامات امنیتی و قضائی و برخوردهای سلبی و صرفاً تأکید بر «اجباری بودن حجاب»؛
5- فضای فرهنگی و مسئله حجاب و عفاف متأثر از دست برتر در فضای درگیری تمدنی است و میبایست در ابعاد تمدنی و مواجهه با تمدن غرب حل این مسئله را مطالعه و تدبیر نمود.
6- ضرورت انعکاس رسانه ای مطالبات عمومی جامعه زنان مؤمنه در مقابل جلوه نمایی مطالبات عمومی مخالفان؛
7- ضرورت بررسی فقیهانه و عالمانه نظام موضوعات مرتبط با عفاف و حجاب؛
8- لزوم توجه به اهمیت فضای مجازی در مسئله حجاب و عفاف؛
9- ضرورت بازبینی و اصلاح ساختارهای تصمیم ساز و متصدیان و مجریان و قوانین در رابطه با عفاف و حجاب؛
10 – ضرورت مطالعه و جمع آوری مطالبات رهبری در عرصه حجاب و عفاف به عنوان سند اساسی در این عرصه؛

 

متن کامل :

احتراماً نکاتی در رابطه با موضوع «حجاب و عفاف» بیان می گردد که امید است در برنامه ریزی ها و اقدامات لازم مورد توجه قرار گیرند:

  1. اولویت و اهمیت حجاب و عفاف نسبت به دیگر ارزشهای اخلاقی و رفتاری

ریشه همه مفاسد در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... ناشی از بی ایمانی و بی حیائی است ، لذا تمام سعی غرب و استکبار جهانی، بر حیاء زدایی از جوانان کشور است توسط ابتذال و استهجان با ابزار هنری و رسانه ای، ماهواره ها و فضای مجازی با هزینه های بسیار زیادی که انجام میدهند و پیروزی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنها ریشه در همین مسئله دارد...، رعایت حیاء و عفاف و حجاب نقش و جایگاه عظیمی در رشد و تکامل انسانها در مسیر بندگی دارد و به همین دلیل شیاطین جن و انس به مبارزه با این ویژگی می پردازند. امام علی علیه السلام : أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ و یا اینکه فرموده اند : ما من عباده افضل عندالله من عفت البطن و الفرج .

معنای «عفاف» عام تر و وسیع تر از «حجاب» است و معنای «حیا» از ایندو وسیع تر و عام تر است، در فرمایشات مقام معظم رهبری نیز اشاره به این مسئله بود که مبارزه با حجاب برای از بین بردن عفت است، از بین بردن حیا است...

بنابراین نمی توان این موضوع را همردیف یا کم اهمیت تر از موضوعات دیگری همچون فساد اقتصادی، فساد مدیریتی، بی عدالتی و امثال آن دانست، بلکه ریشه و سبب بسیاری مفاسد بی حیائی است و بی حجابی و بی عفتی در جامعه به افزایش مفاسد دیگر یاری می رساند...

  1. بی حجابی و بی عفتی از اقتضائات سبک زندگی غربی است و اصلی ترین اقدام، مبارزه با تمدن غرب به عنوان خاستگاه سبک زندگی غربی است.

حجاب و عفاف را نمی توان بصورت انتزاعی و بریده از دیگر ارکان و اجزاء زندگی ببینیم، بلکه موضوعی از یک نظام موضوعات «سبک زندگی» است که آن سبک زندگی دو حالت و جهت بیشتر ندارد یا سبک زندگی اسلامی و الهی است یا غربی و شیطانی و این جهت گیری در وضعیت حجاب و عفاف تأثیرگذار است و نمی توان آلوده به سبک زندگی غربی بود و نیز انتظار حجاب و عفاف هم داشت. بنابراین حجاب و عفاف جزئی از یک شبکه به هم پیوسته است که با دیگر اجزاء روابط و تأثیر و تأثر جدی دارد و اگر بنا باشد سبک زندگی اسلامی باشد باید توجه داشته باشیم حجاب و عفاف با چه عناصر و مفاهیم و اجزاء و ارکان دیگری مرتبط است و تأثیر می پذیرد یا تأثیر می گذارد مثلاً معماری ساختمانها ، ساختارها و قواعد محیطی کار و تحصیل و ... بنابراین «اصلاح ساختارها و قواعد محیط زندگی» تأثیر فراوانی بر رعایت حجاب و عفاف خواهد داشت. به عنوان مثال اصلاح نوع مراجعات در محیط کار، قواعد اداری مناسب، پرهیز از جلسات و معاشرت¬های غیر ضروری و نامناسب، طراحی فضای مستقل حضور زنان و مردان و...

متأسفانه در وضعیت امروز، طراحی ساختارها و قواعد محیط زندگی و کسب و کار و تحصیل متأثر از الگوهای غربی و غیر اسلامی است که سبک زندگی متناسب با خود را مطالبه می کند و در این فضا رعایت حجاب و عفاف دشوار می گردد ...

بنابراین بی حجابی و بی عفتی را میبایست از الزامات و اقتضائات سبک زندگی غربی دانست که پیوند عمیقی با روابط و مناسبتها، آداب و اخلاق، ابزار و امکانات سبک زندگی غربی دارد و قابل تفکیک با آن نیست و به همین خاطر نمی توان بدون اصلاح سبک زندگی غربی، انتظار حجاب و عفت داشت، در جامعه ای که سبک زندگی غربی از لحاظ معماری، وسایل منزل، ابزار و امکانات، ساختارها و روابط و مهمتر از همه آداب و سنن اجتماعی با ضدارزشهایی نظیر جمع آوری ثروت و تجملات و فخرفروشی، تبرز و ... قرین و همراه است و طی این مسیر جز با حرص به دنیا و مال اندوزی و تعدی به حقوق دیگران و ارتکاب تخلفات و فسادهای بسیار دیگر میسر نمی شود، نمی توان بدون توجه به ارتقاء فرهنگ عمومی با تأکید بر سبک زندگی غربی، انتظار اصلاح عفاف و حجاب را داشت. (نظیر این مسئله در ممیزی و سانسور یک فیلم وجود دارد که کل فیلم مخاطب را به سمت دنیا و لذتها و شهوات دنیا دعوت میکند و ما میخواهیم تنها با حذف چند صحنه از فیلم، نتیجه مطلوب بدست آید) به عنوان مثال اگر پدری دست فرزند را بگیرد به مسجد ببرد و اجبار به نماز کند شاید موجه و مقبول افتد اما اگر او را به مثلا پارتی یا سینما ببرد و اجبار به نماز کند مایه تمسخر و سرزنش است! وقتی در جامعه نه تنها اقدامات لازم در مواجهه با پدیده بی حجابی و بی عفتی صورت نمیگیرد بلکه ساختارهای حکومت و ارکان جامعه مردم را چهارنعل بسوی سبک زندگی غربی و اقتضائات آن میراند،  انتظار اصلاح فرهنگ عفاف و حجاب، انتظاری بیجاست!

  1. اصلاح فرهنگ حجاب و عفاف منوط به اصلاح فرهنگ عمومی جامعه

دستورات اسلام (چه در بعد روحی و معنوی و اخلاقی، چه در بعد فکری و اعتقادی، چه در بعد رفتاری و عملی) یک منظومه است، یعنی همانطور که جسم انسان از اعضاء و پیکرهای گوناگونی تشکیل شده است و بین آنها ارتباط وجود دارد روح انسان هم از عناصر متعدد و مرتبطی تشکیل شده است، لذا برای مسئله حجاب و عفاف، توجه به دیگر ویژگیهای روحی و معنوی و فضائل و رذائل اخلاقی انسان هم لازم است، مثلاً نمی¬شود که شخصی حرص و طمع به دنیا و لذات و شهوات دنیا داشته باشد اما انتظار داشته باشیم حجاب و عفاف را رعایت کند، و یا مثلاً شخصی که عزت در بین مردم و شهرت و بلندمرتبگی را مثلاً در خودنمایی، جلوه نمایی، نمایش زینتهایش و امثال اینها دنبال می¬کند، نمی توان انتظار حجاب و عفاف را داشت و یا مثلاً کسی که صفت «حیا» را از دست داده است، نمی توان انتظار حجاب و عفاف داشت، بنابراین اگر بخواهیم زندگی مؤمنانه داشته باشیم توجه همزمان به همه دستورات دینی و فضائل اخلاقی لازم است و نمی¬شود یؤمن به بعض و یکفر به بعض باشیم! و برخی آداب و احکام اسلامی را (چه در حوزه اخلاق و چه در حوزه رفتار و اعمال) قبول داشته باشیم و رعایت کنیم و برخی دیگر را رعایت نکنیم. رعایت حجاب و عفاف نیز، ارتباط مؤثری با دیگر ویژگیهای مثبت و منفی در وجود ما دارد که باید نسبت به آنها هم حساس بود و اصلاح و رشد آنها را هم در نظرگرفت. در یک کلام اصلاح سبک زندگی لازم است و تعیین جهت در اینکه بدنبال زندگی مؤمنانه هستیم یا نه. مثلاً از شاخصه های سبک زندگی اسلامی، زهد و تحمل محدودیتهای ظاهری دین است، لکن اگر کسی به دنبال رفاه طلبی و عافیت طلبی باشد، انتظار حجاب و عفاف از او تا حد زیادی بی معناست. بنابراین لازم است نسبت حجاب و عفاف را با دیگر آداب و فضائل اخلاقی، حکمتهای اعتقادی و احکام فقهی مشخص نمود و برای تحقق کامل حجاب و عفاف، در رشد و تکامل همه جانبه اخلاقی، اعتقادی و رفتاری و در یک کلام ارتقاء فرهنگ عمومی تلاش نمود.

  1. اقدامات امنیتی و قضائی و برخوردهای سلبی هرچند لازم است اما کافی نیست.

تأکید و پافشاری بر حجاب اجباری، بدون اصلاح بسترها و زمینه سازی تحقق آن قابل سرزنش به نظر میرسد، بنابراین لازم است به منظور حفظ اهمیت ، ضرورت و جایگاه اجبار به حجاب این قطعه از پازل را در کنار قطعات دیگر ملاحظه نمود تا تصویری معقول ارائه دهد، به عبارت دیگر اجبار به حجاب و عفاف را باید در پیوست و ارتباط با مجموعه مسائل مرتبط با حجاب و عفاف نگریست و تحلیل نمود و جدای از آنها قابل قضاوت دقیق نیست!  جامعه و حکومت در قبال این مسئله، وظایف و تکالیف متعددی دارد که اجبار، یک راه حل است و نمیتواند بدون در نظر گرفتن آنها توجیه کاملی یابد، به عنوان مثال مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در موضوع حجاب و عفاف صدها وظیفه را برای دستگاههای گوناگون سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و ... میشمرد که اکثر آنها انجام نمیشود و در چنین وضعیتی اجبار چگونه قابل توجیه است ؟ بنابراین روشن است نقد اجبار در این موضع، نقد ضرورت و اهمیت آن نیست بلکه نقد رفتار کاریکاتوری حکومت در پرداختن به مسئله حجاب و عفاف است...

بدیهی است در مسئله اجبار به حجاب در مقابل برخی روشنفکریها حتی از جانب برخی روحانیون نباید کوتاه آمد، از آنجا که میان حکومت اسلامی با مخالفان و هنجارشکنان همیشه چالش وجود خواهد داشت، هیچگاه بهانه برای رویارویی با ارزشها کم نخواهند داشت و حکومت از هر آنچه کوتاه بیاید سر پله بعدی بازهم چالش ایجاد خواهد شد چرا که سیر نزولی فرهنگ ادامه خواهد داشت و این سیر نزولی در غرب و جامعه خودمان قابل انکار نیست و زین بعد هم شیاطین و استکبار بیکار نخواهند بود لذا واگذاری گام به گام میدان ها، منجر به اضمحلال و استحاله ارزشها میگردد و مقام معظم رهبری هم اخیرا فرمودند حجاب مانند دیگر مسائل نیست، اگر کوتاه بیاییم وضع بدتر از ترکیه و برخی کشورهای اروپایی میشود آنگاه چالش بعد ما با مخالفان، عریانی است نه روسری !

  1. فضای فرهنگی و مسئله حجاب و عفاف متأثر از دست برتر در فضای درگیری تمدنی است و میبایست در ابعاد تمدنی و مواجهه با تمدن غرب حل این مسئله را مطالعه و تدبیر نمود.

تغییر معادلات و مسائل کلان در تقابل و درگیری جبهه حق و باطل به نفع جبهه اسلام و یا به عبارتی پیروزیهای انقلاب اسلامی در برابر استکبار جهانی و دشمنان اسلام، می تواند باعث تقویت فضای ارزشی اسلام در جامعه گردد و مسئله حجاب و عفاف را نیز متأثر سازد، ریشه ای ترین مواجهه با بی حجابی تظاهرات اجتماعی قدرت اسلام و ارزشها عمدتا از طریق رسانه هاست... و در مقابل تحقیر و تذلیل تمدن غرب به عنوان کانون و خاستگاه تمایلات مخالف حجاب و عفاف است، این یک راه حل اساسی و درعین حال غیر مستقیم است و البته نافی اقدامات لازم و فوری دیگر نیست ، احداث حوادثی همچو اسقاط پهباد دشمن و یا داستان مظلومیت شهید حججی شاید از اختیار کامل ما خارج است لکن میتوان از هنر و رسانه برای بیان عظمت اسلام و انقلاب و دستاوردهای آن و القای امید و خودباوری و نیز افشاگری حقیقت پوچ و باطل و مضمحل تمدن غرب بهره بیشتری گرفت .

  1. ضرورت انعکاس رسانه ای مطالبات عمومی جامعه زنان مؤمنه در مقابل جلوه نمایی مطالبات عمومی مخالفان

زنان و مسائل مربوط به آنان از جمله حجاب و عفاف، دارای حساسیت خاصی در نظام اجتماعی امروز ماست بطوریکه دشمنان اسلام و انقلاب به راحتی با در اختیار گرفتن فضای رسانه ای می توانند جمعیت قابل توجه از زنان کشور را نسبت به مسائل خود حساس نموده و در جهت اهداف خود بهره برداری نمایند و هر روز موضوع و مسئله ای مانند حضور بانوان در ورزشگاه ها، اشتغال زنان، حقوق زنان و ... را مستمسکی برای اغتشاش و اختلال در کشور نمایند و در این میان حکومت را در مخالفت با خواست این جمعیت قابل توجه، دچار تنگنا و انفعال و عقب نشینی نمایند. اینجاست که ضرورت اقناع فکری و فرهنگی جامعه و زنان ضرورت و اهمیت دوچندانی میابد. ضمن آنکه در برابر فعالیت رسانه ای دشمنان میبایست خواست و مطالبه قشر مذهبی را بیش از هرچیز به عنوان مطالبه عمومی مردم انعکاس داد.

البته باید توجه داشت هرچند وضعیت رسانه ها و هجمه آنها علیه مقدسات به گونه ای است که گاهی به اشتباه تصور میشود اکثریت زنان جامعه مخالف حجاب یا اجبار به حجاب هستند، اما اولا بیش از آنکه در این مسئله اکثریت، قابل احراز باشد ، موج رسانه ای مخالف قدرت جولان و فضاسازی پیدا کرده است که «اکثریت» را به عنوان مخالف ارزشها و مقدسات و مسئله عفاف و حجاب به ذهن متبادر میسازند، ثانیا تمایلات بخشی از این مردم تابع فضای جامعه است که اگر گفتمان و قدرت اقناع حجاب و عفاف در رسانه ها اوج بگیرد به آن سمت متمایل میشوند و اگر جوسازی و چالش آفرینی هیجان برانگیز و جذاب مخالفان حجاب غلبه پیدا کند به این سمت متمایل میشوند، مثلا اگر  ماجرای اثرگذار شهید حججی یا موفقیت موشکی سپاه و امثال آن توازن قوای اجتماعی را به نفع ارزشهای اسلامی تغییر دهد روی حجاب و عفاف هم تأثیر میگذارد و یا ماجرا سازی رسانه ای مسیح علینژاد می تواند حجاب و عفاف را در گوشه رینگ مجروح و مصدوم و مذموم سازد... بنابراین بین مطالبه اکثریت با فضاسازی حداکثری مخالفان حجاب باید تفاوت بگذاریم  و به نام احترام به نظر اکثریت ، مغلوب جولان حداکثری اقلیت نشویم و در سیاستگذاریها تسلیم خواسته های پوشالی آنان نگردیم !

  1. ضرورت بررسی فقیهانه و عالمانه نظام موضوعات مرتبط با عفاف و حجاب

مسئله حجاب و عفاف مجموعه از موضوعات مرتبط را شامل میشود که لازم است نسبت به هرکدام مطالعات و برنامه ریزی های خاص انجام شود نمونه ای از این مسائل مرتبط عبارتند از افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، اشتغال زنان و تضعیف مسئله خانه داری زنان و ...

نوع مواجهه با پدیده اجتماعی بی حجابی و بی عفتی و موضوعات مرتبط با آن نیاز به کارشناسی فقهی و دینی دارد، چرا که مثلاً گاهی بصورت یک مطالبه و خواست عمومی در جامعه جلوه گر میشود مانند ورزشهای مختلط صبحگاهی در مناطق بسیاری از شهر، ورود زنان به ورزشگاهها، دوچرخه سواری زنان، حضور آزاد اجتماعی و ... مواجهه با چنین پدیدهایی که جلوه خواست عمومی پیدا میکنند نیاز به دقت ها و ظرائفی در برخورد و کنترل فضا دارد .

  1. لزوم توجه به اهمیت فضای مجازی در مسئله حجاب و عفاف

«فضای مجازی» نیز محیطی جدید برای زندگی و کسب و کار با اقتضائات و سبک زندگی مخصوص به خود است که قواعد وساختارهای آن کاملاً توسط تمدن غرب، طراحی شده است و یکی از محیطهای آسیب زا در حوزه عفاف و حجاب محسوب می شود چرا که نوع رفتارها، نوع ارتباطات و کم و کیف آن بر اساس طراحی بیگانگان و در راستای اهداف آنان است، در واقع حضور ما در آن فضا، بازی در زمین آنها و طبق قواعد آنهاست، از اینرو فارغ از آسیب های امنیتی و اجتماعی، به راحتی حریم های عفاف و حجاب شکسته میشود و آسیب های فراوانی به وجود می آورد...

  1. ضرورت بازبینی و اصلاح ساختارهای تصمیم ساز و متصدیان و مجریان و قوانین در رابطه با عفاف و حجاب

در ارتباط با اصلاح ساختارها و قواعد و فضاسازی مناسب نسبت به محیط زندگی و نیز تبلیغ و ترویج سبک زندگی اسلامی با محوریت عفاف و حجاب، سندی در شورای عالی انقلاب فرهنگی با عنوان «اصول و روشهای گسترش فرهنگ عفاف» در اواخر سال 1376و نیز سند دیگری در سال 1384 با عنوان «راهبردها و راهکارهای گسترش فرهنگ عفاف» مورد تصویب قرار گرفته است و حتی وظایف تخصصی بسیاری از سازمانها و ادارات و وزارتخانه ها حتی قوه قضائیه و رسانه ملی و خیلی مراکز دیگر در آن دیده شده است لکن ظاهراً این اسناد به فراموشی سپرده شده است! در این رابطه چند سئوال مطرح است :

اولاً از سال 84 تا الان که حدود 14 سال می گذرد (و یا از سال 76 تاریخ تصویب اصول و روشهای گسترش فرهنگ عفاف تا الان که 22 سال می گذرد!) نیازی به بازبینی این مصوبات یا تکمیل آنها نبوده؟! در این روزگاری که هر روز شاهد ایجاد فضاهای جدید و اقتضائات جدید هستیم و هر روز مسائل جدیدی در حوزه عفاف و حجاب و معضلات و مشکلات متنوع و جدیدی بوجود می آید، و نیز مخالفان حجاب و عفاف و دشمنان ما هر روز نقشه ها و برنامه ها و تولیدات جدیدی دارند، آیا نباید این سند پس از 12 سال بازبینی و تکمیل و به روز شود؟! ثانیاً این مصوبات چقدر اجرائی شده است؟! کجا بر اجرای آن نظارت دارد؟ چه ضمانت اجرائی برای آنها وجود داشته و در صورت افول وضعیت عفاف و حجاب در جامعه کدام نهاد باید پاسخگو باشد؟

10 ضرورت مطالعه و جمع آوری مطالبات رهبری در عرصه حجاب و عفاف به عنوان سند اساسی در این عرصه

فرمایشات رهبری در عرصه حجاب و عفاف بسیار متنوع، ارزشمند، همه جانبه و راهبردی است و نباید در برنامه ریزی ها و مطالبات، از این منبع غنی غفلت نمود، به چند جمله از بیانات ایشان به عنوان نمونه اشاره میشود تا اهمیت توجه به این فرمایشات روشن تر شود :

  • «بر روی مسأله‌ی حجاب کار هنری و کار زیبای تبلیغی باید صورت گیرد تا این مسأله در ذهن این عدّه جای گیرد.»
  • «یک دسته قدرتمندان و زراندوزان شهوتران گاهی منافعشون در حیاء زدایی و بی حجابی و بی عفتی است.»
  • «نگاه عمومی به زن که در فرهنگ غربی نهادینه شده یک نگاه ابزاری و اهانت آمیز است.»
  • «...مردواره کردن زن [در گفتمان غربی]؛ یعنی به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونی که با ساخت جسمی و عصبی و فکری مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار برای زن و یک امتیاز برای زن قرار بدهند. ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنی دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم. میبینید ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهای اجرایی کشور داریم. اشتباه نشود... منع نمیکنم، نفی نمیکنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم... آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخاری ندارد.

متن کامل را از آدرس زیر دریافت کنید:

نکاتی در رابطه با «عفاف و حجاب»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تأملی در رابطه «فقر» و «ایمان»

🔹از آیت الله جوادی آملی نقل شده است که در مناسبتی فرموده اند:

 «عناصر محوری اقتصاد را قرآن کریم در چند آیه بیان کرده است: اوّلاً مال را به منزله ستون فقرات یک ملّت و جامعه معرفی کرد. در اوایل سوره «نساء» فرمود: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾؛ یعنی ثروت مملکت را به دست سفیهان نسپارید، زیرا ثروت مملکت عامل قیام و استقامت و پایداری یک ملّت است...پس عنصر اوّل آن است که ثروت در مملکت ستون فقرات آن ملّت است. عنصر دوم آن است که اگر ملّتی نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقیر است؛ یعنی ستون فقرات او شکسته است. عنصر سوم آن است.ملتی که ستون فقراتش شکسته است این قدرت قیام ندارد چه رسد به مقاومت، تا برسد به اقتصاد مقاومتی.»

🔹به نظر می رسد که ریشه بسیاری از مباحث اینچنین، رابطه فقر و ایمان است که می بایست مورد تبیین قرار گیرد، چه اینکه قبلاً هم از زبان ایشان و گاهی برخی دیگر از بزرگان، شنیده ایم که موضوع «فقر» را به «دینداری» به گونه ای مرتبط می کنند که گویا فقر یکی از عوامل اصلی بی دینی است! و اغلب نیز به این حدیث استناد می شود که «کاد الفقر أن یکون کفرا» ...؛ 

🔹در این رابطه چند نکته بیان می گردد:
اولاً فقر در نگاه اسلام آنچنان که معروف است و اینچنین که تحلیل و تفسیر می شود، مذموم نیست بلکه ممدوح است! هر چند زمامداران بر فقر زدایی از جامعه و ایجاد رفاه نسبی مکلف شده اند، لکن «فقر مادی» نه تنها وضعیت ناگوار و ناپسندی برای مؤمنین توصیف نشده است بلکه از مزایا و عطایا در قبال آن بسیار سخن گفته اند و با توجه به معارفی که بهره مندی از دنیا را بصورت حداقلی (در حد کفاف)، عامل سعادت و بهره مندی حداکثری در آخرت می دانند و نیز دیگر معارف، می توان نتیجه گرفت که فقرمادی اگر همراه با ایمان و صبر و رضایت باشد می تواند عامل سعادت قرار گیرد و از اینروست که به آن افتخار کرده و فرموده اند: «الفقر فخری».  

🔹فقر در صورتی که ایمان و تعهد و تقید دینی نباشد می تواند در کنار آنها بستری در ایجاد ناهنجاریها محسوب شود، لکن قطعاً عامل بی دینی نخواهد بود بلکه بی دینی بر اساس معارف بسیاری از آیات و روایات، ناشی از رفاه و تمول و برخورداریهاست! و در جامعه نیز مشاهده می کنیم، بی دینی در مناطق و شهرها و کشورهای متول و ثروتمند به مراتب بیشتر است و اتفاقاً فقر اثری سازنده و مثبت در عدم تعلق به دنیا و دوری از لذات و شهوات دنیا دارد و این مضمون در آیات و روایات بسیاری تکرار شده است، نظیر آیه 51 سوره فصلت: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ» و آیه 27 سوره شوری: «وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الأَرْضِ وَلکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصیرٌ» و ... و بخاطر همین اثر سازنده فقر است که فرموده اند: «لَوْ لَا إِلْحَاحُ هَذِهِ الشِّیعَةِ عَلَى اللَّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِی هُمْ فِیهَا إِلَى مَا هُوَ أَضْیَقُ مِنْهَا» 

🔹اساساً خداوند برای مؤمنین فقر و ضیق معیشت و برای کفار ثروت و غنی را خواسته است (الدنیا سجن المؤمن و جنت الکافر) در روایتی فرموده اند: «کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ‏». ذیل آیات 33 تا 35 سوره زخرف که خداوند می فرماید: « وَلَوْلا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ» در روایتی آمده است: «عَنَى بِذَلِکَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ ص أَنْ یَکُونُوا عَلَى دِینٍ وَاحِدٍ- کُفَّاراً کُلَّهُمْ‏ لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ‏ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ لَوْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص لَحَزِنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ غَمَّهُمْ ذَلِکَ وَ لَمْ یُنَاکِحُوهُمْ وَ لَمْ یُوَارِثُوهُمْ. (معنى الآیة: لو لا کراهة أن یجتمع الناس على الکفر لجعلنا للکفار سقوفا من فضة ...)»

🔹و اما تنها مصداق فقر مذموم، فقر به معنای فقر معنوی و فقر علمی است و نه فقر مادی: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ مِنَ الدِّینِ». (تعابیر دیگری نیز در روایات نسبت به این نوع فقر آمده است: اشد الفقر الکفر بعد الایمان، الجهل، الغنی علم ...)
 

🔸فقر مذموم است یا ممدوح ؟
(بررسی اقسام فقر)

🔹گاهی اوقات ممکن است فقر بخاطر عدم رعایت برخی آداب و احکام، آثار نامطلوبی داشته باشد و از اینرو برای شخصی نامطلوب و در حکم کیفر و عقوبت و عذاب باشد از جمله فقیری که صبر نداشته باشد، دینش را از دست بدهد و عبادت و یاد خدا را فراموش کند؛ حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «براى خلق خداى تعالى پاداشها و کیفرهاى فقر هست، و از جمله نشانه فقر هر گاه پاداش باشد آنست که داراى خلق نیکو باشد، و پروردگارش را اطاعت نماید، و از حال خود شکوه نکند، و خداى تعالى را سپاس گزارد، و از جمله نشانه فقر هر گاه کیفر باشد آنست که بد خلق باشد، و پروردگارش را نافرمانى کند، و شکوه بسیار نماید، و از مقدّر شده بخشم آید». بنابراین فقر مذموم نیست بلکه بخاطر قیودی ممکن است برای برخی ناخوش و ناگوار باشد.

🔹در برخی موارد، مراد از فقر، نیازمند دیدن خود است که این حالت نیز مذموم است لکن ربطی به فقرمادی ندارد از جمله در جائیکه انسان بزرگترین هم و غمش دنیا باشد و خداوند نیازمندی و احتیاج را جلوی چشمش قرار می دهد: «من اصبح و امسی و اکبر همه الدنیا، جعل الله الفقر بین عینه» و این حالت در أغنیاء بیشتر است!

🔹و اما ممکن است فقر، در مواردی انسان را محتاج خلق لئیم کند که در این موارد نیز از خداوند درخواست بی نیازی از خلق لئیم را باید داشته باشیم و خود فقر مذموم شمرده نشده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ وَاحِدٌ فَقَالَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنِّی رَجُلٌ مُنْقَطِعٌ إِلَیْکُمْ بِمَوَدَّتِی وَ قَدْ أَصَابَتْنِی حَاجَةٌ شَدِیدَةٌ وَ قَدْ تَقَرَّبْتُ بِذَلِکَ إِلَى أَهْلِ بَیْتِی وَ قَوْمِی فَلَمْ یَزِدْنِی بِذَلِکَ مِنْهُمْ إِلَّا بُعْداً قَالَ فَمَا آتَاکَ اللَّهُ خَیْرٌ مِمَّا أَخَذَ مِنْکَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ ادْعُ اللَّهَ لِی أَنْ یُغْنِیَنِی عَنْ خَلْقِهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلَى یَدَیْ مَنْ شَاءَ وَ لَکِنْ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُغْنِیَکَ عَنِ الْحَاجَةِ الَّتِی تَضْطَرُّکَ إِلَى لِئَامِ خَلْقِهِ.»

🔹همچنین فقری که بخاطر اسراف یا کم کاری و کوتاهی انسان حاصل شود، نه بخاطر زهد و تقوی و یا  فقری که بخاطر گناه و خیانت در اموال و ... وعده داده شده است، هر چند به عنوان عقوبت و کیفر شامل حال انسان می شود اما از آن جهت که فقر خیرات و برکاتی برای انسان و سعادت اخروی او دارد، مذموم نخواهد بود کما اینکه در «بلا» اینچنین است .
 

🔸روایاتی در مدح فقر و فقراء
 

🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه در وصف فقراء فرموده اند که چهل سال زودتر وارد بهشت شده و حساب و کتابشان سهل تر و آسان تر از دیگران است: « إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِینَ‏ یَتَقَلَّبُونَ‏ فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِیَائِهِمْ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفاً ثُمَّ قَالَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلَ ذَلِکَ‏ إِنَّمَا مَثَلُ ذَلِکَ مَثَلُ سَفِینَتَیْنِ مُرَّ بِهِمَا عَلَى عَاشِرٍ فَنَظَرَ فِی إِحْدَاهُمَا فَلَمْ یَرَ فِیهَا شَیْئاً فَقَالَ أَسْرِبُوهَا (خلوها تذهب) وَ نَظَرَ فِی الْأُخْرَى فَإِذَا هِیَ مَوْقُورَةٌ (مملوه) فَقَالَ احْبِسُوهَا»( الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏ 2، ص 260، ح 1)
«فقراى مؤمنین، چهل خَریف، یعنى چهل سالِ دنیا یا چهل سالِ آخرت، پیش از اغنیا در روضه‏ هاى بهشت خواهند گردید. بعد از آن فرمود: از براى تو مَثَلى بزنم. به درستى که حال اغنیا و فقرا، مثل دو کشتى است که از پیش عشّارى (شخصی که یک دهم مال را اخذ می کند)بگذرانند. پس‏ چون نگاه به یکى کند و در او چیزى نبیند، گوید که: «ببرید!» و به دیگرى نگاه کند و بیند که پُر از متاع است، گوید که‏: نگاه دارید!».

🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه از فقر به عنوان امانت الهی یاد کرده و و هرکس فقرش را افشاء نکند، اجر روزه دار در حال عبادت دارد: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمَانَةً عِنْدَ خَلْقِهِ فَمَنْ سَتَرَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ مَنْ أَفْشَاهُ إِلَى مَنْ یَقْدِرُ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِهِ فَلَمْ یَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ أَمَا إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَیْفٍ وَ لَا رُمْحٍ وَ لَکِنَّهُ قَتَلَهُ بِمَا نَکَى‏ مِنْ قَلْبِهِ».
«رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: اى على، همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که آن را نهان دارد، خدایش مانند پاداش روزه‏دارى که بعبادت بپاخاسته دهد و هر که آن را نزد کسى که‏میتواند حاجتش را برآورد فاش سازد و او نکند او را کشته است، آگاه باش که او را با شمشیر و نیزه نکشته، بلکه با زخم به دل کشته است.»(الکافی (ط – الإسلامیة)، ج‏ 2، ص 260، ح 3)

🔹چگونه فقر مذموم است در حالیکه طبق روایات دیگر، خداوند در آخرت، برابر هرآنچه که فقراء در دنیا نداشته اند حسناتی تا 70 برابر اهل دنیا به آنها می دهد و قدرت شفاعت نیکوکاران را به آنها اعطاء می کند و در دنیا به شرط صبر قدرت دیدن ملکوت آسمان و زمین را پیدا می کنند و ... (روایات در پیوست آمده است)

🔹فراوان مواردی هست که از ائمه درخواست رفع فقر و تنگدستی داشتند و اتفاقاً موارد زیادی حضرات فرمودند فقر برای شما بهتر است ولی اصرار کردند و حضرت دعا نمود و فقر از او رفع شد و اتفاقا در برخی موارد عاقبت به خیر هم نشدند! لذا ممکن است ادعیه و اذکار فراوانی هم برای رفع فقر و تنگدستی وجود داشته باشد، اما دلیل نمیشود بگوییم فقر مطلقاً بد و مذموم است! ضمن آنکه ممکن است منظور ادعیه فقر مذمومی باشد که ذکر شد و منظور از طلب رزق هم، در موارد بسیاری رزق علمی و معنوی باشد.
 

🔸وظیفه ما در قبال «فقر»

🔹و اما یک سئوال مهم این است که ما چه موضعی در برابر فقر داشته باشیم؟ 
 در بُعد حکومتی، وظیفه زمامداران فقرزدایی و ایجاد رفاه نسبی در جامعه است اما باید توجه داشت ریشه کن کردن فقر تا زمان ظهور و استقرار دولت الهی نه ممکن است و نه با سنت الهی تطابق دارد چه اینکه در حکمت وجود فقر علاوه بر آنچه گفته شد، فرموده اند: «وَ هُوَ مِمَّا ابْتَلَیْتُ بِهِ الْأَغْنِیَاءَ بِالْفُقَرَاءِ وَ لَوْ لَا الْفُقَرَاءُ لَمْ یَسْتَوْجِبِ الْأَغْنِیَاءُ الْجَنَّةَ»، در بُعد اجتماعی و در راستای اقامه دین و اعتزار پرچم اسلام و مبارزه با کفر و استکبار به قدر کفایت می بایست در جهت استغناء جبهه مؤمنان و تولید ثروت اجتماعی تلاش نمود، در بُعد فردی نیز می بایست در حد تحقق «کفایت» و «قناعت» که در روایات بسیار مورد تأکید قرار گرفته اند، جهت کسب ثروت و سرمایه تلاش نمود و در سیره برخی بزرگان نقل شده است که به اندازه کفایتِ روزشان کاسبی کرده و بقیه روز مشغول عبادت می شدند، البته بدیهی است با وجود مسئولیت های اجتماعی می بایست نسبت به رفع نیاز دین و حکومت و نیز رفع نیاز حاجتمندان و فقراء تلاش نمود و شاید هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نباشد. لکن در عین حال که انسان مؤمن فقیر برای خروج خود و خانواده و مؤمنین دیگر از فقری که اثر نامطلوبی مثل عسر و حرج داشته باشد، تلاش می کند، خوب است که قدر و منزلت «فقر» را نیز بشناسد و تلاش خود را در حد «کفاف» نگاه دارد و کمال رضایت و صبر را داشته باشد و نیز چه خوب است انسان مؤمن غنی، مصرف خود را به حداقل ممکن و در حد کفاف و اضطرار رسانده (وَ اَلْمُؤْمِنُ فِی اَلدُّنْیَا یَأْکُلُ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُضْطَرِّ) و از مال و ثروت خود انفاق نموده تا از لحاظ مصرف (و نه درآمدزایی) خود را به درجه عظیم فقراء برساند.

🔹امام سجاد علیه السلام می فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی نَاسِیاً لِذِکْرِکَ فِیمَا أَوْلَیْتَنِی، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَنِی، وَ لَا آیِساً مِنْ إِجَابَتِکَ لِی وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی(تأخیر بیفتند)، فِی سَرَّاءَ (مسرت) کُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ(اندوه)، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ (بینوایی) أَوْ نَعْمَاءَ(توانگری)، أَوْ جِدَةٍ (تنگی معیشت) أَوْ لَأْوَاءَ(فراخی نعمت)، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى». (صحیفه سجادیه، ص 106)
 

🔸ستون فقرات جامعه مؤمنین چیست؟!
«ولایت اهل بیت علیهم السلام» ثروت و سرمایه حقیقی مؤمنان؛

🔹و اما آنچه در میان جامعه مؤمنان، اصل، ثروت و سرمایه محسوب می گردد، ایمان و تقوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام است که متأسفانه در گفتگوهای اقتصادی و سخن از معیشت مورد غفلت و بی مهری قرار می گردد، و می بایست مسئولین و مبلغان، مؤمنان را متوجه این سرمایه عظیم نمایند که قابل مقایسه با ثروت و داشته های مادی کفار نیست، بلکه طبق روایات توجه به این ثروت عظیم می بایست عامل فرح، رضایت و خشنودی مؤمنین قرار گیرد.

🔹قال الرّسول (صلی الله علیه و آله): «مَنْ هَدَاهُ اللَّهُ لِلْإِسْلَامِ وَ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ ثُمَّ شَکَی الْفَاقَهْ کَتَبَ اللَّهُ الْفَاقَهَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهْ ثُمَّ تَلَا قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ الْآیَهْ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون».
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی که خداوند او را به اسلام رهنمون شده و او را به فهم قرآن مفتخر ساخته و او، با این حال از فقر و نداری شکایت می‌کند، خداوند تا روز قیامت مُهر بدبختی بر پیشانی‌اش می‌زند. قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۴۹۰ نور الثقلین)

🔹ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- فَفَضْلُ اللَّهِ نُبُوَّهْ نَبِیِّکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَلَایَهْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَبِذلِکَ قَالَ بِالنُّبُوَّهْ وَ الْوَلَایَهْ فَلْیَفْرَحُوا یَعْنِی الشِّیعَهَ هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یَعْنِی مُخَالِفِیهِمْ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فِی دَارِ الدُّنْیَا.
ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- مراد از فَضْلِ اللهِ، نبوت پیامبر شما و مراد از رحمت الهی، ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است؛ فَبِذلِکَ پس شیعیان به آن یعنی نبوت و ولایت، باید مسرور گردند زیرا که این (ولایت و نبوّت)، از تمام آنچه [مخالفان آنان در دنیا] گردآوری کرده‌اند، بهتر است یعنی آنچه مخالفان آن‌ها در زندگی دنیا از اهل و مال و فرزند گردآوری نمایند. (بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۹)

🔹أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا قَالَ فَلْیَفْرَحْ بِنَا شِیعَتُنَا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا أُعْطِیَ عَدُوُّنَا مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّه.
امام علی (علیه السلام)- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه‌ی قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ. فرمود: «شیعیان ما باید به ما [و تبعیت از ولایت ما] خوشحال باشند؛ زیرا این از طلاها و نقره‌هایی که به دشمنان ما عطا شده است، بهتر است».(بحار الأنوار، ج۲۴، ص۶۱)

 

متن کامل را از فایل پیوست در کانال دریافت کنید :

فقر و ایمان
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«شبکه اجتماعی حزب الله» عامل افزایش همبستگی با نظام


🔹در جلسه ای که برای گفتگو در باب «شک و تردیدهای جریان انقلاب در وضعیت کشور» دعوت شدیم، دو نکته و راهکار تحت عنوان «ساماندهی شبکه مؤمنان» و «روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب به منظور غلبه در جنگ روایت ها» به اجمال مطرح نمودم که قبلاً مورد مطالعه و طراحی قرار داده بودم و در صورت لزوم آمادگی ارائه تفصیلی دارم؛ 

و اما توضیحات مختصری پیرامون این آسیب و این دو راهکار:

🔹هرچه به فتنه های پیچیده آخرالزمانی نزدیک می شویم شک و شبهه و تردید مسئله ای اجتناب ناپذیر خواهد بود که بعضاً به ریزش نیروهای جبهه انقلاب هم منجر خواهد شد، بهترین ریسمان برای تمسک و در امان ماندن از تلاطم فتن و تموج شبهات و رفع شک و تردید، ولیّ جامعه است که در ظلمات فتنه ها، راهنمای مسیر روشن نجات از انحرافات است، لکن مسئله این است که گاهی خود ولایت فقیه یا تشخیص و تصمیمات او مورد شک و تردید قرار می گیرد،

🔹قطعاً بهترین راه برای پیشگیری و مقابله با آن، بصیرت دهی و افزایش قدرت تشخیص حق و باطل است، اتفاقاً به حضرت آقا عرض کرده بودند حمایت شما از دولت سبب شک و شبهه در بین حزب اللهی ها شده است، حضرت آقا می فرمایند؛ حزب اللهی ها باید بروند بفهمند، قدشان بلند شود، رشد کنند، ماجراها را متوجه شوند ... بنابراین اصلی ترین کار افزایش بصیرت و قدرت فهم انقلابی و تحلیل درست است لکن این کافی نیست (نه اینکه لازم نیست، کافی نیست)، چون این راهکار، خود با چند چالش مواجه است : 

▫️اولاً گاهی امر چنان مشتبه می شود که اقناع فکری هنگام شک و تردید امری دشوار یا زمان بر است که به سادگی ممکن نمی شود و یا در میان معرکه فرصت بحث نظری فراهم نمی گردد ... 

▫️ثانیاً گاهی امر ولی چنان خضرگونه است که موسیان جامعه هم دچار حیرت و شک و تردید می شوند، در ماجرای فتنه بنزین، آن تصمیم حضرت آقا که در صبح درس خارج خود مطرح کردند بدون هیچ سابقه ای در دفتر ایشان و بدون مشورت با کسی مطرح شد و می توان گفت به گونه ای یک موضع گیری الهی بود که به قلب و زبان ایشان الهام شد. خود حضرت آقا در یک موضوعی از قول حضرت امام (ره) فرموده بودند دستی پشت سر ما هست که ما را هدایت و مدیریت می کند حتی دستی که بالا می برم با عنایت ایشان است ... 

🔹به هر حال مواضع رهبری ممکن است دارای حکمت هایی باشد که قابل درک برای حتی خواص جامعه نباشد، یکی از مراجع انقلابی به حضرت آقا عرض کرده بود که چه اشکالی دارد یک امتیازی به آمریکا بدهیم و گشایشی حاصل شود (دقت کنید که گاهی اختلاف دیدگاه خواص ما با رهبری چقدر هست!) حضرت آقا فرمودند؛ برای اینکار اصلاً حجت ندارم، حجت دارم که باید محکم بایستیم و هیچ امتیازی ندهیم اما برای امتیاز دادن حجت ندارم ... البته این اختلاف دیدگاه تا حدودی بخاطر اختلاف افق دید طبیعی است، رهبری در افق اعلی و رأس حکومت چیزی را می بیند که ما نمی بینیم.

🔹گاهی نیز این اختلاف دیدگاه لازم است چون رهبری وظایفی دارد و دیگر خواص هم وظایف دیگری دارند، به آیت الله شب زنده دار فرموده اند که شما باید در مقابل برخی مسئولین مواضعی بگیرید که من نمی توانم بگیرم. از مرحوم بهشتی می پرسند که چرا شما بنی صدر را نقد می کنید و امام تأیید می کنند؟ ایشان فرمودند که امام رئیس جمهور را تأیید می کند و من بنی صدر را نقد می کنم... 

🔹به هر حال گاهی تشخیص ها از رهبری متفاوت می شود، تقریباً جبهه انقلابی و حزب اللهی در نقدهای تند و تیز به رئیس جمهور و دولت تدبیر و امید، لحظه ای فروگذار نیست در حالیکه مقام معظم رهبری در دیدار با أئمه جمعه بر حمایت از دولت تأکید می کنند و می فرمایند این دولت متعلق به نظام است و نباید طوری موضع بگیرید که احساس تقابل و تضعیف بشود... و یا در جائی فرموده اند که بعد از این ماجرای فتنه بنزین اجازه نمی دهم کسی با رئیس جمهور و دولت تسویه حساب سیاسی کند! در همین ماجرای اخیر بنزین تشخیص برخی مراجع و مسئولین انقلابی غیر از تشخیص ولی فقیه بود، حتی آیت الله سیستانی بزرگ مرجع عراق در مسئله ای مشابه، بجای حمایت از دولت و استقرار و استحکام پایه های حکومت، صحبت از استعفای دولت کردند... (البته در لبنان، سید حسن نصرالله حریری را دعوت می کند و از او قول می گیرد که کنار نرود، لکن چند روز بعد استعفاء می دهد، وقتی علت را می پرسد می گوید سفیر اسرائیل تهدید کرد که اگر استعفاء ندهی نابودت می کنیم!...) در کشور خودمان هم وقتی دو تا از فرماندهان نظامی که صحبت از کناره گیری و استعفای رئیس جمهور می کنند، مورد توبیخ و بازخواست حضرت آقا قرار می گیرند، ایشان می فرمایند؛ بی دولتی خواسته مطلوب دشمن است، باید دولت حمایت شود و البته انسجام و تبعیت از مرکزیت نظام هم باشد...


🔹بنابراین اختلاف دیدگاه بین ولی جامعه و جبهه انقلابی کم و بیش دیده می شود و تا حدودی هم طبیعی است اما گاهی بخاطر عدم درک موضع رهبری تبدیل به شک و تردید نسبت به رهبری و نظام می شود که البته برای هرکس ممکن است پیش بیاید چون حکمت امر ولی ممکن است به راحتی درک نشود اگر بخواهیم صرفاً منتظر مباحثات و مناظرات و اقناع و اجماع فکری اصحاب انقلاب شویم که کار از کار گذشته و فرصت از دست رفته است... 

🔸چاره چیست؟! نیاز به یک «پشتوانه قابل اعتماد» داریم! و آن چیزی نیست جز «حرکت جمعی جریان انقلاب بصورت شبکه ای» در واقع با شکل دادن شبکه جریان انقلابی، روابط پیوسته بین اعضاء مانع خواهد شد که عضوی قدرت یا فرصت حرکت انفرادی پیدا کند و هنگام شک و تردید و شبهه تنها بماند یا از مسیر انحراف پیدا کند. 

🔹مشکل و معضل موجود، فقدان چنین حرکت جبهه ای و شبکه ای است، نیروهای انقلاب بصورت فردی یا گروههای پراکنده هر کدام بر اساس فهم و تشخیص خودشان عمل می کنند لذا می بینیم یک روز شخص بزرگواری از یک گوشه ای علیه مجلس فریاد بلند می کند و بقیه او را نگاه می کنند، شخص دیگری از یک گوشه دیگر علیه وزیر اطلاعات فریاد می زند و همه او را نگاه می کنند، اشخاص دیگری از گوشه های دیگری احساس وظیفه می کنند در یک ماجرایی طومار بنویسند و تحصن کنند و بقیه تماشا یا مخالفت می کنند... در این میان اگر فردی یا گروهی نیز دچار شک و تردید نسبت به اصل نظام و ولایت شود، مستمسکی برای نجات ندارد و چه بسا بزرگان قوم نیز دچار اختلاف و تعارض باشند و همین بر حیرت و شک و تردیدها بی افزاید، اما این اختلافات و شک و تردیدها و شبهات با ایجاد یک شبکه اجتماعی به حداقل خواهد رسید، 

🔹به عنوان مثال در یک تیم کوه نوردی، اعضای تیم بخاطر نسبتی مشخص و روابطی محکم، در مسیر کوه پیمایی تنها نمی مانند و در صورت شک و تردید نسبت به مسیر، با اعتماد و اتکاء به تشخیص همراهان، مسیر را ادامه می دهند، در واقع هماهنگی و انسجام اعضای شبکه می تواند بر اختلاف دیدگاهها حاکم شود و در عین اختلاف دیدگاه، حرکت منسجم و هماهنگ ادامه یابد و البته آن اختلافات را نیز به حداقل برساند. 

🔹این معجزه تشکل و اجتماع منظم است که نظم و اجتماع و انسجام عملی حاکم و غالب بر اختلافات نظری گردد، اینکه می فرمایند یدالله مع الجماعه؛ به نوعی یاری و نصرت خدا اجتماعی مؤمنین را هدایت و مدیریت می کند و ایجاد این حالت شبکه ای بین مؤمنین برای رفع تردیدها و شبهات مقدم و مؤثر تر است از اقناع فکری و هماهنگی در فهم. 

🔹همچنین لازم است در این کلان شبکه، خرده شبکه های انقلابی با محوریت بزرگان و فعالان و اساتید و علماء حزب اللهی به رسمیت شناخته شده و روابط و نسبتهایی بین آنها تعریف و ایجاد شود. محورهای این خرده شبکه ها نیز با محور اصلی نظام اسلامی در یک نسبت و هماهنگی خاصی قرار خواهند داشت و جریان هدایت و ولایت از طریق ایشان در کل شبکه جاری خواهد شد.

🔹با دقت در آیات و روایات نیز می توان دید که چطور روابطی خاص بین مؤمنان در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و معنوی و ... را به تصویر می کشد، بنابراین تحقق این شبکه اجتماعی حقیقی بین مؤمنان حزب اللهی علاوه بر اهداف اصلی و فواید و آثار بسیاری که دارد، می تواند آسیب هایی همچون شک و تردید و شبهه و ریزش ها را به حداقل برساند.

🔸و اما نکته دوم اینکه یکی از عوامل اصلی ایجاد شک و تردید در نیروهای انقلاب، عدم توجه به حرکت تکاملی جریان انقلاب با وجود همه کاستی ها و شکست ها و ریزش ها و نابسامانی هاست، نیروی انقلابی که پیشرفت کشور و تکامل آنرا نمی بیند و در درگیری با حوادث، بحران ها و آسیب های اجتماعی نمی تواند حرکت تکاملی انقلاب را بخوبی تحلیل و فهم نماید، دچار شک و تردید می شود، وقتی نمی بیند که سکان دار کشتی انقلاب، چطور کشتی را در جهت صحیح هدایت می کند و این کشتی در حال حرکت است ولو برهه ای بخاطر موانع بسیار و دشمنی های داخلی وخارجی دچار کندی سرعت می شود لکن در مسیر صحیح رو به پیش است، و صرفاً نابسامانیها را می بیند که معلول عملکرد غلط مدیران و حضور افراد ناصالح در عرشه کشتی است، حتماً دچار شک و تردید می شود.
 

🔹متأسفانه رسانه های گوناگون نیز در پوشاندن موفقیتها و برجسته کردن ضعفها به چنین فضای شبهه ناکی دامن می زنند و اصطلاحاً در جنگ روایت ها، روایت صحیحی از واقعیت ها ارائه نمی دهند. به عنوان مثال حتی در مسئله فتنه امروز عراق ما گرفتار روایت های ناصحیح هستیم بطوریکه فکر می کنیم عراق از دست رفته است و دچار خطای محاسباتی می شویم؛ کل جمعیتی که در میدان التحریر جمع می شوند 15 الی 20 هزار نفر هستند و کل تظاهرات عراق حدوداً 250 هزار نفر کمتر از یک درصد کل مردم، تخمین زده میشوند که بسیاری از لیدرها و محرکها اجیر شده بودند، لکن این آشوب ها و اغتشاشات و پشت کردن به ایران را به کل جمعیت 40 میلیونی عراق نسبت می دهند! عربستان، آمریکا، اسرائیل، لشگر سایبری راه انداخته اند تا در فضای مجازی و دیگر رسانه ها واقعیت ها را مطابق با اهداف خود منعکس نمایند، مانند زمان حمله آمریکا به کویت که فاکس نیوز هر جا را اعلام می کرد که سقوط کرده است، سقوط نکرده بود لکن پس از اعلام و فضاسازی لازم ، آمریکا حمله می کرد و به راحتی آنجا را می گرفت.... 

🔹باید مواظب بود در جنگ روایت ها، با روایت نادرست از وضعیت کشور و برجسته سازی نقاط ضعف و پوشاندن قوت ها و پیشرفت ها در دل مردم ایجاد یأس و ناامیدی و در نتیجه شک و تردید نسبت به مواضع نظام ایجاد نکنند و لازمه مقابله با این فضاسازیهای دشمنان، روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب و مواضع صحیح نظام است. در این رابطه خوب است کارگروهی برای تدبیر و طراحی های لازم و به خدمت گرفتن ظرفیتهای موجود کشور تشکیل گردد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طرح اجمالی از اقتصاد جامعه اسلامی

خلاصه ای از 

طرح اجمالی شهید صدر 

از اقتصاد جامعه اسلامی

کتاب الاسلام یقود الحیات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چالش به حاشیه رانده شدن مدیران باتجربه در دهه چهارم انقلاب و راهکارهای پیشگیری

بیش از سی سال از عمر انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی می گذرد و به همین اندازه، مدیران باسابقه و باتجربه کشور، سوابق و تجربیات ارزشمندی را کسب کرده اند که می تواند سرمایه ارزشمندی برای مدیریت آینده کشور باشد و طبیعی است که دهه چهارم انقلاب، برهه ای حساس در رویش مدیران جدید و ریزش مدیران بازنشسته است و این واقعیتی است که متأسفانه مورد بررسی و تدبیر کافی قرار نگرفته است. اکنون در سطح همه سازمانها و مراکز و ادارات، شاهد بازنشستگی و به حاشیه رفتن مدیران لایق و باتجربه و ورود خیل عظیم مدیران جدید هستیم، هرچند این تغییر مدیریتها و انتصابات دلایل سیاسی نیز دارد و گاهی ارتباطات و تعاملات سیاسی جای شایستگیها را می گیرد و ملاک عزل و نصب، همفکری یا عدم همفکری مدیر با مافوق می شود، و نیز گاهی در انتخاب مدیران جدید دقت کافی در تناسب تخصص و سوابق، با نوع وظایف و عملکرد وجود ندارد، ولیکن عمدتاً این تغییرات درمدیریتها در این برهه از عمر انقلاب طبیعی است و متأسفانه یک خلاء جدی در کشور وجود دارد و آن عدم راهکار مناسب جهت انتقال تجربیات مدیران بازنشسته و سابق به مدیران جدید و عدم آموزش لازم آنان است. بنابراین ضروری است این شکاف و این خلاء بین مدیران جدید و مدیران سابق با تدبیر و راهکارهایی پر شود و حلقه ارتباطی بین این دو نسل بوجود آید، در این راستا می توان تدابیری اتخاذ نمود مثلاً  می توان:

-       با تأسیس مرکزی(مثلاً هم عرض با سازمان بازرسی)، نظارت تخصصی و علمی بر روند فعالیتها و اقدامات ادارات را فراهم و از تجربه و توان مدیران سابق در این راستا استفاده نمود،

-       با تصویب قانونی، همراهی مدیر سابق با مدیر جدید را در برهه ای از زمان در رأس یک سازمان ضروری نمود ،

-       بهره برداری از توان فکری و مدیریتی مدیران سابق را در شورایی با عنوان شورای مشورتی یا مانند آن نظام مند کرد ،

-       یکی از شرایط بازنشتگی در مدیران سطوح عالی را ارائه پایان نامه ای شامل تجربیات ، آسیب شناسی مدیریتی و ایده های کاری و ... قرار داد و از شرایط تصدی مدیران جدید، مطالعه و بررسی این منابع در نظر گرفت،

-       از توان مدیران سابق و با تجربه در مراکز نظارتی مانند مجلس، سازمان بازرسی و ... استفاده نمود و اشراف تخصصی آنان را بر مدیران جدید هموار نمود،

-       از توان مدیران سابق و با تجربه در مراکز مطالعاتی و پژوهشی، طرح و برنامه و اتاق فکر و ... در  سازمان مربوطه به عنوان پشتوانه علمی اقدامات آن سازمان ، استفاده نمود،

-       و ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خلاصه کتاب نظامهای اقتصادی

خلاصه فصل اول و چهارم 

کتاب نظامهای اقتصادی 

دکتر مسعود درخشان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادی از شهید مدافع حرم مهدی نوروزی

مشهور است که «بهشت» را به بهانه نمیدهند، به بها می دهند، به نظر من «شهادت» هم که کلیدی از کلیدهای بهشت است اینگونه است، توفیق شهادت نیز نصیب هر رزمنده ای نمیشود، شهادت لیاقت می خواهد، معمولاً در کارنامه زندگی شهداء خوبیها و برجستگیهایی می بینیم که به راز وصول عاشقانه اش به معشوق حقیقی پی می بریم و لیاقت او را تحسین می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰