◾️ یکی از شبهات قدیمی در مورد قیام سیدالشهداء علیه السلام که توسط بسیاری علمای اسلام نیز پاسخ داده شده، این است که با وجود نهی خداوند از اینکه نباید خود را در معرض هلاکت و نابودی قرار داد (وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ (اعراف/188))، چرا امام حسین علیه السلام با وجود علم به شهادت، قیام نموده و به کربلا رفته است؟
▪️ضمن اشاره به این موضوع، در سه بخش، مروری هم بر علم غیب ائمه خواهیم داشت :
بخش اول) پاسخ برخی علمای اسلام به این شبهه،
بخش دوم) نقدی بر فرمایشات ایشان،
بخش سوم) بهترین پاسخ در سه بخش :
1- علم حاضر نزد ائمه و علمی که اگر بخواهند حاضر میشود،
2- علم به امور مادی و امور معنوی و اخروی،
3- علم به کم و کیف شهادت و اختیار تغییر آن،
▪️بخش اول) چکیده ای از فرمایشات علماء گرانقدر :
🔸شیخ مفید (ره) : علم امام اجمالی است (حکم حوادث را می داند نه تفصیل و جزئیات آنرا) اگر تفصیلی هم باشد، آن حضرات مأمور و مکلف به تسلیم و صبر بر مصائب وشهادت بودند تا به درجات رفیع نائل آیند.
🔸شیخ طوسی (ره) : اختلافی است، برخی (شیخ مفید و کلینی) گفته اند تعبداً مصیبت ها را تحمل کرده اند، برخی گفته اند امام علم اجمالی داشته و زمان دقیق یا جزئیاتی را نمی دانسته، سید مرتضی این نظر را پذیرفته اما به نظر من جای مناقشه و بحث دارد.
🔸علامه حلی : دو وجه دارد، یا از اصل وقوع و زمان کلی خبر داشته اند اما از زمان دقیق یا مکان آن خبر نداشته اند، یا تکلیف امام با تکلیف ما فرق دارد، جایز است امام مکلف شود خون شریفش را در راه خدا بدهد.
🔸کاشف الغطاء : ائمه از همه وقایع آگاه بودند، اما احتمال بداء می دادند.
🔸علامه طباطبایی: امام بالفعل به همه چیز و همه حقایق علم دارد، علم امام ثابت، غیر قابل تخلف و تغییر است و متعلقات این علم هم حتمی الوقوع است ، فعلی که حتمی الوقوع است مورد تکلیف واقع نمی شود و اراده انسان نقشی در آن ندارد. (اگر تکلیف نسبت به دفع خطر وجود داشته باشد و امکان دفع هم وجود داشته باشد پس هیچیک از مقدرات خداوند اجراء نمی شود!)
▪️بخش دوم) نقدی بر فرمایشات ایشان :
🔸اولاً بر اجمالی بودن علم ائمه علیهم السلام، دلیلی نداریم بلکه ظاهر روایات به مطلق بودن و تفصیلی بودن علم ائمه دلالت دارد.
🔸ثانیاً مأمور به صبر و تسلیم بودن و مکلف به شهید شدن یا تحمل مصیبتها تعبداً ، بدون درنظر گرفتن امکان و اختیار انتخاب، نوعی جبر است و در اینصورت تسلیم و صبر آنان خیلی هنر نیست و نمی توانند الگو باشند.
🔸ثالثاً اینکه بگوییم احتمال بداء می دادند، طبق برخی روایات در علمی که به ائمه می رسد، بداء راه ندارد، همچنین دفع خطر احتمالی عقلاً واجب است و شامل نهی لاتلقوا می شود.
🔸رابعاً طبق روایات، متعلقات علم امام قابل تغییر است و حتمی الوقوع نیست و البته تغییر آن به اختیار خود امام است، بنابراین امکان دفع خطر به اختیار امام وجود دارد و اجراء نشدن مقدرات خداوند هم منوط به آن است که امام دائماً به اختیار خود مقدرات را تغییر دهد که این مسئله ثابت نشده است.
▪️ج) نظر مختار در ضمن سه نکته :
🔸1- علم امام به امور غیبی دو حالت دارد، یا آن علم نزد ایشان حاضر است (فَمَا غَابَ عَنِّی مَا کَانَ قَبْلِی وَ لَا مَا یَأْتِی بَعْدِی) یا و یا اینکه هر موقع بخواهند می دانند (إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِک؛ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم) و می توان گفت در حالت دوم، در راستای مأموریت و رسالتشان و بنابر احتیاجشان برای هدایت و سرپرستی انسانها، هر موقع که لازم می شد اراده می نمودند تا علم به حقایقی را کسب نمایند، بنابراین ممکن بود نسبت به امور بی اهمیت یا بی ارتباط با رسالتشان مانند یافتن کنیز و ...، ارادۀ کسب علم ننمایند.
🔸2- می توان در یک تقسیم بندی، علم غیب را به امور مادی و غیر مادی تقسیم نمود، غیب مادی عبارت است از هر چیز مادی که از حواس بشر پنهان باشد ، مانند حوادث گذشته و آینده جهان یا حوادث آسمان و زمین و اوضاع مخلوقات مادی و غیب غیر مادی عبارت است از علم به شریعت (آنجایی که غایب است و علم به آن علم به غیب محسوب میشود)، علم به بهشت و دوزخ، علم به خدا و صفات او، علم به ملائکه و... ؛ این دو دسته علم در روایاتی مورد اشاره قرار گرفته است :
▫️ عنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ آیَةَ الْکَذَّابِ بِأَنْ یُخْبِرَکَ خَبَرَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِذَا سَأَلْتَهُ عَنْ حَرَامِ اللَّهِ وَ حَلَالِهِ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ شَیْء (الکافی، ج2، ص: 340)
▫️ امام محمد باقر علیه السلام : أتَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِمْ
▫️ ما یُزَادُ الْإِمَامُ فِی حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا هَذِهِ الزِّیَادَةُ قَالَ فِی سَائِرِ الْأَشْیَاءِ سِوَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ
🔸اطلاع اهل بیت از دسته اول علوم بصورت ان شاؤو علموا است (مگر آنچه که در برخی روایات استثناء شده است و علم به آنها همیشه نزد ایشان حاضر است) اما علم به دسته دوم از غیوب، دائمی و آنی است ، چرا که ائمه دائماً عالم به دین هستند و لحظه ای جاهل نمی شوند، و نیز (بدلیل عصمت و علم به حقایق دین)، بصورت مستمر و دائمی از گناهان وخطا و اشتباه به دور هستند. (مثل علم به اینکه یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا)
🔸بنابراین منافع مادی و زندگی عادی امام متناسب با علم عادی او بود و علم غیب او تأثیری در اینگونه موارد نداشت به عبارتی منافع مادی امام مطابق با علل و عوامل طبیعی بود نه بر اساس علم غیب امام و هنر امامان این است که بدون تأثیرپذیری مادی از علم غیب ، بصورت عادی زندگی کنند و به همین دلیل می توانند در تحمل سختی ها و مشکلات و استقامت و صبر و ... الگو باشند. در این آیه به منافع مادی اشاره شده است: وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ مراد از علم غیب در این آیه مطابق به توضیحات بعدی در آیه، علم غیبی است که به قصد اندوختن خیرات و زدودن شرورات مادی است.
🔸3- روایاتی نیز در مورد علم امامان به زمان و نحوه شهادتشان بلکه اختیار ایشان نسبت به تغییر آن وجود دارد که انکار آنرا ناممکن می سازد :
▪️قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیُّ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ وَ إِلَى مَا یَصِیرُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِه (الکافی، ج1، ص: 258)
▪️أنَّ الْأَئِمَّةَ ع یَعْلَمُونَ مَتَى یَمُوتُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا یَمُوتُونَ إِلَّا بِاخْتِیَارٍ مِنْهُم
▪️إنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ قَدَّرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَى سَبِیلِ الِاخْتِیَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَیْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَامَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع
🔸هنر ائمه این بود که با وجود علم به خواست و مشیت خداوند ، خواست واراده خود را با آن مطابقت می دادند، و اگر غیر از این بود ، هنری محسوب نمی شد یا در برخی موارد طبق روایات با اختیار خود، مصالح دین و شیعیان یا دیگران را بر مصلحت شخصی ترجیح داده و به نوعی با پذیرش بلا یا مرگ، جانفشانی و فداکاری می کرده اند و اینها با اختیار و ارداه ایشان بوده و از این جهت ارزشمند است.
▪️عنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی (الکافی، ج1، ص: 260)
(علامه مجلسى ره می گوید: ... خداى تعالى آن حضرت را مخیر ساخت که یا جنگ کند و جماعتى از شیعه را بکشتن دهد و یا گوشهگیرى کند و تن به زندان و شهادت دهد.)
▪️عنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى النَّصْرَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى کَانَ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ خُیِّرَ النَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اللَّهِ فَاخْتَارَ لِقَاءَ اللَّهِ تَعَالَى (الکافی، ج1، ص: 260)
🔸در مورد قیام امام حسین علیه السلام گاهی گفته شده است که یک وظیفه و تکلیفی او را امر به قیام و شهادت نموده است و با وجود علم به شهادت، بخاطر وجود تکلیف، «تلقوا الی التهلکه» محسوب نمی شود، در پاسخ باید گفت که صحیح است که امامان مطابق با وظیفه و تکلیف عمل می نموده اند، اما اجباری در واقعه عاشوراء نبوده و اینطور نبوده که گزینه ای دیگر برای انتخاب نداشته است چرا که در اینصورت با سلب اختیار از حضرت، ارزش جانفشانی ها و مصائب حضرت زیر سئوال می رود، بلکه جانفشانی و ایثار اباعبدالله علیه السلام موجب شد که برای تحقق خیری اعظم، جان و خانواده و اموال خود را فدا کند و علم امام به شهادت تأثیری در منافع مادی ایشان نداشته است.
🔸بر اساس همین اختیار است که رضای آنها به قضای الهی ارزشمند می شود آنجا که سیدالشهدا در آخرین ساعت زندگی خویش در میان خاک و خون گفت : رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبوداً سواک ...
🔸تسلیم در مقابل تقدیرات خداوند نیز مطلق نیست به این معنا که اگر امامی از شهادت خویش اطلاع داشت با آغوش باز به استقبال آن برود بلکه امام نیز در حفظ منافع مادی و جان و مال خود از بلایا و خطرات، تابع حکم عقل و شرع نسبت است و مانند یک انسان بی اطلاع از مقدرات و شرایط آینده، چنان تدبیر می کند تا ضمن انجام وظیفه خود، سلامت جان و مال خود را حفظ نماید در واقع ائمه در این جهت به علم عادی و بشری خود مانند دیگر انسانها عمل می کنند. چنانچه امام حسین علیه السلام در جریان عاشورا تدابیر بسیاری برای مبارزه با دشمن و جلوگیری از حملات آنان داشت. اساساً هنر اهل بیت علیهم السلام این است که در عین اطلاع از مقدرات، وظایف طبیعی خود را انجام داده و روال عادی زندگی خود را سپری می کنند.
🔸بنابراین در یک جمع بندی :
▪️ ائمه به همه وقایع (کلی و جزئی) علم تفصیلی دارند یا در صورت درخواست، می توانند داشته باشند.
▪️ بر اساس تکالیف الهی عمل می کنند، و در زندگی بر اساس علم عادی و اسباب مادی تصمیم گرفته و تدبیر می کنند (الا ما خرج بدلیل مثلاً بخاطر منافع معنوی و اخروی)
▪️در عین حالی که قادر به تغییر تقدیرات خداوند هستند، در برابر اراده خداوند تسلیم هستند. (با اختیار کامل به استقبال مصائب و شهادت می روند.)
▪️از علم غیب خود بهره برداری مادی نمی کنند، (دفع خطرات، بلایا و مصائب یا استفاده از فرصتهای خاص)
🔸در واقع هنر اهل بیت علیهم السلام، تفکیک بین دو علم عادی و غیب است بطوریکه فرضاً اگر خطری آنها را تهدید می کند، هرچند می توانند به آن علم پیدا کنند لکن بر اساس علم عادی خود رفتار می کنند.
🔸در مورد مصائب عاشوراء که از اساسی ترین عوامل هدایت و تکامل مؤمنان است، هرچند به آن علم داشتند و گاهی از آن خبر داده بودند و نیز می توانستند با اختیار خود آنرا تغییر دهند، لکن تدابیر و رفتار ایشان بر اساس علم عادی و مطابق با تکلیف و مشیت الهی بوده است.