آنچه از برخی روایات و تفسیر آیات با توجه به تأکیدشان بر منشاء و خاستگاه علم، فهمیده می شود آن است که علم واقعی نزد اهل حق است و اگر در کسب علم به غیر آنان مراجعه شود وصول به علم واقعی ممکن نیست. بنابراین در درستی یا نادرستی یا ارزش گذاری یک علم ، منشاء آن بی تأثیر نیست بلکه علم واقعی آن است که از منبع حقیقی خود اخذ شود....

در کتاب رؤیای خلوص نوشته حجت الاسلام اسلامی،  فصل سوم ذیل عنوان مغالطه منشاء ، آمده است :

... در این مغالطه چنین وانمود می شود که :« سرمنشاء یک عقیده و رأی، در صحت و سقم آن مؤثر است» . حال آنکه هیچ اندیشه ای را نباید بر  اساس خاستگاه جغرافیایی آن سنجید و آن را مورد داوری قرار داد. هر نظریه ای را باید با معیار حق سنجید و قبول یا رد کرد. به گفته درست علامه طباطبایی : « حق حق است هر جا باشد و هر گونه به دست آید و از هر جا گرفته شود، و ایمان یا کفر و تقوا یا فسق دارنده اش در آن اثری ندارد و اعراض از حق به سبب دشمنی با حامل آن ، جز چسبیدن به تعصب جاهلی که خداوند سبحان اهل آن را در کتاب ارجمندش به زبان پیامبرانش نکوهیده است، نیست». ... امام علی علیه السلام:

خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ: [قَالَ الرَّضِیُّ رَحِمَهُ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ عَلِیٌّ ع فِی مِثْلِ ذَلِکَ: الْحِکْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق‏

حکمت را هر جا باشد فراگیر! که حکمت- گاه- در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد.

و اما آنچه در نقد مطالب فوق به ذهن می­رسد اینکه :

1-         آنچه از برخی روایات و تفسیر آیات با توجه به تأکیدشان بر منشاء و خاستگاه علم، فهمیده می شود آن است که علم واقعی نزد اهل حق است و اگر در کسب علم به غیر آنان مراجعه شود وصول به علم واقعی ممکن نیست. بنابراین در درستی یا نادرستی یا ارزش گذاری یک علم ، منشاء آن بی تأثیر نیست بلکه علم واقعی آن است که از منبع حقیقی خود اخذ شود. (بسیاری روایات بر این نکته تأکید دارند که علم واقعی و عقل سلیم نزد انسانهای با ایمان است، بنابراین رابطه بین ایمان و علم و عقل جای تأمل دارد)، با اینحال یا باید فلسفه و امثال آن را از دایره علم واقعی بیرون کنیم یا بپذیریم که آنچه از این علوم از منابع وحیانی اخذ شده است صحیح و هر آنچه که خاستگاهی غیر از این دارد، باطل است، چون طبق روایات خداوند هر آنچه را که برای سعادت دنیا و آخرت انسان لازم بوده است در منابع دین ابلاغ فرموده ، بر این اساس علم دینی هم معنای خاص خود را پیدا می کند و البته علوم تجربی و طبیعی نیز می توانند خاستگاهی دینی پیدا نمایند(ولو درمبانی، حتی اهداف و روش و ساختار و نتیجه)، هر چند فرصت کافی به مسلمانان داده نشده است که علوم تجربی و طبیعی را از خاستگاه حقیقی خود استحصال نمایند و در این زمینه کفار بر آنها سبقت گرفته و مسلمانان منفعلانه از این مهم فعلاً دست کشیده اند.

 نمونه ای از روایات عبارتند از :

-           محمد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد عن أبیه، عمن ذکره، عن زید الشحام، عن أبی عبد الله (علیه السلام)، فی قول الله عز و جل: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ، قلت: ما طعامه، قال: «علمه الذی یأخذه عمن یأخذه». (البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: 585)

-           قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله‏ … :  و من أخذ العلم من أهله و عمل به نجا (ترجمه دررالأخبار،ص: 38)

-           ...عَنِ الْحَارِثِ قَالَ سَأَلْتُ عَلِیّاً عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ فَقَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ، نَحْنُ أَهْلُ الْعِلْمِ، وَ نَحْنُ مَعْدِنُ التَّأْوِیلِ وَ التَّنْزِیلِ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ: أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِهِ مِنْ بَابِهِ.

-           ...أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ

2-         آنچه از قول علامه طباطبائی نقل شده است ، در مورد حق است و کاملاً روشن است که حق با علم تفاوت دارد و ممکن است حق توسط جریان باطل هم بیان شود.

3-         آن روایتی که از امام علی علیه السلام نقل شده است، در مورد حکمت است و حکمت نیز با علم متفاوت است و با توجه به روایات اهل باطل هم می توانند حامل حکمت باشند، چنانچه طبق نقلی شیطان به حضرت موسی عرض کرد که تورا 1003 حکمت می خواهم بیاموزم و بعد از رضایت حضرت به بیان 3 حکمت از آن تعداد، شیطان مطالب حقی را بیان می کند. بنابراین به نظر می رسد ، نباید در کاربرد برخی مفاهیم خلط صورت گیرد چنانچه بسیاری از مترجمان و مفسران و علماء و حتی در مواردی علامه طباطبایی دچار این خلط شده اند آنجا که معنا و مفهوم تفکر، تعقل، تعلم و یا قلب  و عقل و خرد و دانش و ... را یکی می پندارند حال آنکه تمام این الفاظ، مفاهیم و کاربرد خاص خود را در نظام معارف دین دارند. نتیجه آنکه علم را باید از اهل و معدنش اخذ کرد و منشاء علم (وحتی اهداف و انگیزه های تولید یک علم) در حقانیت و بطلان علم تأثیر دارد. البته در این مقام قصد و امکان قضاوت در مورد فلسفه وجود ندارد.