مهدی عبداللهی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجتماع مؤمنین» ثبت شده است

رشد و تکامل و هدایت تنها در بستر اجتماع مؤمنین بر محور ولایت

همانطور که در نوشته قبلی اشاره شد، رشد و تکامل بلکه هدایت انسان تنها در بستر یک جریان و جبهه اجتماعی محقق می شود و بدون در نظر گرفتن فضای اجتماعی خصوصاً عدم توجه به عامل محوری یک اجتماع، تحلیل انسان و تعریف سعادت و شقاوت او انتزاعی و غیرواقعی خواهد بود.

با توجه به این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که می فرماید : « مَا اجْتَمَعَ الْحَرَامُ وَ الْحَلَالُ إِلَّا غَلَبَ الْحَرَامُ الْحَلَال» به نظر می رسد، همانطور که در یک برکه آب راکد، وجود کثافات به مرور زمان موجب فساد کل آب می گردد مگر آنکه به جریان آبی متصل شود، در وجود انسان نیز وجود رزائل و احیاناً ارتکاب برخی گناهان، موجب سیاهی قلب و فساد و تباهی انسان می گردد مگر آنکه متصل به جریان ولایت گردد همچنانکه در زیارت جامعه میخوانیم: «وما خصنا بولایتکم طیباً لخلقنا و طهارتاً لانفسنا و تزکیه لنا و کفاره لذنوبنا» تمسک و تولی به ولایت اهل بیت علیهم السلام و جریان ولایت ایشان در وجود ما موجب پاکی و طهارت و تزکیه و از بین رفتن گناهان است، در مقیاس یک جامعه نیز رشد و تکامل اجتماعی محقق نخواهد شد مگر آنکه ولایت الهی در آن جاری شود، آنگاه «یخرجونهم من الظلمات الی النور» و بواسطه جریان ولایت، رشد و تزکیه و سیر از ظلمات به سوی نور واقع می گردد.

بنابراین وجود حرام در کنار حلال، موجب غلبه حرام بر حلال و تباهی و نابودی و ظلمت است مگر آنکه در یک بستر و جریان اجتماعی و جبهه حق حول ولی الهی قرار گیرد که سیر من الظلمات الی النور را سرپرستی نماید و روشن است که در جبهه مقابل بواسطه اولیای طاغوت، غلبه حرام بر حلال شدت میابد و اساساً اسباب تسلط اولیاء طاغوت و شیاطین و بسط ولایت آنها، آمیختگی حق و باطل است ، آنچنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید : ... حق و باطل را به هم می آمیزند، ... فَیمزَجَانِ! فَهُنَالِک یستَولی الشَّیطَانُ عَلَی أَولِیائِهِ، و بخاطر این آمیختگی حق و باطل شیطان بر متولیان خود مسلط می گردد. البته نهایتاً اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که بواسطه جریان ولایت الهی بر کل عالم، حق بر باطل غلبه بنماید، «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الباطِلِ فَیدْمَغُهُ» و لذاست که امیرالمؤمنین می فرمایند : « قَلیلُ الْحَقِّ یدْفَعُ کثیرَ الباطِلِ کما اَنَّ الْقَلیلَ مِنَ النّارِ یحْرِقُ کثیرَ الْحَطَب» اندکی حقّ، بسیاری باطل را نابود می کند، همچنان که اندکی آتش، هیزم های فراوانی را می سوزاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تحلیلی جامعه شناختی از ضرورت شکل گیری اجتماع تشکیلاتی مؤمنین

در متن زیر تحلیلی جامعه شناختی از ضرورت شکل گیری اجتماع تشکیلاتی مؤمنین در قالب 12 نکته ارائه می گردد و در نکته آخر به ضرورت شکل گیری جریان فراگیری به منظور سرپرستی ظرفیتهای ولایی و انقلابی جامعه و بستر سازی جریان ولایت در همه شئون جامعه تأکید می گردد. (نسبت به جزئیات راه اندازی چنین جریان تشکیلاتی فراگیر در سطح جامعه نیز، تأملات و تدابیری صورت گرفته است که به نظر می رسد قابل پیگیری و تحقق است)، نکات مذکور که با رعایت اختصار نگاشته شده و لازم است انشاءالله عمیقاً مورد تکمیل و اصلاح قرار گیرند و با بهره گیری از نقد و نظر دوستان ارزش نشر پیدا نماید، عبارتند از :

  1. اصالت الاجتماعی بودن انسان،

در تعریف و تبیین و تحلیل جایگاه و نقش و رسالت انسان، نباید او را یک فرد منتزع از جامعه دید بلکه به عنوان عضوی از جامعه او را با همه روابطش ملاحظه و مطالعه نمود. به تعبیری لازمه انسان شناسی، جامعه شناسی است.

انسان هرلحظه در حال حرکت است و هر لحظه و ساعت و هر فعل و حالت و هر حادثه و پدیده ای از دو حال خارج نیست یا او را به خدا نزدیکتر و یا از خداوند دور می سازد، یا سیر از نور به ظلمات است و یا برعکس، در هر کدام از ایندو حالت یا عضوی از جامعه مؤمنین (الذین آمنوا) است و یا عضوی از جامعه کفار (والذین کفروا) و از این دو حال خارج نیست چه اینکه فرمود : «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ...» ، بنابراین هر انسانی لاجرم یا در جبهه مؤمنین است و یا در جبهه کفار و نمی توان بدون توجه به موقعیت او در جبهه و جامعه، او را مورد تحلیل و تعریف و تبیین قرار داد.

  1. حالات قلبی و روحی اولین و مهمترین رکن جبهه بندی دو اجتماع حق و باطل،

معیار معیت انسان با یک قوم و جامعه و جبهه نیز در درجه اول معیت قلبی و حب و بغض و حالات روحی نظیر رضا و سخط است:

  • قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب، مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعَهُم ، ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم.»

  • قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص‏ : «إِنَّمَا یَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السَّخَطُ فَمَنْ رَضِیَ أَمْراً فَقَدْ دَخَلَ فِیهِ وَ مَنْ سَخِطَهُ فَقَدْ خَرَجَ مِنْهُ.»

  • «الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم

بنابراین اصلاح جهت گیری قلبی انسانها و جامعه که همان جهت گیری حب و بغض است اولین و مهمترین اقدام در تفکیک صفوف مؤمنین از کفار و رفع اختلاط و حرکت بسوی اخلاص است. (هل الدین الا الحب و البغض)

  1. محور اجتماعات عامل اصلی حرکت و جریان،

هویت یک جامعه به ولی آن میباشد، جوامع بر محور ولی خود شکل گرفته و تکامل یا تداوم میابند، و تحلیل یک جامعه و خواص و ویژگیهای آن بدون توجه به ولی یا اولیاء آن ممکن نیست، در جامعه مؤمنین خداوند ولی مؤمنان است و در جامعه کفار اولیاء طاغوت محوریت را بر عهده دارند. جهت گیری و عامل اصلی حرکت یک جریان (حرکت از نور بسوی ظلمات یا حرکت از ظلمات بسوی نور) نیز ولی جامعه است چه اینکه در آیه شریفه خروج از نور به سوی ظلمات یا خروج از ظلمات بسوی نور منتسب به ولی مؤمنین یا اولیاء طاغوت شده است (یخرجونهم من النور الی الظمات ...)

  1. محدودیت اجتماعات منافقین و تقویت جبهه مؤمنین از طریق تقویت بستر جریان ولایت در جامعه

در یک اجتماع، جماعات بسیاری متناسب با نیازها و موضوعات گوناگون شکل می گیرد، در هر جماعتی یک امام وجود خواهد داشت و در حول امام، همدلی، همفکری و همکاری شکل می گیرد، می توان گفت که لازم است همه حرکتهای انسانهای مؤمن در قالب جماعات سازماندهی شود چرا که معیت دست یاری خداوند را در پی خواهد داشت و مقابله و دشمنی شیطان و دشمنان را از بین می برد (یدالله مع الجماعه)، تأکید دین بر حرکت و معیت با جماعات از این منظر قابل تحلیل است و روایاتی نیز تأکید دارند که در صورت جدایی مؤمن از جماعت، همانطور که گوسفند گرفتار گرگ میشود، مؤمن گرفتار شیطان میشود.

بنابراین همانطور که مؤمنین در بعد تاریخی جبهه حق را در برابر باطل شکل داده اند، در بعد اجتماعی، جامعه مؤمنین را تشکیل داده و در ابعاد خردتر، اجتماعاتی متناسب با اهداف خرد و تنوع موضوعات شکل می دهند و لازم است که در یک اجتماع، شاخصه های اصلی یعنی همدلی، همفکری و همکاری حول ولی اجتماعی رعایت شود.

ممکن است درون جامعه مؤمنین ، اجتماعات و جریانات گوناگونی شکل بگیرد از جمله جریان نفاق که به ظاهر جهت گیری کلی جامعه مؤمنین را پذیرفته اند ولی در افکار و رفتار دچار التقاط و خطا هستند. آنچه مسلم است جامعه مؤمنین به معنای کلی خود با محوریت ولی اجتماعی نمی تواند جریان نفاق را دفع نموده و از بین ببرد (چرا که سنت الهی تا عصر ظهور غالباً اینگونه اقتضاء می کند که در برابر تهدید بزرگتری مانند کفار میبایست با منافقین مدارا نمود چنانکه رویکرد غالبی پیامبر و ائمه علیهم السلام مدارا با منافقین بوده است و البته میزان ظهور نفاق در نحوه برخورد با آنها مؤثر است ... ) بلکه لازم است اجتماعات فرعی تر و جریاناتی در داخل جامعه مؤمنین شکل بگیرد و در مقابله با جریان نفاق، فرصت بروز و ظهور و رشد و کسب قدرت را از آن بگیرد و آنرا مضمحل نماید. شاید بتوان گفت در جامعه امروز نیز بزرگترین و ضروری ترین اقدام در جهت پیشبرد اهداف انقلاب و نظام اسلامی و مقابله با کفار و منافقین، تشکیل جریان فراگیر داخلی مردمی ذیل جامعه مؤمنین و نظام و حکومت اسلامی است.

  1. تبیین مناسک بندگی با ملاحظه جبهه بندی و اجتماعات و متناسب با نقش اجتماعی در تحقق ولایت،

از آنجا که نقش آفرینی مؤمنین در حمایت از اسلام و دین و نظام ، تنها در یک اجتماع و جریان و جبهه معنا پیدا می کند، مناسک بندگی نیز با توجه به این جبهه بندی و در قالب اجتماعات میبایست مورد تبیین قرار گیرد، مثلاً جهاد به عنوان یکی از ارزشها و فرائض دینی، در فضای اجتماعی و جبهه بندی حق و باطل تفسیر و تعریف می گردد. حتی جهاد اکبر که امری فردی به نظر می رسد مبتنی بر جهت گیری قلب است و متعلق حب و بغض در قلب انسان یا جبهه و اولیاء طاغوت است یا جبهه و ولی مؤمنان و همانطور که گفته شد من احب قوم فهو معهم.

  1. سیر انسان از کثرت به وحدت معنای عبودیت،

عبودیت انسان یعنی سیر از کثرت به وحدت ، («ولی» مفرد است و اولیاء جمع است، نور مفرد است و ظلمات جمع است)، هدف شیطان سیر دادن انسان از وحدت به کثرت  و ایجاد تفرقه است، اولین قدم شیطان تصرف در قلوب و ایجاد حب الدنیا است (رأس کل خطیئه ) و متعلق حب قلب متکثر هستند ، حب دنیا، لذات دنیا، شهوات دنیا، حب ریاست، حب مال و فرزند و ... تکثرات این دنیا هستند در نتیجه پرستش دنیا و ما فیها، پرستش متکثرات است اما حب خداوند و آنچه او می پسندد همه در یک جهت قرار دارند و دارای وحدت هستند، حب خدا و امامان و حب پدر و مادر و فرزند و ... یک مسیر و صراط محسوب می شود من احبکم فقد احب الله، محبٌ لما احببتم و مبغض لما ابغضتم ... هدف شیطان تفرقه و از بین بردن انسجام و وحدت قلبی است، گسستن قلبهای انسانها از یکدیگر ، چرا که علاوه بر متعلقات حب قلبی، خود قلوب مؤمنین نیز به وحدت و انسجام می رسند و در واقع پیوند پیدا می کنند، پیوند قلوب بخاطر متناجس شدن آنهاست و متناجس شدن آنها بخاطر یکی شدن و به وحدت رسیدن متعلقات آنهاست، وقتی حب الله و حب الحسین در قلوب جای گرفت (ان ارادالله خیر عبد قذف فی قلبه حب الحسین علیه السلام) قلوب مؤمنین اشتراک پیدا کرده و پیوند میابد، لذا در روایت می فرمایند پیوند مؤمنین به یکدیگر از پیوستن قطره دریا سریعتر انجام میشود یا اتصال روحی مؤمنین شدیدتر از اتصال شعاع خورشید به خورشید است:

  • «إِنَّ ائْتِلَافَ قُلُوبِ الْأَبْرَارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ لَمْ یُظْهِرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَسُرْعَةِ اخْتِلَاطِ قَطْرِ السَّمَاءِ عَلَى مِیَاهِ الْأَنْهَارِ وَ إِنَّ بُعْدَ ائْتِلَافِ قُلُوبِ الْفُجَّارِ إِذَا الْتَقَوْا وَ إِنْ أَظْهَرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَبُعْدِ الْبَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ وَ إِنْ طَالَ اعْتِلَافُهَا عَلَى مِذْوَدٍ وَاحِدٍ»

  • «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا».

 

  1. تلاش شیاطین بر سیر انسان از وحدت به کثرت و ایجاد اختلاف و برهم زدن اجتماعات،

هدف شیطان جایگزین کردن حب دنیا به جای حب الله و حب فی الله است تا انسان ها دچار تکثر و اختلاف شود، وقتی اختلاف واقع شد حکومت می کند و مسلط میشود، چرا که در پی حب دنیا، نیاز به دنیا (لذات، شهوات و ...) ایجاد شده و رفع این نیازها نیز فکر و عمل متناسب با خود و متناسب با قواعد جامعه کفار و متناسب با ولایت کفر و طاغوت می طلبد. لذا حب دنیا لاجرم تولی به ولایت طاغوت را در پی دارد به همین دلیل گفته اند مؤمنان هنگام گناه از ولایت حق خارج میشوند و در سلطه شیطان وارد میشود،

  • پیامبر ص : لولا تکثیر فی کلامکم، و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع (تمریج : مرج، علفزار و چمنگاه و محل چرای حیوانات)، (کلام و بیان در روایات حکایت از اعتقادات دارد، تکثر در اعتقادات ناشی از مرض و آلودگی قلب دارد.)

 

  1. انسجام ظاهری اجتماعات کفار و تشتت قلوب آنها،

در جامعه کفار، انسانها بخاطر تعلق قلبی به مظاهر متکثر دنیا دچار تشتت و اختلاف هستند، اما بخاطر حرص به دنیا و بهره مندی بیشتر از دنیا لازم است با تکیه به اشتراکات خود در منافع مادی، اجتماعاتی شکل دهند، در واقع در عمل منسجم و هماهنگ به نظر می آیند در حالیکه قلوب آنها مشتت است و این معنا از آیه شریفه قلوبهم شتی و تحسبهم جمیعا فهمیده میشود.

  1. اجتماع قلوب منشاء وحدت اجتماعی،

پیوند قلبی باعث استحکام و انسجام آراء و عقائد و هماهنگی و وحدت رویه در عمل میشود و جامعه مطلوب حول ولی آن است که همه حالات قلبی و روحی و افکار و اعتقادات و اعمال و رفتارش متناسب با جریان ولایت ولی تنظیم و هماهنگ شود.

  • در توقیع شریف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به جناب شیخ مفید نیز آمده است: « وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیل» ،  اگر شیعیان ما که خداوندآنهارا به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد ، در وفا به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد می داشتند ، سعادت دیدار ما برایشان به تأخیر نمی افتد و سعادت مشاهده ما به تعجیل می افتد برایشان ،آن هم بر اساس معرفت واقعی ...

 

  1. پیوند قلوب عامل ایجاد شبکه نورانی، منسجم و تشکیلاتی اجتماعات مؤمنین مانند هیئات مذهبی و پدیده اربعین،

همانطور که سه بعد وجودی انسان، روح و قلب، ذهن و فکر و جوارح و اعمال است، مراحل تعبد و بندگی نیز سه مرحله تسلیم قلبی، تبعیت فکری و اعتقادی و نصرت عملی ولایت الهی است. و این معنای قلبی لکم سلم، رأیی لکم متبع و نصرتی لکم مؤده است که مصداق اکمل ایمان و عمل صالح حول ولی الهی است. بر این اساس عبودیت و بندگی در مقیاس اجتماعی نیز عبارت است از هماهنگی قلوب و تمایلات اجتماعی بر محور قلب و احوال امامان معصوم علیهم  السلام، تبعیت و پیروی نظام علمی، فکری و اعتقادی از معارف اهل بیت علیهم السلام، و ایجاد ساختارها و تمدن سازی عینی بر محور معارف اهل بیت علیهم السلام .

هر عضوی پس از هماهنگی با محور اجتماع (بواسطه محبت قلبی، اعتقاد و تبعیت) طبعا با اعضای دیگر هم هماهنگ و متناجس می شود و شبکه ای منسجم و هماهنگ و نورانی شکل می گیرد که نور ولی در همه شریانهای این شبکه جاری است. راهپیمایی اربعین نمونه مثال زدنی برای شکل گیری چنین اجتماع و جلوه ای از حیات طیبه در جامعه مؤمنین در عصر ظهور است.

در جامعه مؤمنین، فرد باید تکامل خود را در معیت با جبهه مؤمنان در قلب، فکر و رفتار بر محور ولی، دنبال نماید، این سه شاخصه را می توان در مقیاس کوچک تر ، در یک هیئت مشاهده نمود، پیوند و انسجام قلبی مؤمنان با محبت اهل بیت علیهم السلام، آنان را در یک هیئت گردهم می آورد تا با شنیدن کلام اهل بیت علیهم السلام و معارف دین، از لحاظ اعتقادی ارتقاء یابند، در یک هیئت همکاری، تعاون و نصرت و یاری یکدیگر فراتر از روابط و قواعد اداری یک تشکل و ملاحظه سلسله مراتب و حیطه وظایف واقع میشود و در کمال ایثار و گذشت، منافع دیگران یا منافع جمعی هیئت را بر منافع خود ترجیح می دهند. لذا یک هیئت فراتر از یک تشکل و روابط اداری آن، محل ظهور همدلی، همفکری و همکاری اعضاست. در پدیده اربعین نیز به مثابه یک هیئت بزرگ، شیعیان بواسطه حب الحسین علیه السلام، تناجس و پیوند قلبی پیدا کرده اند و در پی آن تبعیت فکری و اعتقادی و نصرت عملی ولی اتفاق می افتد، همدلی، همفکری و همکاری در اوج خود محقق می شود و این معنای تام و کمالی از روابط تشکیلاتی در یک اجتماع است که نواقص روابط تشکیلاتی اداری را ندارد.

در جامعه کفار و اهل دنیا، نهایتاً منافع شخصی بصورت قراردادی به منافع یک مجتمع ارتقاء میابد و همه در تحقق اهداف تشکل و اداره یا جامعه خود تلاش می کنند و اهداف جمعی را تا جایی که منافع شخصی ایشان را تأمین کند، دنبال می کنند اما هیچگاه منافع جمعی یا منافع شخصی دیگران را بر منافع خود ترجیح نمی دهند و این تفاوت جامعه مؤمنین با کفار است. در جامعه کفار ، همکاری با اهداف مادی مشترک صورت می گیرد اما همدلی واقع نمیشود.

  1. فتح قلوب، هماهنگی آراء و تعاون در عمل، سه گام اساسی در تحقق یک اجتماع مؤمنانه،

معضل بزرگ جامعه مؤمنین ، تشتت و اختلاف است و اینکه جریان ولایت ولی در همه اعضا جاری نشود و باعث انسجام و هماهنگی نشود و تولی تام و کامل نداشتن به ولی، سبب این اختلاف است و قدم اول تولی و تبری، حب و بغض متناسب با جریان ولایت است.

به نظر می رسد برای ایجاد یک وحدت و انسجام در جامعه مؤمنین، مراحلی را باید در نظر گرفت و گام اول ایجاد حب و بغض متناسب با جریان ولایت و تسلیم قلوب در برابر ولی است، گام دوم انسجام افکار و آراء و اعتقادات است و گام سوم رفتار و عملکرد هماهنگ و وحدت رویه (تعاونوا علی البر و التقوی) است. در یک کلام شاخصه اصلی جامعه مؤمنین و تحقق عبودیت در بعد اجتماعی، همدلی، همفکری و همکاری حول ولی است.

در واقع همانطور که شیطان گام به گام، از تصرف در قلوب و ایجاد حب الدنیا و سیر به کثرات شروع می کند، باید از تصرف در قلوب و ایجاد وحدت قلبی بواسطه حب الله و حب فی الله، شروع نماییم.

  1. ضرورت شکل گیری جریان اجتماعی فراگیر به منظور جریان ولایت و سرپرستی ولی در بستر جامعه،

جامعه مؤمنین علیرغم اینکه خود یک اجتماع بزرگ بر محور ولی است، اما همانطور که اشاره شد شامل بر جریانات گوناگونی از جمله جریان نفاق می باشد و لازم و ضروری است که اجتماعات دیگری و یا یک اجتماع فراگیر در دل جامعه مؤمنین، برای جریان ولایت و سرپرستی در بستر جامعه و هماهنگی و انسجام نیروهای انقلابی و ولایی شکل بگیرد.

شاید راه اندازی جریانی که در گام اول با حداقلهای تولی و تبری و صرفا بر پایه حب و بغض متناسب با جریان ولایت، چتر خود را در جذب حداکثری انسانها بگستراند و در سیر تکاملی خود، گام دوم را در هماهنگی آراء و افکار و گام سوم خود را در ایجاد بسترهای همکاری و همیاری حول ولی اجتماعی بردارد، لازم و ضروری است.

اساسی ترین اقدام برای راه اندازی چنین جریانی که در واقع اجتماعی ذیل جامعه مؤمنین محسوب می شود، تداوم ولایت و سرپرستی ولی امر در چنین اجتماع و جریانی است، می بایست محور این اجتماع که تداوم ولایت محوری جامعه مؤمنین است شکل بگیرد و البته می بایست ظرفیت کافی برای محوریت و ولایت چنین جریانی داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰