مهدی عبداللهی

۴ مطلب با موضوع «علوم انسانی» ثبت شده است

طب اسلامی 2

در رابطه با برخی مدعیات نسبت به طب اسلامی یا انکار طب اسلامی:
اولاً طب اسلامی را نباید به دستورات پیشگیری یا درمانی تقلیل بدهیم و متأسفانه بسیاری از کسانی که در مورد امکان یا عدم امکان طب اسلامی سخن می گویند تصویر درستی از طب اسلامی و حدود و ثغور آن ندارند، قطعاً بخش مهمی از طب اسلامی تبیین مفاهیمی است که بار اعتقادی دارند و شناخت و تبیین آنها منشاء مبانی و اصول طبی قرار می گیرد، مثلاً صحت، عافیت، درمان، ابعاد وجودی انسان و ... چه مفهوم و تعریفی در نظام مفاهیم کلام وحی دارند و نیز شناخت ربط آن مفاهیم که ما را به قواعد کلی می رساند ... پس طب اسلامی صرفاً داروی امام کاظم علیه السلام و بخور مریم و روغن بنفشه نیست  و با این ذهنیت نمی توان طب اسلامی را رد یا اثبات نمود. 
خصوصاً اینکه حوزه درمان و بهداشت و سلامت جسم و جان را نمی توان مستقل از دیگر ابعاد روحی و معنوی و فکری و اعتقادی و رفتاری انسان تصور نمود و یا پیوستگی ابعاد فردی و اجتماعی را ندیده گرفت و ... با این گستره از روابط، قطعا اسلام، آموزه ها و معارف فراوانی در حوزه صحت و سلامت و عافیت دارد ...

ثانیاً همه ظرفیت و کارآمدی طب اسلامی را نباید در مواجهه با پیچیدگی های ظلمانی تمدن غرب و مفاسد و عوارض ناشی از آن سنجید! این مطلب نیاز به توضیح دارد لکن خلاصه در قالب یک مثال عرض می کنم وقتی در یک آپارتمان مثلا بیست طبقه قرار گرفتیم برای سیر طبقات نمی توان به تکنولوژی آسانسور وابسته نبود و از آن مدد نگرفت مگر آنکه آپارتمان را خراب کنید و خانه های همسطح بسازید! هرچند در وضعیت موجود هم ظرفیت و کارآمدی حداکثری طب اسلامی، هم در حوزه پیشگیری و هم درمان قابل انکار نیست و بسیاری ناکارآمدیهای موجود اولاً بخاطر آن است که طب اسلامی با مختصات مورد نظر ما هنوز تولید نشده است و ثانیاً در بسیاری موارد بدون رعایت پیشگیری های مد نظر طب اسلامی، انتظار درمان در خانه آخر دارند!

ثالثاً دین اسلام، همان دینی است که همه پیامبران آنرا در جوامع پایه گذاری کرده اند و سیره و سلوک و سبک زندگی مردم بسیار متأثر از آموزه های انبیاء است و لذا نمی توان بسیاری از یافته های بشری مبتنی بر آموزه های انبیاء را از جمله طب گیاهی و دستاوردهای قدیم بشر را خارج از محدوده دین و اسلام بدانیم! هرچند می توان از آنها اثری در اسلام یافت البته نه بصورت نقلی و تصریح روایات، بلکه با ایجاد شبکه مفاهیم، می توان تناسباتی را متوجه شد...

رابعاً نباید طب اسلامی را صرفاً در معارف برآمده از تصریح آیات و روایات جستجو کرد بلکه به نظر ما فراتر از روش اجتهادی موجود که بهره مندی اش از نقل بصورت حداقلی است، با روشهایی نظیر ایجاد شبکه مفاهیم و تفریع اصول می توان افزوده معارف داشت ... بنابراین این رویه غلطی است که  بگوییم طب اسلامی یعنی طب وحیانی به این معنا که به نصوصات کلام وحی اکتفا کنیم و بسیاری از آنها را هم بخاطر اشکال سندی و دلالی کنار بگذاریم و نهایتاً آنچه مانده است را جوابگوی نیاز امروز بشر نبینیم و لذا منکر اساس آن شویم ...

خامساً دین، برای رفع همه نیازهای بشر تا قیامت در همه حوزه های عبادی، معیشت، سلامت و ... و در همه ابعاد فردی و اجتماعی و حکومتی، نظام احکام دارد به این معنا که در هیچ وضعیتی، هیچ حرکتی نیست مگر آنکه اسلام نسبت به کم و کیف آن نظر دارد چون آن حرکت به بهترین وجه قابل تحقق است که لازمه عدل است و غیر از آن لازمه ظلم است و اسلام نسبت به هیچ عدل و ظلمی بی تفاوت نیست... در نتیجه شأن دین و پیامبر ص بیان همه نیازمندیها بوده است لکن اولاً نباید به دنبال نیازمندیها و مناسبات دنیای خودساخته تمدنی باطل در بیان دین باشیم بلکه مناسبتهای حیات طیبه را بیان کرده اند هر چند مناسبات خروج از ظلمات تمدنی به سوی نور را هم بیان کرده اند ثانیاً به دنبال تصریح نقلی نباید باشیم بلکه منابع نقلی قابل بهره برداری بیش از وضعیت فقاهت موجود هستند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طب اسلامی 1

مدتهاست در مورد «طب اسلامی» گفتگو میشود و همواره در رابطه با منکرین «طب اسلامی» این سئوال مطرح است که با چه اعتقادی و نگاهی به دین و علم الهی، چنین نتیجه گرفته میشود که اسلام در موضوعی مانند طب و سلامت و درمان سخنی ندارد؟!
با اعتقاد به اینکه علم خداوند محیط به جهان خلقت و قواعد و روابط آن است و «دین» ناظر به چگونگی زیستن مؤمنانه و پرستش خدای متعال در همه عرصه های زندگی است و مناسبات پرستش خدای متعال را در رابطه با قواعد و روابط همین عالم مادی بیان می کند و در بیان این مناسبات جامع و فراگیر است و از هیچ موضوعی فروگذار نکرده است، می توان نتیجه گرفت که هیچ حرکت، فعل و رفتاری نیست مگر آنکه اولاً در علم خدای متعال، حکمی (دستورالعملی) دارد و ثانیاً دین، مناسبات آنرا بیان کرده است، فهم این مناسبات به اقتضای نیاز و ابتلای هر زمان و میزان جهد و تلاش فقیهان در استنطاق و استنباط از دین، متفاوت است لکن بیان شارع کافی و کامل است و از هیچ رطب و یابس و هیچ اصولی در رابطه با همه موضوعات، غفلت نکرده است.
نکته دیگری که در این رابطه مهم است، ساختار اجمال به تفصیل علم است، علم اصولی دارد که قابل تفریع و تفصیل است و در بیان دین اسلام، علاوه بر اصول، گاهی به اقتضای نیاز و ابتلای مؤمنین در هر زمان، فروعی نیز بیان شده است (این تفاصیل در علم خداوند و اهل بیت وجود دارد و متناسب با اصول و قواعد، برای مؤمنین هم به تناسب نیاز و ابتلا و جهد فقیهانه قابل دستیابی است) و استحصال این فروع و تفصیل آن اصول در دستیابی به «برنامه زندگی» به عهده «فقیهان» گذاشته شده است. مثلاً در آنچه مربوط به سلامت جسم و درمان است، اصول اساسی وجود دارد که به تناسب جزئیات، تفصیل میابد و این تفصیلات حتماً پاسخگوی همه موضوعات جزئی در سلامت و درمان است. با توجه به مقدمه اول که دین اسلام بیان گر همه دستورالعمل¬های زندگی و چیستی و چرایی آنهاست (ولو به نحو اجمال و بیان اصول) و دین، هر موضوع و مسئله ای را شامل می شود (ولو مسائل و موضوعات مستحدثه) پس نمی توان دامنه و گستره دین اسلام را فارغ و خالی از علم و موضوعی دانست، چطور می توان گفت که مثلاً در اسلام طب اسلامی وجود ندارد؟ اگر میراث علمی و فقاهتی مجتهدان مورد نظر است که توجه آنان به طب اسلامی مشهود است و اگر در مورد دین اسلام صحبت میشود، بر چه اساسی می توان گفت که اسلام در موضوعی یا فعل و رفتاری، حکم و برنامه ندارد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«علم دینی»

سخن گفتن از «علم دینی» و اینکه نسبت دین با یافته های بشری و دانش های موجود چیست، نیاز به پیش فرضها و مبانی خاصی دارد که بدون در نظر گرفتن آنها، نمی توان بطور جامع و کامل به بررسی این موضوع پرداخت، مباحثی همچون چیستی تمدن غرب، تمدن اسلامی و حیات طیبه، هدف از خلقت و اراده خداوند و جریان حق و باطل در عالم و ... در تعیین چند و چون این مبحث اثرگذار است. (بر این اساس لازم است مبانی علم دینی با استناد به کلام وحی تبیین گشته و مورد تفاهم قرار گیرد، از اینرو مبانی مذکور، در کتاب «فقه جامع نظام ولایی» تحت عنوان «تمدن اسلامی و گذر از تمدن غرب به سوی حیات طیبه» و برخی دیگر از مقالات تدوین و تبیین گشته است که آشنایی مخاطبان با آن مبانی جهت تفاهم در این مباحث ضروری به نظر می رسد، البته مبانی مذکور در این نوشتار نیز به تناسب مورد اشاره قرار می گیرند.) در مرحله بعد تعریف دین و علم و نسبت بین آنها، ابزار کسب علم، عوامل تأثیرگذار بر کسب علم مانند تاریخ، جامعه، فرد، حجیت علم و ... مورد بررسی قرار می گیرد. بنابر این لازم است این مبانی در جای خود مورد بررسی و پذیرش قرار گیرند و روشن است با اختلاف در این مبانی نمی توان با مدعیان یا مخالفان علم دینی به تفاهم جامع رسید!

به عبارت دیگر، شرط تفاهم، شروع از پایگاه مشترک و روش مشترک و هدف مشترک است و اگر قرار باشد این تفاهم بر مدار کلام وحی باشد، لازم است وحدت حول محور ولایت صورت گیرد، شاید بتوان گفت این وحدت مبداء، مسیر و مقصد در پرتو «ایمان» حاصل می شود و در این مبحث نیز ایمان شرط لازم برای سخن صحیح گفتن از علم دینی و تعاریف و شرایط آن است و نیز شرط لازم برای تولید و تحقق علم دینی است، چه اینکه اگر ایمان به مبانی مورد نظر نباشد، نه در حدود و ثغور و تعریف علم دینی تفاهم حاصل میشود و نه در تولید آن می توان قدمی از قدم برداشت، و به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) «اگر تهذیب نباشد، علم توحید هم به درد نمی خورد!»

متناسب با مبانی «فقه جامع نظام ولایی» از قبیل مبانی دین شناسی، مبانی انسان شناسی ومعرفت شناسی، مبانی جامعه شناسی و ... موضوع «علم دینی» نیز مورد بررسی و بازخوانی قرار گرفته است و نتایج آن إن شاءالله به زودی در کتب و مقالات منتشر خواهد شد و در این مکان نیز به رؤیت و نظر مبارک مخاطبان خواهد رسید. و قبل از آن نیز إن شاءالله در اینجا چکیده ای از این نظریه ارائه خواهد شد.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«حجیت خبر واحد» اثرگذار در تولید علوم انسانی اسلامی

چرا حجیت خبر واحد را به فروعات و حجیت ظواهر را به احکام محدود می کنیم؟ اساساً خبر واحد موثق غیرمحفوف به قراین در تولید چه نوع قضایایی می‌تواند کارکرد و کارایی داشته باشد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰