مهدی عبداللهی

۱۰ مطلب با موضوع «تربیت فرزند» ثبت شده است

مبارزه با نفس یا مدارا با نفس در عبادات ؟!

🔸سئوال:

🔹آنچه مورد تردید نیست، اینکه إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف/53)، نفس انسان به بدی ها و پلیدی ها فرمان می دهد و انسان مؤمن، موظف و مکلف به مبارزه با نفس و خواسته های آن است (إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا؛ إهتمام مؤمن این است که با نفس خویش جهاد کند تا بر هوای نفسش غالب گردد؛ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى؛ پیامبر اکرم ص نیز فرموده اند: «اَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ: دشمن‌ترین دشمنانت نَفْس توست که میان دو پهلوی توست» (مجلسی، 1386ق.، ج71: 64). همچنین: قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ (ص) مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسّ (حُرّ عاملی، 1396ق.، ج11: 122) و نیز امیرالمؤمنین فرمود: لمُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ )

🔹از طرفی روایاتی وجود دارند که [ظاهراً] به مرافقت با نفس و مراعات آن و عدم اکراه عبادات به نفس توصیه می کنند (مانند : امام صادق علیه السلام : لاتُکرِهُوا إِلی أَنْفُسِکمْ اَلْعِبادَةَ، نفسهای خود را با اکراه به عبادت وادار نکنید. (بحارالانوار: 213/71، از اصول کافی: 86/2)؛ امیرالمؤمنین علیه السلام: خادِعْ نَفْسَک فی الْعِبادَةِ وَارْفِقْ بِها وَلاتَقْهَرْها، در عبادت نفس خود را فریب ده و با او رفاقت کن و او را مجبور مکن.  (بحارالانوار: 509/33، از نهج البلاغه نامه 69)؛ همچنین : «یا علی! ان هذا الدین متینٌ، فَاَوغل فیه برفق و لاتُبَغِّضْ إِلی نَفْسِک عِبادَةَ رَبِّک، این دین متین است، با رفق و مدارا در آن گام بگذار و عبادت پروردگارت را مبغوض نفست قرار نده (بحارالانوار: 214/71، از اصول کافی: 87/2))

🔹 طبعاً نفس انسان، از عبادات و انجام مستحباتی مانند زیارت، تلاوت قرآن، شنیدن پند و موعظه، دعا و مناجات و ... رویگردان است؛ آیا میبایست با خواسته نفس مقابله نمود یا با آن مدارا کرد؟!

🔸پاسخ :

«نفس» در کلام قرآن و اهل بیت علیهم السلام، چند معنی دارد : یک معنای آن خود و عین یک چیز است و اصل در معنای نفس همین «خود» است مانند: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ...» (التّوبه/128)؛ یعنی نَفْساً مِنْ جِنْسِکُمْ و یا «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ...» (النّساء/29) و ... (همچنین در معانی روح و قلب و علم و ... نیز به کار رفته است)، اما یکی از کاربردهای فراوان کلمه «نفس»، جایی است که امر به بدی می کند و خواسته های زشت و قبیح دارد که با عنوان «نفس اماره» از آن یاد میشود که در واقع قوّه ای از نفس است که گرایشان و خواسته های منفی دارد.

🔹منشاء بسیاری اشتباهات در ترجمه روایات مذکور، خلط بین نفس به معنای «خود» یا نفس به معنای «نفس اماره» است، منظور از آن روایاتی که امر به مجاهده و مبارزه با نفس و هوای نفس دارند، نفس اماره است و چند روایت مذکور که صحبت از مرافقت و مدارا با نفس در انجام عبادات دارند و بر عدم اکراه و اجبار عبادات بر نفس تأکید می کنند مراد، «خود» یا «قلب» یا «روح» انسان است، بنابراین انسان در انجام عبادات میبایست برخلاف خواسته هوای نفس بلکه با اکراه و اجبار بر نفس اماره، به عبادات و مستحبات بپردازد لکن، مراعات قلب و روح خود را بکند که در نزدش عبادات مبغوض و مورد تنفر واقع نشوند. در روایات دیگری نیز مراعات «قلب» در انجام عبادات مورد تأکید واقع شده است :

🔹پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم : «اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِقَلْبِهِ، با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت و بندگی باشد و آن را درآغوش بگیرد واز جان و قلب دوست بدارد»(بحارالانوار: 253/70). امام حسن عسکری علیه السلام : «اذا نَشِطَتِ القُلوب فَاَودِعوها، و اذا نَفَرَت فَوَدِّعوها، هنگامی که قلوب نشاط و بهجت دارند به آنها امانت بسپارید؛ و وقتی که گریزان اند آنها را واگذارید.»(بحارالانوار، ج 75، ص 377). امام رضا علیه السلام می فرمایند:«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً وَ نَشَاطاً وَ فُتُوراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَ فَهِمَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ کَلَّتْ وَ مَلَّتْ فَخُذُوهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا وَ نَشَاطِهَا وَ اتْرُکُوهَا عِنْدَ إِدْبَارِهَا وَ فُتُورِهَا، همانا قلبها گاهی رو می آورند و گاهی پشت می کنند و گاهی نشاط و گاهی سستی دارند پس هر گاه قلب رو آورد، بصیر است و می فهمد و هر گاه پشت کرد، ملول و خسته است، پس قلبها را هنگام نشاط و رو آوردنشان به کار گیرید و هنگام سستی و پشت کردنشان رها کنید.» (مستدرک الوسائل، انتشارات ال البیت، جلد3، ص155) [ادامه دارد 👇]

ادامه :

🔸دو نکته مهم در تکمیل بحث لازم به ذکر است :

🔹اول اینکه، در این روایات هیچگاه به ترک عبادات بخاطر ادبار یا عدم نشاط قلب، اشاره ای نشده است بلکه در روایاتی که ذکر خواهد شد راهکارهایی نسبت به ایجاد محبت و نشاط نسبت به عبادات بیان شده است، بنابراین می توان گفت که در مبارزه با هوای نفس می بایست آنرا اکراه و مجبور به عبادات نمود و اگر نشاط و اقبال قلبی نیز وجود ندارد در صدد ایجاد آن تلاش نمود نه اینکه به ترک عبادات پرداخت! (دو روایت اخیر نیز که صحبت از ترک قلب (واترکوا عند ادبارها) و واگذاشتن قلب (اذا نَفَرَت فَوَدِّعوها) می کنند، صحبتی از عبادات یا مستحبات نکرده اند بلکه با توجه به قرائن دیگر (فَإِذَا أَقْبَلَتْ بَصُرَتْ وَ فَهِمَتْ؛ فَاَودِعوها؛ صحبت از فهم و بصیرت و به امانت سپردن نزد قلب است) موضوع آن فهم و کسب علم است و نه عبادات!

🔹دوم اینکه روایاتی برای ایجاد رغبت قلبی راهکارهایی برشمرده اند (نه تنها به ترک عبادات توصیه نکرده اند بلکه برای درمان ادبار و عدم نشاط قلبی راه حل داده اند.) مثلاً محبت به اهل بیت علیهم السلام را سبب و علت ایجاد رغبت به عبادت شمرده اند، پیامبر اکرم ص فرمود : «فی حُبِّ أَهْلِ بَیتی... اَلرَّغْبَةُ إِلی الْعِبادَةِ». (بحارالانوار: 163/27) در محبّت اهل بیت من، میل و رغبت به سوی عبادت نهاده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نقدی بر «آب کم جو تشنگی آور بدست...»

🔸نقدی بر استفاده غلط از این شعر مولوی :

«آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آب از بالا و پست»

🔹برخی یک قیاس مع الفارق و استفاده غلطی از این شعر در امور معنوی و اعتقادی و عبادی میکنند و کارکردی تربیتی برای آن درست می کنند که به نظر می رسد جای تأمل دارد.

🔹شخصی در رابطه با تربیت فرزند با استناد به این شعر به بنده توصیه می کرد که فرزندان را خلاف میلشان به زیارت و مسجد و عبادت مجبور نکن! بگذار تا تشنگی حاصل شود و خودشان به این مسیر ترغیب شوند.

🔹دو نکته قابل بحث در این توصیه وجود دارد، یک نکته اکراه و اجبار نمودن فرزندان به معنویات و فراگیری معارف و انجام عبادات است که در این نوشته به آن نمی پردازم و اجمالاً می گویم که اتفاقاً از دستورات دینی، تا حدودی اجبار و اکراه نفس به انجام عبادات وجود دارد و نفی مطلق آن صحیح نیست و آثار منفی احتمالی اجبار و اکراه فرزندان نیز با انس آنها به معنویات و عبادات جبران می شود؛ نکته دوم دور کردن فرزند از زیارت و مسجد و عبادت به منظور ایجاد تشنگی!

🔹اگر واقعاً صحبت از نوشیدنی و خوردنی ها بود می توانستیم بگوییم که در صورت محرومیت از آب و غذا، طعم و لذت آنها افزایش میابد چنانکه با شدت خستگی، استراحت لذتی مضاعف پیدا می کند لکن قیاس امور مادی با امور معنوی و معرفتی و عبادی، صحیح نیست. آب و غذا آثار و خواص معین و مشخصی دارند که با حصول آن، انسان احساس بی نیازی می کند و در صورت محرومیت از آن، احساس نیاز، شدت میابد، از اینرو صحیح است که بگوییم آب کم جو تشنگی آور بدست ... ، لکن امور معنوی، اعتقادی و عبادی اینگونه نیستند و این قیاس اشتباه است چون :

🔹اولاً آب حدودی مادی دارد و با مصرف اندازه ای از آن، انسان احسان بی نیازی می کند لکن معنویات، معارف و عبادات و ظرف دل بینهایت وسعت دارند و حدیقفی برای آنها متصور نیست چون هدف از آنها قرب الی الله است و مسیر قرب به خدای متعال انتهاء ندارد،  لذا هیچگاه به کفایت کردن حدی از ذکر یا علم یا عبادت توصیه نشده است،

🔹ثانیاً در مسیر کسب معنویات، معارف و انجام عبادات، متوقف شدن یا کمتر کردن آنها نقض غرض و افتادن در مسیر غلطی است که انسان را از مقصد دور می کند. انسان همواره با نیات، اعتقادات و اعمال خود در حال حرکت به سوی خدای متعال یا غیراو (دنیا، شیطان، طاغوت و ...) می باشد و از ایندو حال خارج نیست، به محض آنکه حرکت خود در مسیر قرب الی الله متوقف یا منحرف کند، از مقصد و قرب الی الله باز می ماند و در مسیر ولایت طاغوت و شیطان قرار می گیرد و حال وسط ندارد. لذا در روایاتی تأکید شده است که اگر انسان توان، عمر و سرمایه خود را در جهت حق بکار نگیرد حتماً در جهت باطل مصرف خواهد نمود. بنابراین کوتاهی در پیمودن مسیر حق مساوی است با خسران و ضرر و در این شرایط «آب کم جو ...» چه معنایی خواهد داست؟!

🔹همچنین، احساس تشنگی در مسیر حق و باطل اتفاقاً با غور و تعمق و اشتغال بیشتر در این دو مسیر فراهم میشود، همانطور که امام کاظم علیه السلام فرموده اند: «مثل الدّنیا مثل البحر کُلَّما شَرِبَ منهُ العطشانُ اِزْدادَ عطشاً حتی یَقْتُلَهُ» دنیا مثل آب دریاست که هر چه بیشتر بنوشی عطشت بیشتر می شود تا جاییکه تو را بکشد! در مسیر حق و بندگی خدای متعال نیز تشنگی نسبت به معنویات، معارف و عبادات، با شدت بخشیدن به آنها تشدید می شود نه با انصراف و کوتاهی از آنها، بلکه با توقف یا کند شدن در این مسیر، ممکن است میل و انگیزه و تمایلات او نیز رو به خاموشی رود و به همان میزان که در پیمودن مسیر حق و عقبی، کوتاهی کرده است در اشتغال به مسیر باطل و دنیا گرفتار شود.

🔹بنابراین در مسیر بندگی خدای متعال، نه «کم جستن آب» مطلوب است و نه با کم جستن آب، «تشنگی» حاصل میشود بلکه اثر عکس دارد و با شدت اشتغال به امور معنوی، اعتقادی و عبادی است که «آب جوشد از بالا و پست».

🔹فرزندان نیز بخاطر طبع بچگی و اقتضای سنشان، بدنبال بازی و سرگرمی و جذابیتهای مادی هستند، اگر در محیطهای مذهبی، و در کسب معارف و انجام عبادات ولو کرهاً و اجباراً آنها را همراه نکنیم (البته ترفندها و روشهایی برای جلب رضایت آنها وجود دارد ...) و بیش از حد لازم آزادی عمل داشته باشیم، ملکه اخلاقی و شالوده فکری و شاکله رفتاری آنها صحیح شکل نمی گیرد و نه تنها تشنگی ایجاد نمی شود بلکه نباید انتظار داشت در آینده نیز با ما همراه شوند و به همین دلیل می بینیم بسیاری فرزندان با پدر و مادر مؤمن خود همراه نمیشوند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بررسی عنصر «شادی» و «تفریح»

همیشه شاد و خندان باشید!

این جمله را زیاد از مجریان تلویزیونی یا دوستان و اطرافیانمان میشنویم، آیا همیشه شاد و خندان بودن مطلوب است؟

مقدمه اول : انسان از لحاظ روحی و روانی، قطعاً یک حالت تعادل دارد و سلامت و آرامش روح و روان و طمأنینه قلبی مورد تأیید و تأکید خالق انسان است. بنابراین، برای رسیدن به حالت تعادل می بایست، میزان مطلوب نشاط و سرور و فرح و شادی و یا حزن و غم با دستورات دین سنجیده شود.

مقدمه دوم: نشاط و شادی و سرور و فرح و در مقابل، حزن و غم و هم و اندوه و ... ، قطعا تمام این اصطلاحات، از لحاظ معنا و مفهوم، کارآیی و آثار و تبعات متفاوت می باشند، باید در متون دینی برای تشخیص صحیح آنها، دقت و بررسی نمود، اما مسامحتاً در این نوشتار آنها را به یک معنا فرض می کنیم هر چند صحیح تر آن است بین آنها فرق بگذاریم مثلا شاید بتوان گفت انسان باید همیشه نشاط داشته باشد اما سرور و شادی و فرح دائماً مطلوب نیست، امام علی علیه السلام می فرماید: «مَن قَلَّ سُروره کان فی المَوتِ راحَتُه».  امام علی علیه السلام می فرماید: «السرور یبسط النفس و یثیر النشاط».

مقدمه سوم: گاهی شادی و سرور با عنصری به نام «هیجان» آمیخته میشود که خروج از حالت تعادل است و به هیچوجه مطلوب نیست و به نظر می رسد نقطه مقابل آرامش روح و قلب و طمأنینه و آرامش رفتار است که در روایات از ویژگیهای انسان مؤمن، شمرده شده است، در اینجا وقتی از نشاط و سرور سخن می گوییم، نشاط و سرور منهای «هیجان» است.

آیا شادی و سرور دائماً مطلوب است؟ اگر بنای انسان، تمتع حداکثری از دنیا و لذتهای دنیا بود، قطعاً شادی و سرور مطلقا مطلوب بود، اما در وصف مؤمن فرموده اند: المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه، از نشانه های مؤمن حزن قلبی است، پس همیشه شاد و مسرور بودن مطلوب نیست. (اینکه چرا برخلاف تصور عموم مردم، حزن خوب و لازم است در روایات به مسائلی اشاره شده است...)، به عنوان مثال آیا یاد مرگ، با شادی و سرور قابل جمع است؟ در روایات بسیار بر روزانه یاد مرگ داشتن تأکید شده است در حالیکه اغلب شادی و سرور موجب غفلت از مرگ میشود. خصوصاً در جامعه ای که همه کششها و گرایشها بسوی لذات و شهوات و خوش بودن و شادی و سرور است، برای ایجاد تعادل لازم است مقداری عنصر «حزن» تزریق گردد که البته در مورد نوع و علت حزن خواهیم گفت.

آیا شادی و سرور مطلقاً بدون جهت (در جهت قرب و بندگی خدا باشد یا نباشد) مطلوب است؟ به نظر می رسد هر رفتار و حالتی را می توان در دو مسیر حق و باطل و دو دوجهت بندگی خدا یا استکبار علی الله فرض نمود و نتیجه گرفت هر رفتار و یا حالت خوب و مطلوب که در مسیر بندگی خدا نباشد ارزشی ندارد و مطلوب نیست، پس سرور و شادی که باعث قرب و تحقق بندگی خدای متعال نشود، مطلوب نیست و این معنای «اعوذ بک من کل سرور بغیر قربک» است.

آیا نشاط و شادی منحصراً در تفریحات (پارک و جنگل و دریا، شهربازی و سینما، و...) است؟ به نظر می رسد، با توجه به روایات درصد بالایی از نشاط، قابل استحصال از عبادات و مناسک شریعت است و تا حد زیادی انسان را از تفریح و تفرج بی نیاز می گرداند (اثبات این ادعا نیاز به بررسی روایی دارد که انشاء الله ارائه خواهد شد) و البته مواردی مانند نگاه به طبیعت، ورزشهایی چون سوارکاری، تیراندازی و شنا، صله رحم، برخورد خوش و مزاح و ادخال سرور و شادیهای مذهبی و ....  به عنوان عناصر نشاط آور را می توان استثناء کرد.

آیا نبودن حزن و اندوه مطلوب است؟ برخلاف تلقی عموم مردم که حزن واندوه را نامطلوب می دانند، به نظر می رسد، اتفاقاً آنچه موجب تعادل روحی بلکه نشاط میشود، حزن است! البته نوع و علت حزن را مشخص فرموده اند از جمله حزن نسبت به بلاها و مصائب اهل بیت علیهم السلام خصوصاً سید الشهدا علیه السلام که آثار عجیبی بر سلامت روح و روان و کسب نشاط روحی دارد. وقتی هر روز سفارش به ذکر مصیبت ابا عبدالله علیه السلام میشود و یا امام زمان عج خطاب به سیدالشهداء می فرماید : « لَاَبکِینَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً» نشان از حزنی دائمی و آثار مطلوب و برکات آن دارد.

علت، نوع و میزان حزن و فرح انسان با چه معیاری تنظیم و هماهنگ شود؟ به نظر می رسد هم تکویناً قلوب انسانهای مؤمن بخاطر اتصالشان به قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، و همچنین آمیخته بودن سرشت آنها به وجود امامان علیم السلام که فرموده اند «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا»، حالات روحی و قلبی آنها اعم از حزن و سرور، سخط و رضا، حب و بغض و ... بر مدار و محوریت امامان علیهم السلام باشد «یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا» و نیز مطلوب است که انسان تلاش نماید بر حالات امام احوالش را تنظیم نماید، مثلاً در زمانیکه دائماً در منطقه کشتار شیعیان و زنان و کودکان بیگناه با بدترین وضعیت صورت می گیرد و میدانیم دل امام زمان عج از این وقایع و جنایات خون است، آیا می توانیم شاد و مسرور باشیم و به تفریح و تفرج بپردازیم؟!

«در مواردی، شادی و سرور در افراد موجب می¬شود که از مصالح معنوی و اخرویشان غافل شوند. چون شادی، خود به خود خوشایند است، انسان میل دارد این حالت ادامه پیدا کند. حال اگر ادامه¬اش به وسایل نامشروع باشد یا موجب انجام کاری نامشروع شود، در این صورت، ارزش منفی دارد. اما اگر به این حد نرسد، دست کم موجب غفلت¬هایی مثل غفلت از خدا و آخرت و غفلت از انجام تکالیف مهم اجتماعی انسان خواهد شد و به هر اندازه که انسان را از آنچه گـفتیم غـافل کند، در همان حد ارزش منـفی خواهد داشت. خـداوند متعال مـی¬فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون». ‏

الا اى اهل ایمان، مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازند، و البته کسانى که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند آنها به حقیقت زیانکاران عالمند».( محمد تقی مصباح یزدی، مشکات، ج 2، ص 303)

سئوال :

صراط مستقیم یعنی عدم افراط و عدم تفریط، آیا لذت نبردن افراط نیست؟

جواب:

افراط و تفریط موجب خروج از صراط مستقیم می شود، پس خوب است صراط مستقیم را بشناسیم تا از افراط و تفریط در امان باشیم، صراط مستقیم را نیز باید از قرآن و کلام و سیره معصومین (ثقلین) شناخت، کلام، سیره و سنت معصومین هم این بوده است که از حلال خدا هم دوری می کرده اند و به حداقل ضروری اکتفاء می نموده اند و بسیاری روایات بر این دلالت دارد که نه تنها باید از حرام دوری نمود (فی حرامها عقاب) بلکه خوب است به حداقلها اکتفاء نمود (فی حلالها حساب). انسان اگر هر چه می تواند بهره مندی خود را از مواهب، نعمات و لذات مادی دنیا کمتر کند، نه تنها افراط و تفریط نیست بلکه برای او بهتر است، تفریط آنجاییست که انسان را از دایره حلال خارج سازد و وارد محرمات کند، مثل آنکسی که به بهانه زهد از خانواده و نزدیکانش دوری می کرد و حقوق آنها را رعایت نمی کرد و در کوه زندگی می کرد و مورد توبیخ حضرت واقع شد و .... 

سئوال:

آیا این نگاه شما، حرام کردن حلال خداوند نیست؟

جواب:

«حرام کردن حلال خداوند» درست نیست، اما خود داری کردن از حلال خدا نه تنها بد نیست! بلکه از جهات متعددی به نفع انسان است (در صورت نیاز به آنها اشاره خواهم کرد) ، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: «خوشا به حال کسى که براى خداوند، عزّ ذکره، فروتنى کند و از آنچه برایش حلال کرده نیز کناره گیرد بى آنکه از سنّت من روى گرداند؛ زرق و برق دنیا را کنار نهد، بى آن که از سنّت من منحرف شود ».(تحف العقول : 30 )

سئوال:

 آیا اجتناب مطلق از زیباییها و لذتها درست است؟

جواب:

اولاً آیا زیبایی های دنیا ارزشی دارند ؟! یکی از رسالتهای شیطان این است که دنیا و لذات دنیا و شهوات دنیا و ابزار دنیا پرستی را در نظر مردم زینت کرده و زیبا جلوه دهد، آیات بسیاری اشاره به این مأموریت شیطان با تعبیر «زُیِّن» دارد، (مثل آیه زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا ، بقره/212) ، دنیا و مافیها در حقیقت امور پست و بی ارزشی هستند که در نظر انسان زینت داده شده و زیبا به نظر می رسد: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً (کهف/46) اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ (افزون طلبی) فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ... وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (حدید/20) زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ  مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران14) پس زینت و زیبایی های مادی دنیا هیچ ارزشی ندارند و آنچه نزد خداست (والباقیات و الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا) ، (والله عنده حسن المآب) ارزش دارد.

ثانیاً اجتناب مطلق یعنی چه ؟ اگر منظور این است که مطلقاً استفاده نکنیم که چنین چیزی را کسی نگفته، اگر منظور این است که در حد ضرورت استفاده کنیم، به نظر من این بهترین دستورالعملی است که می توان از دین آموخت.

پس هر چه از زینت و زیبایی های دنیا دوری کنیم، ضرر نکرده ایم بلکه عین سود و منفعت است و افراط و تفریطش در جایی است که مرتکب حرام شویم.

سئوال:

 به نظر می رسد «حرص مال اندوزی و اشرافیگری» افراط است و «اجتناب از لذات دنیا» هم تفریط!

جواب:

«حرص مال اندوزی و اشرافیگری» صحیح نیست اما اینها حد افراط برای دوری از دنیا و لذات و شهوات دنیا نیستند! توضیح اینکه اعتدال، افراط و تفریط در مورد همه مسائل و موضوعات ، کارآیی و کاربرد ندارد، مثلاً نمی توان گفت عدم شرب خمر تفریط است و زیاد نوشیدن آن افراط است و باید حدوسط را رعایت کرد! بلکه در بسیاری امور گفته اند هرچه بیشتر انجام دهی کم است! و حد ندارد! مانند تحصیل علم، ذکر خدا، نیکی به پدر و مادر، دوری از شیطان، نداشتن حب دنیا و ...  ، بله اگر انسان در زهد و دوری از دنیا از صراط مسقیم و دستورات شرع و دین خارج شود و مرتکب حرام گردد، همانطور که برخی مرتاضان و راهبان اینگونه اند، اشتباه است، اما کسی نگفته که بهره گیری حداقلی از دنیا و مواهب و نعمات و لذات دنیا مذموم است بلکه روایات بسیاری مدح کرده اند که در صورت نیاز تقدیم می گردد.

سئوال:

مگر خداوند نفرموده است که انسان هدف خلقت است و همه چیز را برای او خلق کرده ام و در تسخیر او قرار داده ام، چطور لذت بردن از این دنیا درست نیست؟

جواب:

اگر خداوند فرموده است که یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک، در جای دیگری هم فرموده است، و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، هدف خلقت، عبادت و بندگی و تقرب به خدای متعال است (و انّ الی ربک المنتهی)، پس باید دید که آیا بهره مندی ما از دنیا و مافیها به شکلی باشد که منجر به بندگی و تقرب به خدا میشود و این نحوه و سبک زندگی را باید از دین آموخت و به نظر می رسد بر اساس آیات و روایات، شاه کلید سبک زندگی اسلامی، بهره مندی حداقلی (در حد ضرورت) از حلال دنیاست.

سئوال:

آیا معصومین از دنیا لذت نمی برده اند؟

جواب:

معصومین علیهم السلام، رسالت خود می دیده اند که در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، هر چند رعایت حد فقراء بخاطر جایگاه و منزلت ایشان است اما هر کس در مقام امامت (به معنای عام) قرار می گیرد (چنانکه ما هم دعا می کنیم وجعلنا للمتقین اماماً) شایسته است در حد ضعیف ترین مأمومین خود زندگی کند و البته برتر از آنها در معنویات و ایمان و اخلاق باشد. معصومین علیهم السلام  بهترین الگو در سبک زندگی هستند و مبنای ایشان هم بهره مندی حداقلی از مواهب و نعمات بوده است، البته قطعاً ما نمی توانیم مانند آنها کمترین بهره­ها را از زندگی مادی و تمتعات دنیایی و مواهب و نعمات و لذات داشته باشیم اما می توانیم در مسیر آنها گام برداریم و خود را شبیه بسازیم.

 

سئوال :

سلام. گمان میکنم آیات (زین...) منظور زینتهایی است که در مقابل خدا قرار بگیره و ترمز انسان بشه در راه کمال.

ان الله جمیل یحب الجمال، علما و امامان و رهبران باید سطح حداقلی داشته باشند در عرف جامعه.  به این مطلب توجه کنید. میگویند خرید گل برای مجالس اصراف است چون گل عمر نهایت دو روزه دارد و دور ریخته میشود بهتر است مخارج خرید گل صرف ایتام شود اما توجه ندارند اگر گل خریداری نشود صنعت پرورش گل نابود و بچه های باغبان و باغدار و گلخانه دار و گارگران و باربران و توزیع کنندگان گل یتیم میشوند.در حقیقت پول میان اقشار مردم دست اندرکار گل تقسیم میشود صرف معیشت حلال. همین نگاه برای آیینه کار.طلا کار. کاشیکار.و....هنرهای معماری اسلامی. اگر مکانهای عمومی عام المنفعه زیارتگاه به این هنرها مزین نشود.کجا این هنرها بکار میرود. منازل بنده و شما؟

جواب :

  1. درست میفرمایید، دنیا و مخلوقات خداوند (مال و بنون و ...)  از آن جهت که نظام احسن و صنع خداوند است، قطعاً زیباست و آنچه زشت است حب دنیا است (زین للناس حب الشهوات من النساء و ....) و هر آنچه در مسیر بندگی خدای متعال نباشد. پس آنچه ملاک زیبایی و زشتی است، کارآمدی در جهت بندگی خداوند است، با این معیار بلا و مصیبت و کشته شدن و از دست دادن جان (شهادت) و مال (انفاق) هم زیبا میشوند چنانکه فرمود «ما رأیت الا جمیلا» و غرق شدن در لذات مادی و رفاه و شهوات هم قبیح و زشت میشود.
  2. عرض بنده این بود که نمی توان برای هر چیزی حدوسط و افراط و تفریط تصور نمود از جمله لذت مادی دنیا، و در این موارد هرچه بهره حداقلی برده شود بهتر است اما اگر مصر به تعیین حد وسط هستید، می گویم حد وسط همان بهره مندی حداقلی (در حد ضرورت) از لذات، سرور و رفاه دنیاست و حد افراط آن حرص و ولع به دنیا و حد تفریط آن حرام کردن حلال خدا و به تعبیر شما اجتناب مطلق است.
  3. آیا میبایست سبک زندگی و نوع و میزان مصرف را با نوع و میزان تولید هماهنگ کنیم یا برعکس؟ نوع و میزان تولید باید با مصرف صحیح هماهنگ شوند ؟ صنعت یا هنری که جایگاهی در سبک زندگی اسلامی ندارد همان بهتر که از بین برود و دست اندرکارانش به فکر شغل صحیحی باشند، همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودند سینمایی که به ارزشهای اسلام و انقلاب نپردازد همان بهتر که تعطیل شود!  تحمل و تحقق این قاعده ممکن است کمی ناگوار و سخت باشد اما بالاخره حق همین است!
  4. آیینه کاری های حرم ائمه، گنبد طلا، زرق و برق مساجد و مصلی و حرم امام و... و امثال اینگونه تشریفات و تجملات  برای بنده حل نشده است! بعید می دانم اگر امام زمان هم بودند، کاشی کاری حرم امام رضا و گنبد طلا را بر نان شب محرومین و مستضعفین و ازدواج و شغل آنها ترجیح می دادند. بله حرم اهل بیت و مساجد باید دارای جلال و شکوه و عظمت و وسعت باشد اما اینها به طلاکاری و آینه کاری و امثالهم نیست و لذتی هم که از اینها برده میشود چه توجیهی دارد؟!
  5. لذتهای معنوی قابل مقایسه با لذتهای مادی نیستند، لذتهای مادی کوچک و حقیر، زودگذر، همراه با درد و رنج و زحمت و دارای آثار و تبعات منفی است در حالیکه لذتهای معنوی بی انتهاء و نامحدود هستند در واقع لذات هم انواع و مراتبی دارد، متناسب به سه بعد وجود انسان (روح و قلب، عقل و فکر، جسم و جوارح) سه سطح لذتهای معنوی، لذتهای عقلی، لذتهای حسی وجود دارند که این مراتب اگر در جهت خدا و آخرت باشند ارزشمند است و در آنها افراط و حدوسط معنا ندارد و اگر در جهت دنیا و مافیها باشد پست و بی ارزش است و باید به صفر برسد و تفریط در آن معنا ندارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عنصر مخربی به نام «هیجان»!

«هیجان» خروج از حالت تعادل روحی و روانی و همان ماده مخدری است که وقتی به شادی، خشونت، سکس، توهم و هر عنصر دیگری اضافه میشود، انسان را در آن حالت به اوج ممکن خود می رساند و دقیقاً مانند مواد مخدر، آثار و عوارض خود را دارد، یکی از آن عوارض، این است که موجب عادت در انسان میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی های هیجان انگیز عادت کند، دیگر در آرامش و سکوت، نشاط نخواهد داشت! به عنوان مثال، این عنصر خطرناک در برنامه های کودک، دیده میشود، متأسفانه تلاش می کنند همراه با موسیقی، حرکات موزون! داد و فریاد و جیغ و هورا و امثال آن، هیجانات کودکان را برانگیزند، وقتی چنین فضایی، به ذائقه کودکان خوش آمد، چنین کودکی دیگر راضی نمی شود با سکوت و آرامش گوشه ای بنشیند و قرآن تلاوت کند یا دقایقی پای موعظه و پند و نصیحت بزرگی بنشیند و یا در یک فضای آرام لذت ببرد و شاد باشد و نشاط داشته باشد بلکه روحش به آن ماده مخدر عادت کرده است! یکی دیگر از عوارض هیجان، این است که مانند ماده مخدر، پس از فروکش کردن، وقتی نباشد، انسان در جهت عکس، از حالت عادی خود خارج میشود و دچار غم و اندوه و افسردگی و کسالت روحی میشود، انسانی که ذائقه اش به شادی و نشاط هیجانی مانند موسیقی تند یا تحریک آمیز، بازیهای هیجان انگیز (کامپیوتری یا شهربازی یا ...)، فیلمهای هیجانی و... عادت کرده است، وقتی از آن فضا خارج میشود، بسیار احساس کسالت و خستگی می کند...، به نظر می رسد در تعادل روحی و روانی مورد تأیید دین نیز هیجان جایگاهی ندارد و مطلوب نیست و نقطه مقابل آرامش روح و قلب، طُمأنینه و آرامش در رفتار است که در روایات مورد تأکید قرار گرفته است.

 آنچه مسلم است، نفس انسان و احتمالا قوه غضبیه از هیجانات، استقبال می کند و لذت می برد! شاید از ترفندهای شیطان این باشد که برای از بین بردن آرامش و طمأنینه مؤمنین، آنها را دعوت به هیجانات نماید، شاید پدیده ایجاد تفریحات هیجان آمیز در شهرهای مذهبی مانند مشهد و قم را بتوان در این راستا تحلیل نمود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راهکارهای عملی انس فرزندان با نماز (جشن نماز)

برخی از راهکارها و نیز پیشنهاد «جشن نماز» که ابداع حقیر بوده و از کسی نیاموخته ام و آنرا اجراء کردم (هرچند ممکن است دیگران هم توصیه کرده یا انجام داده باشند) را عرض می نمایم :

  • با توجه به اهمیت نماز در مناسک بندگی (قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَمُودَ الدِّینِ الصَّلَاةُ وَ هِیَ أَوَّلُ مَا یُنْظَرُ فِیهِ مِنْ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ فَإِنْ صَحَّتْ نُظِرَ فِی عَمَلِهِ وَ إِنْ لَمْ تَصِحَّ لَمْ یُنْظَرْ فِی بَقِیَّةِ عَمَلِهِ، تهذیب‏ الأحکام، ج 2، ص237) و نقش محوری آن در تربیت (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر،عنکبوت45) مطابق با دستورات ائمه علیهم السلام می­بایست در یک فرایندی از سن 3 سالگی تا 9 سالگی اذکار و نماز را بطور کامل آموزش داد و البته در سن هفت سالگی می بایست امر به اقامه نماز نمود. (فَمُروا صِبیانَکُم بِالصَّلاةِ إذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ ...)

  • جشن نماز : با توجه به اینکه سن تکلیف در پسران 14 سالگی است و معمولاً اقتضای برگزاری جشن ندارد! برخلاف دختران که در سن 9 سالگی با شور و شوقی جشن تکلیفشان برگزار می گردد، پیشنهاد می گردد برای پسران جشن نمازی در هفت سالگی برگزار شود، خوب است که شروع نماز خواندن در فرزندان با یک جدیت و طی یک مراسم خاص اتفاق بیفتند که هم شروع محکم و پراهمیتی تلقی شود و نیز چنین تشریفات و جدیت و مراسمی، کوتاهی در نماز را برای فرزند غیرقابل قبول جلوه دهد. برنامه های چنین جشنی عبارتند از  :

خواندن نماز بصورت کامل در جمع میهمانان (با تشریفات کامل؛ سجاده و عبا و جانماز ...)

صحبت کردن فرزند درباره نماز (داستان و روایتی آسان)،

صحبت کردن پدر یا مادر یا سخنران در مورد اهمیت و فلسفه نماز،

مسابقه نماز صحیح و اهدای هدایا و صرف کیک (ترجیحاً به شکل سجاده و جانماز باشد.) و ...

  • تهیه تشریفات و تجهیزات کامل نماز : معمولاً تهیه سجاده، عبا، جانماز و مهر و تسبیح و عطر و حتی ایجاد فضای خاص و محراب نماز در منزل شوق و شور فراوانی را برای اقامه نماز در فرزندان ایجاد می نماید.

  • امام جماعت شدن فرزند : یکی از اقدامات انگیزه ساز برای فرزند، امام جماعت شدن او در جمع خانواده است، هر چند پدر خانواده امام جماعت واقعی است اما فرزند جلوتر از او می ایستد و نماز را با صدای بلند می خواند و پدر نیز نماز را با حرکات او هماهنگ می نماید.

  • اهمیت خانواده به نماز : اگر خانواده به نماز اول وقت و نیز تشریفات و تجهیزات و مقدمات نماز اهمیت دهند، اقامه نماز در منزل تبدیل به یک مراسم خاصی خواهد شد که مورد توجه و اهتمام فرزندان نیز قرار می گیرد. فرزندان اهمیت نماز را متناسب با میزان اهتمام پدر و مادر به نماز درک می کنند و حرف و حدیث کمتر اثر دارد...

  • تذکر مداوم (روزانه یا چند روز یکبار) و بیان نکاتی در مورد اهمیت نماز، فلسفه و آثار و برکات نماز و ...  : برای زنده نگه داشتن شور و شوق و انگیزه اقامه منظم نماز لازم است همواره پشتیبانی کافی و مستمر از لحاظ احساسات و افکار از ناحیه پدر و مادر صورت گیرد، شاید خیلی والدین قادر نباشند چند دقیقه راجع به نماز و آثار و برکات آن به زبان کودکانه سخن بگویند و باید این نیاز با مطالعه و تهیه مطالب متناسب با سن کودکان (در قالب داستان و معما و ... )، مرتفع گردد.

  • تشویقات و هدایا : بطوریکه فرزند شرطی نشود و با انگیزه جایزه نماز نخواند، گاهاً هدایایی بخاطر اهتمامش به نماز داده شود و از عمل او قدردانی شود، تعریف از عملکرد او نزد دیگران و تشویق کلامی دیگران نیز بسیار اثربخش است.

  • امر به نماز توسط فرزند : ایجاد فضای گفتگوی فرزندان با همسالان و دوستانش (ویا سخنرانی)، با موضوع نماز و تشویق فرزند به سفارش کردن به نماز بسیار اثرگذار است، معمولاً کسی که دیگران را به کاری امر می کند، اهتمام جدی تری نسبت به آن کار خواهد داشت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اعتماد به نفس یا اعتماد به خداوند ؟!

معمولا مربیان، برای به نتیجه رسیدن تلاشها و حصول موفقیت، توصیه به اعتماد به نفس می کنند! آیا در اسلام می توان مؤیدی بر این  معنا و مفهوم پیدا کرد ؟ به نظر می رسد در معارف اسلامی به دستورالعمل بهتری توصیه شده است و آن اعتماد به خداوند است که اگر متعارض با اعتماد به نفس نباشد، جهت رسیدن به نتایج مطلوب حتما مکفی از آن هست. معمولاً با تأکید بر اعتماد به نفس تلاش می شود در فرزندان روحیه شجاعت و جسارت پرورش یابد در صورتیکه اولاً باید برای فرزندان نهادینه شود که :

-      انسانی که فقر محض است و اگر توانی و حرکتی و برکتی هست و همه حول و قوه از سوی خدای متعال است، پس لازم است به او اعتماد نماید. فقیر چه دارد که به آن تکیه و اعتماد نماید؟! اعتماد به نفس معنا ندارد!

-      باید به یاری و نصرت خداوند اعتماد داشت که فرمود إن تنصروالله ینصرکم...، باید به او توکل کرد و اگر توکل انسان به قدرت فکر و توان بدن و مهارت خودش و حتی قدرت روحی و معنویش باشد اگر شرک نباشد، حداقل سوراخ دعا را گم کرده است! همانطور که در روایات فرموده اند اگر انسان از هر کس و هر چیز قطع امید کرد، خداوند دعای او را مستجاب می کند. این انقطاع و عدم اعتماد به هرچیزی جز او حتی قدرت و توان و تجربه و دانش و ... لازم است.

ثانیاً می توان روحیه شجاعت و جسارت را در فرزند اینگونه ایجاد کرد :

-      عمل به وظیفه و رضای خداوند : بزرگترین پشتوانه فکری اثرگذار برای موفقیت فرزند وقتی ایجاد میشود که بداند به وظیفه بندگی خود عمل می کند، اگر کاری که انجام می دهد مورد رضای خداوند متعال است، در آن کار ثابت قدم و استوار خواهد بود و نیازی با اعتماد به نفس نیست!

-      خداوند شاهد و ناظر اوست : اگر کار او عمل به وظیفه و مورد رضای خدا باشد، خداوند شاهد و یاور اوست، إن تنصروالله ینصرکم ویثبت اقدامکم... و نیازی به اعتماد به نفس نیست!

-      بزرگترین سرمایه توکل به خداوند و پشتیبانی اوست : اگر خدا را داریم به هیچ چیز نیاز نداریم و اگر خدا نباشد هیچ چیز به درد نمیخورد حتی اعتماد به نفس!

آدرس تلگرامی این مطلب  : https://telegram.me/mahdiabdollahi/33

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رویکردی اساسی در تربیت دینی

به نظر می رسد، مقوله تربیت، باید اساس و اصولی داشته باشد و در یک نگاه کلان، اساسی ترین و اصولی ترین و محوری ترین رویکرد تربیتی باید مبتنی بر محوری ترین واساسی ترین بعد وجودی انسان یعنی قلب و روح باشد، در این نگاه به تربیت، جهت گیری قلبی (حب و بغض، تولی و تبری) در متربی می تواند شروع یک فرایند تربیتی باشد و نهایتاً می بایست تمام رفتار (سبک زندگی) و موضع گیریهای فردی و اجتماعی بر اساس آن تنظیم شوند ...

این نوشتار که تخلیصی است از سخنرانی جناب استاد میرباقری که تحت عنوان تربیت موفق ایراد فرموده­اند، به صورت بسیار اجمالی به «تولی و تبری الهی» به عنوان رویکرد اساسی در تربیت دینی می پردازد.

 اصلی ترین کاری که انبیاء عظام علیهم السلام انجام می داده اند، مدیریت حبّ و بغض و میل و نفرت انسان ها بود. چرا که اعمال ما، براساس حبّ و بغض جریان دارد. به فرموده ی امام باقر علیه السلام، هَل الدِّین إِلَّا الْحب وَ الْبُغْض، آیا دین چیزی غیر از حبّ و بغض است. امام صادق علیه السلام نیز فرمودند هَل الْإِیمَان إِلَّا الْحب وَ الْبُغْضُ ، ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست، بنابراین تربیت صحیح بر اساس جهت دهی میل و نفرت، حب و بغض و تولی و تبری مراحلی دارد :

1-    إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّب نَبِیَّه عَلَى مَحبّتِه فَقَال وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظِیم، اولین مرحله از مراحل نهادینه کردن تولی و تبری در فرزندان، ایجاد محبت نسبت به خدا و بغض نسبت به دشمنان خداست که البته این حب و بغض فطری است، اینکه فرموده اند در سه سالگی ، «لااله الاالله» را به فرزندان بیاموزید، از آنجهت است که این تولی به الله، و نفی شرک و تبری از هرآنچه غیر از اوست، در فطرت انسانها وجود دارد و آموزش در اینجا نوعی یادآوری و زنده کردن امیال فطری انسان است. فرزندان باید به گونه ای تربیت شوند که محبّت و نفرت او، بر مدار خداوند متعال باشد. سپس به آرامی این محبّت را رفعت و ارتقاء دهیم تا زمانی که این محبّت، خالص در خدا شود که این درجه، بالاترین درجه است ...  أَوْثَق عُرَى الْإِیمَان الْحبّ فِی اللَّهِ، وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ، وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللَّهِ، وَ التَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ

2-    در قدم و مرحله دوم از مراحل چند گانه حبّ و بغض، حبّ بر محور محبّت دوستان خدا، و بغض بر محور دشمنیِ دشمنان خدا می باشد. در این مرحله، باید حبّ و بغض بر محور خدا را، در جهت حبّ و بغض بر محور دوستان و دشمنان او قرار دهیم. چرا که خدا دوستان و دشمنانی دارد که در زیارت جامعه کبیره می فرماید: مَن أَحبّکُم فَقَدْ أَحب اللَّه وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه و نیز شیاطین محور دشمنان خدا می باشند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه قاصعه در مورد ابلیس می فرماید فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَام الْمُتَعَصِّبِین، کار ابلیس و سپاهیان او، دشمنی با خداست. بنابراین مرحله دوم در تولّی و تبرّی، آشنا کردن فرزندان، با این دو جریان تاریخی و جاری در عالم می باشد. باید در این مرحله، در نگاه اوّل، جریان تاریخی حقّ، به پرچم داری انبیاء و اولیاء الهی، و جریان تاریخی باطل، به پرچم داری شیاطین و فراعنه، برای دانش آموزان ترسیم و شناسانده و محبّت انبیاء و اولیاء، و دشمنی شیاطین و فراعنه در دل آنان کاشته شود. قرآن از اول تا آخر اینگونه است که صحبّت از خدا، محبّت خدا و توحید، و در ادامه صحبّت از اولیاء و دشمنان خداست که با این بیان می خواهد ما را تربیت کند.

3-    مرحله سوم، تبدیل شدن دستگاه و ساختار حبّ و بغض به جریان عظیم تاریخی و تطبیق آن با عصر حاضر است. هر چند این تعبیر دقیق نمی باشد، اما می توان گفت که در عالم، دو حرکت تمدنی وجود دارد. چرا که فراعنه نیز همچون انبیاء عظام علیهم السلام، دارای تمدن می باشند. مربیان باید این حبّ و بغض را از محور توحید که گام اول بود، به محور ولایت بکشانند تا تولّی و تبری دانش آموزان را اصلاح کنند. سپس از مرحله ولایت به بستر تاریخی کشانده و بر آن تطبیق کنند. چرا که جریان تقابل انبیاء به پایان نرسیده و در حال حاضر نیز جاری است. در حال حاضر نیز، نبی اکرم در تقابل و مجاهده با ابلیس می باشند. در حال حاضر هم، امیرالمومنین علیهم السلام با سقیفه و سید الشهداء با بنی أمیّه، در تقابل و در گیری می باشند. بنابراین دو جریان در این عالم وجود دارد که اگر معلّمان محترم نتوانند این محبّت و دشمنی را در در مقام تربیت تطبیق دهند، بذرِ درختی که در دل دانش آموزان خود کاشته اند، ناتمام می ماند و بارور نمی شود. جهت تطبیق حبّ و بغض دانش آموزان بر عصر حاضر، باید در مدت تربیت و تعلّم، جریان حقّ و باطل را، در بستر اجتماعی و تاریخی مربوط به آن دو، به آنان آموزش دهند. به گونه ای که قادر به تشخیص حق و باطل در زمان معاصر و تاریخ خود بوده و نسبت به آنها حبّ و بغض داشته باشند. تطبیق جریان انبیاء و فراعنه بر جریان امروز، جریانی که به تعبیری جنگ تمدن ها می باشد. در یک جانب این نزاع و درگیری، جبهه و تمدن اسلامی قرار دارد، و جانب دیگر تمدن غرب است. وظیفه ما، وارد کردن حبّ و بغض فی الله در محور تمدنی و سپس و تطبیق آن بر عصر و تمدن معاصر است. به عبارتی دیگر، باید به گونه ای دانش آموزان را تربیت نمود که نسبت به اسلام، دنیای اسلام، پیشرفت و آرمان های اسلام حساس و در مقابل، نسبت به دنیای کفر نفرت داشته باشد. این نوع تربیت، همان تربیتی است که امام خمینی رحمة الله علیه در جامعه اجراء کردند ...

4-    در گام آخر تربیت بر اساس حبّ و بغض، باید این دو را در زندگی فرزندان وارد کنیم. این مرحله، نتیجه و ثمره اصلی زحمات معلّمان است. چرا که اگر حبّ و بغض فی الله در زندگی کسی وارد شود، موجب می شود که تمام شئونات زندگی این فرد، از جمله درس خواندن، لباس پوشیدن، انتخاب شغل، و حتی انتخاب همسر بر مدار حبّ و بغض و با این انگیزه باشد. زیرا جوانی که تمدن اسلام و غرب، و مواجهه و مقابله آن دو را بشناسد، علی القاعده این شناخت او، در لباس پوشیدن، راه رفتن، انتخاب شغل، سبک زندگی و در آینده نگری او تاثیر گذار است. اگر دانش آموز چنین تربیت شد، و معلّمان حبّ و بغض فی الله را در دل آنان کاشته و به درختی پر بار و پر شاخ و برگ تبدیل کنند، به گونه ای که بدانند در چه زمانی جهت گیری و موضع گیری کنند، این امر باقیات صالحات خوبی برای آنان خواهد بود. یکی از نتایج مهم جریان حبّ و بغض فی الله در زندگی فردی و اجتماعی، موضع گیری مناسب در مقابل جریان باطل، تهدیدات دشمن و حضور در صحنه های اجتماعی و حساسیتهای انقلابی و تلاش جهت پیشبرد اهداف نظام اسلامی است.... نباید فضای تربیتی به گونه ای شود که خروجی آن، افرادی غرب گرا و فریفته ی غرب و دنیا و تمدن مادی باشند و در نتیجه نتوانند این درگیری تمدنی و صحنه درگیری اسلام و کفر را تحلیل و حق و باطل را بر مبنای حبّ و بغض الهی در دنیای معاصر تطبیق دهند. راهکار رهایی از غربزدگی این است که تربیت، بر مدار حبّ و بغض الهی باشد تا ثمر دهد. در این هنگام است که تمام انتخاب ها مانند انتخاب شغل و جهت گیری های فرد تربیت شده، بر اساس این حبّ و بغض می شود. به عنوان مثال، مارکسیست ها در دوره ی مبارزه ی با سرمایه داری، در دوران جنگ سرد، انسان هایی را تربیت می کردند که اعضای این گروهک ها، انتخاب شغل آنان نیز بر اساس ایدئولوژی مارکسیستی خودشان بود. مثلا اگر کسی از آنان می خواست راننده شود، راننده اتوبوس می شد نه راننده تاکسی. چرا که می گفتند، اتوبوس وسیله مورد استفاده طبقه کارگر جامعه و تاکسی مخصوص افراد خاص است. یعنی شغل خود را نیز براساس ایدئولوژی انتخاب می کرد. این حبّ و بغض باید به چیزی تبدیل شود که نتیجه بدهد. باید این حبّ و بغض به گونه ای نتیجه بدهد که در تمام زمینه ها، همچون انتخاب شغل، انتخاب همسر نیز بر اساس حبّ و بغض الهی صورت بگیرد. در گذشته، اعضای گروهک ها، ازدواج ایدئولوژیک می کردند. باید ازدواج هم ایدئولوژیک باشد. یعنی ازدواج در مسیر پیشرفت اسلام باشد. باید انسانی تربیت شود که ایدئولوژی او، تمام زندگی او باشد. این امر وظیفه آموزگاران و اساتید می باشد. آنان باید حبّ و بغض را در رفتار اجتماعی شاگردان خود جاری کنند و لذا می گوییم تقوای تربیت شدگان باید تقوای اجتماعی باشد... چرا که یک تربیت شده در صورتی کامل است که رابطه کار خود با درگیری اسلام و کفر را بفهمد و در میان میدان این درگیری، در سپاه اسلام سربازی می کند. انسانی که بزرگ بیاندیشد. یعنی با تلاش های علمی و پژوهشی خود، به دنبال برتری اسلام باشد نه تامین زندگی خصوصی و رفاه فردی خودش. نباید خروجی مجموعه های آموزشی به گونه ای باشد که نسبت به درگیری تمدنی اسلام بی تفاوت باشد. بلکه باید اشخاص تربیت شده ما، در جهت برتری و پیشتازی اسلام، سرباز این میدان باشند.... افق نگاه آنان، ظهور و غلبه اسلام باشد. افرادی که میدان های درگیری، جبهه حقّ و باطل را به خوبی شناخته و در آن برای غلبه اسلام تلاش و حرکت می کنند ... میدان فرهنگ نیز میدان جنگ است. میدان اقتصاد نیز میدان جنگ است. مقام معظم رهبری می فرمایند ما جنگ اقتصادی داریم. مثلا سرمایه داری که سرمایه را از طلا بدست بیاورد و به گونه ای سرمایه گذاری کند که موازنه اقتصادی، به نفع اقتصاد اسلام و جمهوری اسلامی باشد، مجاهدی اقتصادی می شود... باید انسان هایی تربیت کنیم که افق های وسیع و ایده های بزرگ داشته باشند و رابطه ی بین حبّ وبغض الهی و موضع گیری هایشان را بفهمند....

متن اصلی و کامل فرمایشات استاد میرباقری توضیحات و نکات بسیار خوبی دارد که توصیه میشود این متن بصورت کامل مطالعه گردد :

https://telegram.me/mahdiabdollahi/31

آدرس تلگرامی این مطلب : https://telegram.me/mahdiabdollahi/27

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرق هدف و آرزو

ظاهراً آمال و آرزو داشتن، در لسان روایات و ادعیه ، مذموم است، (فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی و ...)، در عین حال به نظر می رسد هدفمندی نیز بسیار مورد تأیید است، اهدافی که انسان برای خود در نظر می گیرد، چه اهداف مادی و چه اخروی و معنوی، نباید حالت آمال و آرزو پیدا کند، شاید مهمترین فرق بین هدف و آمال و آرزو در تعلق قلبی انسان به نتایج مطلوب تلاش خود است، شاید رسیدن به هدفی بخاطر خواسته شدید و علاقه زیاد، حالت آرزو پیدا کند و نیز آرزوها بیش از آنکه منشاء عقلانی داشته باشند، منشاء شهوانی و دنیایی دارند ... به هرحال چند نکته در بحث هدفمندی خصوصاً در راهنمایی فرزندان برای انتخاب هدف، لازم به ذکر است:

-  اهداف صرفاً مادی و دنیوی نباشند و اهدافی مانند قبولی در امتحان، پیروزی در مسابقه و ... که ظاهراً به امور دنیوی مربوط است، با پشتوانه معنوی و اخروی آن مورد توجه قرار گیرند، مثلاً گفته شود باید در امتحان قبول شوی تا در تحصیل علم رشد و ارتقاء پیدا کنی و ... و تناسب اهداف خرد با اهداف کلان و کلان ترین هدف خلقت یعنی بندگی و تکامل و تقرب به خدای متعال بیان شود.

-  به همان میزان که بر تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف، تأکید می شود به همان میزان دستیابی به نتیجه مهم و ضروری شمرده نشود، اینکه فرموده اند ...لا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ، شاید در حصول نتایج هم صادق باشد و نباید از به ثمر رسیدن تلاشمان خشنود شویم و یا از دست نیافتن به اهدافمان ناامید و ناخشنود. 

-  این حالت در فرزندان باید نهادینه شود که اگر تلاش خود را به تناسب وسعشان انجام داده اند، از نتیجه عمل خود همیشه راضی باشند و این حالت، رافع اضطراب نیز در فرزندان خواهد بود. در واقع آنچه باید برای فرزندان مهم و ضروری تلقی شود، عمل به وظیفه است و حصول نتیجه نباید مشغولیت ذهنی و یا حالت آرزو پیدا نماید. 

-  شاید لازمه رضایت به نتیجه، ایجاد حالت «توکل» و سپردن نتیجه کار به خداوند متعال است و این باور ایجاد شود که هر چه خداوند مقدر گرداند به مصلحت دین و دنیای ماست، الخیر فی ما وقع ...، و تلاش ما گرچه نتیجه مطلوب نداشته اما بخاطر آنکه عمل به وظیفه بوده نزد خداوند مأجور است...


آدرس تلگرامی این مطلب : https://telegram.me/mahdiabdollahi/19
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدفمندی و برنامه ریزی در زندگی

یکی از مفاهیم کلیدی که به زندگی انسان جهت و بلکه شتاب میدهد، «هدفمندی» است، به نظر میرسد این مفهوم برای فرزندان باید تبیین و نهادینه شود تا امور زندگی خود حتی تفریح و بازی را برای دستیابی به اهدافی بدانند، طبیعتاً نتیجه درک این مفهوم، «برنامه ریزی» است چرا که رسیدن به اهداف بدون برنامه ریزی ممکن نیست، و گاهی اگر به برنامه ریزی و نظم در امور زندگی تأکید میشود ولی چون بر اهداف تأکید نشده است، برنامه ریزی، جایگاه، ارزش و ضرورت خود را در ذهن فرزند، بخوبی پیدا نمی کند و یا با شکست مواجه میشود، بنابراین می بایست اهدافی در زندگی تعیین و تبیین گردند، اما قبل از آن به نظر می رسد، ضرورت دارد که از هدفمندی خلقت و زندگی صحبت شود، اینکه خدای متعال عوالم را برای هدفی خلق کرده است و آن هدف چیزی جز عبودیت و تکامل و تقرب نیست، عوالم قبل از دنیا، دنیا و آخرت همه سیر رشد و تکامل را برای تقرب به خدای متعال فراهم می کنند... در این سیر عوالم هستی و در راستای تقرب به خدای متعال، لازم است ما هم در زندگی اهدافی داشته باشیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم، پس از بیان مفاهیم، لازم است به تعیین برخی اهداف کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت به اقتضای سن فرزندان، بپردازیم، اهداف کوتاه مدتی که تحقق آنها شیرینی تعیین هدف، برنامه ریزی و رسیدن به نتیجه را در کام آنها ماندگار سازد و بر عمق باور آنها بیافزاید. اهداف میان مدتی که در زندگی و انجام وظایف، انگیزه تلاش و کوشش و همت مضاعف و امید ایجاد نماید و اهداف بلند مدتی که به زندگی جهت میدهد و او را از لغو و لهو و باطل باز می دارد و ... (نکته ظریف و مهمی در رابطه با نوع اهداف و تحقق آنها وجود دارد که انشاء الله در آینده ارائه می گردد.)

 آدرس تلگرامی این مطلب : https://telegram.me/mahdiabdollahi/17
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اساسی ترین مفاهیم تربیتی

به نظر می رسد اگر بخواهیم به تمام آموخته ها و دانش های لازم برای رشد و پرورش فرزندان، نظم و انسجام ببخشیم، یکی از مهمترین مفاهیمی که در ذهن فرزندان از همین ابتدا باید نهادینه شود و این قابلیت را دارد که ظرفی شود برای جای دادن بقیه مفاهیم ارزشی و معارف دینی، تبیین و تشریح دو جریان حق و باطل در دنیا و درگیری دائمی این دو جریان و ضرورت جهاد و مبارزه با باطل است، در واقع قدم اول جهت گیری قلبی (ایجاد محبت و مودت) نسبت به جریان حق به سرپرستی نبی اکرم ص و اولیاء الهی است و سپس شناخت (معرفت) مختصات این جریان و نیز جریان مخالف به سرپرستی ابلیس و اولیای طاغوت...  و نیز مفهوم جهاد و مبارزه که مبتنی بر مفهوم حق و باطل قابل فهم است، و مهمترین بستر و دامنه این مبارزه درون نفس ماست که جهاد اکبر است و باید ضرورت مبارزه با هوای نفس به خوبی برای فرزندان تبیین شود (آقای پناهیان هم می گفتند از مهمترین مسائلی که باید در نظام آموزش و تربیت فرزندان تبیین شود مبارزه با نفس است...) و نیز بستر بیرونی این مبارزه که الان مصداق مهم آن تقابل مدرنیته غرب با ارزشهای انقلاب اسلامی است، تمام خوبی ها و بدی ها باید در این ظرف تبیین شوند. این مسئله بسیار مهمی است که شرح و بسط آن می تواند زوایای پنهانش را آشکار و ضرورت و اهمیتش را بیش از پیش بقبولاند، انشاء الله در آینده اگر توفیق باشد این مباحث با استدلال و برهان و شواهد روایی قابل تبیین است...

آدرس تلگرامی این مطلب : https://telegram.me/mahdiabdollahi/16
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰