جزوه کلاسی دانشگاه
تاریخ تفکر شیعه امامیه
استاد حجت الاسلام فرمانیان
رشته مطالعات تاریخ تشیع
دانشگاه ادیان و مذاهب
دریافت متن کامل فایل word : دریافت
فهرست
دوره اول، حضور ائمه (دوره تکوین و پیدایش)
دوره دوم، غیبت کبری 329 تا سقوط بغداد 656
دوره سوم، ظهور خواجه و ورود فلسفه مشاء به تفکر شیعه
دوره پنجم : عصر حاضر (مشروطه تا کنون) دوره تجدید
اصحاب اثر و نقش آن در تفکر اهل سنت
گرایشهای فکری شیعیان پس از شهادت امام علی علیه السلام
سه دسته تفکر پس از قتل علی بن ابیطالب علیه السلام
تحلیلی بر قیام امام حسین علیه السلام
نقش احمد بن حنبل در ترجیح امام علی علیه السلام
نقش امام باقر علیه السلام در تبیین عقاید شیعه
گرایش های فکری اصحاب ائمه در دوران بعد از امام باقر علیه السلام
مکتب قم و بغداد به عنوان دو تفکر رایج در تفکر شیعه
مکتب قم ، ادامه دهنده مکتب حدیثی فقهی (اصحاب اجماع)
مکتب بغداد، ادامه دهنده مکتب عقلی کلامی مانند هشام ، شاذان و ...
مبانی فکری مورد اختلاف این دو مکتب (از اول غیبت کبری تا فوت شیخ طوسی 329-460):
ظهور خواجه و ورود تفکر فلسفه مشاء به شیعه
تاریخ تفکر امامیه
14 قرن تفکر امامیه در 5 دوره قابل تقسیم است :
دوره اول، حضور ائمه (دوره تکوین و پیدایش)
در یک پروسه 250 ساله، تفکرات امامیه توسط امامان تبیین می شود، مثلاً در قرن 2 مباحث توحیدی خاص مطرح می شود، مانند رابطه صفات با ذات خداوند ، توحید که توسط معتزله مطرح شد و ... یا در دوره امام رضا علیه السلام مسئله خلق قرآن مطرح می شود، در مناظره احمدبن حنبل و مأمون امام می فرماید وارد بحث خلق قرآن نشوید ... که از آن به بعد مسئله خلق قرآن از فضای فکری شیعه خارج می شود، این دوره دارای گرایشهای فکری تخصصی هستند.
گرایشهای صحابه ائمه :
- گرایش حدیثی - فقهی : اصحاب اجماع، غالب احادیث از اینان است،
- گرایش حدیثی – باطنی : بیشتر به سراغ احادیث باطنی می رفتند، جابربن یزید جعفی، مفضل بن عمر جعفی(116 حدیث)،... کمتر حدیث از اینان نقل شده است، این تفکر از سوی علماء مورد استقبال قرار نگرفت.
- گرایش کلامی – عقلی : هشام بن حکم، مؤمن طاق، میثمی (نوه میثم تمار) ، فضل بن شاذان و ... بیشترین بحث ها را با ائمه داشته اند بر خلاف دیگران که تعبد در آنان بیشتر است، یک نوع نگاه نقادانه هم داشته اند.
- گرایش غالی – تفویضی : کسانی که در گرایشهای باطنی حدیثی قرار می گرفتند و نمی توانستند تحمل کنند غالی می شدند یا مفوضه (غالیان علی را خدا می دانستند، مفوضه قائل به تفویض امور عالم از سوی خدا به علی علیه السلام بودند)
- گرایش علمای ابرار: نوع نگاهشان به ائمه در مرتبه علمای ابرار بوده که البته اقوال آنان را حجت نمی دانستند.
اگر این مبنا را بپذیریم ، دو نکته تحلیلی از این تقسیم بندی فهمیده می شود : حرف آقای مدرسی و کدیور و سروش صحیح نیست، هر چند آنان 500 شاهد بدست آورده اند که صحابه علمای ابراری بوده اند، اگر با روش آنان جستجو کنیم ده برابر بیشتر از گرایشهای دیگر بدست خواهد آمد. ( اگر فرضیه علمای ابرار 500 شاهد دارد، نظریه مورد پذیرش علمای امامیه در طول تاریخ 2000 شاهد دارد) چگونه امکان دارد که از دل علمای ابرار غلو خارج شود ؟ ... نظر علمای امامیه: از همان ابتداء از صحابه امام علی علیه السلام تعدادی قائل به نص، عصت و علم امام بوده اند. (مدرسی: نگاه صحابه تا زمان امام جواد علیه السلام علمای ابراری بوده است، اما بعد از ایشان که ارتباط با ائمه کمرنگ شده است غالیان موفق به نفوذ عقائد خود به اینان شدند و بعدها توسط نوبختی ها و ... تعدیل شد...)
- ابن ابی عمیر استدلال هشام بن حکم را می شنود و می گوید در طول عمرم بهتر از این حرف نشنیده ام،
- وقتی امام جواد امام شد در مورد علم امام بحث شد یونس بن عبدالرحمن می گفت ائمه اجتهاد می کنند اما معصومانه اجتهاد می کنند، یونس را به قم راه نمی دهند او را کافر می دانند و پشت سرش نماز نمی خواندند، شاگرد او هاشم بعدها به نقل روایات او پرداخت.
- حسین بن سعید اهوازی صحابی امام جواد در کتاب الزهد تصریح می کند امروز در امامیه کسی نداریم که قائل به عصمت اهل بیت نباشد.
نکته دوم اینکه این گرایشات اکنون نیز هم موجود است .
دوره دوم، غیبت کبری 329 تا سقوط بغداد 656
رویکرد اجتهادی و عقلی، مکتب قم و بغداد با حظور شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی شکل می گیرد، کتاب الجمل العلم و العمل توسط سید مرتضی نوشته می شود، الجمل العلم اعتقادی است و العمل فقهی است، شیخ طوسی جمل العلم را شرح و با عنوان تمهید الاصول ارائه کرد که به عنوان کتاب درسی از قرن 5 تا 8 مطرح است،
دوره سوم، ظهور خواجه و ورود فلسفه مشاء به تفکر شیعه
رویکرد کلام فلسفی، تجرید الاعتقاد – کشف المراد (700 سال کتاب درسی است) از این زمان کلام فلسفی می شود از فلسفه برای اثبات آموزه های شیعه استفاده می کنند.
ورود تفکر عرفان ابن عربی به شیعه توسط سید حیدر آملی: قبل از آملی مخالفان جدی نسبت به عرفان و تصوف وجود داشته است، بعدها در دوره صفویه و ظهور ملاصدرا این تفکر قوت می گیرد.
دوره چهارم، دوره صفویه
گرایش تفکیک توسط اخباریها : از قرن 11 با ظهور ملااحمداسترآبادی و نوشتن کتاب فوائد المدنیه: از زمان شیخ مفید راه را انحرافی رفته اید به نصوص و حدیث بر گردید، شیخ مفید و طوسی و .. اشتباه کردند و راه را اشتباه رفته اند،
اخباریان : 4 قسم حدیث را قبول نداشتند، تنها ضعیف و صحیح را ملاک قرار می دادند ، حدیث صحیح آن است که در کتاب معتبری آمده باشد، از قرن 11 تا قرن 13 تفکر رایج شیعه بوده اند ، تا وحید بهبهانی و شیخ انصاری که اخباریان ضعیف شدند،
گرایش ترکیب در ترکیب : حکمت متعالیه، تفکر غالب حوزه ها ی علمیه نبود، از قرن 14 با ظهور حوزه اصفهان و تهران ،تفکر فلسفی ملاصدرا با ملاهادی سبزواری و قزوینی و علامه طباطبایی و امام خمینی وارد حوزه شد، تفکر غالب تفکر صدرایی است، ترکیب در ترکیب یعنی اینکه خواجه فلسفه را با کلام آمیخت و عرفان نیز با آن آمیخته شد. نقل و عقل و عرفان آمیخت و ترکیبی جدیدی بوجود آمد.
فلسفه اشراق کمتر طرفدار دارد چون بوی ثنویت از آن می آید و با توحید سازگار نیست.
دوره پنجم : عصر حاضر (مشروطه تا کنون) دوره تجدید
در حال تجدید نظر در اعتقادات هستیم با ظهور فلسفه غرب ، فلسفه غرب مباحثی مطرح کرده و بر اساس آن کلام جدید مطرح شده است، (کلام جدید درست است یا باید گفت مباحث جدید؟)
سه گرایش عمده در این دوره
سنت گرایی
کسانی که به فرهنگ غرب اهمیت نمی دهند و توجهی به آن نمی کنند، از تکنولوژی غرب استفاده می کنند ولی به فلسفه و کلام غرب اعتناء نمی کنند، (سنت کرایی نصر می کوید هشت مبنا در بین ادیان مشترک است که باید روی آنها باید تاکید شود بقیه زوائد هستنند مانند پرستش خدا و ... سنت گرایی فرادین است ، کتاب حکمت جاودان و مجله نقد و نظر شماره 3 )
اصلاح طلبی (مصلحان)
در عین حفظ مبانی اسلامی ، با مباحث غرب جمع کنند ، 4 نفر حرف دارند : امام خمینی، علامه طبا طبایی، استاد مطهری، شهید صدر
روشنفکری
- روشنفکر مذهبی : نظریه خوبی مطرح نشده است، دکتر شریعتی، بازرگان تا انقلاب (بازرگان بعد از انقلاب سکولار است ، کتاب آخرت و خدا ، هدف بعثت انبیاء)
- روشنفکر سکولار : بازرگان دوم، سروش، ملکیان (شبستری و ... تک مسئله ای هستند) (دین فردی است و در جامعه نمی تواند ظهور کند،)
(شبهه کلبرگ (در مقاله از امامیه تا اثنی عشریه): امامیه نمی دانست 12 امام دارد و در دوره غیبت که فهمید 12 امام بیشتر نداشت شروع به جمع آوری روایات اثنی عشریه کرد.
به نوعی این صحبت ها را در کتاب مدرسی می بینیم، آقای کدیور در جواب ثابت می کند که روایات از قبل بوده ، شاید روایات خلفاء امتی اثنا عشر از پیامبر که علماء ما در قرون اولیه به این روایات اهمیت نمی دهند اما در دوران غیبت متوجه می شوند این روایات متعلق به شیعه است و آنرا از منابع اهل سنت نقل می کنند، )
تحلیلی بر سقیفه
نظرات
- سقیفه یک برنامه منسجم و طراحی شده بود،
o شیخین که از زمانی که وارد مدینه شدند، از ابتداء مسلمان نبودند بلکه منافق بودند از یهودیان شنیده بودند آمدند تا اینکه در سقیفه نقش خود را ایفاء کنند، یکی دو آیه می آورند که خداوند در مکه هشدار داده که در میان اصحاب منافق وجود دارد. از 23 سال قبل برنامه ریزی کردند (نظر آقای میلانی)
o مسلمان بودند، از اوائل مدینه که دیدند اسلام دارند قوت می گیرد دخترانشان را به پیامبر دادند که جاسوس شیخین شدند و اخبار را منتقل کردند از 8 سال قبل برنامه ریزی کرده اند.
- سقیفه یک واقعه برنامه ریزی شده نبوده بلکه فلته صورت گرفته است :
o بخاطر اوضاع اجتماعی سیاسی که در آن زمان بود (حسادت، بی اهمیتی و ...) عوامل دست به دست هم داد و آن اتفاق افتاد ، شواهد هم می گویند که اگر امام علی می آمد وی را انتخاب می کردیم و ... (عمدتاً تاریخ دانان با نگاه اجتماعی سیاسی وقایع را تحلیل می کنند)
o نوع نگاه صحابه به پیامبر و تأثیر آن بر سقیفه: (در کنار عوامل دیگر) صحابه از همان ابتدایی که در مدینه یا قبل از آن ، پیامبر مباحثی را مطرح می کرد ، دو نوع نگاه به پیامبر داشتند:
§ به عنوان رسول خدا : مسائلی را که پیامبر به خدا نسبت می داده است (پیام خدا را ابلاغ می کرده است) ، در اینصورت می پذیرفته اند، هر چند وقتی پیامبر مسائلی را ابلاغ می کرد آن را به عنوان رهبر جامعه محسوب می کردند
§ به عنوان رهبر جامعه : مسائلی که پیامبر می فرمود به عنوان امر حاکم قبول می کردند نه به عنوان امر رسول خدا، مانند انتقاد به پیامبر در نحوه مواجهه با اسرای بدر ، در جنگ احد از پیامبر می پرسند که این حرف خودت است یا حرف خدا وقتی پیامبر می فرماید حرف خودم است توجهی نمی کنند و از مدینه بیرون می روند، صلح حدیبیه ، غنائم جنگ خیبر ، و ...
- گاهی اوقات پیامبر عمداً طوری وانمود می کرد که بسیاری مسائل عقلانی است و لازم نیست وحیانی باشد،
- پیامبر در موارد متعدد امام علی را جانشین خودش معرفی می کرد، عده ای عمداً یا سهواً در قالب امر حاکم قرار می دادند و اجازه تغییر به خودشان می دادند.
- تلقی عموم امر پیامبر را دو دسته کردند و عده ای از تلقی عموم در میان انصار ، سوء استفاده کردند،
- انصار و بسیار از مهاجرین چنین تلقی ای داشتند، ابوبکر و عمر و ابوعبیده از این تلقی عمومی سوء استفاده کردند، اختلافی در میان انصار بود و از فضای متشنج سوء استفاده کردند،
- اگر استدلالات سلمان و ابوذر و ... بررسی شود این جنبه امر رسول اللهی را تأیید می کند.
- جواب این سئوال که چرا امام علی علیه السلام به واقعه غدیر[1] استناد نکرده است با این تحلیل به دست می آید، فایده ای نداشته است که امام علی آن را یادآوری کند چرا که نظر پیامبر بوده است.
اتفاقاتی که در پی این مسئله افتاد :
- ابوسفیان سراغ امام علی می رود، امام علی ع رد می کند، وقتی ابوسفیان ناامید شد به سراغ ابوبکر می رود و تاجر بود و معامله می کند که هوای همدیگر را داشته باشند، بعد از جنگهای رده که فرماندهی آن را عکرمه بن ابوجهل و یزیدبن ابوسفیان و خالدبن ولید داشت، ابوجهل در مکه رهبر مخالف پیامبر بود فرزندش رهبر می شود، یزید هم فرزند ابوسفیان که در دوره مدینه رهبر مخالفان پیامبر بوده ، کسانی که در طول 23 سال هیچ معروفیتی ندارند در کنار خالدبن ولید چطور رهبران جنگ می شوند؟ امام علی از جنگهای رده دفاع می کند، ... ابوبکر پیروز میدان بود و قدرت وی چندبرابر شد و لذا عمر را به راحتی از وی پذیرفتند، عمر به عرب عزت بخشید و موالیان را تحقیر کرد ، مهاجرین را ثروتمند ساخت ...
- معنا ندارد که ابوسفیان را نبینی وبرنامه ریزی کنی لذا برنامه ریزی وجود نداشته است
- شواهد ارتباط ابوسفیان و ابوبکر : (بی برنامه گی را اثبات می کند ، اما در یک پروسه دو سه ماهه نقشه هایشان را عملی کردند)
o ابوبکر دید با دو طیف کنار بیاید منافقان و ابوسفیان
o وقتی ابوبکر از دنیا می رود با دو نفر مشورت می کند عثمان و عبدالرحمن بن خوف، وقتی این دو رضایت می دهند عمر را انتخاب می کند،
o امام علی در نهج البلاغه همیشه از قریش می نالد، یعنی این قریش بودند که بازدو بند کاری برنامه ریزی نشده را قوت و تحقق بخشیدند و ابوبکر خلیفه شد، اگر قریش حمایت خود را کنار می کشید ابوبکر خلیفه نمی شد،
o قریش 20 سال با پیامبر جنگیدند، وفود صلح کردند و نهایتاً مرتد شدند اما قریش که به جنگ ادامه دادند باقی ماندند، (قریش احساس کردند که اوضاع بهتر شده و بعد از پیامبر می توانند که وارد حکومت شوند وقدرت را بدست بگیرند و اینطور هم شد، وفودی ها چیزی بدست نمی آوردند لذا بهتر دیدند اعلام استقلال کنند بعد از سرکوبی به ارتداد برگشتند)
o هیچگاه انصار از علی حمایت نکرده اند ، وقتی امام علی به جنگ جمل می رفت از مدینه 700 نفر وی را همراهی کردند ، انصار کجا بودند؟ از میان آنان که با علی ع بیعت نکردند چه تعداد انصار بودند؟ ( در طول تاریخ هیچگاه مدینه طرفدار اهل بیت نبوده است ،جعفریان : خاک مدینه چیست که هیچگاه در طول تاریخ از اهل بیت طرفداری نکرده اند)
- ابوبکر برخی سنتهای پیامبر تغییر می دهد و بدعت ایجاد می کند به پشتوانه قدرتی است که کسب کرده و نیز بخاطر تلقی رهبر بودن وی می باشد، کسی هم اعتراضی نمی کند.
- عثمان هم که بدعت نماز 4رکعتی را در حج به جا می گذارد، عبدالرحمن عوف اعتراض می کند که پیامبر و علی اینگونه نمی خواندند، گفت که اگر علی خلیف رسول بود من خلیفه الله هستم.
- سنتهای عمر عثمان و معاویه پذیرفته می شود برای اهل سنت، اما سنت پیامبر به همان اندازه اعتبار دارد که سنت خلفاء اعتبار دارد.
- تلقی از حاکم این نبوده که اسلام را پیاده کند بلکه حفظ وحدت مسلمین و توسعه حکومت به بیرون مرزها از خلیفه انتظار می رفته است.
- نتیجه اینکه عموم مسلمین می پذیرفتند چون تشخیص خلیفه را در عرض تشخیص پیامبر می دانستند.
- تلقی ای به نام اثر در اهل سنت است که می گویند اقوال ، فتاوا، اعمال صحابه، تابعین و تابعین تابعین است. اعتبار حدیث برابر با اثر است،
- طبق نظر استاد تحرکات خلفاء از زمانی که پیامبر اعلام کرد من رفتنی هستم و از جریان غدیر شروع شد و برنامه ریزی قبلی نداشته است...
اصحاب اثر و نقش آن در تفکر اهل سنت
اگر بخواهیم تاریخ امامان را تحلیل کنیم فضای فرهنگی موجود حاکم در آن زمان بشناسیم تحلیل دقیق تر و به واقع نزدیک تر خواهد بود، یکی از جریانات تإثیر گذار اصحاب اثر هستند، با توجه به تحلیل فوق از سقیفه ( نگاه به پیامبر دوگانه بوده است : رهبری ، رسالت) دو گرایش در مناطقی پیش آمد مثلا دو جریان میان اهل سنت در کوفه رأی گرایی و در مدینه اثر گرایی بوجود آمد:
- کوفه : رأی گرایی : عبدالله بن مسعود / مکه : عبدالله بن عباس
- مدینه : اثر گرایی : عبدالله بن عمر (تکیه بر آثار گذشتگان)
این دو تفکر به خاطر اینکه بسیاری از سنتهای پیامبر حجیت لازم را بین اهل سنت نداشت بوجود آمد
شاگر شاگرد عبدالله بن مسعود ابراهیم نخعی است، شاگرد نخعی حماد است و شاگر حماد ابوحنیفه است، قیاس یکی از مبانی فقه ابوحنیفه است که فقهش اولین فقه مدون است
ابن شهاب زهری استاد مالک بن انس ، مالک استاد شافعی و شافعی استاد احمدبن حنبل در دسته آثار گرایان هستند. این دسته دارای فقه همنوا هستند یعنی همگرایی هایی دارند برخلاف فقه ابو حنیفه، این اثرگرایی در بصره و شام هم مشاهده می شود.
با توجه به تحلیل سقیفه ، وقتی که سنتهای پیامبر به عنوان یک سنت رهبر دیده می شود، رهبر بعدی میتواند سنت ها را تغییر دهد، علاوه بر خلفاء ، علماء نیز می تواند سنتها را تغییر دهند،
مثلا در دوران فعلی مبنای عرفانی امام که در مشرب حکومت داری تأثیرگذار است در دوران فعلی نقد می شود و تحول می یابد. در نتیجه بسیاری سنتهای عرفانی تغییر خواهد کرد،
وقتی پیامبر سنتهایی ایجاد کرده دچار نقض می شود چون نگاه رهبری به آن می شود،
مثلا آیت الله بروجردی که درس می داده است، رویکرد اثر گرایی به گذشتگان مثل شیخ طوسی و ... داشته است و می گفته مگر می شود با شیخ طوسی مخالفت کرد ؟ نگاهی به گذشتگان و اثر گذشتگان دارد برخلاف آیت الله خمینی که رأی گرا بوده است،
وقتی به کوفه به درس ابوحنیفه یا حماد می رفتید درس را می گفت و ادله را بیان می کرد و نظر خودش را می گفت اما وقتی به مدینهم می رفتی و سر درس تابعین مثل قیس و ... می رفتی نظرات ابن مسعود ، ابن عباس ، و عملکرد عمر و ... را بیان می کردند و نهایتاً می گفتند نظر من نظر فلانی است.
اگر میخواهید رای گرایی را در آثار اهل سنت ببینید به سراغ کتابهای تفسیر بروید، مثلا ذیل آیه 20 نظر آمده است، این رأی گرایی از زمان شیخ طوسی وارد تفسیر شیعه شد ،
اثر : فتوا و اقوال صحابه ، تابعین و تابع تابعین را اثر می گویند.
بسیاری از این اثر ها ابتداء رأی بوده اما بعد از یک قرن اثر می شود. مثلاً رأی ابوحنیفه بعد از دو قرن اثر می شود...
یک نمونه معاصر، تفسیر الجامع الاثری آقای معرفت است.
اثر گراها بسیاری اوقات رأی نمی دادند مگر اینکه مجبور می شدند،
آثار در مدینه خودش را نشان داد ، از دل این اثر گرایی سه فقه بیرون آمد،
سه فقه برآمده از اثرگرایی
فقه مالک بن انس
موطا مالک ابن انس در موارد بسیاری اگر چه حدیث مرفوع از پیامبر بوده اما فتوی طبق اثر فلان صحابی یا تابعی داده است، شاخ گفته است: 483 (از 900 فتوی) فتوای مالک بن انس به پیامبر نمی رسد بلکه به صحابه و تابعین می رسد، (مقاله شاخت به نام ارزیابی مجدد احادیث اسلامی در مجله علوم حدیث شماره 34 توسط مظفر ترجمه شده است ، وی به تبع گلدزیهر که کتب اهل سنت را مطالعه کرده است و احساس کرده است که در قرون نخستین حرفهای پیامبر حجیت نداشته است، شاخ این نظر گلدزیهر را به تحقیق گذاشت و متوجه شد علی الخصوص قبل از سال 200 قبل از شافعی اینگونه بوده است بیان کرد : اهل سنت 200 سال به سنت و روایات پیامبر بی اهمیت بوده اند بعد از آن شافعی به سنت پیامبر اهمیت داد و چون اهل سنت این را پذیرفتند سندهای روایات پیامبر را درست کردند، شاخت مبنایی دارد که البته جای نقد دارد می گوید هر حدیث نزد سنیان معتبر تر است جعلی تر است) بنابراین برای تحلیل نظریه شاخت
کتابهایی که بعد از 200 نوشته شده در مقایسه با کتابهایی که قبل از 200 نوشته شده ، اغلب 70 درصد آثار است و 30 درصد سنت است، موطا ، مصنف ابی شیبه ، مصنف عبدالرزاق ، الفتن ابن حماد، کتاب الاصل محمد بن حسن شیبانی در مقایسه با صحاح سته ، مسند احمدنبن حنبل ، معجم طبرانی متوجه می شویم 90 درصد حدیث است و 10 درصد اثر است.
اثرگرایی تأثیر عمیقی بر اهل سنت گذاشته است.
فقه شافعی
شافعی که اول اثر گرا بود چون شاکر مالک بن انس بود ظهور کرد ، بومها (نوع تفکرات دیکر) را دید بعد شاگر محمد بن حسن شیبانی و قاضی ابویوسف شد ، دوران معتزله نیز هست ، وی در این فضا برای حل مشکل ، (شافعی اول و شافعی دوم اشاره به همین دارد شافعی شاگرد مالک یا شافعی دارای مکتب جدید) نظر جدیدی داده است : با انتقاد به استاد مالک بن انس گفت : چرا تا وقتی حدیث پیامبر هست به سراغ آثار می روید؟ و به قول شاخت در کتاب الام شافعی (در 7 جلد چاپ شده است) به شکل بإی آلاء ربکما تکذبان این حرف تکرار شده است، وی می گفت حدیث مرفوع بر ظاهر قرآن مقدم است ، گفت مفهو م حدیث تا امروز این بود که سنتهای پیامبر ، خلفاء، صحابه ، تابعین و تابع تابعین اما از امروز به بعد نزد ما سنت عبارت است از قول و فعل و تقریر پیامبر و حتی عمل شیخین خارج است، توجه به آثار اشتباه است
این نظر تبعاتی داشت :
o خیلی از سنتهای خلفاء و تابعین و صحابه تبدیل به قول و فعل پیامبر شد (به صورت موجبه جزئیه نظر شاخت درست است)
اهل سنت گفتند خلفاء و صحابه این حرفها را از خودشان نگفتند بلکه این حرفها را در جائی از پیامبر شنیده ، دیده یا تقریر پیامبر بوده است، بنابراین بسیاری از آثار تبدیل به سنت شد، شواهد این تبدیل این است که در بسیاری کتب اهل سنت قبل از حدود 200 اثر بوده ولی بعد از آن سنت شده است، مثلا نمازی منتسب به صحابه بوده اما بعداً به پیامبر نسبت داده شده است،
o کل صحابه عادل می شوند.
- بخاری از شافعی نقل نمیکند دلیل آنرا چند مورد شمرده اند :
o چون شافعی محب اهل بیت بود،
o بخاطر اینک شافعی رویکر اهل سنت را به هم ریخت یا ...
نصر حامد ابوزید (سروش مصر) در کتاب الشافعی و الایدئولوجیه الوسطیه گفته می دانید چرا شافعی اینکار را کرد دید قدرت عرب دارد از بین می رود سنت خلفاء را تبدیل به سنت پیامبر کرد و چنین قدرت عربی بر ممالک دیگر را گسترش داد تا کسی نتواند حرفی بزند
شافعی دید در زمانی معتزله بر مبنای عقل سخن می گویند، و اهل سنت تنها به نقل احتجاج م یکنند که جایگاهی ندارد لذا بحث سنت پیامبر را مطرح کرد، در این فضاست که عدالت صحابه ثابت می شود و ....
فقه احمد بن حنبل
نفر سومی که ظهور کرد احمد بن حنبل بود وی شاگر شافعی بود ، حرف شافعی را پذیرفت ، اما نقش احمد بن حنبل بیشتر از فقه ، در اعتقادات بود، وی نظر شافعی را در اعتقادات عملی و پیاده کرد، سنتهای مورد پذیرش اکثر سلف را بررسی کرد در اعتقادات مثلاً اکثر اعتقادات مورد پذیرش گذشتگان را که قبول دارد به عنوان سنت پیامبر مطرح کرده است،
o 1. خداوند آنطور که خود را در قرآن معرفی کرده است مورد پذیرش است و چون اکثر گذشتگان خدا را مانند انسان می دیده اند آنرا پذیرفت آیه کتبت بیدیه پس خدا دو دست دارد، اینما تولو فثم وجه الله پس خدا وجه دارد ، رویکرد تشبیهی و تجسیمی را در اعتقادات ایجاد کرد
o 2. در نظر به گذشته اکثراً قائلند که افعال عباد خلق خداست هم شر و هم خیرش، قائل به قضا و قدر ، جبر ، آثاری است که خلافت امویان در جامعه ایجاد کرده بود،
o 3. ترتبب فضیلت خلفاء به ترتیب انتخاب آنهاست
o 4. ایمان = قول و فعل و تصدیق
o هر کس این اعتقادات را بپذیرد اهل سنت و هر کس نپذیرد اهل بدعت است و اینچنین جریانی در جهان اسلام با عنوان اهل سنت ایجاد شد.
معتزله این عقائد را قبول نداشتند در کنار شیعه ، خوارج، جهمیه ، و ... بدعت گذار شدند
اشاعره و حنفیه (ماتریدیه ) پذیرفتند
سه طیف اهل سنت شدند :
- اصحاب حدیث
- اشاعره
- ماتریدیه
(هرچند اصحاب حدیث ، اشاعره و ماتریدیه را نیز بدعت گذار می دانند)
آثار مدینه در فقه به سنت اهل سنت در فقه و آثار مدینه در اعتقادات به سنت اهل سنت در اعتقادات تبدیل شد.
تحول شافعی و احمد بن حنبل د راعتقادات : اصحاب اثر تبدیل به اصحاب حدیث شده اند، سنت پیامبر توسعه پیدا کرده است.
منابع ارزیابی این تحول :
- مدخل اصحاب حدیث : دائره المعارف بزرگ
- مدخل اصحاب رأی : دائره المعارف بزرک
- ارزیابی مجدد احادیث اسلامی : شاخت
- مصنف عبدالرزاق : مونسکی (نقد تحلیل کلی شاخت، کتاب مصنف عبدالرزاق را که قبل از سال 200 است بررسی کرده و اسنادش را در آورده و آنها را تا صحابه پیش برده و گفته که البته ممکن است مشکل در صحابه باشد. ولی واقعا مشکل آنجاست که بین 200 تا 250 قول و فعل صحابه را قول و فعل پیامبر دانستند)
- مقدمه ابن حجر عسقلانی بر شرح صحیح بخاری (فتح الباری)
- کتابهای سنیان شیعه شده مانند تیجانی، عصام العماد و ...
عمل مردم مدینه منبع استنباط می شود ...
گرایشهای فکری شیعیان پس از شهادت امام علی علیه السلام
تحلیل تاریخ 30 سال اول اسلام، اسلام شناسان و مستشرقان معمولاً حق را به اهل سنت می دهند برخلاف مادلونگ که اولین چرخش را ایجاد کرده است، این کتاب توسط مؤسسه اسماعیلیه حمایت معنوی شده است، ورود این کتاب به عربستان ممنوع است ، کتاب کایتانی کتاب اصیلی است که طرفدار تمام عیار معاویه محسوب می شود گلدزیهر نیز اینچنین است و مادلونگ برخلاف این رویه چرخش ایجاد کرده است:
- خاندان پیامبران در قرآن : اگر ما بودیم و قرآن و علی هیچ نصی نداشت ، قرآن می گوید حق خلافت با علی است...، نزدیک ترین فرد به پیامبر جانشین او می شود... در مورد خلفا بحثهایی کرده است که در مورد امام علی علیه السلام 200 صفحه مطلب نوشته است :
o ابوبکر : گزارش سقیفه از طریق عبدالله بن عباس که 14 ساله بوده در همه منابع نقل شده است و وی از عمر نقل کرده است.
o عثمان هیچ گاه قبل از انتخابش ویژگیهای لازم برای رهبری اجتماعی از خود نشان نداده بود و هیچگاه فرماندهی لشگر یا حضور سیاسی نداشته است، عثمان که به پیامبر نزدیک و دو بار داماد پیامبر شده بود بهترین رقیب علی علیه السلام بود، ...
- بهترین منبع : کتاب فرقه های اسلامی و مسئله امامت ترجمه ایمانی ، مسائل الامامه منسوب به ناشی اکبر :
سه دسته تفکر پس از قتل علی بن ابیطالب علیه السلام
شیعیان اعتقادی
اولین گروه شیعه اعتقادی هستند، اینان همان کسانی هستند که به تسلسل رشته امامت معتقد بوده (منصوص) و به وصیت متوالی پیامبر به امامان معتقدند. امامان از نسل علی هستند ، صفات و اسماء آنها را علی از پیامبر شنیده است (جواب مدرسی است) ، احادیث حارث اعور و اصبغ بن نباته قابل بررسی و تحلیل است که خود بخود فضای فکری و ذهنی آن زمان بدست می آید.
شیعیان غالی
می پنداشتند که علی زنده است، نمرده و نمی میرد تا آنکه بر تمام عرب رهبری کند، این گروه همان فرقه سبئیه پیروان احمدبن سباء هستند،.. رُشید هَجَری بر حضرت وارد شد که وی را کفن کرده بودند و گفت او حرف ما را می شنود و کلام ما را پاسخ می گوید و ... (نوعی مهدویت) . آیا اندیشه غالیانه مانند نسبت الوهیت و ... داشته اند یا تنها ادعای نوعی مهدویت داشته اند؟
شیعیان محب (انتخابی)
پیامبر به امامت علی ع تصریح نکرده است اما مسلمانان بر امامت وی اتفاق نظر پیدا کرده اند مانند خلفای قدیم (امامت به اجماع نه نص) ، خود انتخاب می کنیم و هر وقت خواستیم عزل می کنیم... : حجربن عدی، عمربن حمل خزاعی، سلیمان بن صرد و ...
در کوفه 80 درصد شیعیان محب بودند، و دو دسته دیگر 10 درصد بیشتر نبودند، ... مخالفت با امام محبوب مجاز است... رسول جعفریان شیعیان محب را عراقی، سیاسی، متشیع نیز نامیده است کسانی که ائمه را بهتر از دیگران می دانند، رهبری عادی و معمولی که حق اعتراض به وی نیز وجود دارد.
شواهد تاریخی برای این تقسیم بندی فراوان است، اکنون نیز هنوز این سه دسته شیعه موجود است هر چند اسامی آنها تغییر می یابد. افرادی مانند کدیور می گویند عدالت علی را مطلوب تشخیص دادیم و انتخاب کردیم ...
آیا حجربن عدی شیعه اعتقادی است یا محب ؟ در رجال کشی آمده که هنگامی که امام حسن علیه السلام صلح را پذیرفت به ایشان گفت یا مذل المؤمنین ... همه توابین و حتی مختار جزو دسته شیعیان محب هستند. مختار یک شیعه محب قدرت طلب بوده که کارهای خیری هم برای اهل بیت کرده اند به همین خاطر اهل بیت فرموده اند که وی را سب و لعن نکنید. اما اینکه وی شیعه اعتقادی باشد دلیلی نداریم.
تاریخ تحلیلی امام سجاد علیه السلام جای بررسی دارد. نقش امام باقر علیه السلام در تبیین اعتقادات شیعه ...
مدرسی : اکثر صحابه قرن 2 و3 نگاهشان به امام علمای ابراری بود از زمان امام جواد علیه السلام افکار غالیان این قرنها افکار رسمی شیعه اعتقادی شد (اولا هشام بن حکم و زراره و اصحاب اجماع نگاه علمای ابراری داشتند لذا نص و عصمت و .. قائل نبودند اما در قرنهای بعد که ائمه را از دست دادند این مسائل را به عنوان اعتقادات شیعه پذیرفتند.) کدیور در عرفان علی گفته که عصمت از زمان سید مرتضی مطرح شده است.
بسیاری از صحابه نظیر عمار، مالک ، ابوذر ، عدی بن حاتم طایی، میثم ، کمیل و ... شیعه اعتقادی بودند که باید برای تک تک آنها کار تحلیلی انجام شود. مثلاً شواهدی که شیعه محب بودن کمیل را می رساند جمع آوری شود و نیز شواهد مخالف آن (به نظر می رسد کمیل تا بعد از کربلا زنده بوده است ، وی در جریان کربلا کجا بوده و چه کرده است؟)،
اثبات شیعیان اعتقادی و اینکه اکثر صحابه از این دسته بودند در رد نظر مدرسی لازم است (کتاب رساله امامیه)
کوفه
- در کوفه 80 درصد شیعیان محب بودند، کوفیان اگر چه بیعت شکنی کردند ، اما اگر کوفه نبود شیعه نبود و معارف اهل بیت به ما نمی رسید،
- در اصول کافی راویان کوفی 90 درصد راویان اصول کافی را تشکیل می دهند بنابراین اصول کافی مدیون کوفیان است،
- امام علی ع و دیگر ائمه اکثر عمر خود را در مدینه بوده اند اما هیچگاه اهل بیتی نشد! (امام صادق علیه السلام فقط 2 سال در کوفه بوده اما اکثر روایات از کوفه است) ، انصار از آن ابتدا رویکرد مناسبی با اهل بیت نداشتند و اگر به سراغ اهل بیت رفتند بخاطر این بود که قریش آنها را به حساب نمی آورد ... لذا گفته اند : مکه شهر خدا ، مدینه شهر پیامبر ، کوفه شهر اهل بیت
- حتی در قیام شهید فخ بیشترین شهیدان حدود 50 و خورده ای از اهل بیت بودند ، چه مقدار مدنی وی را یاری کردند؟ امام علی را نیز 700 مدنی همراهی کردند اما 12000 کوفی امام را همراهی کردند.
- در نتیجه اینطور نیست که کوفه برخلاف سمعه اش همواره نقش منفی داشته باشد.
تحلیلی بر قیام امام حسین علیه السلام
بر اساس اصحاب اثر ، و نگاهی به اینکه فرهنگ جامعه نسبت به سنت رسول خدا ص چگونه بوده است اینگونه تحلیل می کنیم :
سنت پیامبر را با نگاه رهبری جامعه و قابل تغییر می نگریستند و بر این اساس منع حدیث کرده اند، و فتاوای صحابه ، اقوال و اعمال تابعین جزء سنت اسلامی محسوب می شود. امروزه تمام این سنتهای ابوبکر و عمر و عثمان در اهل سنت دیده می شود.
دوران امام علی در نگاه اهل سنت دوران فتنه است نه دوران سنت لذا هیچ کدام سنتهای این دوره برای آنها حجیت نداشته و به آنها عمل نمی کنند، (چرا سنتهای امام علی علیه السلام در اهل سنت جایگاهی پیدا نکرد؟) اما بعد از معاویه می آید ولی بخاطر اجماع بر ایشان سنتهایش در تفکر اهل سنت راه پیدا میکند. نماز خواندن پشت سر حاکم جائر، و ... سنتهای این دوره هستند، یزید نیز سنتهایی را می گذارد که با عنوان سنتهای اسلامی مطرح شده است. تمام وجوه صلاح به فساد تبدیل می شود و به عنوان سنت اسلامی مطرح می شود، مردم نیز بی تفاوت بودند چون فضای فرهنگی جامعه سنت پیامبر و تغییر آن را پذیرفته بودند.
عثمانیه
برای فهم تاریخ تحلیلی امامان و حتی روایات اهل بیت این موضوع مهم است، عثمانیه به کسانیکه قائلند عثمان مظلوم کشته شده است و علی علیه السلام در قتل عثمان شریک است و خلافت آن حضرت به خاطر عدم اجماع پذیرفته نیست
تاریخ پیدایش عثمانیه
- از سقیفه ، ورود قریش ، عثمان
عثمان احداثی در تاریخ ایجاد کرده به بدعتهای وی احداث گفته می شود ، و عده ای در کوفه ، مصر و مدینه به مخالفت با وی پرداختند، در کوفه اشخاصی مانند مالک اشتر کمیل میثم عبدالله جندب در سالهای 30 – 31 به خاطر اعتراض به عثمان و حاکم کوفه به شام تبعید می شوند
کوفی ها چگونه با امام علی علیه السلام آشنا شدند؟ زمان امام کودک بودند، ورود ابوذر در شام باعث شد که امام علی را از طریق او بشناسند یا غیر از این ؟
در مدینه هم ابوذر مخالفت کرد و به شام تبعید شد، با نامه ای که ... به کوفه برگشتند و دوباره مخالفت کردند نهایتاً عثمان حرف آنها را پذیرفت و به توصیه مالک اشتر و اطرافیان ابوموسی اشعری را حاکم کرد اما بخاطر مخالفت آنان به مصر آمد... عمر و عاص ، عمار و محمدبن ابی بکر نیز در مصر با عثمان مخالفت کردند و به مدینه آمدند، فاتح مصر د رسال 20 عمر وعاص است، در مدینه طلحه زبیر و عایشه جزو مخالفان عثمان بودند در مدینه
خانه عثمان محاصر شد و مصریها او را کشتند، افراد کوفی و مصری امام علی را دعوت به خلافت کردند و ... مخالفتها شروع شد و جنگ جمل به راه انداختند، اشعار جمل تفکر عثمانی را آشکار کرد، دو گرایش علوی و عثمانی در جهان اسلام پدیدار شد،
(در کشف المراد : و مخالف علی فسقه و محاربو علی کفر ، کفر به چه معنایی است ؟ کفر در مقابل ایمان است یا در مقابل اسلام ؟ به نظر می رسد در مقابل اسلام است. اما علماء بخاطر تقیه سکوت کرده اند و مصلحت نیست به آن دامن زده شود.)
- شش شهر بزرگ مدینه مکه بصره کوفه و شام و مصر در سال 35-36 در جهان اسلام وجود دارد، تفکر مردم در آن مناطق یا عثمانی است یا علوی :
o مدینه نسبت به امام علی علیه السلام سکوتی بودند (نه مخالف و نه موافق) در بیعت شرکت نکردند و هنگام خروج علی علیه السلام از مدینه با وی همراهی نکردند که علت عدم حمایت مدینه از امامان جای بررسی دارد . (مقاله آقای استادی (سی مقاله) : در دو موقع از مدنی ها بیعت گرفته می شود، در مورد امام سجاد علیه السلام حتی حاضر به دعوت از ایشان برای دعوت نمی شود، آیا بخاطر جوانی ایشان است که 25 سال داشند ؟ شاید بخاطر این است که ایشان در مدینه هیچ پیرویی نداشت اما از محمدبن حنفیه که بزرگ آل علی و عموی امام سجاد علیه السلام محسوب می شد بیعت می کنند، بیعت دوم امام سجاد علیه السلام که استقبال خوبی شد نیز قابل تحلیل است که چرا ایشان به سراغ امویها رفته است)
o مکه از ابتدا عثمانی و طرفدار بنی امیه است، طلحه و زبیر و عایشه بعد از مخالفت به مکه می روند چون پایگاه اصلی بنی امیه مکه است، عایشه و طلحه و زبیر که وجهه بهتری نسبت به عثمان داشتند را پذیرفتند.
o بصره نیز عثمانی است، بغض عایشه به عبدالله زبیر منتقل شد، عبدالله در خانه عایشه بزرگ شد و بغض علی علیه السلام را به دل پروراند
o کوفه علوی است
o شام عثمانی است
o مصر علوی است هر چند عده ای تابع عمرو عاص بودند، دو دلیل عدم اعتنای امام علی علیه السلام به این شهر شرکت در قتل در عثمان و پیروی از عمر و عاص بود
- وقتی امام ، امام حسن علیه السلام را به کوفه فرستاد اما کسی امام حسن را همراهی نکرد، ... اما نهایتاً مالک اشتر را 12000 نفر همراهی می کنند، در جنگ جمل حضور جدی داشتند، تشیع کوفیان نیز محبتی (حبی، عراقی) بوده است (ابوبکر ، عمر ، علی) اعتقاد داشتند رهبر را باید خودمان انتخاب کنیم و اگر اشتباه کرد او را باید عزل کنیم ، بعداً نیز به دو قسم تبدیل شدند : خوارج و شیعه
- مردم از یک رهبر چه انتظاری دارند ؟ پول ، قدرت ، عزت عربی و ... عمر به مهاجرین پول بسیار داد و ... اما امام علی علیه السلام در جهت عدالت و قطع حقوق اشراف و مهاجرین از بیت المال کوشید، در فضای قبیلگی و عبد و مولایی این رفتار با مقابله روبرو شد.
- علوی ، عثمانی و خوارج در سال 40 تا 60 عمده تقسیمات مذهبی بودند که همدیگر را نیز لعن می کردند.
- شیعیان کوفه 95 درصد محب بودند و تنها 5 درصد اعتقادی بودند.
- بعد از شهادت امام علی علیه السلام معاویه به روی کار می آید و گرایش عثمانی ، گرایش رسمی حکومت می شود، هر چند بین آنان اختلاف بود اما در نپذیرفتن امام علی علیه السلام شریک بودند، عبدالله بن عمر می گفت دوران علی علیه السلام دوران فتنه است و نتیجه گرفتند که به سنتهای علی نمی توان عمل کرد. لعن علی علیه السلام رایج شد تا زمان عمربن عبدالعزیز که هر چند وی لعن را منع کرد اما تا 200 سال دربین مردم رایج بود... امویان از بین رفتند و فضا به نوعی به نفع علی در حال گردش است ، در دوره بنی امیه تا 90 درصد مردم نگرش منفی نسبت به علی علیه السلام داشتند، ... بنی عباس که آمد رویکرد به سمت علی علیه السلام مثبت است، اتفاقاتی هم افتاد بزرگان اهل سنت یا اصحاب اثر امام علی علیه السلام را به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند ، عبداللهه مبارک یکی از کسانی است که می گفت اگر کسی علی را خلیفه چهارم بداند اشکان ندارد ، مالک بن انس می گفت خلفاء ابوبکر و عمر هستند اما در مورد عثمان و علی از من نبپرسید، سکوتی مدینه) شافعی در حب اهل بیت شعر سرود و متهم به رافضی گری شد، ابو حنیفه در طیف شیعه قلیل یا محبی است ، سیفان ثوری از همین دسته است، (مکتب فقهی سفیان ثوری معروف است، ایراد به لباس امام صادق توسط وی است، دو سال در مدینه شاگر امام صادق علیه السلام بود)، می گفتند چون وی علی را پذیرفته صاحب حدیث است و لی صاحب سنت نیست، کم کم فضا به نفع امام علی علیه السلام در حال گردش است تا مأمون می آید و بخشنامه می کند که هر کس فضائل علی علیه السلام بگوید سکه به او بدهید و هر کس فضائل عثمان بگوید به زندان بیافکنید...
نقش احمد بن حنبل در ترجیح امام علی علیه السلام
- اکثر علمای مورد پذیرش اهل سنت : ابوبکر ، عمر ، عثمان
- تذکره الحفاظ احمدبن حنبل گفته که با وجود آنکه فضائل علی علیه السلام ممنوع بوده اما گویا بیشتر از ابوبکر است
- سال210-220 هر کس امام علی علیه السلام را خلیفه چهارم بداند خلاف سنت عمل نکرده است
- سال 220-230 هر کس امام علی علیه السلام را خلیفه چهارم بداند مطابق سنت عمل کرده است.
- سال 230-241 هر کس امام علی علیه السلام را خلیفه چهارم بداند خلاف سنت عمل کرده است.
- بعد از احمدبن حنبل بسیاری به این سمت رفتند که امام علی را به عنوان خلیفه چهارم بپذیرند. هر چند کسانی مانند اصفهانی ها بر خلاف این وجود داشتند
- از سال 350 با شکست عثمانیها ، عثمانی نداریم، نیمه دوم قرن چهارم از بین رفتند.
- اگر اینگونه است که 3 قرن اول جهان اسلام گرایش عثمانی شدید بوده است اکنون چگونه باید برخورد بکنیم؟
- عثمانی کسی است که خلافت علی را نپذیرد :
o مبغض علی
§ اظهار بغض = ناصبی
§ عدم اظهار
o عدم بغض نسبت به علی
بنابراین هر ناصبی عثمانی است ولی عثمانی ناصبی نیست. (کسی که بغض علی علیه السلام دارد ولی اظهار نمی کند ناصبی نیست)
- عثمانیها و ناصبی ها از بین رفتند اما جریانی با عنوان سلفی گری اکنون در جهان ظهور کرده است که می گویند فهم سلف در قرن اول از دین بهتر از فهم دیگران است، اگر تحقیق کردیم و فهمیدیم در قرون اول کسی علی را خلیفه چهارم نمی دانسته ، اکنون نیز باید تبعیت کنیم. سلفی ها 4 گرایش عمده دارند...
- اکنون ناصبی به ندرت وجود دارد ولی فضای عثمانی بسیار آماده است، وهابی ها نه عثمانی هستند و نه ناصبی اما بخاطر وجود رگه هایی از عثمانی گری در آنها وجود دارد که رفتار ما در فعال شدن آن ممکن است مؤثر باشد. ، وهابیت یک مذهب حکومتی است که می توان با رابطه خوب با حکومتها آنان را همراه کرد.
نقش امام باقر علیه السلام در تبیین عقاید شیعه
در تاریخ تحلیلی امامان ، امام باقر علیه السلام نقش برجسته ای داشته اند، ایشان در سال 94 هجری تا 114 هجری امامت را بر عهده داشته اند، این دوران دوران خاصی است، مسائل فرهنگی و اجتماعی جهان اسلام قابل بررسی است، جهان اسلام در طول یکصد سال گذشته کم کم انباشت علم را در خود تجربه می کرده است و موتور علم جهان اسلام بین سال 80 تا 90 روشن می شده است، تمام فرقه های کلامی از این زمان به بعد است، تا کنون فرقه ها سبقه سیاسی داشته اند، اما به مرور زمان مسئله ایمان و کفر در خوارج، یا قضا و قدر ، جبر و اختیار و صفات خداوند و ... در این زمان مطرح می شود، در این فضا چند گرایش کلامی وجود دارد : قدریه ، جهمیه، معتزله، تا قبل از این فرقه ها با رویکرد غالب سیاسی بودند : علوی ، خوارج، مرجئه، عثمانی و ... بنابراین می توان گفت اول قرن دوم موتور فکر جهان اسلام روشن شد.
اگر ائمه پیشین بسیاری مسائل را نمی توانستند تا قبل از این بیان کنند به همین دلیل بود مردم پذیرش مسائل علمی را نداشتند، فضای گفتگوی کلامی و علمی به وجود نیامده بود،
با گسترش مسائل فرهنگی و علمی ، فضای امنیتی و سیاسی ضعیف می شود، از زمان حجاج بن یوسف ، دو قیام علیه امویان توسط بزرگان اهل سنت در سال 83 و 94 صورت می گیرد، در سال 94 ابن اشعث بسیاری از کسانی که مدافع امویان و عثمانی بودند را همراه خود می کند لذا قدرت نفوذ و اقتدار امویان تا حدود زیادی از بین می رود، 90 درصد علمای عثمانی از ابن اشعث حمایت کردند و پشت امویان را خالی کردند، در این فضا سال 99 عمربن عبدالعزیز لعن را ممنوع می کند و دستور نقل حدیث می دهد، در این فضا هم ذهن مردم آماده شده و هم اوضاع سیاسی مهیا گشته است تا امام باقر موفق به تبیین تفکراتی در این زمینه شود.
احادیث از امام باقر علیه السلام بسیار زیاد است ، برخی می گویند جنگهای امویان و عباسیان باعث این نقل حدیثها شده است که صحیح نیست و هیچ شاهدی وجود ندارد بلکه عامل تقویت فضای علمی و تضعیف فضای امنیتی است.
شیعیان کوفه 10 درصد اعتقادی و 10 درصد غالی و 80 درصد محبی بودند امام باقر علیه السلام توانست شیعیان اعتقادی را به اکثریت مبدل سازد.
شیعیان اعتقادی قائل به نص بودند اما محبی ها قائل به انتخاب بودند ، توابین و مختار و گرایش زیدیه این نگاه را نسبت به رهبر داشتند ، یک رهبر سیاسی. زید نیز چنین تفکری داشته است، زیدبن علی در مقابل امام باقر علیه السلام نگاه رهبری سیاسی داشته است که امام باقر علیه السلام نگاه رهبری سیاسی را به رهبری علمی تغییر می دهد. می فرماید بیشترین وظیفه امام رهبری علمی و حفظ دین و سنت پیامبر است، در واقع نظرگاه شیعیان محبی را به چالش کشید. ایشان می فرمود : مهمترین وظیفه امام ، حفظ دین از تحریف و التقاط است ، دومین وظیفه امام تفسیر صحیح منطبق با واقع است و سوم اگر مردم حمایت کردند اقامه حکومت دینی عادلانه وظیفه امام است.
حفظ وحدت جامعه (نقد اهل سنت) یا اقامه حکومت (نقد زیدیه) از وظایف اصلی امام نیست. اولین و مهمترین ویژگی و شرط امام برای حفظ و تفسیر دین عصمت است، دومین شرط علم به شریعت (علم به غیب) است. شناخت امام معصوم و عالم به شریعت غیر از طریق نص ممکن نیست و فقط خداوند از این دو شرط اطلاع دارد بنابراین اگر امام در خانه هم بنشیند امام است و قیام به سیف شرط نیست، اگر قیام به سیف شرط باشد امام علی علیه السلام نباید در آن 25 سال امام باشد، الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا را خود زیدبن علی هم نقل کرده است، هر چند این دو بزرگواران را استثناء می دانند،...
دو نگاه مرجعیت دینی و رهبری سیاسی بین امامیه و زیدیه در طول تاریخ ادامه پیدا می کند ، امامیه وظیفه امام را حفظ دین، تفسیر دین و حکومت می داند و زیدیه تنها حکومت می داند، ویژگیهای امام از نظر امامیه نص ، عصمت، علم ، افضلیت ، معجزه ... و از نظر زیدیه عادل ، مجتهد، قیامگر، فاطمی است.
امامان به این نتیجه رسیدند که با روش فرهنگی باید مردم را آماده حکومت کرد و روش زیدیه ، روش قیام بوده که بعداً به روش فرهنگی روی آوردند که آنموقع دیگر در مغرب ، یمن، گیلان و ... منزوی شدند اما ائمه در مراکز ، کوفه و ... کار فرهنگی کردند ، این ملاک در جمهوری اسلامی نیز باید مد نظر قرار گیرد کار فرهنگی باید انجام شود نه سیاسی!
امام باقر علیه السلام در کوفه نبوده اما بسیار تأثیر گذار بوده است،
(مقاله عصمت استاد فرمانیان : تمام ائمه به روایت تطهیر استناد کرده اند)
نقش امام باقر علیه السلام در تبیین عقائد شیعه را می توان اینگونه شمارد :
1- مسئله امامت را از رهبری سیاسی به مرجعیت علمی سوق داد، همین تبیین هم مبنای نظریه علمای امامیه در طول تاریخ است،
2- تنزیه خداوند (اثبات صفات خداوند بدون تشبیه)
دو تفکر در این زمان وجود داشته است :
- تشبیه (اکثر اهل سنت – مقاتل بن سلیمان 150 ق)
- تنزیه مطلق (جهم 128) هیچ صفتی را به خداوند اطلاق نمی کنند، حتی معتقدند صفات موجود در قرآن مجاز گویی است و حقیقت نیست.
امام باقر علیه السلام در مقابل دو نظر فوق ، اثبات صفات بدون تشبیه می کند ،
آیا بپذیریم هشام قائل به جسمانیت بوده ؟ عده ای گفته اند مخالفان به هشام نسبت داده عده ای گفته اند که جسم در آن موقع به معنای شیئیت بوده است، چرا که موجودات عالم یا مجردند یا جسم اند (ماده – جواهر) یا فعل جسم (عرض) و آن موقع علما هیچگاه به مجرد بودن چیزی اعتقاد نداشتند، (بوعلی مجردات را تبیین کرد تا قرن 4 و5 بحثی از مجردات نبود) جسم لا کلاجسام، ائمه فرمودند حتی کلمه جسم را بر خدا اطلاق نکنید، (مانند قرآن که گفتند بگویید حادث است نه اینکه مخلوق است)، اکنون نیز وهابیها به مجردات قائل نیستند، علامه مجلسی صراحتاً می گوید یک مجرد در عالم بیشتر نداریم و آن خداست، و ملائکه و روح جسم لطیفند.
3- تبیین فقه شیعه
بن مایه ها و اصول کلی فقه شیعه از امام باقر علیه السلام است، (چرا فقه ما به نام فقه جعفری است ؟ چون جزئیات به طور مبسوط توسط امام صادق علیه السلام بیان شده است) ، روایتی در کشی است که مناسک و احکام توسط امام باقر علیه السلام بیان شده است.
4- تقیه
از لحاظ نظری اولین بار به صورت مبسوط ایشان در مقابل قیامهای زیدیان مطرح شده است(هر چند در زمان امام باقر علیه السلام قیامی صورت نگرفته است)، البته به طور مبسوط توسط امام صادق علیه السلام بیان شده است ،
بنابراین نقش امام باقر در آموزه های شیعه بسیار عمیق است.
- کتاب نخستین اندیشه های شیعی ، تعالیم امام باقر علیه السلام رساله دکتری خانم لالانی زیر نظر مادلونگ (احتمالاً اسماعیلی مذهب و هندی است) تمام روایات را از کتب امامیه ، اسماعیلیه ، اهل سنت و ... جمع آوری و جمع بندی کرده است.
[1] امام علی علیه السلام در آغاز ورود به کوفه پس از سرکوبی پیمان شکنان جمل به تصریح دهها منبع سنی، مردم کوفه و صحابیان رسول خدا ص را که همراهش بودند را در مسجد کوفه جمع کرد و از کسانی که شاهد و ناظر صدور حدیث غدیر از رسول الله ص بوده اند خواست تا از جای برخاسته شهادت دهند، عده زیادی که تنها 12 نفر از شرکت کنندگان در جنگ بدر میانشان بودند شهادت به آن دادند (الغدیر ج1 ص 66 از منابع متعدد سنی و انساب الاشراف ج2 ص 156) به نقل از تاریخ تشیع ایران – رسول جعفریان