- راهکارهای کاهش رنج بلا و مصیبت و ایجاد صبر و رضایت در بلا و مصیبت

- حکمت نعمت و مصیبت

- آزمایش و ابتلائات

- صبر و شکر

بلا و مصیبت

راهکارهای کاهش رنج  بلا و ایجاد صبر و رضایت در بلا و مصیبت

1-   توجه به همگانی بودن بلا و مصیبت :

o    وَ لنَبْلُوَنّکُم بشیءٍ من الخوفِ والجُوعِ و نقصٍ من الأموالِ و الأنفس والثمراتِ و بشّر الصّابرین ـ خداوند به بنده‌ای نعمت دهد تا شکرش را بیازماید و بلا دهد تا صبرش را.

o      خود را یکی از بلادیدگان ببیند مثل بقیه (مثال واکسن و صف مدرسه )

o      نگاه به ضعیف تر در بهره­مندی از مواهب دنیا و شدیدتر در بلا (در عبادت به بالاتر)

o    امام باقر(ع): لا تجالس الأغنیاء فان العبد یجالسهم و هو یری أن لِللّه علیه نعمةً فما یقومُ حتی یری أن لیس لله علیه نعمَةَ (حتی در مسئله نگاه به نامحرم، ممکن است همسر خود به چشمش کمتر به نظر آید و کفران نعمت کند.)

2-   تغییر نگرش نسبت به بلا و مصیبت (تغییر نظام ارزشی)

-    بلا و مصیبت دنیا فانی و زودگذر است. امام حسین علیه السلام : الحمدلله الذی خلق الدنیا و جعله دارالفناء و الزوال...

-    بواسطه بلای دنیا، آخرت آباد میشود. امام حسین علیه السلام : إنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنْیا دارَبَلْوى وَ الاْخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیا لِثَوابِ الاْخِرَةِسَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیا عِوَضًا .

-    امام هادی سلام الله علیه : (گزیده تحف العقول، ص65) مَن کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ هانَت عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا و لَو قُرِضَ و نُشِرَ؛ هر که را از جانب پروردگارش حجّتى باشد، هرچند مصیبت هاى دنیا او را با قیچى تکّه تکّه کنند و پراکنده‌اش سازند، بر او سبُک آید.

o      بلا نعمت است :

§       قال العسگرى علیه‏السلام«ما مِن بَلیّة الاّ وللّه‏ِ فیها نعمة تُحیطُ بِها».

§       روایت اگر دل به نور یقین کامل شد بلا و گرفتاری نعمت است.

-          بلا و مصیبت ما مورد رضایت خداست. راضی به رضای او باشیم.

o      بلا مظهر محبت خدای متعال است :

§    امام باقرالعلوم(ع): یُبْتَلَی المَرْءُ عَلَی قَدْرِ حُبِّهِ ، انسان به اندازة دوستی‌اش با خدا به بلا گرفتار می‌شود.

§     امام صادق(ع): ما أحَبُّ قَوْماً إلّا ابْتَلاهُمْ، خداوند هیچ گروهی را دوست نگرفت مگر آنکه آنان را به بلا گرفتار ساخت.

-       امام باقر علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج 2 ،ص 255(باب شدة ابلاء المومن حدیث17))

إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ المُومِنُ بِالبَلَاء کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ اَهلَهُ بالهَدِیَّةِ مِنَ الَغیبَةِ وَ یَحمِیهِ الدُّنیَا کَما یَحمِی الطَّبیبُ المَریضَ. خداوند عزیز و با جلال از بنده مؤمنش با رنج و بلا دلجویی می کند، همچنان که شخص با هدیه ای که از سفر آورده، از خانواده اش دلجویی می کند و خدا مومن را از دنیا پرهیز می دهد، همچنان که طبیب بیمار را (از بعضی خوردنی ها و آشامیدنیها) پرهیز می دهد.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص259(باب شدة ابلاء المومن حدیث29))

إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ وَ إنَّما یُبتَلَی المُومِنُ عَلَی قَدر أعمالِهِ الحَسَنَةِ فَمَن صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ أشتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل الدُّنیا ثواباً لِمُؤمِن وَ لَا عُقُوبَة لَکافِر وَ مَن سَخُفَ دینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أنَّ البَلَاءَ أسرَعُ إلَی المُومِنُ التَّقیِّ مِنَ المَطَرِ إلَی قَرَار الأرض.

درکتاب علی آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مومن قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر می رسد تا باران به سطح زمین.

o      هر که در این بزم مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند :

-       امام صادق علیه السلام: (اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج2، ص261 (باب فضل فقراء المسلمین حدیث 4))

کُلَّما أزدَادَ العَبدُ إیماناً ازدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی (ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 253 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 5))

إنَّ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الأرض مِن خَالِص عِبَادِهِ مَا یُنزلُ مِنَ السَّمَاء تُحفَةً إلَی الأرض إلَّا صَرَفَهَا عَنهُم إلَی غَیرِهِم وَ لَا بَلِیَةً إلّا صَرَفَهَا إلَیهِم.

خدای عز و جل بندگانی در زمین دارد و در بین بندگان خالصش، کسانی هستند که هر نعمتی از آسمان به زمین فرود آید، آن را از ایشان باز دارد و به دیگران دهد، و هر گرفتاری که نازل شود، بر ایشان فرود آورد.

o      حضرت زینب: تصغر عنده المصائب ما رأیت إلّا جمیلا

o    بچه سر سفره از حلوا خوشش می‌آید اما از ترشی و فلفل بدش می‌آید اما مادر بچه از همه خوشش می‌آید انسان با معرفت تلخی‌ها را هم زیبا می‌آید.

o    ابا عبدالله مصیبت نمی‌دید، عشق می‌دید محبت می‌دید، در عاشقانه‌ترین حالات، در وصال مطلق معشوق و شاید حسین معشوق و خدا عاشق او بود.

o      ابا عبدالله: الهی رضا بقضائک ـ صبرا علی بلائک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین.

ای که در جنون می‌کشانیم//غرق در خاک و خون می‌کشانیم ما رأیت

جبرئیلا رفتنت زینجا نکوست//تو مشو حائل میان ما و دوست

3-   توجه به آثار و عاقبت نعمت و رفاه (عدم بلا و مصیبت) :

-       سه دلیل نعمت خداوند : الف ) استدراج، ب) پاداش عمل مؤمنان، ج) بهشت کافران

الف) نعمت استدراجی :

o    توبه/55: «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِـیُعَذِّبَـهُمْ  وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ (برون رود جانهایشان) وَهُمْ کَافِرُونَ »

o    سوره الأنعام، آیه 44 : فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ «44»

پس چون اندرزهایى را که به آنان داده شده بود، فراموش کردند، درهاى هرگونه نعمت را به رویشان گشودیم (و در رفاه و مادیات غرق شدند) تا آنگاه که به آنچه داده شدند دلخوش کردند، ناگهان آنان را (به عقوبت) گرفتیم پس یکباره محزون و نومید گردیدند.

ب) پاداش عمل مؤمنان :

o      مؤمن از عاقبت و گرفتاری نعمت می‌ترسد.

o      داستان پیامبر (سینی داغ) / فی حلالها حساب.

o    اهل بیت انتظاری جز سختی و مصیبت از دنیا نداشتند، بلا و مصیبت را لطف خدا می‌دانستند،  سختی و مصیبت در این دنیا زودگذر است و به آخرت و آبادی آن ایمان داشتند.

o      نعمت سبب غفلت است :

§    فصلت/51: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِـبِهِ (دور گرداند پهلوی خویش: دامنشو میگیره بالا راهشو کج میکنه بره) وَ إِذا مَسَّـهُ الشَّـرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ».

§    وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِـبادِهِ لَبَـغَوْا فِى الأَرْضِ وَلـکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِـبادِهِ خَبِیرٌ بَصِـیرٌ

§       وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِـبِهِ وَ إِذا مَسَّـهُ الشَّـرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ

o      برخی نعمتها ، از اجر اخروی مؤمنان می­کاهد :

در زمان حضرت موسى پادشاه ستمگرى بود که وى به شفاعت بنده صالحی ، حاجت مؤ منى را به جا آورد! از قضا پادشاه و مؤ من هر دو در یک روز از دنیا رفتند! مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز مغازه ها را بستند و عزادار شدند. اما جنازه مؤ من در خانه اش ماند و حیوانى بر او مسلط گشت و گوشت صورت وى را خورد! پس از سه روز حضرت موسى از قضیه با خبر شد. موسى در ضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود: بارالهى ! آن دشمن تو بود که با همه عزت و احترام فراوان دفن شد، و این هم دوست توست که جنازه اش در خانه ماند و حیوانى صورتش را خورد! سبب چیست؟ وحى آمد که اى موسى ! دوستم از آن ظالم حاجتى خواست ، او هم بجا آورد، من پاداش کار نیک او را در همین جهان دادم ، اما مؤ من چون از ستمگر که دشمن من بود، حاجت خواست ، من هم کیفر او را در این جهان دادم ، حال ، هر دو نتیجه کارهاى خودشان را دیدند.[1]

-       امام باقر علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج2 ، ص 253 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 7))

-    إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ .

خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است.

 

ج)بهشت کافران

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص257(باب شدة ابتلاء المومن، حدیث 24))

قالَ اللهُ عَرَّ وَ جَلَّ لَو لَا أن یَجِدَ عَبدِیَ المُومِنُ فِی قَلبِهِ لَعَصَّبتُ رَأسَ الکَافِرِ بِعِصَابَةِ حَدِیدٍ لا یُصَدَّعُ رأسُهُ أَبَدا.

خداوند عروجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.

-       روایت: به نعمت کم خدا راضی باش تا خدا به عمل کم تو راضی شود :

احمد بن عمر و حسین بن یزید می‏گویند: خدمت حضرت رضا علیه‏السلام رسیده عرض کردیم: ما از گشایش روزی و طراوت زندگی برخوردار بودیم اینک و ضعمان اندکی فرق کرده است، دعا کنید. خداوند نعمت سابقمان را بازگرداند، امام رضا علیه‏السلام در پاسخ آنها فرمود: شما چه می‏خواهید؟ می‏خواهید پادشاه باشید؟ دوست دارید مثل طاهر (ذوالیمینن فرمانده لشکر مامون) و هرثمه (سردار معروف قشون) بوده باشید ولی برخلاف مسلکی که دارید (مذهب تشیع) مسلک دیگری داشته باشید؟ گفتیم نه، به خدا سوگند دوست نداریم و دنیا و هم ثروت و زر و سمی آن از ما باشد و مذهبی غیر از این، داشته باشیم، فرمود:   خداوند می‏فرماید:  

اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (سبا/؟) ای آل‏ داوود سپاس بگذارید و اندکی از بندگان من شاکرند .

به خدا خوش گمان باشید، هر که به خدا خوش گمان باشد، مطابق گمانش با او رفتار می‏کند، (روایت: خداوند نزد گمان بنده هایش است) و هر که روزی اندک را بپذیرد خدا عمل اندکش را قبول فرماید، و هر که به حلال کم، راضی شود و هزینه‏اش سبک گردد و عائله‏اش رفاه یابند و خداوند درد و درمان دنیا را به او بنمایاند، و او را سالم از دنیا به بهشت منتقل سازد.

 

4-   توجه به خواست و مشیت و رضایت خداوند

-       بدانیم آنچه بر ما می گذرد تحت مشیت و اراده و رضایت خداوند است،

-    روایت : هرکس به آنچه خداوند برای او در نظر گرفته اعتماد داشته باشد، لحظه ای نمی خواهد از آنچه در آن است خارج شود.

-       روایت: دین برخی در حال سلامت و ثروتمندی حفظ میشود، دین برخی در حال فقر و بیماری ...

5-   پنهان کردن بلا و مصیبت :

o    سه چیز از گنج‌های بهشت است: 1ـ پنهان داشتن صدقه 2ـ پوشیده داشتن بلا 3ـ پنهان داشتن درد و بیماری

o      مؤمن کسی است که خود در رنج و تعب است ولی مردم از او آسوده‌اند

6-   توجه به آثار و عاقبت بلا و مصیبت :

o    روایت حکمت بلا  : الف) آزمایش، ب) ارتقاء درجه مؤمن، ج) حبط و کفّارة گناهان [ د) انتباه و بیداری،   و) انسان سازی]

الف) امتحان و آزمایش

امتحان یک سنّت الهى است:

-    «أَحـَسِبَ النّاسُ أَنْ یُـتْرَکُوا أَنْ یَـقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُـفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِـهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الکاذِبِینَ»[2].

-       «الَّذِى خَلَقَ المَوْتَ وَالحَیاةَ لِـیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[3].

-       «وَلَنَبْلَوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ المُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصّابِرِینَ وَنَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»[4].

-       «وَلَنَبْلُوَنَّـکُمْ بِشَى‏ءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِینَ»[5].

-    امام علی علیه السلام : و اهبطه الی دار البلیه (نهج البلاغه، خطبه192) و خدای سبحان آدم را بدین سرای ابتلا و امتحان فرود آورد

-    حضرت امیر علیه‏السلام در خطبه قاصعه فلسفه امتحان الهى را بیان مى‏فرماید: «ولو اراد اللّه‏ سبحانه الأنبیائه وحیث بَعَثَهُم اَنْ یَفتح لهم کنوز الذهبان و معادن العقیان ومغارس الجنان واَنْ یحشر معهم طیور السماء ووحوش الارضین لَفَعل، ولو فَعَل لَسَقط البلاء وبَطَل الجزاء واضْمَحَلّتْ الأنباء وَلما وجب للقابلین اجور... ولا استحقّ المؤمنون ثواب المحسنین ولا لزمت الاسماء معانیها ولکنّ اللّه‏ سبحانه جعل رسله أولى قوّة فى عزائمهم وصعفةً فیماترى الأعین من حالاتهم مع قناعة تملأ القلوب والعیون غنىً وخصاصة تملأ الأبصار والاستماع أذىً،  ... ولو کانت الانبیاء اهل قوّة لا ترام وعزّة لا تضام وملک تمدّ نحوه اعناق الرجال وتشدّ الیه عقد الرجال لکان ذلک اهون على الخلق فى الاعتبار واَبعد لهم فى الاستکبار ولأمنوا عن رهبة قاهرة لهم او رغبة مائلة بهم فکانت النّیات مشترکة والحسنات مقتسمة ولکنّ اللّه‏ سبحانه اراد اَن یکون الاتّباع لرسله والتصدیق بکتبه والخشوع لوجهه والاستکانة لامره والاستسلام لطاعته امورا له خاصة لا تشوبها مِن غیرها شائبة وکلّما کانت البلوى والاختیار اعظم کانت المثوبة والجزاء أجزل»[6].

-    در شرایط عادى همه از دین دم مى‏زنند اما در شرائط بحرانى باطنها ظهور مى‏کنند. شرائط بحرانى مثل: جنگ اُحد ـ حُنین ـ رحلت پیامبر ـ جنگ صفّین و قرآن بر نیزه کردن ـ کربلا و...

-    ادای ایمان و دینداری کافی نیست:  امام حسین علیه السلام: الناس عبید الدنیا، و الدین لعق السنتهم ، یحوطونه ما درت معائشهم ، فاذا محصورا بالبلاء قل الدیانون [7]

این مردم (مردم کوفه ) برده و اسیر دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان ، پیروى نمودن آنان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه باشد و آنگاه که در بوته امتحان قرار بگیرند، دینداران ، کم خواهند بود. (آخرین جمله در خطبه حسین بن على بن على علیه السلام است که پس از ورود به کربلا در میان اهل بیت و یاران خویش ایراد فرمود. منظور از«الناس» با قرینه صدر و ذیل خطبه و شرایط موجود، مردم کوفه مى باشد و «الف و لام» نه براى«جنس» بلکه براى«عهد خارجى» است .)

-       دلایل آزمایش :

o     عنکبوت/2و3: أَحـَسِبَ النّاسُ أَنْ یُـتْرَکُوا أَنْ یَـقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُـفْتَنُونَ... فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الکاذِبِینَ» .

o      «الَّذِى خَلَقَ المَوْتَ وَالحَیاةَ لِـیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» .

o      محمد/31: «وَلَنَبْلَوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ المُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصّابِرِینَ وَنَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»

o    حضرت رضا علیه‏السلام فرمود، امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:  و الله لا یکون الذی تمدون الیه اعینکم حتی تمیزون و تمحصون ثم یذهب و لا یبقی من کل عشرة منکم و الا الاندر ثم تلا: ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین. (آل عمران: 142) بخدا سوگند آنچه انتظارش را می‏کشید، و برای وقوع آن، چشم دوخته‏اید (دولت حق) بوجود نخواهد آمد تا این که آزمایش و گرفتار شوید و از هر ده نفر شما اندکی باقی بماند. خداوند می‏فرماید: آیا چنین پنداشته‏اید که (تنها با ادعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران و را مشخص نساخته است؟

-       موارد آزمایش :

o      «وَلَنَبْلُوَنَّـکُمْ بِشَى‏ءٍ مِنَ الخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِینَ» .

ب) حبط و کفاره گناهان :

-       مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ (شوری/؟)

امام حسن عسکری علیه‏السلام می‏فرماید: هنگامی که مأمون حضرت رضا علیه‏السلام را ولیعهد خود قرار داد روزی دربان خانه آن حضرت وارد شد و گفت: گروهی آمده‏اند و اجازه ملاقات می‏خواهند و می‏گویند ما از شیعیان علی بن ابیطالب هستیم. امام رضا علیه‏السلام فرمود: وقت ندارم، مشغول کارم. آنها را برگردان. دربان پیام امام رضا علیه‏السلام را به آنها رساند و آنها را برگرداند. دو مرتبه آمدند و تقاضای ملاقات کردند این بار هم اجازه ملاقات به آنها داده نشد و این جریان و رفت و آمد آنها و عدم اجازه ملاقات تا دو ماه طول کشید. تا این که از ملاقات با امام مأیوس شدند و به دربان گفتند: به مولای ما امام رضا علیه‏السلام بگو از شیعیان پدرت علی بن ابیطالب هستیم و از این که شما به ما اجازه ملاقات ندادید مورد شماتت دشمنان قرار گرفتیم، به خاطر همین برمی‏گردیم، در حالی که به خاطر این پیش آمد، از بازگشت به وطنمان خجالت می‏کشیم و از طرف دیگر از تحمل شماتت دشمنان ناتوان شده‏ایم. دربان پیام آنان را به امام رضا علیه‏السلام رساند و امام علیه‏السلام فرمود: به آنها اجازه بده تا وارد شوند. کاروانیان وارد شده و سلام کردند و آداب احترام به جا   آوردند. ولی امام رضا علیه‏السلام جواب سلام آنها را نداده و اعتنایی نکرد و اجازه نداد که بنشینند و آنان همانطور سرپا ایستادند. به امام رضا گفتند یابن رسول الله! این چه جفایی بود که در حق ما روا داشتید و ما را سبک کردید. دیگر چه آبرویی بعد از این برای ما باقی می‏ماند؟
امام رضا علیه‏السلام فرمود:این آیه را بخوانید : ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر (شوری: 30) هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‏اید و بسیاری را نیز عفو می‏کند. به خدا سوگند من کاری در حق شما انجام ندادم جز آنچه خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و امامان پس‏از او در حق شما انجام داده‏اند. آنان شما را مورد عتاب و بی‏توجهی قرار دادند. من هم در این کار به آنها اقتدا کردم. گفتند یابن رسول الله! برای چه؟ فرمود: به خاطر ادعایتان که می‏گویید، شیعیان امیرالمؤمنینیم؟ وای بر شما! (این چه ادعای بزرگی است که می‏کنید) به درستی که شیعیان امیرالمؤمنین حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد ابن ابی‏ابکر بودند، همانها که تسلیم محض اوامرش بودند و ذره‏ای در عمل به دستوراتش مخالفت و سرپیچی نکردند، ولی شما در بیشتر کارهایتان با او مخالفید، و در بسیاری از واجبات کوتاهی می‏کنید و حقوق بزرگ برادران دینی خود را کوچک می‏شمارید. در آنجا که تقیه و پرهیز واجب نیست، تقیه می‏کنید، و آنجا که تقیه حق و لازم است، ترک تقیه می‏کنید. اگر بگویید و از اولیاء و محبان او و دوستدار دوستان او و دشمن دشمنان امیرالمؤمنین هستید از شما قبول خواهم کرد و منکر حرفتان نخواهم شد لکن این ادعای شما که می‏گویید شیعه او هستید ادعای بزرگ و مرتبه والایی است که اگر عملتان، گفتار و ادعایتان را تصدیق و گواهی نکند هلاک و نابود خواهید، شد مگر آنکه رحمت پروردگار شامل حال شما گردد. گفتند: یابن رسول الله! بنابراین، از این ادعای بزرگ و گفتار، از خدا پوزش می‏طلبیم و استغفار می‏کنیم و توبه می‏نماییم و بدانچه مولایمان به ما تعلیم داد قائل می‏شویم و می‏گوییم: ما دوستان شما و دوستدار دوستان شما و دشمن دشمنان شما می‏باشیم.
امام رضا علیه‏السلام فرمود: مرحبا به شما برادران و دوستان من، نزدیک شوید. سپس آنان را دور خود گرد آورد و مورد محبت قرار داد و به دربان فرمود: چند بار اجازه ورود به آنها ندادی؟! دربان گفت: شصت بار.
امام رضا علیه‏السلام فرمود: شصت مرتبه پی‏درپی پیش آنها برو و بر آنها سلام کن و سلام مرا هم به آنها برسان چون به سبب توبه و استغفار، گناهانشان محو و نابود شد و به خاطر محبت و دوستی که با ما دارند، مستحق کرامت و بزرگداشت می‏باشند. از حال آنها و احوال خانواده‏هایشان تفقد کن و به امور آنان برس و در حق آنان خوبی کن و مشکلاتشان را برطرف ساز

-    عذاب در دنیا لطف خداست: عذاب دنیا با عذاب برزخ و قیامت قابل مقایسه نیست همچنانکه نعمت دنیا با نعمات بهشت قابل مقایسه نیست. (داستان مرگ پادشاه و مؤمن)

-       قال الصادق علیه‏السلام «اذا اراد اللّه‏ بعبدٍ خیرا فَأَذْنَب ذنبا تَبِعَه بنِقْمةٍ ویُذکّره الاستغفار».

-    روایتى قریب به این مضمون وارد شده است که: شخصى به خدمت حضرت على (علیه السلام) آمد و عرض کرد: خشکسالى بیداد مى کند، زمینهاى ما خشک شده و حیوانات دارند مى میرند. چه کنیم؟ حضرت (علیه السلام ( فرمود: «بروید از گناهانتان استغفار کنید«.  آن شخص بیرون رفت و نفر دوّم آمد و عرض کرد: «یا امیر المؤمنین باغهاى ما آفت زده و میوه ها کم شده، مردم به خسارت افتاده اند، چه کنیم؟« امام (علیه السلام (فرمود: «بروید و از گناهانتان استغفار کنید«. نفر سوّم وارد شد و عرض کرد: یا على، مرگ و میر در میان بچّه ها شایع شده و فرزندان کم شده اند، تعداد نفوس پایین آمده است، چه کنیم؟ امام)علیه السلام( فرمود: «بروید و استغفار کنید«.  راوى که ابن عبّاس یا شخص دیگرى است و در هنگام طرح هر سه درخواست، نزد امام (علیه السلام) حاضر بود مى گوید: شما براى درمان همه این مشکلات یک دارو مى دهید و یک نسخه مى پیچید! چطور به همه اینها یک جواب مى دهید؟!  حضرت (علیه السلام) فرمود: مگر قرآن نخوانده اى؟! نوح پیامبر (علیه السلام) در پیشگاه خداوند چه مى گوید؟  فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کَانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَیْکُمْ مِّدْرَاراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّات وَ یَجْعَلْ لَّکُمْ اَنْهارَاً

-       روایت : پایی به سنگ نمی‌خورد یا سری درد نمی‌گیرد مگر به خاطر گناه

-    روزی پیامبر(ص) به اصحاب و همراهانش فرمود: کدام یک از شما سلامتی را دوست دارد؟ و مایل است که مریض نشود؟ ج: همة ما. فرمود: آیا شما دوست ندارید از آنان باشید که مرضشان کفاره گناهانشان باشد؟

-    از یونس بن یعقوب نقل شده که حضرت صادق فرمود ملعون است ملعون است هر بدنى که
بیمارى یا ناراحتى نبیند در هر چهل روز یک مرتبه، عرض کردم به همین سبب مورد لعنت واقع
مى‏شود؟ فرمود آرى، چون دید این موضوع خیلى بر من گران آمد فرمود اى یونس خدشه و خراش
و یا لغزش و به زمین خوردن و مصیبتى که به انسان روى آورد یا توهینى که به شخص وارد شود از
بلیه و گرفتارى محسوب مى‏شود، پاره شدن بند نعلین نیز از همین قبیل است ـ یونس! مؤمن
گرامى‏تر است نزد خداوند از اینکه چهل روز بر او بگذرد و پیش آمدى برایش نکند که گناهش زائل
شود، گرچه به غم و محنتى که برایش حاصل گردد و نداند از چه رو غمگین و افسرده است ـ به خدا
سوگند یونس، پیش آمد مى‏کند براى بعضى شماها حتى به اینطور که پولها را مى‏شمرد (در روایت
وزن مى‏کند) مى‏بیند کم است افسرده مى‏شود و مرتبه دیگر که مى‏شمرد مى‏فهمد درست است ـ
همین حزن باعث حبط بعضى گناهان مى‏شود.

-       سلب نعمات بخاطر رفتار خودماست.

o    امام رضا(ع): کلّما احدث العباد من الذنوب ما لم یکونوا یعلمون، احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون. (میزان الحکمه، ج4، ص1900)

o      روایت : اگر مردم بر ولایت اهل بیت پابرجا بودند برکات آسمان و زمین بر انسانها نازل میشد.

 

ج) ارتقاء درجه مؤمن :

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 14))

اِنَ فِی الجَنَه مَنزِلَهً لَا یَبلُغُهَا عَبدٌ اِلَا بِالِابتِلَاء فِی جَسَدِهِ. در بهشت مقام و منزلتی وجود دارد که هیچ بنده ای به آن نرسد ، مگر به درد و بیماری ای که در بدنش حادث شود.

-    روایت : اگر مؤمن می‌دانست در بلا و گرفتاری و مرض چه فایده‌ای برای اوست دوست نداشت آنی از مرض جدا گردد.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255(باب شدة ابلاء المومن حدیث15))

یَا عَبدَ اللهِ لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ. ای عبد الله، اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود.

-        

د) بیداری و انتباه :

-       تنبه انسانها توسط بلا لطف و رحمت خداست، وگرنه انسان در غفلت میماند و هلاک میشد

-    داستان موسی و دهکده در عذاب و فرمایش ایشان : إن النوم فی المذبله و أکل الخبز الشعیر خیرٌ کثیر مع السلامه فی الدین

-       داستان شهید برونسی که زندگی در دستشویی را به منزل فرمانده اش ترجیح داد.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11))

المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ. چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن ، متذکر گردد.

-    قالَ لُقمانُ علیه السلام لاِبنِهِ: یا بُنَیَّ، اِتَّعِظ بِالصَّغیرِ قَبلَ أن یَنزِلَ بِکَ الکَبیرُ؛ (الاختصاص: ص ۳۳۶ / حکمتنامه لقمان، ص90) لقمان علیه السلام به پسرش گفت: پسرم! با [بلاى] کوچک پند بگیر، پیش از آنکه [بلاى] بزرگ بر تو فرود آید.

-    بعضى اوقات غبار دل به حدى است که با موعظه رفع نمى‏گردند و راه قویتر و
مؤثرترى نیاز دارند که آتش بلا مى‏باشد و بهتر است آن را بانگ بیدار باش الهى بنامیم قرآن
مى‏فرماید:

o    انعام/42 : «وَلَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذناهُمْ بِالبَأْساءِ (پریشانی) وَالضَّـرّاءِ (رنجوری) لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ».

o      «وَما أَرْسَلْنا فِى قَرْیَةٍ مِنْ نَبِىٍّ إِلاّ أَخَذنا أَهْلَها بِالبَأْساءِ وَالضَّـرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَـضَّـرَّعُونَ ».

o      سجده/21: «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون».

o     قوم حضرت یونس در اثر دیدن آن عذاب و بلاى الهى بیدار شدند ولى در مدت بیش از 30 سال تبلیغ یونس بیش از دو نفر به او ایمان نیاوردند.

o      خداوند نعمت و مواهب دنیا را به اندازه ای که به مصلحت دین و دنیا و آخرت مؤمنین است، می دهد :

o      آیةالله بهجت: آیةالله قاضی: برای حاجتی چهل سال پس از نماز دعایی کردم بعد معلوم شد مصلحت نبوده.

o    اگر مؤمنان گرفتار حب دنیا نمیشدند خداوند نعمات بیشتری عطا میفرمود. به همین دلیل گام به گام متناسب با ظرفیت بنده نعمت می دهد «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» ، شکر النعمه اجتناب المحارم.

o    علامه مصباح: علامه طباطبایی: آیت الله قاضی: گاهی خداوند چهل روز بنده‌ای را در سختی و گرفتاری قرار می‌دهد تا یک بار از ته یا الله بگوید و به یاد خدا بیفتد.

o    حضرت موسی: پروردگارا دوست ندارم مرضی را که به واسطة ناتوانی از آن در عبارت بخل ورزم و دوست نمی‌دارم تندرستی را که خدا را از یاد من ببرد ولی دوست دارم که بین این دو باشم گاهی مریض و گاهی تندرست یک مرتبه مریض باشم که به یاد تو باشم و گاهی تندرست که سپاسگزاری تو را کنم. (صبر در بلا بهتر از غفلت در خوشی)

o      «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدْنى دُونَ العَذابِ الأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون».

o      خداوند درباره قوم موسى مى‏فرماید: «وَأَخَذناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ».

o      وقتى که تو را دهم بلایى             گریان شوى و سوى من آیى

وقتى که تو را دهم شفایى           یاغى شوى و دگر نیایى

o      قال على علیه‏السلام «اذا رایت اللّه‏ سبحانه یتابع علیک البلاء اَیْقَظَک».

o      قال على علیه‏السلام«مَن لا ینفعُه اللّه‏ُ باالبلاء والتجارب لم ینفع بشى‏ء مِنَ العِظَة»

o      درد پشتم داد حق از فضل خویش                تا نخسبم جمله شب چون گاو و میش

داد مر فرعون را صد ملک و مال                    تا نیارد رو بحق آن بدسگال

در همه عمرش ندید او درد سر                      تا ننالد سوى حق آن بد گهر

اى خجسته درد و بیمارى و غم                      ایخوشا امراض و بلوا و سقم

هر زمان گوید بگوشم بخت نو                      گر ترا غمگین کند خشمین مشو

خلق را با تو بدو بد خو کند                           که ترا ناچار رو آنسو کند

o    پیغمبر اکرم دخترى را خواستگارى کرد، پدر دختر شروع به تعریف دختر خویش نمود و
امتیازات او را مى‏شمارد و از آن جمله گفت: این دختر از زمان تولدش تا الان بیمار نشده، حضرت
از مجلس برخاست و فرمود خیرى در چنین وجودى نیست که مانند گوره خر بیمار نشود، مرض و
بلا تحفه‏اى است از جانب خداوند براى بندگان که اگر از یاد او غافل شده باشند آن پیش آمد او را
متوجه بسازد.

o    احسان طبرى که بزرگترین ایدئولوگ حزب توده در ایران بود در پاسخ به این سؤال که چرا به اسلام (بعد از دستگیرى) پیوسته مى‏نویسد: «این فشار (زندان) در بیدار کردن یاخته‏هاى مغز و امواج عواطف روح من، که به طرز قضاوتهاى یکنواخت و یک سمته خوگر شده بوده تاثیر فراوان داشت و مرا واداشت تا چشمان خود را به سوى واقعیتى که از آن دور بودم با آنکه با آن روبرو بودم باز کنم...»

دلیل اینکه دیگر رژیم‏ها نمى‏توانند از این داروى مؤثر (زندان) استفاده اینچنین ببرند این است که آنها خود مجرم هستند. پس اهرمِ بلا و فشار باید قصد اصلاح داشته باشد و الهى باشد و الاّ اهرمى  که خود مجرم است مؤثر نیست.

 

و) بلا و مصیبت انسان ساز است :

-       میخ را هر چه بیشتر بر سرش بزنند محکم‌تر می‌شود.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص258(باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

قَالَ رَسُولُ اللهِ مَثَلُ المَؤمِن کَمَثَل خَامَةِ الزَّرع تُکفِئُها الرِّیاحُ کَذَا وَ کَذَا و َکَذَلِکَ المُومِنُ تکــفِئُهُ الأوجاعُ وَ الأمراضُ وَ مَثَلُ المُنافِق کَمَثَل الإرزَبَّةِ المُستَقیمَةِ الَّتی لا یُصِیبُها شَیءٌ حَتّی یَأتِیَهُ المَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصفاً. رسول خدا فرمودند: حکایت مومن حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

-        

7-   توجه به اینکه دنیا دار بلا و مصیبت است :

o    دنیا دار بلا و سختی و آزمایش است، توقع بیش از این نداشته باشیم، قائدة خداوند در خلقت دنیا: ان مع العسر یسری

o    امام حسن علیه السلام : إنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنْیا دارَبَلْوى وَ الاْخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلْوَى الدُّنْیا لِثَوابِ الاْخِرَةِسَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدُّنْیا عِوَضًا: همانا کهخداوند دنیا را سراى امتحان و آزمایش ساخته و آخرت را سراى رسیدگى قرار داده است، وبلاى دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاى دنیا قرار داده است.

o    پیامبر اسلام(ص): خداوند دنیا را خانة گرفتاری و بلا و آخرت را خانة جزا قرار داده پس بدی دنیا را سبب پاداش آخرت و عوض آن معین کرده ـ دنیا زودگذر است و به سرعت پیموده می‌شود پس از شیرینی آن بگذرید که به تلخی جدا شدنش نمی‌ارزد. پس لذت امروز را به خاطر سختیت فردا رها کنید و تا می‌توانید خود را از وابستگی‌های دنیا نجات دهید جهت آبادی دنیا تلاش نکنید چرا که خداوند خرابی‌اش را مقدّر نموده.

-       امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ،ج2 ، ص129(باب ذم الدنیا و الزهد فیها))

مَرَّ رَسُولُ اللهِ (ص) بِجَدیٍ أَسَکَّ مُلقًی عَلَی مَزبَلَة مَیتاً فَقَالَ لِأَصحَابِهِ کَم یُسَاوِی هَذَا فَقالُوا لَعَلَّهُ لَو کَانَ حَیَّاً لَم یُسَاوِی دِرهَماً فَقَالَ النَّبِیُّ (ص) و الَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَلدُّنیَا أَهوَنُ عَلَی اللهِ مِن هَذَا الجِدیٍ عَلَی أَهلِهِ روزی رسول خدا (ص) از کنار بزغاله گوش بریده مرده ای که در زباله دان افتاده بود، گذر می کرد.پس رو به اصحاب کرد و فرمود: این ، به چند ارزد. گفتند: شاید اگر زنده بود، یک درهم. پیامبر (ص) فرموده: به خدایی که جانم در دست اوست، دنیا در پیشگاه خدا، بی ارزش تر از این بزغاله نزد صاحبش.

 

صبر و شکر

صبر چیست و کدام صبر افضل است؟

-       الصَّبرُ صَبرانِ: صَبرٌ عَلی البَلاءِ حَسَنٌ جَمیلٌ وَ أفضَلُ الصَّبرَین الوَرَعُ عَن المَحارم. [8]

-       قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «مَنِ ابْتُلِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِ، کَانَ لَهُ‏ مِثْلُ‏ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ».[9]

شکر چیست ؟

خوبان در مقابل بلا صبر می کنند و خواص شکر ،  مقام شکر از مقام صبر بالاتر است زیرا ضد صبر جزع است و ضد شکر کفران که کفران بدتر از جزع است لذا شکر اول مرتبه سلوک انسانیت است که اگر رُشد کند همه چیز را نعمت مى‏بیند چون از محبوب است قال الحسین علیه‏السلام «رضانا اهل البیت رضاء اللّه‏»

-  اگر بلا نعمت است و رضایت خداوند در آن است راضی و شاکر باشیم. سجده زیارت عاشورا : اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم، الحمد لله علی عظیم رزیتی...  ، شکر صبر همراه با رضایت است و لإن شکرتم لأزیدنکم ...

- بر هر نعمتى باید شاکر بود و نعمت بر دو قسم است نعمت جلیّة که ظاهرش هم شیرین است و نعمت خفیة که ظاهرش تلخ ولى واقعش خیر و صلاح است.

- شکر هر نعمتى بکار بردن صحیح آن نعمت است و بکار بردن صحیح آن استعمالش در جهت عبودیت حق تعالى است.

تفاوت حمد با شکر :

- شکر مجازات نعمت است چه زبانا چه اعتقادا چه عملاً (که اطاعت خدا باشد) ولى حمد حتما به زبان است.

- بعضى افراد حمد شکر نیست (ثناى غیر نعمت) بعضى افراد شکر هم حمد نیست (شکر به قلب و جوارح) بعضى افراد حمد هم شکر است مثل ثناى به لسان در مقابل نعمت که مقابلش بالاتر است الحمد رأس الشکر.

- زیرا شکر به جوارح قابل تاویل است که گمان شود به جهت دیگرى است و شکر به قلب خفى است و شکر به زبان آشکار است.«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»

- حمد همیشه لازم است حتى در بلاء الحمد على السرّاء والضرّاء

امام صادق علیه السلام : (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص254(باب شدة ابلاء المومن حدیث 13))

إنَّ المُومِنَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَبِأَفضَلِ مَکَان ثَلَاثاً إنَّهُ لَیَبتَلِیهِ بِالبَلَاء ثُمَّ یَنزعُ نَفسَهُ عُضواً عُضواً مِن جَسَدِهِ وَ هُوَ یَحمَدُ اللهَ عَلَی ذَلِکَ.

جایگاه مومن نزد خدای عزوجل برترین جایگاه است و این جمله را سه بار فرمود چرا که گاه بنده ای را خداوند به گرفتاری مبتلا می سازد آنگاه جانش را عضو عضو از پیکرش بیرون می کشد، در حالی که وی بر این پیشامد خداوند را حمد و ستایش می گوید.

داستان­ها :

1-    در زمان صلى الله علیه و آله مؤ منى از اهل صفه (10) سخت فقیر و مستمند بود. وى تمام نمازها را پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله مى خواند. رسول خدا صلى الله علیه و آله بر او ترحم مى کرد و به نیازمندى و غریبى او توجه داشت و مى فرمود: اى سعد! اگر چیزى به دستم برسد تو را بى نیاز مى سازم . مدتى گذشت چیزى به دست پیغمبر نیامد. حضرت به حال سعد بیشتر اندوهگین شد. خداوند سبحان به اندوه پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به سعد توجه فرمود. جبرئیل را با دو درهم خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستاد.جبرئیل به حضرت عرض کرد: اى محمد! خدا از اندوه تو براى سعد آگاه است . آیا دوست دارى او را بى نیاز سازى ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله : آرى !جبرئیل : این دو درهم را به او مرحمت کن و دستور بده با آن تجارت کند. پیامبر صلى الله علیه و آله در درهم را گرفت . وقتى که براى نماز ظهر از منزل خارج شد سعد را دید که در خانه ایستاده و منتظر آن حضرت است .فرمود: اى سعد! آیا تجارت خوب بلدى ؟ عرض کرد: سرمایه اى ندارم که با آن تجارت کنم .پیامبر صلى الله علیه و آله دو درهم به او داد و فرمود: با آن تجارت کن و روزى خدا را به دست آور. سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با رسول خدا صلى الله علیه و آله خواند. آن گاه حضرت فرمود:  برخیز به دنبال روزى برو! همواره به حال تو غمگین بودم .سعد مشغول تجارت شد خداوند برکتى به او داد. هر چه مى خرید به دو برابر مى فروخت . دنیا به سعد روى آورد. کم کم سرمایه اش ترقى کرد و  مالش فراوان شد و معامله اش رونق گرفت . به طورى که در کنار در مسجد دکانى گرفت و سرمایه و کالاى خود را در آنجا جمع کرده ، تجارتش را انجام مى داد. وقتى که بلال اذان مى گفت و رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى نماز حرکت مى کرد، سعد را مى دید که سرگرم خرید و فروش بوده ، مشغول دنیا است . هنوز وضو نگرفته و خود را براى نماز مهیا نکرده است . با اینکه قبل از این پیش از اذان مهیاى نماز مى شد. رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمود: اى سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است ؟ سعد مى گفت : چه کنم ؟ سرمایه ام را تلف کنم ؟ به این مرد جنسى فروخته ام ، مى خواهم پولم را از او بگیرم و از آن دیگرى کالایى خریده ام باید پول او را بدهم . رسول خدا صلى الله علیه و آله به آن حال سعد بیشتر از فقرش غمگین شد. جبرئیل محضر آن جناب رسید، عرض کرد: اى پیامبر! خداوند از غم تو براى سعد آگاه است . کدام یک را بیشتر دوست دارى ؟ حالت اول یا حالت فعلى او را؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى جبرئیل ! حالت اول (تنگدستى ) او را دوست دارم . زیرا دنیا آخرت او را از دستش گرفته است . جبرئیل عرض کرد به راستى محبت و اموال دنیا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت مى باشد. آن گاه عرض کرد: یا سول الله ! به سعد بگو آن دو درهمى که به او داده اى به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول برمى گردد. پیامبر به سعد فرمود: آیا آن دو درهم را به من باز مى گردانى ؟ عرض کرد: به جاى دو درهم ، دویست درهم مى دهم .حضرت فرمود: نه ! همان دو درهم را مى خواهم .سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چیزى نگذشت که دنیا از وى روى گرداند و هر چه داشت از دستش رفت . سعد دوباره به حال فقر و ندارى افتاد.

2-   ثعلبه انصارى خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت : اى رسول گرامى ! از خداوند بخواه ثروتى به من عطا نماید. حضرت فرمود:اى ثعلبه ! قانع باش ! مال کمى که شکر آن را بجا آورى ، بهتر است از ثروت زیاد که نتوانى شکر آن را بجاى آورى .ثعلبه رفت . چند روز بعد آمد و تقاضاى خود را تکرار کرد. این دفعه رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود: اى ثعلبه ! مگر من الگو و سرمشق تو نیستم ؟ نمى خواهى همانند پیامبر خدا باشى ؟ سوگند به خدا! اگر بخواهم کوه هاى زمین برایم طلا و نقره شده و با من سیر کنند، مى توانم ولى به طورى که مى بینى من به آنچه خداوند مقدر کرده راضى هستم.ثعلبه رفت و بار دیگر آمد و گفت :یا رسول الله ! دعا کن ! خداوند ثروتى به من بدهد، حق خدا و فقرا و نزدیکان و همه را خواهم داد.حضرت دید ثعلبه دست بردار نیست گفت : خدایا! به ثعلبه ثروتى مرحمت فرما! بعد از دعاى پیغمبر صلى الله علیه و آله ثعلبه گوسفندى خرید، گوسفند به سرعت رو به افزایش گذاشت تا جایى که شهر مدینه بر او تنگ شد. دیگر  نتوانست در شهر بماند و به کنار مدینه رفت . ثعلبه قبلا تمام نمازهایش را در مسجد پشت سر پیغمبر صلى الله علیه و آله مى خواند، اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زیاد شدند که نتوانست در نماز جماعت شرکت کند و از فضیلت نماز جماعت پیغمبر صلى الله علیه و آله محروم ماند. فقط روزهاى جمعه به مدینه مى آمد و نماز جمعه را پشت سر حضرت مى خواند. تدریجا گرفتارى دنیا زیادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده مى گشت ، به طورى که نتوانست در کنار مدینه نیز بماند. ناگزیر به بیابان دور دست مدینه رفت و فرصت نماز جمعه را هم از دست داد و به طور کلى رابطه اش با مدینه بریده شد. پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله کسى را فرستاد زکات اموال ثعلبه را بگیرد. ماءمور فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله را به ثعلبه ابلاغ کرد و از او خواست زکات اموالش را بپردازد. ثعلبه زکات اموالش را نداد و گفت : این ، همان جزیه یا شبیه جزیه است که از یهود و نصارا مى گیرند. مگر ما کافر هستیم ؟ ماءمور برگشت و جریان ثعلبه را به عرض پیامبر صلى الله علیه و آله رساند. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: واى بر ثعلبه ! واى بر ثعلبه !فورا آیه اى نازل شد: بعضى از آنان با خدا پیمان بستند، اگر خدا از کرم خود به ما مالى عنایت کند، حتما صدقه و زکات داده از نیکوکاران خواهیم شد، ولى همین که از لطف خویش به ایشان عطا کرد، بخل ورزیدند و از دین اعراض نمودند. به خاطر این پیمان شکنى و دروغ گویى نفاق در قلب آنان تا روز قیامت جایگزین شد.  ثعلبه نتوانست از عهده آزمایش بر آید، دنیا را با بدبختى وداع نمود.



[1] بحار: ج 75، ص 373.

[2]- سوره عنکبوت، آیه 2 ـ 3.

[3]- سوره ملک، آیه 2.

[4]- سوره محمد، آیه 33.

[5]- سوره بقره، آیه 155.

[6]- نهج البلاغه، خطبه 192.

[7]  بحارالانوار، ج 44، ص 383 .

[8] جهاد با نفس ،ح ۱۶۳- وسائل الشیعه آل البیت ع.. شیخ حرعاملی ج۱۵ ص۲۳۷ حدیث ۲۰۳۷۲

[9] کافی جلد3، ص237