هدف از خلقت آفرینش، پرستش و بندگی خدای متعال است، و این پرستش و بندگی آنجا ارزش فزونتری میابد که موانعی برای آن خلق شده باشد و انسان را از بندگی و پرستش باز دارد، خدای متعال، خالق هستی و پرورش دهنده عالم، انسان را در کشاکش عقل و نفسش می آزماید تا اراده اش بر استواری بر حق، او را به فلاح و رستگاری برساند . و اینچنین است که حق و باطل در نزاع بر سر تصرف روح و قلب و عمل انسان است. هر کدام با شعار زیبا و دلنشین «آزادی»، انسان را به سوی خود می خواند .
از بدو خلقت و گمراهی شیطان، جریان حق و باطل در دو جبهه شکل می گیرد و تا قیامت در مقابل هم صف آرایی می کنند تا آنکه حق بر باطل غلبه یابد و پیروز شود. با خلقت انسان و تنزل وی به عالم ماده ، حرکت جهان آغاز می شود و تا رسیدن به وعده الهی ادامه می یابد ، حرکت جهان ، تاریخی پر فراز و نشیب می آفریند و به سوی تکامل و پایانی خوش ادامه می یابد. در این تطور ، جریان حق بر محور ولایت خالق هستی ، حرکت می کند تا در موعد خودش بر جریان باطل غلبه و تسلط یابد و ولایت الهی بر تمام عالم سایه افکند و هدف از خلقت و آزادی کامل محقق شود، آزادی انسان از بند اسارت شیطان.
تحدید طواغیت با شعار آزادی
طاغوت و مستکبران علیرغم ادعای دلنشین آزادی، انسان را در ابعاد وجودیش محدود می کنند و این محدودیت در سه حوزه روح و معنویات، حوزه عقل و عقائد و حوزه اعمال انسان اتفاق می افتد:
محدودیت، اسارت و نقض آزادی در حوزه روح و معنویات
طواغیت عالم، لذتهای بی نهایت روحی را محدود به لذتهای محدود و زودگذر و پرضرر مادی و نیز محبت، عشق و احساسات قلبی انسان را منحصر در مصادیق مادی فانی می کنند،
محدودیت، اسارت و نقض آزادی در حوزه عقل، علم و معرفت
علم و معرفت انسان را نسبت به عالم غیب و ماوراء ماده به علوم تجربی و مادی محدود کرده اند
محدودیت، اسارت و نقض آزادی در حوزه رفتار و اعمال
تبعیت و پرستش و ولایت خدای متعال را محدود به تبعیت و پرستش و ولایت شیطان ضعیف و محقر می کنند،
به عبارت دیگر میل به کمالات واقعی را محدود در میل به کمالات مادی می کنند، سعادت حیات دنیوی و اخروی انسان را فدای توهم سعادت دنیا می کنند و وجود عظیم انسان را در تصور محدودی از بدن مادی وی خلاصه می کنند (غافل از اینکه وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُوم[1]، بدن مادی انسان تنزیل یافته محدودی از وجود با عظمت اوست) و تلاش انسان جهت آبادی آخرتش را محدود به تلاش برای آبادی دنیای پست و فانی می کنند.
ظاهر امر آزادی است ، آزادی از قیود و خطوط و چارچوبها و اوامر و نواهی ، اما واقعیت آن اسیری است ، اسیر خیالات و اوهام شدن، اسیر خرافات و باورهای ناصحیح شدن، اسیر شهوات و هوای نفس و لذت های مادی شدن ، اسارتی که هر چه عمیق تر شود رها شدن از بند اسارت سخت تر است و ممکن است زمانی محال شود.( خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ[2])
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
«فقه جامع نظام ولایی» ؛ منطق فهم دین را بر محور ثقلین با رویکردی متعالی ارائه می دهد، و تکامل معرفت را با مختصات جدیدی دنبال می کند... و با خوانشی نوین از تمدن اسلامی، حضور دین در صحنه جامعه را ارتقاء می بخشد... محوریت «ولایت» در معرفت و تفقه می تواند نقطه عطفی در تکامل تفقه و خلوص دانش ها از زواید غیردینی قرار گیرد... ارتقاء مبانی معرفتی و اعتقادی فقاهت، به ارتقاء مختصات و روش فهم دین منجر می شود... «عقل» تعریف و کارآمدی حقیقی خود را نمایان ساخته و با ارتقاء «معرفت شناسی» اسلامی، «فقه» و «اصول» و «حکمت اسلامی» مختصات برتری پیدا می کنند... «شبکه مفاهیم» ابزاری برای تکامل و تعاضد و تزاید علوم و معارف قرار می گیرد... و من الله التوفیق.