حب و بغض، دو عامل روحی و احساسی در حوزه گرایشات انسانی است که تمایل به حق و باطل را جهت دهی کرده و مسیر حیات انسانها را مشخص می سازد، در واقع متعلق حب و بغض می تواند جریان حق یا جریان باطل باشد و در پی این گرایش روحی و احساسی، اعتقاد به جریان حق یا باطل و سپس اعمال و رفتار متناسب با آن اعتقاد به وجود خواهد آمد. در بررسی عوامل گرایش انسانها به مذهب تشیع نیز با پژوهش تاریخی به این نتیجه می رسیم که مهمترین بلکه تنهاترین عامل ، احساس محبت به اهل بیت علیهم السلام و احساس دشمنی نسبت به دشمنان ایشان است و این عامل روحی و احساسی بر دانش و اعتقاد مقدم است، توجه به این عامل مهم و اساسی در رویکرد و روشهای تبلیغ و ترویج تشیع ، بسیار ضروری است، شاید امروزه بیشترین توجه بر روشهای علمی در قالب مناظره(جلسات بحث و گفتگو)، مکاتبه (نوشتن کتب و مقالات) و مانند آن است و از این نکته غفلت می شود که مهمترین عامل جذب، محبت است و کانون حب و بغض قلب است و باید به فکر تسخیر قلوب بود و این مهم نیز روش خاص خود را می طلبد.
در این نوشتار کوتاه با استناد به سیره اهل بیت علیهم السلام و گزارشات تاریخی فراوان در جذب و اثرگذاری از طریق محبت و نیکی در حق دیگران در این مهم تأکید می شود که در طول تاریخ پیش از آنکه پای اعتقادات به میدان باز شود، برخوردها و رفتارهای داعیان به تشیع در جذب قلب مردم به مذهب شیعه مؤثر بوده است. بنابراین محبت به جریان حق و در رأس آن اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام مهمترین عامل در رشد و گسترش تشیع می باشد و توجه به این مهم می تواند استراتژی شیعه را در تعیین اولویتها و روشهای تبلیغی و فرهنگی در راستای ترویج و تبلیغ مذهب، تصحیح نماید.
کلیدواژه ها : حب و بغض، محبت، جذب قلوب، تبلیغ مذهب، نفوذ تشیع.
هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض[1]. بر اساس معارف اسلامی، حب و بغض، دو عامل روحی و احساسی در حوزه گرایشات انسانی است که تمایل به حق و باطل را جهت دهی کرده و مسیر حیات انسانها را مشخص می سازد، در واقع متعلق حب و بغض می تواند جریان حق یا جریان باطل باشد و در پی این گرایش روحی و احساسی، اعتقاد به جریان حق یا باطل و سپس اعمال و رفتار متناسب با آن اعتقاد به وجود خواهد آمد. در بررسی عوامل گرایش انسانها به مذهب تشیع نیز با پژوهش تاریخی به این نتیجه می رسیم که مهمترین بلکه تنهاترین عامل ، احساس محبت به اهل بیت علیهم السلام و احساس دشمنی نسبت به دشمنان ایشان است و این عامل روحی و احساسی بر دانش و اعتقاد مقدم است، توجه به این عامل مهم و اساسی در رویکرد و روشهای تبلیغ و ترویج تشیع ، بسیار ضروری است، شاید امروزه بیشترین توجه بر روشهای علمی در قالب مناظره(جلسات بحث و گفتگو)، مکاتبه (نوشتن کتب و مقالات) و مانند آن است و از این نکته غفلت می شود که مهمترین عامل جذب، محبت است و کانون حب و بغض قلب است و باید به فکر تسخیر قلوب بود و این مهم نیز روش خاص خود را می طلبد. وقتی گرایشات قلبی به تشیع در انسانها ایجاد شد، روشهای علمی نیز مؤثر واقع می گردد. سیره اهل بیت علیهم السلام در جذب و اثرگذاری نیز از طریق محبت و نیکی در حق دیگران بوده که گزارشات تاریخی فراوانی از این نمونه ها وجود دارد. در واقع در طول تاریخ پیش از آنکه پای اعتقادات به میدان باز شود، برخوردها و رفتارهای داعیان به تشیع در جذب قلب مردم به مذهب شیعه مؤثر بوده است.
پدیده عاشورا در کربلا نیز، یک عامل تاریخی اثر گذار بر قلوب مؤمنان است که در تعمیق محبت شیعیان تأثیری شگرف داشته است، ظلم و ستم، همواره عاملی است که نتیجه آن حب و بغض است ، حب به مظلوم و بغض نسبت به ظالم. قیامهای شیعیان در طول تاریخ همگی الگو برداری از قیام ابا عبدالله الحسین علیه السلام بود که در اوج حماسه و مظلومیت قرار داشت و نقطه عطفی در تاریخ شیعه محسوب می شود و این عامل نیز در فتح قلوب انسانها همواره مؤثر بوده است چرا که نه تنها حب حسین علیه السلام همواره باب ورود به جرگه شیعیان بوده بکله کمال قلب، به محبت حسین علیه السلام و سوختن به مصیبت و مظلومیت اوست.
با بررسی نمونه های تاریخی فراوان از ظلم های دشمنان اهل بیت علیهم السلام به شیعیان، که از ظلم ظالمان کربلا و حتی قبل از آن از ظلم اولین ظالم در حق اهل بیت علیهم السلام سرچشمه گرفته است، رمز و راز گسترش تشیع را متوجه خواهیم شد. نمونه ای از این ظلمها در گزارشات تاریخی اینگونه آمده است :
زمانیکه معاویه دستور داده بود تا شهادت دادن (گواهی دادن) هیچ یک از اصحاب علی علیه السلام پذیرفته نشود، امام حسین علیه السلام به او نوشتند : تو زیاد را بر عراق حاکم کردی در حالیکه دست و پای مسلمین را قطع کرده، چشم مردمان را کور می کرد و آنها را بر شاخه های نخل به دار می آویخت، تو به او نوشتی : هر کس بر دین علی است او را بکش ، او نیز آنها را کشته و به امر تو مثله کرد.
معاویه بعضى را تخویف نموده از أوطان و مقام جلاء فرمود و برخى را بعد از قطع ایادى و أرجل بر جذوع نخل صلب نمود و گروهى را بمیل آهن که در آتش گرم کرده بود کور گردانید و جمعى را بظلم و جور و سیاست غیر از شهر نفى و دور نمود. چنانچه هیچ أحدى از شیعیان معروف و مشهور در عراق مذکور باقى نبود الّا آنکه آن محبّ وصىّ رسول یا مصلوب و مقتول یا محبوس و خمول یا از شهر منفور و در میان مردمان مجهول بودى. [2]
معاویه دستور داده بود تا نسبت به محبین علی علیه السلام در مورد عطاءها سخت گیری کرده ، اسامی آنها را از دیوان بیت المال حذف نموده و با ایجاد فشار بر آنها خانه هایشان را نیز ویران کنند.[3]
امام باقر علیه السلام : همیشه ما تحقیر می شدیم و مورد ظلم و ستم قرار می گرفتیم، ما را دور می کنند، حقیر می سازند، محروم می نمایند و می کشند، ما همیشه در معرض خوف و ترس بوده و بر خون خود و دوستانمان امنیت نداشتیم. در زمان معاویه شیعه ما را در شهرها کشتند، دستها و پاهایشان را تنها به ظن و گمان قطع کردند، نام هر کس در زمره محبین یا اصحاب ما برده می شد، زندانی می شد، مالش را غارت می کردند و یا خانه اش را ویران می ساختند، این بلا همچنان در تزاید و شدت بود تا زمان عبیدالله بن زیاد، پس از آن حجاج آمد. شیعیان بسیاری را کشت و ایشان را به ظن و گمان بازداشت نمود. کار شیعیان در آن جامعه بلازده به جایی رسیده بود که اگر مردی را زندیق و یا کافر معرفی می کردند، نزد حجاج محبوبتر از آن بود که او را شیعه علیم علیه السلام معرفی کنند. [4]
خوارزمی در نامه ای به شیعیان بیشابور، مظلومیت شیعیان، جنایات امویان و عباسیان را ترسیم کرده است :... زیاد بن سمیه هزاران نفر از شیعیان بصره را اعدام کرده و بیشترین اسیر و زندانی را از آنان داشت... وی با اشاره به جنایات حجاج و ابومسلم خراسانی و منصور عباسی و ... می نویسد : وقتی منصور مرد زندانهای او مملو از خاندان رسالت و معدن پاکی و طهارت بود... هر کس را که اسم فرزندش را علی می گذاشت خونش را بر زمین می ریختند.[5]
یعقوبی می نویسد: هادی عباسی ارزاق و عطایای آنها را قطع کرده ، به بدترین شکل ترسانده و اصرار در یافتن آنها داشت.[6]
زمانی که متوکل شنید ابومحمدعبدالله بن عمار برقی ، اشعاری در مذمت خلفای نخستین سروده ، دستور داد تا زبان وی را بریدند و دیوان اشعارش را پاره کردند، و بعد ا زچند روز درگذشت.[7]
محدثی به نام ابوعمرونصربن علی جهضمی، روایتی در فضائل اهل بیت روایت کرده بود، متوکل دستور داد تا وی را هزار ضربه تازیانه بزنند.[8]
عیسی بن جعفربن عاصم به دستور متوکل هزار ضربه شلاق خورد، آنگاه در آفتاب رها شد تا بمیرد، سپس جنازه اش را در دجله انداختند.[9]
افرادی همچون رشید هجری، میثم تمار، کمیل بن زیاد به دلیل دوستی با امام سرشان بر دار رفت یا زبانشان از پشت گردن آنها بیرون کشیده شد. [10]
گاه می شد که زیاد، دستان هشتاد نفر از اهالی کوفه را قطع می کرد، او ابتداء از آنها می خواست تا از امام علی علیه السلام بیزاری بجویند، وی آگاه بود که نمی پذیرند، این امر را بهانه قرار می داد تا نه تنها آنها را کشته بلکه خانه هایشان را نیز خراب کند.
در سال 919 سلطان سلیم به والیان خود در آناتولی شرقی و قرمان و تکه که اکثریت ساکنان آن شیعه بودند دستور داد تا به گونه ای پنهانی شیعیان حیدری را از 7 تا 70 سالگی شناسایی کنند، آنگاه بنا به فتوای علما، زیاده از چهل هزار نفس که بر آن عقیده بودند قتل عام کرده ، زنان و دختران و پسران نابالغ آنها را قسمت بر لشکر نمودند. براون ضمن گزارشی از این قتل عام شیعیان عثمانی تعجب کرده است که چرا مورخین ایرانی از این قتل عام سخنی نمی گویند.[11]
حملات بعدی ازبکان در زمان عبدالله خان در اواخر قرن 100 به فرماندهی عبدالمؤمن خان صورت گرفت و سبب کشته شدن بسیاری از عالمان شیعه شد...ملاعبدالله شوشتری را اسیر کرده به بخارا بردند... او را در میدانی در بخارا کشتند و جسدش را سوزاندند.... در این حمله تا مدت یک هفته مدار آن بی دینان بر قتل و غزا و نهب و یغما بود به طوری که 5700نفر در آستانه و آن حوالی به قتل آمده بودند.[12]
در بررسی علل نفوذ تشیع در ایران نیز ، این حب و بغض را می توان مشاهده نمود، همانطور که گفته شد نتیجه ظلم و ستم چیزی نیست جز حب و بغض، حب به مظلوم و بغض نسبت به ظالم و نتیجه آن نیز ظلم ستیزی است ، یکی از عوامل نفوذ تشیع در ایران را روحیه ظلم ستیزی ایرانیان شمرده اند، ایرانیان که از ظلم ، تبعیض و اختلافات طبقاتی پادشاهان به ستوه آمده بودند با شعار عدالت و مساوات و برابری مدعیان تشیع، با آغوش باز آن را پذیرفتند و از آنجا که مبارزه با ظلم و ستم طاغوتیان جدای از تشیع نیست، تناسب روحیه ظلم ستیز ایرانیان را با این آموزه شیعه ، عاملی در گرایش ایرانیان به تشیع محسوب نموده اند، ظلم ستیزی به عنوان یک ویژگی روحی مبتنی است بر تمایلات فطری به ظلم ستیزی و مبارزه با ستم . طبیعی است انسانها قبل از آنکه روحیه ظلم ستیزی و مبارزه با ستم را به عنوان یک اعتقاد بپذیرند، تمایلی فطری به آن نشان می دهند هر چند ظلم ستیزی و مبارزه با حاکمان ظالم در حوزه اعتقادی و عملی (فقه) شیعیان نیز وجود دارد، اما این تمایل فطری نمی تواند ابتدائاً مبتنی بر عقائد شیعه باشد چرا که فطرتاً قبل از گرایش به تشیع وجود دارد نمونه آن قیام زیدبن علی که به خاطر جهت گیری بر ضد ظلم، همه مردم با عقائد گوناگون در آن شرکت کردند، معتزلی، مرجئه ای، خارجی و ... فکانت بیئه مشتملهً علی فرق الامه مع اختلافها [13] ، آنها گروهی شامل تمامی فرقه مسلمین با وجود اختلاف بین آنها بودند . البته آنچه مانع فعلیت این تمایل فطری در بسیاری دیگر شده بود گرایشات و عقائد باطل بوده است، همچنان که اهل سنت قیام علیه حاکم فاسد و ظالم را جایز نمی دانند!
رد پای این حب و بغض را در یکی دیگر از علل نفوذ تشیع در ایران می توان مشاهده کرد، مظلومیت علویان و شیعیان را از عوامل گرایش به تشیع در ایران شمرده اند، مظلومیتی که ناشی از ظلم حاکمان اموی بود و محبوبیتی که از مقاومت آنها در برابر حکومتهای فاسد زمانه ایجاد شده بود و نیز محبوبیتی که با قیامهای شیعیان و شهادت آنان افزایش می یافت، تأثیر این مظلومیتها در مؤمنان جامعه به قدری گسترده بود که سفیان الثوری به عیسی فرزند زیدبن علی می گفت : هر کس کمترین ایمانی داشته باشد، به خاطر فشارها و کشتارها و تهدیدهایی که در مورد بنی فاطمه می شود گریه خواهد کرد.[14]
رد پای محبت را در یکی دیگر از عوامل گسترش تشیع در ایران می توان دید، یکی از دلایل قطعی نفوذ تشیع در ایران ظهور جریان تسنن دوازده امامی در ایران است. [15] اهل سنتی که محبت به امامان شیعه داشته و همین عامل موجب ارتقاء جایگاه ائمه علیهم السلام و زنده شدن یاد کربلاء و بغض نسبت به مخالفان اهل بیت علیهم السلام شده است. در تقسیم بندی شیعیان ، این دسته افراد را شیعه محبتی نیز نامیده اند . این گرایش بعدها در قرن 5 و پس از آن گسترش یافت ، حتی از میان حنابله ای که در قرن 3و 4 سخت متعصب و عثمانی بودند کسانی یافت شدند که به شدت به اهل بیت علاقه مند شدند. آنچه مهم است این که این علاقه به نوعی راه به تشیع می برد و می توانست در دراز مدت زمینه ای برای گسترش تشیع باشد.[16]
اعتدال در تسنن به تدریج زمینه رشد تشیع را فراهم آورده و کسانی از برجستگان اهل سنت به امامان دوازده گانه علاقه نشان دادند.[17] این قبیل تسنن در ایران چنان بالید که بی شبهه زمینه اصلی پیدایش دولت صفوی شد. خاندان صفوی خود از کسانی بودند که ... به تدریج از تسنن روی گرداندند.[18] ملاحسین کاشفی صاحب کتاب روضه الشهداء (که در آن نشان داد که سنت عزاداری برای امام حسین علیه السلام در ادب فارسی جایگاه بلندی داشته و پیش از عصر صفوی این سنت در میان سنی شیعهای ایرانی رواج کامل داشته است) حرکت شیعی شدن مردمان این نواحی و اندکی بعد تمام ایران را تسریع کرد....[چراکه] آن زمان به دنبال ملغی شدن مجالس ذکر صوفیانه ، گریه بر امام حسین علیه السلام جانشین آن شده بود...شاید خیلی مبالغه آمیز نباشد اگر خود کتاب روضه الشهداء را از عوامل موفقیت جنبش شاه اسماعیل صفوی در همان دروان بدانیم... دستگاه صفوی از احساسات بسیاری از مسلمانان نسبت به عاشورا بهره برد. با رواج روضه الشهداء این احساسات فزونی یافت.[19]
بنابراین می توان گفت محبت به جریان حق و در رأس آن اهل بیت علیهم السلام و دشمنی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام مهمترین عامل در رشد و گسترش تشیع می باشد و توجه به این مهم می تواند استراتژی شیعه را در تعیین اولویتها و روشهای تبلیغی و فرهنگی در راستای ترویج و تبلیغ مذهب، تصحیح نماید.
[1] ابوجعفر علیه السلام - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج65، ص: 63
[2] احتجاج-ترجمه غفارى مازندرانى، ج3، ص: 114
[3] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج13، ص16
[4] همان، ج11ص44
[5] رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، صفحه 93
[6] تاریخ یعقوبی جلد2صفحه404
[7] الغدیر جلد4 صفحه140
[8] تاریخ بغداد ، صفحه 95
[9] همان، صفحه 96
[10] رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، صفحه 103
[11] شاه اسماعیل اول، صفحه 398
[12] رسول جعفریان ، تایخ تشیع در ایران، صفحه 791
[13] حورالعین، صفحه 185
[14] رسول جعفریان ، تاریخ تشیع در ایران ، صفحه 96
[15] همان، صفحه 729
[16] همان صفحه 29
[17] همان، صفحه 726
[18] همان، صفحه 728
[19] همان، صفحه 731