در ارزیابی هر حرکت و جریانی، می توان آنرا از سه بعد «جهت»، «هدف» و «روش» مورد بررسی قرار داد، در واقع هرگاه یک جریان و حرکتی اگر در جهت (نقطه مطلوب در جهت گیری گرایشات و تمایلات)، هدف (نقطه مطلوب مطابق با آرمان و ایدئولوژی) و روش خود (رفتار و منش)، مطابق با بهترین الگو شکل گرفته باشد، می توان گفت از سلامت و صحت برخوردار است، شکی نیست بهترین منبعی که در ارائه الگوی واقعی و حقیقی قابل استناد و اعتماد است ، منابع الهی و دینی است ، بنابراین اسلام به عنوان کاملترین دین و تشیع به عنوان مذهب حق ، در تعیین این سه بعد (جهت، هدف، رورش) در هر حرکتی، باید مورد استناد قرار گیرد، مطالعه تاریخ نیز به عنوان مصداقی از یک حرکت ارزشمند، باید در سه بعد جهت، هدف، و روش تابع آموزه های دینی قرار گیرد ، بنابراین اساساً مطالعه ای که در این سه بعد مبتنی بر دین و منابع دینی صورت نگیرد، نمی تواند به نتایج صحیح و یافته های واقعی دست یابد. نتایج غلطی که در برخی مطالعات مستشرقان و حتی مسلمانانی که روشهای دیگری نظیر پدیدارشناسی و امثال آنرا به کار گرفته اند، مشاهده می شود ناشی از انحراف در این سه موضوع و عدم پایبندی واستناد به منابع و آموزه های دینی می باشد.

براساس آموزه های اسلامی، «جهت گیری» صحیح در مطالعات تاریخی عبارت است از «تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند»، و نیز «هدف» متعالی از مطالعه تاریخ عبارت است از «عبرت آموزی و پند گیری از اقوام و جوامع گذشته»، همچنین  «روش» مطلوب در مطالعه تاریخ عبارت است از «ابتناء بر کلام وحی و آموزه های دینی» . بر این اساس، نتایج صحیح از مطالعه تاریخ آن هنگام حاصل می شود که محقق تاریخ، مطابق با رویکرد مبناگرایی دینی، در سه حوزه گرایش، دانش و روشِ مطالعات تاریخی، تابع کلام وحی و معارف دین باشد،  قاعدتاً هر چه محقق در مطالعه تاریخ در این سه حوزه با الگوی دینی و معارف آن منطبق تر باشد بهره­ی وی از حقایق و واقعیتهای تاریخی بیشتر است واین بهره وری در افراد بخاطر نسبی بودن میزان محبت، اعتقاد و تخصص آنان، نسبی است.

این مقاله که به بررسی روش مبناگرایی دینی در مطالعات تاریخی می پردازد، در نشریه سوره نیز به چاپ رسیده است.

در ارزیابی هر حرکت و جریانی، می توان آنرا از سه بعد «جهت»، «هدف» و «روش» مورد بررسی قرار داد، در واقع هرگاه یک جریان و حرکتی اگر در جهت (نقطه مطلوب در جهت گیری گرایشات و تمایلات)، هدف (نقطه مطلوب مطابق با آرمان و ایدئولوژی) و روش خود (رفتار و منش)، مطابق با بهترین الگو شکل گرفته باشد، می توان گفت از سلامت و صحت برخوردار است، شکی نیست بهترین منبعی که در ارائه الگوی واقعی و حقیقی قابل استناد و اعتماد است ، منابع الهی و دینی است ، بنابراین اسلام به عنوان کاملترین دین و تشیع به عنوان مذهب حق ، در تعیین این سه بعد (جهت، هدف، رورش) در هر حرکتی، باید مورد استناد قرار گیرد، مطالعه تاریخ نیز به عنوان مصداقی از یک حرکت ارزشمند، باید در سه بعد جهت، هدف، و روش تابع آموزه های دینی قرار گیرد ، بنابراین اساساً مطالعه ای که در این سه بعد مبتنی بر دین و منابع دینی صورت نگیرد، نمی تواند به نتایج صحیح و یافته های واقعی دست یابد. نتایج غلطی که در برخی مطالعات مستشرقان و حتی مسلمانانی که روشهای دیگری نظیر پدیدارشناسی و امثال آنرا به کار گرفته اند، مشاهده می شود ناشی از انحراف در این سه موضوع و عدم پایبندی واستناد به منابع و آموزه های دینی می باشد. جهت گیری صحیح در مطالعات تاریخی، به معنای منعطف و متمرکز ساختن گرایشات قلبی و تمایلات و تعلقات روحی به سمت و جهتی متعالی است، یعنی آنکه مطالعات تاریخ، در بهترین جهت ممکن صورت پذیرد و می توان با استفاده از آموزه های دینی، بهترین جهت گیری را در همه رویکردها و رفتارها، تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند متعال دانست و البته مطالعات تاریخی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست. چنین جهت گیری صحیحی قطعاً در تعیین اهداف و روش نیز اثر گذار است، بر اساس چنین جهت گیری می توان هدف از مطالعات تاریخی را به نحو احسن معین نمود، بر اساس آموزه های دین اسلام، هدف از مطالعات تاریخ را می توان عبرت آموزی و پندگیری از جوامع و اقوام گذشتگان دانست، توضیح آنکه گذشته، حال و آینده دنیا، سه رکن زمانی در بررسی زندگی فردی و اجتماعی انسانها هستند، گذشته ای که قدمت در خلق حضرت آدم دارد و آینده ای که به اجل مسمی[1] ختم می شود. تاریخ به معنای عام بخشی از یافته هایی است که با بررسی جهان در گذر زمان بدست می آید و به معنای خاص عبارت است از سرگذشت افراد و جوامع ، در بررسی تاریخی ، موضوع اصلی انسان است و به تبع آن جامعه ای که از زندگی اجتماعی انسانها پدید آمده است، مبنای بررسی انسان (وبه تبع آن جامعه[2]) در میان خلائق جهان آن است که فرمود : خلقت الأشیاء لأجلک  ، انسان محور هستی و جهان است.

همواره یک سئوال اساسی، چرایی تاریخ نگاری و تاریخ نگری است، با نگاه دینی به این مسئله، می توان گفت که هدف از خلقت بندگی انسانهاست، وماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون (زاریات/56) و هدف از بندگی نیز تقرب انسان به خداوند و رسیدن انسان به سعادت دنیا و آخرت است[3]، خداوند برای آموزش راه و رسم بندگی و هدایت آنها به سمت سعادت ، دو ثقل گرانبها قرآن و اهل بیت علیهم السلام را به انسان عطا نمود، روشن است که یکی از آموزه های قرآن و اهل بیت علیهم السلام توجه به گذشته و سرگذشت جوامع، قومها و ملتهای گذشته با هدف پندگیری و عبرت آموزی جوامع کنونی است تا این جوامع در آینده به سعادت برسند. بنابراین مهمترین هدف از بررسی تاریخ، عبرت آموزی است. بر این اساس، با بررسی جوامع گذشته می توان در تحقق سعادت جامعه کنونی و نیز ترسیم جامعه مطلوب آینده بهتر قدم برداشت [4] در واقع می توان گفت باید از گذشته برای آینده بهره برداری نمود، هدف از مطالعه تاریخ گذشتگان ، عبرت آموزی از گذشته برای رسیدن به سعادت در آینده است. همچنان که یکی از اصول و دستورات اسلام تحقیق و بررسی تاریخ گذشتگان است، أَوَ لَمْ یَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم‏ (روم /9) به عبرت آموزی از عاقبت افراد و جوامع گذشته جهت پیمودن راه صحیح سعادت در آینده امر شده است، راه رشد و سعادت در مقابل مسیر غیّ و شقاوت ، لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (بقره/256)، بنابراین توجه به تاریخ گذشتگان نقش مهمی در سعادت دنیوی و اخروی جوامع خواهد داشت. در واقع توجه به تاریخ گذشتگان با هدف استنباط قوانین و سنتهای حاکم بر جوامع و رعایت آن در حال و آینده صورت می گیرد.[5] به عبارت دیگر انسانها و جوامع، تحت تأثیر قوانین و سنتهای ثابتی به گذر زمان تن می دهند که با نظر به گذشته می توان به آن قوانین وسنتها توجه نمود و آینده را هماهنگ با آنها طی نمود. بنابراین می توان گفت سنتها و قوانین تاریخی دارای یک ثبوت و تکرار هستند، از آنجا که به عبرت آموزی از گذشته برای رسیدن به سعادت در آینده امر شده است نتیجه گرفته می شود ارتباطی بین گذشته و آینده وجود دارد، در واقع این ارتباط از نوعی اشتراک بین گذشته و آینده حکایت می کند چرا که اشتراک سبب ارتباط است نه افتراق و این نوع اشتراک چیزی جز قوائد و قوانین و سنت های حاکم بر افراد و جوامع نیست که در گذشته وجود داشته و در آینده هم خواهد بود بنابر این سنت ها در طول گذر زمان (گذشته تا آینده) ثابت و قابل تکرار هستند. آنچنانکه امام علی علیه السلام به فرزندشان فرمود : ... تو بزودی خود را یکی از گذشتگان خواهی یافت. یعنی در پیمودن راه سعادت یا شقاوت( در حوزه اعتقاد و عمل) شبیه گذشتگان خواهی بود که اگر مسیر صحیح را بپیمایی به سعادت و در غیر آن به شقاوت می رسی. همان قائده و قانون کلی اکنون نیز جاری و ساری است و در آینده نیز همینطور خواهد بود. همچنین خداوند می فرماید: ...  فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ  فَلَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا  وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تحَْوِیلاً(فاطر/43) ، در نتیجه می توان با کشف و بررسی سنتها و قوانین گذشته زمینه عبرت آموزی انسانها و جوامع برای رسیدن به سعادت در آینده را ایجاد کرد.  

 

 

بنابراین ، جهت، هدف و روش مطالعات تاریخ را بر اساس منابع دینی ، می توان به طور خلاصه اینگونه شمرد:

o      جهت در مطالعه تاریخ : تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند،

o      هدف از مطالعه تاریخ : عبرت آموزی  و پند گیری از جوامع و اقوام گذشته،

o      روش در مطالعه تاریخ : ابتناء بر وحی و آموزه های دینی،

همچنین متناظر با سه عنصر «جهت» ، «هدف» و «روش» در مطالعات تاریخی، یافته های علمی یک پژوهشگر تاریخ نیز زمانی قابل قبول و متصف به صدق و حقانیت است که آن پژوهشگر در سه بعد «گرایش»، «دانش» و «روش» نیز  بر اساس الگویی کامل و دینی حرکت نماید، توضیح آنکه انسان از سه بعد قابل بررسی است : «قلب و روح»، «عقل و ذهن»، «جوارح و رفتار». قلب انسان به عنوان جایگاه اصلی تمایلات و گرایشها، دو گونه جهت گیری می تواند داشته باشد، جهت گیری به سوی حق و حقیقت، و جهت گیری انحرافی به سوی باطل[6]، و از آنجا که این جهت گیری در فهم و شناخت و معرفت و اعتقادات نیز اثرگذار است[7] ، هرگاه قبله نمای قلب به سوی قبله حقیقی نشانه رود، نور حق در قلب متجلی گشته و قلبِ نورانی، خاستگاه علم و دانش صحیح خواهد شد و اعتقادات صحیح شکل خواهد گرفت و عقل به کمال خود خواهد رسید، همچنین در پی تکامل عقل و دانش، رفتار انسان نیز صحت و سلامت می یابد. به عبارتی در پی جهت گیری صحیح قلب، ایمان و عمل صالح نیز محقق خواهد شد، بر این اساس می توان گفت که یک محقق و پژوهشگر تاریخ نیز باید جهت گیری روحی خود، اهداف علمی و روشهای عملی خود را در مطالعات تاریخی مطابق با آنچه دین خواسته است مطابقت دهد، از این روی می توان گفت همانطور که در مطالعات تاریخ، لازم است که جهت گیری کلی، تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند، و هدف کلی، عبرت آموزی و پند گیری از جوامع و اقوام گذشته، و روش صحیح در مطالعات و پژوهشها و تحقیقات، ابتناء بر کلام وحی (قرآن و روایات) باشد، همانطور نیز لازم است که پژوهشگر تاریخ گرایشات، دانشها و روشهای خود را به تکامل برساند و بر این اساس می توان تضمین نمود که یافته های وی متناسب با رعایت این سه اصل، از حقیقت و صحت و صدق برخوردار است.

به عبارت دیگر شناخت انسان نسبت به روابط پدیده های تاریخی یا ترتیب و توالی آنها و نهایتاً تحلیل وقایع، متأثر از عوامل مختلف محیطی، اجتماعی و فردی می باشد، بنابراین بر اساس تفاوت شناخت ها و معرفت ها ، یافته ها و نتایجی که ادعای حکایت از واقع دارند نیز متفاوت می شود، تنها راه نزدیک ساختن یافته های و نتایج پژوهشهای تاریخی به حقایق و واقعیات ، مبتنی ساختن آنها بر یک جهت گیری و مبنای واحد و روش واحد  است، این مبنا چیزی جز دین به عنوان حقیقتی ماوراء تأثیرات انسانی و مادی نیست و جهت گیری و روش نیز مستند و مبتنی بر دین، یک پژوهشگر تاریخ را به تشخیص و معرفت صحیح از وقایع تاریخی نزدیک می سازد، بنابراین تنها راه برون رفت از پراکندگی ها و تفرقه ها و انحرافات از مسیر حقیقی، تمسک به دین، منابع و روش دینی است که یافته های ما را از حقیقت تاریخ، حقانیت، واقعیت، صحت و صداقت می بخشد.

هر چند فهم انسانها نسبت به حقیقتی واحد ممکن است به حسب تأثر از عوامل گوناگونی متغیر باشد، اما آن حقیقت، واحد و ثابت است، بنابراین ملزومات دست یابی به آن حقیقت واحد نیز باید واحد و هماهنگ باشند، بنابراین یک محقق در سه حوزه گرایش (جهت گیریهای روحی)، نگرش(پیش فرضهای دانشی) و روش به تبعیت از منابع و آموزه های دین ، باید در جهت و مسیر صحیحی قرار گیرد تا بتواند به حقیقت دست یابد بنابراین حقایق تاریخی با تعدد گرایشات و تمایلات، نگرشها و پیش فرضها و روشهای مختلف محققان، متعدد نمی شود و نباید یافته های متأثر از عوامل انسانی نظیر حب و بغض ها ، گرایشات اعتقادی و مذهبی و یا اغراض شخصی و ملاحضات سیاسی و قومی محققانی که در این سه حوزه تعبدی به دین ندارند را حقیقی دانست. رویکرد «مبناگرایی دینی» در مطالعات تاریخی که به محقق گرایش، نگرش و روشی واحد و مستند به دین ارائه می نماید می تواند در رسیدن به حقایق تاریخی، مفید واقع گردد.  

گرایش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

همانطور که گفته شد، جهت مطلوب در مطالعه تاریخ، تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند متعال است، در واقع عالیترین مقصد در حیات انسان، بندگی خداوند متعال و تقرب به سوی اوست همچنانکه مقصود خداوند از خلقت آفرینش، بندگی انسانها بیان شده است، بنابراین شایسته است هر حرکتی و فعالیتی بدین مقصد منتهی شود که در این صورت تمام انسانها در یک جهت واحد به سوی مقصودی متعالی در حرکت خواهند بود. این بندگی و تقرب ضامن سعادت انسان در دنیا و آخرت است، خداوند متعال نیز برای آموزش راه و رسم بندگی و هدایت انسانها به سوی سعادت در پی ارسال انبیاء ، دوثقل عظیم یعنی قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام را برای تمسک انسانها به آنان هدیه نموده است، یکی از آموزه های قرآن و اهل بیت توجه به گذشته و سرگذشت جوامع، قومها و ملتهای گذشته با هدف پندگیری و عبرت آموزی است تا بدین وسیله انسان بتواند راه سعادت خود را بهتر باور کرده و برای رسیدن به مقصودش یعنی بندگی و تقرب بیشتر تلاش نماید.  متناظر با این جهت گیری در مطالعات تاریخی، می توان گفت یک محقق می بایست در بعد گرایشات و تمایلات نیز جهت گیری صحیحی به سوی حق و حقیقت داشته باشد، توضیح آنکه گرایشات یا تمایلات یک محقق در واقع احساسات قلبی و روحی اوست ، این تمایلات و احساسات مبتنی بر منابع و آموزه های دینی تفسیری خاص پیدا می کنند، مهمترین شاخصه احساسات و تمایلات انسان، حب و بغض است،  محبت که خاستگاه و کانون آن قلب است، در دو جهت گیری کلی به سوی حق یا باطل تمایل پیدا می کند و میل به هردو نیزامکان ندارد[8]. محبت اهل حق که در واقع محبت خداوند و اهل بیت علیهم السلام است، منشاء نگرش انسان به سوی حقایق (اعتقادات صحیح) و نیز عمل انسان مطابق با حقیقت (رفتار نیک) می باشد و از این جهت در اسلام بسیار حائز اهمیت است، گرایشات و تمایلات یک محقق و در واقع حب و بغض او اگر مطابق با ارزشهای دینی شکل گرفته باشد می توان شکل گیری نگرشی صحیح در مطالعاتش و نهایتاً روش ونتیجه ای صحیح (هم جهت با حقیقت[9]) را از وی انتظار داشت. بنابراین اگر محققی در حوزه تمایلات و گرایشات، همجهت با الگوهای دینی نباشد ممکن است در نگرش و روش نیز دچار انحراف و خطا گردد و آن انحرافاتی که در برخی از آثار افراد در مطالعات تاریخی دیده می شود در واقع ناشی از حب و بغض غیر صحیح یا تمایلات و گرایشات و احساسات منفی آنهاست. نتیجه آنکه در مطالعات تاریخی بر اساس رویکرد مبناگرایی دینی در صورت محبت قلبی به جریان حق و درنتیجه ایمان به آنان، و نیز تحقق دیگر شرایط، می توان نتیجه و یافته ای صحیح را انتظار داشت. طبیعی است یک محقق در صورت فقدان چنین عنصری و در پی آن عدم شکل گیری نگرشی صحیح، دچار خطا در نتایج تحقیق خواهد شد چنانچه مثلاً افرادی نظیر گلدزیهر در باب منابع دینی مسلمین می گویند :« منابع مسلمین اطلاعات تاریخی را با صداقت منتقل نمی سازند، بلکه ساخته هایی ادبی مبتنی بر یک نقل تاریخی (اِسناد) هستند که اعتبار آن همچنان مشکوک است. آن ها اصولاً اسنادی هستند که نشان می دهند چگونه قدیمی ترین معلمین اسلام قصد داشتند تا با همان نیتِ بنیانگذار این دین، آن را تعلیم دهند. این منابع مملو از اطلاعات غیر تاریخی است که ساختة لغت شناسان و عتیقه شناسان قرن دوم هستند!». اثبات حقانیت و واقعیت منابع دینی وحیانی مسلمانان و نیز دیگر ارزشها و مقدسات اسلامی با ارائه شواهد تاریخی مشکل و شاید غیر ممکن باشد و نیز استدلالات عقلی صرف نیز موجب اعتقاد این افراد به این منابع نخواهد بود بلکه اعتقاد به حقانیت و صداقت منابع مستلزم پذیرش محبت و ایمان قلبی به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است و همراه با این ایمان ، استدلال و برهان عقلی نیز کارآمد بوده و در کنار تعبد به وحی اعتقادات صحیح شکل می گیرد.

نگرش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

نگرشهای یک محقق در واقع پیش فرضهای اعتقادی هستند که مبتنی بر منابع و آموزه های دینی شکل گرفته است، همانطور که گفته شد این نگرشها در گرایشات و تمایلات یک محقق ریشه دارد و متأثر از حوزه روحیات و تعلقات قلبی اوست. آنچه در رویکرد مبناگرایی دینی بسیار اهمیت دارد، اعمال نگرشهای صحیح اعتقادی محقق در تمام مراحل مطالعه تاریخی است، بطوریکه این نگرشها و اعتقادات اولاً میزان و ملاک در ارزیابی و سنجش پدیده های تاریخی در صدق و کذب یا حقانیت و بطلان باشد، ثانیاً در نتیجه گیری و تحلیل پدیده ها به کار گرفته شوند.

در حوزه نگرشهای یک محقق آنچه در مطالعه تاریخ بیشتر از همه تأثیر گذارند، عبارتند از :

1-  پذیرفتن اصول مذهب شیعه

 اعتقاد و تعبد به آموزه ها و معارف اسلامی و مفاهیمی همچون نبوت و امامت، وحی، عصمت و علم اهل بیت علیهم السلام، ایمان به غیب، معاد و ... مطابق با متون دینیِ شیعه، لازمه ایجاد یک نگرش صحیح در محقق است، البته ممکن است محققی با فرض حقانیت معارف اسلامی و آموزه های تشیع به مطالعه تاریخ بپردازد و یافته های خود را با این فرض ارائه نماید بدون آنکه اعتقادی به آنها داشته باشد، در اینصورت هرچند ممکن است به حقایق تاریخی نزدیک تر شود، چنانچه برخی مورخان یا مستشرقان با همدلی و بر محور مقدسات و مسلمات دینی یافته های خود را اظهار داشته اند، اما قطعاً به همان میزان که در دیگر شرایط رویکرد مبناگرایی همراه نیستند دچار خطا و انحراف خواهند شد.

2-  پذیرفتن قوانین و سنتهای الهی

همانطور که گفته شد، یکی از آموزه های قرآن و اهل بیت توجه به گذشته و سرگذشت جوامع، قومها و ملتهای گذشته برای پندگیری و عبرت آموزی جوامع کنونی است تا در آینده به سعادت برسند. بنابراین سه عنصر زمانی گذشته ، حال و آینده در پیوند و ارتباط مطالعات تاریخی گذشتگان با وضعیت امروزی و سرنوشت آینده جوامع نقش اساسی دارند. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که یک عامل ارتباطی مشترکی[10] در گذشته ، حال و آینده وجود دارد که ثابت و مستمر است، این عامل مشترک و ثابت همان سنتها و قوانین حاکم بر جوامع می باشد.[11] اساساً همین اشتراک سبب می شود که به پند آموزی از گذشته برای حیات امروز و فردای انسان توجه شود، در نتیجه می توان با کشف و بررسی سنتها و قوانین حاکم بر گذشتگان، زمینه عبرت آموزی انسانها و جوامع را برای رسیدن به سعادت در آینده ایجاد کرد. بنابر این می توان گفت تاریخ در بستر قوانین و سنت های ثابت الهی شکل گرفته است . توجه به این قوائد، اصول و قوانین حاکم بر افراد و جوامع در گذشته در تحلیل وقایع تاریخی و دست یابی به حقایق آن لازم است. با استناد به منابع دینی می توان این قوانین و سنت را تا حدودی احصاء نمود که در اینجا به برخی از این سنتهای الهی اشاره می شود:

1-    برای هر فرد یا قوم و ملتی (جامعه) سرنوشت، عاقبت و اجلی وجود دارد. [12]  

2-   انسانها در تحقق سنتهای تاریخی حاکم هستند به عبارت دیگر سعادت و یا شقاوت هر فرد یا قومی به ایمان، اعتقاد و عمل آنها بستگی دارد و خودشان می توانند آنرا تغییر دهند[13] (سعادت یا شقاوت انسانها معلول ایمان و عمل آنها و در نهایت اراده خداوند است.[14]

3-   اراده خداوند علت هر معلولی را تام می سازد لذا روابط علی و معلولی در عالم مادی با همراهی اراده خداوند معنا می شود، در تحلیل وقایع تاریخی نیز نادیده گرفتن حاکمیت اراده خداوند بر همه اراده ها منشاء خطا و اشتباه بسیاری شده است[15]، (هر چند اراده و مشیت خداوند به رعایت این اصل تعلق دارد که هر فرد یا جامعه ای نتیجه اعمال خود را خواهد دید[16]).

4-    کل جهان هستی، افراد و جوامع تحت هدایت خداوند متعال هستند.[17]

5-    تمام افراد و جوامع مورد آزمایش الهی قرار می گیرند.( آزمایش بوسیله خوشیها و لذات، ناخوشیها و آلام)[18]

6-   تمام افراد و جوامع(اعم از حق و باطل) مورد امداد و یاری خداوند (در جهت پیشرفت و نیل به هدف )قرار می گیرند (امداد مؤمنین بیشتر و فراتر از امور مادی است)[19]

7-   جریان حق مورد عنایت ویژه خداوند نظیر زیادت نعمتهای مادی و دنیوی، زیادت نعمتهای معنوی و اخروی، تحبیب و تزیین ایمان، پیروزی بر دشمنان (در میدان حجت، استدلال و برهان ونیز در میدان جنگ و نبرد) و ... قرار میگیرند.[20]

8-   جریان باطل نیز عواقبی همچون زیادت ضلالت، تزیین اعمال، إملاء و استدراج(افزودن بر نعمتهای مادی و دنیوی اهل باطل)، إمهال، شکست از مؤمنان، ابتلاء به مصائب، تسلط مجرمان و مترفان، استیصال(ریشه کنی و براندازی) و ... خواهند داشت.[21]

روش محقق تاریخ در مبناگرایی دینی

آن روشی که در مطالعه تاریخ، می تواند در پی جهت گیری مطلوب و اهداف مذکور، انسان را به مقصد متعالی اش برساند، ابتناء محقق بر وحی به عنوان یک حقیقت و واقعیت مسلم در مطالعات تاریخی است، مقصود از وحی یا دین، معارف و آموزه های اسلام و مذهب تشیع به عنوان کاملترین و محقترین مذهب است.  روشن است که اثبات حقانیت اسلام و تشیع برای مخالفان، خود فرایندی دامنه دار است که این قال در این مقال نمی گنجد. بنابراین حقانیت اسلام و مذهب تشیع و آموزه های آن از پیش فرضهای این روش می باشد.

در رویکرد مبناگرایی دینی، محقق در جستجوی حقایق تاریخی است و به حدس و ظن و گمان و تخمین اکتفا نمی کند. حقیقتی که مورد جستجو واقع می شود ویژگیهایی دارد از جمله اینکه حقیقت دست یافتنی است، هرچند نتوان آنرا بطور کامل کشف کرد اما می توان به آن نزدیک شد، بنابراین بر اساس رویکرد مبناگرایی ، هرچند ممکن است مکاشفات و یافته های تاریخی محققان ، در طول تاریخ یا حتی در یک برهه از زمان مختلف باشد اما مسیر و مقصد واحدی به سوی حقیقت واحدی دارند و در واقع تناقض و تضادی در آن یافته ها مشاهده نمی شود و تنها ممکن است بخشی از حقیقت برای یک محقق آشکار شده باشد.

همچنین از آنجا که هدف از مطالعه و بررسی تاریخ، عبرت آموزی و پند گیری از عاقبت گذشتگان است.[22] این هدفمندیِ مطالعات تاریخی، در روش پژوهشی محقق آثاری دارد که عبارتند از :

1-    تعیین محدوده موضوعات مورد مطالعه تاریخی،

 یکی از آثار پذیرش چنین هدفی در مطالعات تاریخی ، محدودساختن و حصر موضوعات مورد مطالعه تاریخی و در واقع پذیرفتن حدود ضروری و لازم در مطالعات تاریخی است، اصولاً مطابق با هدف مطالعه تاریخ، آنچه از سرگذشت انسانها و جوامع در طول زمان گذشته مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد که هدف مذکور را ایصال نماید، یعنی عبرت آموز و پندآموز باشد. بنابراین مطالعه و بررسی برخی وقایع و حوادث تاریخی که چنین هدفی را تأمین نمی کند، نه تنها مورد تأکید و سفارش اسلام واقع نشده بلکه اساساً لغو محسوب می شود و روش مبناگرایی نیز صحت نتایج آنرا تضمین نمی کند. تشخیص اینکه موضوع مورد مطالعه در راستای اهداف مذکور است یا خیر وظیفه محقق است و در واقع به عقل عرفی سپرده شده است. بر این اساس برخلاف روال رایج، اصالت با رفع مجهولات و دست یابی به معلومات جدید در عرصه تاریخ و سرگذشت انسانها و جوامع نیست بلکه اصالت با تحقق هدف مذکور است، در اینصورت بسیاری از حوزه های مطالعاتی پژوهشگران، نظیر برخی باستان شناسایی ها و ... لغو و بیهوده ارزیابی می شوند و به حق، سرمایه گذاری مالی و انسانی در این جهت جز هدر رفتن سرمایه و بازماندن از مهمات وظایف انسانی ثمره دیگری ندارد. البته دایره عبرت آموزی بسیار وسیع است و حتی اگر مثلاً بتوان از معماری کهن عبرت آموخت مشمول موضوع مطالعه تاریخ قرار می گیرد.

2-    تعیین منابع مورد نیاز مطالعه تاریخی،

 محقق در مطالعات تاریخی به بررسی سرگذشت انسان ها و جوامع در زمان گذشته می پردازد، انسان و جامعه ای که به عنوان یک موجود زنده حیات و رشد و سعادت یا شقاوت و ... دارد، بنابراین شناخت واقعیات تاریخیِ موجود زنده ای که در بستر تاریخ، حرکتی جهت داری بسوی حق یا باطل (سعادت یا شقاوت[23]) داشته است نیازمند شناخت حق و باطل است و این شناخت ممکن نیست مگر به مدد دین و منابع دینی. بنابراین نتایج صحیح و مطلوب از مطالعات تاریخی هنگامی حاصل خواهند شد که شناخت محقق از تاریخ مبتنی بر منابع دین باشد و با رویکردی دینی به شناخت ، تحلیل و بررسی و نتیجه گیری از تاریخ بپردازد. هرچند ممکن است منابع غیر دینی و گزارشات و اخبار تاریخی نیز در راستای هدف مطالعه تاریخ، مورد استفاده قرار گیرند و حتی فهم دینی را ارتقاء بخشند چنانکه برخی فقهاء در فهم احکام و فتاوای فقهی شرایط و تطورات تاریخی جامعه را مد نظر می دهند، اما قطعاً برای فهم صحیح، استناد به منابع دین و ابتناء بر کلام وحی لازم است.

3-    هدایت منابع دینی بر تحقق اهداف،

 از آنجا که هدف از مطالعات تاریخ، دینی است، و می توان گفت به نوعی مورد امر شارع قرار گرفته است، به طور قطع مطابق با آموزه های اسلامی می توان گفت این تکلیف در حد وسع مکلف است و طبق قاعده لطف و حکمت، آنچه که برای ادای این تکلیف لازم است توسط شارع در متون دینی بیان شده است، بنابراین می توان نتیجه گرفت منابع دینی، یک محقق را در جهت یافتن حقایق تاریخ در راستای هدف مذکور هدایت  می کند. به عبارت دیگر منابع دین با بیان انگیزه و هدف مطالعات تاریخی و روش مطلوب، راه را برای دست یابی به حقایق تاریخی تعیین نموده است. 

 براین اساس گفته آنان مبنی بر اینکه « مشکلاتی در استفاده از شواهد مادی [از طریق باستانشناسی, سکه شناسی و کتیبه شناسی] وجود دارد ، آنچه کشف شده یا باقی مانده کمابیش همیشه وابسته به شانس است و تنها بخشی از کل است و می توان همین مطلب را در مورد منابع مکتوب گفت» نیز رد می شود چرا که آنچه در منابع مکتوب و معتبر (منابع دین) آمده مکلف را به تکلیف مطالعه تاریخ و تحقق هدف از مطالعه تاریخ قادر می سازد چرا که اساساً تکلیف به مالایطاق محال است.

4-     اعتماد به منابع بخاطر اتقان و توثیق آنها،

 بر این اساس مشکلاتی را که برخی اندیشمندان متوجه منابع می کنند نظیر اینکه «خود عمل نگارش منابع مکتوب با تقلیل دادن «واقعیت» به صورت واژه ها آن واقعیت را دچار تحریف می کند، و لذا نوعی ترتیب، خط سیر و توالی را بر وقایع تحمیل می کند که احتمالاً فاقد آن بوده اند» ، در مورد منابع دینی منتفی می شود چرا که منابع دینی عاری از هر گونه تحریف و خطا هستند. و نیز گفته آنان مبنی بر اینکه«این کار [استخراج تاریخ از طریق باستانشناسی] ساده تر از استخراج تاریخ از روایات مکتوب است, آنهم هنگامی که به منظور انجام آن می بایست میزان دانش، هوش و قدرت استدلال و استنتاج نویسنده، شخصیت وی، دیدگاهش در مورد تاریخ (که ناگزیر بر انتخاب آنچه باید ثبت نماید و کیفیت ثبت آن تاثیر می گذارد)، و هدف او از نگارش را ـ که البته هیچ یک از آن ها شناخته شده نیستند و برخی از آن ها ممکن است هیچگاه شناخته نشوند ـ در نظر گرفت.» نیز در مورد منابع دینی منتفی است چرا که اساساً با اعتماد به منابع دین، بی نیاز از چنین تلاشی هستیم.

بنابراین با توجه به کفایت و وثاقت منابع دینی در جهت گیری مطلوب و تحقق اهداف و صحت روش مطالعات تاریخی، برخی از مراحل و اقداماتی[24] که به عنوان تخصص و مهارت های یک محقق می تواند صحت و دقت نتایج و یافته های مطالعاتی را تضمین نماید در رویکرد مبناگرایی دینی عبارتند از:

1-    جمع آوری یافته ها و اخبار صحیح از پدیده های تاریخی با مراجعه به کاملترین و صحیحترین منابع ،

 قرآن و اهل بیت به عنوان دو ثقل عظیم از ناحیه پیامبر اسلام، بهترین و کاملترین منبع برای جستجوی های تاریخی است، طبیعی است که این دو در صدد بیان تمام وقایع و نقل کامل تاریخ نبوده اند یا مابعد خود را توصیف نکرده اند، اما اولاً در قالب قصص قرآنی یا پندها و حکمت ها و نظایر آن توجه به تاریخ را مورد اهمیت قرار داده و نقلهای فراوانی در آندو وجود دارد، ثانیاً در حوزه جهت، هدف و روش راهنمای مطالعات تاریخی هستند. بنابراین ادعای برخی از اندیشمندان که تاریخ باستان را نمی توان از ادبیات دینی مسلمانان اقتباس نمود[25]، نه کاملاً صحیح و نه کاملاً باطل است بلکه نسبی است. همچنین برخی اخبار دینی ، ما را از جستجوی تاریخی بی نیاز می کند (مانند آنجا که روایتی خبر از مسلمان بودن مردم شهر و دیاری می دهد که با وجود این خبر محقق از جستجوی شواهد تاریخی برای اثبات دین مردم آن شهر بی نیاز می شود) و نیز برخی از یافته های تاریخی را توجیه یا تفسیر می کند. بنابراین بطور کلی میتوان رویکرد منابع دین را در تعامل با یک تحقیق تاریخی در موارد ذیل در نظر گرفت :

o      اخبار از وقایع تاریخی توسط منابع دینی

o      تأیید یافته های تاریخی توسط منابع دینی

o      رد و ابطال یافته های تاریخی توسط منابع دینی

o      توجیه و تفسیر یافته های تاریخی توسط منابع دینی (ابهام زدایی یا واقع نمایی)

البته بهره مندی از منابع دینی، نیاز به تخصص در زمینه زبانشناسی دینی، مفهوم شناسی دینی، روش مطالعه دینی، قدرت استنباط و ... دارد. 

2-    ارزیابی و تعیین میزان وثوق منابع ،

 از آنجا که راوی یک پدیده تاریخی ممکن است دچار خطا و اشتباه (عمدی و غیرعمدی) و یا تأثیرات منفی شخصی و محیطی شده باشد لازم است با در نظر گرفتن ملاکهایی، وثوق راویان ارزیابی و میزان خطاها سنجیده شود، می توان در این زمینه از علم رجال در فقه اسلامی بهره برد. از آنجا که روایت یا یک خبر و بطور کلی منابع مکتوب ممکن است متأثر از گرایشات و نگرش راوی آن باشد بنابراین شناخت راوی ضرورت دارد، چه بسا گرایشات و نگرشهای خاص راوی ، روایتی را ظاهری متفاوت با حقیقت بخشیده است که شناخت راوی به شناخت روایت کمک می نماید.

3-    رفع مشکلات تناقضات یا تضاد و ... در اخبار و روایات تاریخی با بهره گیری از علم اصول،

4-    تطابق یافته های تاریخی با معارف دین،

 از آنجا که آموزه های مسلم دینی را در دو منبع اصلی تشیع یعنی قرآن و اهل بیت عاری از خطا و اشتباه می دانیم، یافته های تاریخی را در مواجهه با آموزه ها و معارف دینی سنجیده و به عنوان کاملترین ملاک برای صحت و سقم، آنها را ارزیابی می کنیم. بنابراین هر گونه تضاد یا تنافی میان یافته های تاریخی با دو ثقل مذکور ، موجب ابطال و رد یافته ها می گردد. دقیقاً مخالف آنچه که مستشرقان و مورخان غیر شیعه اعتقاد دارند و در روشهای مطالعاتی خود ابراز داشته اند :« روایات مبتنی بر منابع مکتوب را باید همواره با شواهد خارجی (ترجیحاً مادی) مقایسه نمود و هرگاه این دو شواهد با یکدیگر در تضاد بودند, باید شواهد خارجی را ترجیح داد. » بنابراین در مطالعات تاریخی، اصالت با اخبار متون دینی است و ملاک ارزشیابی و سنجش دیگر منابع می باشد.  

5-    تحلیل وقایع تاریخی مطابق با نگرشها و عقائد صحیح دینی ،

بر اساس فهم دینی علماء و بزرگان دین از آموزه های اسلامی ، دانشهایی تحت عنوان فلسفه تاریخ شیعه، سنتهای الهی در بستر تاریخ و .... مدون گشته است که می توان با توجه به این منابع، وقایع تاریخی را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و اینکه چه پدیده هایی کنار هم چیده شود و چگونه تحلیل شود.

نتیجه گیری

براساس آموزه های اسلامی، «جهت گیری» صحیح در مطالعات تاریخی عبارت است از «تقویت روحیه بندگی در جهت تقرب به خداوند»، و نیز «هدف» متعالی از مطالعه تاریخ عبارت است از «عبرت آموزی و پند گیری از اقوام و جوامع گذشته»، همچنین  «روش» مطلوب در مطالعه تاریخ عبارت است از «ابتناء بر کلام وحی و آموزه های دینی» . بر این اساس، نتایج صحیح از مطالعه تاریخ آن هنگام حاصل می شود که محقق تاریخ، مطابق با رویکرد مبناگرایی دینی، در سه حوزه گرایش، دانش و روشِ مطالعات تاریخی، تابع کلام وحی و معارف دین باشد،  قاعدتاً هر چه محقق در مطالعه تاریخ در این سه حوزه با الگوی دینی و معارف آن منطبق تر باشد بهره­ی وی از حقایق و واقعیتهای تاریخی بیشتر است واین بهره وری در افراد بخاطر نسبی بودن میزان محبت، اعتقاد و تخصص آنان، نسبی است. بر این اساس علم کامل به تاریخ و تحقق کامل اهداف مطالعه آن، نزد انسان کاملی است که محبت و اعتقاد و تخصص کاملی دارد، و دستیابی دیگر محققان به حقایق و اهداف نسبی است و هر غیر مسلمان یا غیر شیعه یا غیرمؤمنی، در این حوزه ها به هر میزان با الگوی دینی منطبق و همراه شود در واقع به حقیقت نزدیک تر شده است، بنابراین یک مستشرق یا مورخ غیر شیعه اگر بخواهد به نتایج واقعی و حقیقی از مطالعه تاریخ دست یابد، هرچند حقانیت منابع دینی را مفروض بدارد و آنرا در حوزه های یاد شده محور و اصل قرار دهد[26] ، اما چون در حوزه گرایشات و تمایلات نمی تواند ایمان و محبت به جریان اهل حق را در خود جعل کند[27]، طبیعی است که آثار آنان با نتایج مطلوب تفاوت خواهد داشت، مگر آنکه ایمان آورده و در گرایشات و تمایلات از حیث قلب و روح نیز منطبق با جریان حق گردند. بر این مبنا، اساساً فهم و درک حقایق تاریخی (به طور نسبی) تابع ایمان است و تا ایمان حاصل نشود فهم و درک مشترکی بین غیر مؤمن با مؤمن حاصل نخواهد شد و نمی توان غیر مؤمنین را با روشی خاص در مطالعه تاریخ به نتایج مطلوب رهنمون ساخت مگر با رویکرد مبناگرایی دینی که از شروط اساسی این روش ایمان قلبی (جهت گیری صحیح قلب و روح و گرایشات و تمایلات) است.

پی نوشت:

[1] مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَُمَا إِلَّا بِالْحَقّ‏ِ وَ أَجَلٍ مُّسَمًّى‏ (روم/8)

[2]  جهت، هدف و مسیر حرکت جامعه برآیند جهت، هدف و مسیر حرکت اکثریت افراد آن است، اگر جهت و هدف حرکت را به سمت سعادت یا شقاوت فرض کنیم اقل افراد جامعه  نیز کهذ در جهت خلاف اکثریت هستند یا در فکر و اعتقاد مخالفند ولی در عمل و رفتار راضی و همراه هستند در اینصور حکم آنها نیز در حکم آن اکثریت است: من رضی بقومٍ فهو منهم

[3]  در روایات مکرراً این مضمون آمده است که احکام دینی برای سعادت دنیا و آخرت انسان وضع شده است.

[4]  با توجه به روایتی به این مضمون : رحم الله عبداً یعرف من أین ، فی أین و الی أین ، می توان گفت سه رکن زمانی ، گذشته ، فعلی و آینده به هم پیوستگی خاصی دارند که تاریخ گذشته را به زمان فعلی و آینده مرتبط می سازد.

[5]  واعرض علیه اخبار الماضین، و ذکره بما اصاب من کان قبلک من الاولین، و سر فی دیارهم و آثارهم، فانظر فیما فعلو و عما انتقلوا، و این حلّو و نزلوا، فإنک تجدهم قد انتقلو عن الاحبه، و حلوا دیار الغربه، و کأنک عن قلیل قد صرت کأحدهم، فأصلح مثواک و ...

[6] رسول اکرم(ص): حُب الدنیا و حب الله لا یجتمعانِ فی قلبٍ ابداً. (تنبیه الخواطر/362)

[7]  قال الصادق علیه السلام : العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء (میزان الحکمه)

[8] رسول اکرم(ص): حُب الدنیا و حب الله لا یجتمعانِ فی قلبٍ ابداً. (تنبیه الخواطر/362)

[9]  نمی توان مدعی شد که یافته های علمی انسانها کاملاً مطابق با واقع است، زیرا دست یابی به کنه واقعیات نیازمند ابزار کاملی نظیر گرایشات کاملاً صحیح و عقل کامل است که این دو در انسانهای کامل یعنی ائمه اطهار علیهم السلام بطور کامل وجود دارد و دیگر انسانها به میزان قرابت به این بزرگان از سه جهت گرایش، نگرش و رفتار می توانند به تکامل برسند، بنابراین می توان به حقیقت نزدیک شد امای ادعای تطابق با حقیقت مشکل است.

[10]چرا که اشتراک سبب ارتباط است نه افتراق.

[11]وَ لَا یحَِیقُ الْمَکْرُ السَّیئّ‏ُِ إِلَّا بِأَهْلِهِ  فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ  فَلَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا  وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تحَْوِیلاً(43) از این آیه و آیات و روایات بسیار دیگر ثبوت و تکرار قوانین حاکم فهمیده می شود از جمله کلام امام علی ع : واعرض علیه اخبار الماضین، و ذکره بما اصاب من کان قبلک من الاولین، و سر فی دیارهم و آثارهم، فانظر فیما فعلو و عما انتقلوا، و این حلّو و نزلوا، فإنک تجدهم قد انتقلو عن الاحبه، و حلوا دیار الغربه، و کأنک عن قلیل قد صرت کأحدهم، فأصلح مثواک و ... تو بزودی خود را یکی از گذشتگان خواهی یافت... یعنی موقعیت گذشتگان برای تو نیز تکرار خواهد شد، همان قاعده و قانون کلی اکنون نیز جاری و ساری است و در آینده نیز همینطور خواهد بود.

[12] وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ (اعراف/34) 

[13]  ِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد/11)

[14] وَ تِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا(59/کهف)، وَ أَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلىَ الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا(جن/16)، وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِْم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ(اعراف/96) و ...

[15]بر این اساس آتش هر چند معلول عوامل مادی است اما اگر اراده خداوند نباشد آتش بوجود نمی آید یا حتی به اراده خداوند سرد می شود ، قُلْنا یا نارُ کُونی‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهیمَ (أنبیاء/69)

[16] فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (7و8/ زلزله)

[17] قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطىکُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (طه/50)، وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ (بلد10)، إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (دهر/3)، - وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (یونس47) وَ لَقَدْ بَعَثْنا فیکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏... (نحل36)إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد7)) و فاطر24، فرقان 51، قصص 59، انعام 42، اعراف 94...

[18] وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ(بقره 155)،لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم‏(آل عمران 186)،کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون‏ (أنبیاء 35)،أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (عنکبوت2)،بقره 214، آل عمران 140، أنفال 28، توبه 16، یوسف 109، تغابن 15...

[19] مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مدْحُوراً (اسراء 18) وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعىلَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً (اسراء 19) کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً (اسراء20) انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلىبَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضیلاً (اسراء21) ، شوری /20، هود/15و16.

[20] اعراف96،ابراهیم 7،مائده66، هود2، نوح2، جن16،مریم 76،محمد 17،أنفال 29 ،یونس 9، تغابن 11 ،حجرات 7،أنفال 8،شوری 24،بنی اسرائیل 81، أنبیاء18، سباء 48 و...

[21]فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ (صف/5)کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (انعام/122)،(انعام/44)،(نحل/61)، (حشر/2)،(احزاب/9)،(رعد/31)،(انعام/123)،(إسراء/16) و ...

[22] أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ (سوره های محمد، یوسف، حج، غافر) ، أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ (سوره های روم، فاطر و غافر).

[23] لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (بقره/256)

[24] با توجه به گستردگی این اقدامات و مهارتهای آن ، لازم است یک پژوهشگر تاریخ در برخی از آنها از متخصصان امر نظیر عالمان به معارف و آموزه های دینی، متخصصان در علم اصول و رجال و ... و نیز از آثار و میراث ماندگار شیعه بهره جوید.

[25]  مقاله رویکردهای روش شناختی به مطالعات اسلامی - جِی کورِن و وای. دی. نِوو

[26]  البته این فرض خود قریب به محال است چرا که نگاه مادی آنان به قرآن و روایات مانع از پذیرش بی چون و چرای این منابع است چنانچه در مورد روایات اسلام بیان می دارند :« روایات مبتنی بر منابع مکتوب را باید همواره با شواهد خارجی (ترجیحاً مادی) مقایسه نمود و هرگاه این دو شواهد با یکدیگر در تضاد بودند, باید شواهد خارجی را ترجیح داد. » و نیز نگاه آنان به قرآن اینچنین است : «قرآن به عنوان منبعی  ادبی که به منظور اثبات خاستگاه های احتمالی و تاریخ متنی آن می بایست مورد تحلیل نقادانه قرار گیرد. به علاوه, زبان آن نیز همانند سایر آثار ادبی در معرض تحلیل زبانشناختی نقادانه قرار دارد، یعنی از هیچ جایگاه ویژه ای برخوردار نیست.» . اساساً پذیرش عقلی این منابع تابع پذیرش قلبی حقانیت آن است و این به مدد ایمان حاصل خواهد شد که در مورد آنان منتفی است.

[27]  اساساً تفاوت یقین با علم در این است که یقین مرتبه ای بالاتر از علم است که در این مرتبه قلب نیز با عقل همراهی می کند. لیطمئن قلبی ...