با اعتقاد راسخ به جامعیت دین اسلام و کلام الهی در قرآن کریم و تشریح و تبیین معصومانه آن، می توان مدعی شد که تمام نیازهای فردی و اجتماعی زندگی مؤمنانه تا قیامت آمده است و هیچ نیازی به دیگر دانش های مادی و بشری و یافته های حکمی و عرفانی مستقل از وحی و ارتکازات عرفی و عقلایی نیست و تنها با ارتقاء روش فقاهت مبتنی بر آموزه های دینی می توان بهره کافی و وافی از متون و کلام الهی برد و در رفع نیازهای علمی و معرفتی و حوائج مادی و معنوی و اقامه دین الهی در جامعه بیش از پیش به آن منبع لایزال متمسک گردید.
ادعای فقه نظام این است که تنها با مراجعه روشمند به قرآن و روایات و پرهیز از هر روش و منبعی غیر از ثقلین، می توان نظام موضوعات حیات طیبه و تناسب آنها را استخراج نمود و در طراحی و تبیین مراحل و برنامه گذار از موجود به مطلوب تنها از ثقلین بهره گرفت.
روش بهره گیری حداکثری از ثقلین، میبایست از خود ثقلین بدست آید و بدین منظور باید از اساسی ترین اصل و اجمالی ترین معرفت، به تفصیل و تفریع و تبیین رسید. با اعتقاد به «نظام مند بودن و ساختار شبکه ای معارف دین بر حول یک محور» و «سیر اجمال به تفصیل و یا وحدت به کثرت معارف دین» می توان مدعی شد که متقنات و مسلمات دین اسلام می تواند پایه فهم معارف بعدی و تفصیلی قرار گیرند و از آنها روش تفصیل و تفصیل معارف را تفقه و استخراج نمود.
روش فقاهت در فقه نظام ولایی، بر این مبنا استوار است که اراده و خواست خدای متعال (اراده تشریعی) به اموری در عالم تعلق گرفته و در معارف دینی بیان شده است و این امور، نظامی از موضوعات گوناگون را تشکیل می دهند و حتماً بین این موضوعات نسبتهایی وجود دارد. بنابراین خواست خداوند، شبکه ای از موضوعات با نسبتهای معین است که تحقق آن تنها راه سعادت انسان است و فقه نیز بر این مبنا به مطالعه و شناخت موضوعات دین و یافتن تناسب بین موضوعات می پردازد و اینچنین نظام و شبکه معارف مطلوب دین ترسیم می گردد و بر اساس آن می توان برنامه زندگی انسان را در ابعاد و مقیاس گوناگون، در مسیر دستیابی به وضعیت مطلوب تبیین نمود.
بنابراین برای شناختن و کشف شبکه معارف دین متشکل از نظام موضوعات و نظام نسبتها، لازم است از موضوعات متیقن و نسبتهای مسلم بین آنها شروع نمود و با تفریع و تفصیل این موضوعات و نسبتها، شبکه و نظام را کاملتر نمود، مسلماً به میزان فحص و غور و دقت در ثقلین می توان این شبکه را کاملتر ترسیم و تبیین نمود و لازمه آن در قدم اول، تعیین موضوعات اساسی و محوری است که می توان اثبات نمود محوری ترین موضوع «ولایت» است (از ولایت الهیه، أنبیاء و اولیاء تا سطوح دیگر آن مد نظر است و در سطح عالی ولایت، «الله» محور است، هوالاول و الآخر و الظاهر والباطن ...) و میبایست نزدیک ترین و اصلی ترین موضوعات در ارتباط با ولایت که نسبتهای مشخصی با آن دارند بدست آید و این سیر تا رسیدن به موضوعات فرعی و تبعی ادامه یابد تا شبکه معارف دین تکمیل و تفصیل یابد.
یافتن موضوعات در بیان و کلام وحی و روایات، کار دشواری نیست مثلاً موضوعاتی همچون صلات، حج، خمر، معیشت، فقر و غنی، جهاد، زکات و ... که هر کدام جایگاه ویژه ای در نظام و شبکه معارف دین دارند، به راحتی قابل استیفاد هستند لکن زمانی که روابط و نسبتهای بین این موضوعات معین شود، نظام نسبتها و در نتیجه شبکه معارف شکل خواهد گرفت و یافتن نسبتها نیز به روش مشخصی نیاز دارد که عبارت است از «تعریف جامع موضوع از طریق بررسی تمام استعمالات آن در کلام شارع»
در این روش لازم است به منظور دستیابی به تعریف یک موضوع، همه استعمالات آن در قرآن و روایات در کنار هم بررسی شده و به یکدیگر عرضه شوند که با در نظر گرفتن اطلاق و تقیید، عام و خاص و ... در آن استعمالات، مجموعه ای از اطلاعات بدست می آید که تعریف جامعی از موضوع به ما ارائه می دهد. این تعریف شامل هر گونه اطلاعات در مورد موضوع اعم از حدود و ثغور معنایی، کارآمدی و اثر، اجزاء و ارکان و ... می باشد و مسلم است که به میزان اشراف بر آیات و روایات و بررسی استعمالات بیشتری از موضوع، اطلاعات بیشتر و تعریف کاملتری بدست می آید. این تعریف که جامعیت آن بخاطر در بر گرفتن هر گونه اطلاعات در مورد یک موضوع و دسته بندی آن اطلاعات است، بیش از هرچیز روابط و نسبتهای موضوع را با موضوعات پیرامونی اش مشخص می سازد، مثلاً آیه «إن الصلاه تنها عن الفحشاء و المنکر» بیانگر اطلاعاتی از نماز است که ضمن بیان این نکته که نماز مانع فحشاء و منکر است، رابطه و نسبتی را با دو موضوع فحشاء و منکر را ترسیم می نماید. طبعاً هر چه استعمالات بیشتری از موضوع صلات را در آیات و روایات بررسی نماییم، اطلاعات ما در مورد نماز و در نتیجه تعریف ما از نماز و نسبتها و روابط نماز با دیگر موضوعات کاملتر و جامع تر می گردد و می توان شبکه معارف دین را در موضوع نماز به تصویر کشید.
🔹همانطور که گفته شد، فقاهت دو مرحله پیدا می کند، مرحله اول ترسیم نظام روابط و نسبتهای موضوعات (شبکه معارف دین) به عنوان «وضعیت مطلوب» و مرحله دوم، تبیین «برنامه زندگی» برای «عبور از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب». محصول مرحله اول فقاهت «نظام توصیف و تعریف» و محصول مرحله دوم فقاهت «نظام تجویز و تکلیف» است و همچنین نظام توصیف و تعریف «ثابت» و نظام تجویز و تکلیف «متغیر» است. شبکه معارف دین همان نظام توصیف و تعریف است که از موضوعات و نسبتهای آنها تشکیل شده است هر چند از همه گزاره های توصیفی و تکلیفی و ارزشی دین در ترسیم و تبیین شبکه معارف دین بهره می گیریم لکن «تکلیف» دو سطح پیدا می کند، یک سطح تکلیف کلی و ثابت تاریخی است مثل امر به نماز و جهاد و ... ، سطح دیگر مربوط به مرحله دوم فقاهت یعنی سیر از وضعیت موجود به مطلوب است که میبایست نماز و جهاد و ... بطور مشخص کمّاً و کیفاً در قالب برنامه متناسب با اقتضائات متغیر زمان و مکان، جایگاه خود را در برنامه ریزی زندگی فردی و اجتماعی بیابند.