مهدی عبداللهی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمدن غرب» ثبت شده است

«تمدن اسلامی» و گذار از «تمدن غرب» به «حیات طیبه»

🔹خلقت دنیا صحنه درگیری دو جریان و جبهه حق و باطل است که این درگیری بستر رشد و تکامل دو جریان است (تکامل کیفی جبهه حق و تکامل منفی و کمی جبهه باطل تا عصر ظهور) و متناسب با اهداف و جهت گیری دنیایی و اخروی دو جریان، نظام ارزشی، علمی و حقوقی انسانها شکل می گیرد. دو نظام ارزشی قابل اتصاف به حق و باطل، همچنین به اقتضای دوران قبل از ظهور، بخاطر آمیختگی عناصری از جبهه حق و باطل، موضوعاتی پدید آمده است که جامعه مؤمنین، به ضرورت این ابتلاء و التقاط، با آن مواجه است و لاجرم میبایست احکام مواجهه با آن تبیین گردد، بنابراین متناسب با سه بازه تاریخی «حیات طیبه»، «تمدن اسلامی» و «تمدن غرب» سه دسته موضوعات «الهی»، «التقاطی» و «الحادی» وجود دارند، فقاهت شیعه در یک تقسیم کلی با این سه دسته موضوعات مواجه است، موضوعات الهی مانند صلات، خمس، زکات و ... موضوعاتی هستند که در دین و شریعت و منابع وحیانی از آنها در تناسبات هدایت و عبودیت خدای متعال، نام برده شده و یا مورد اشاره قرار گرفته است، موضوعات الحادی موضوعاتی هستند که با دستگاه باطل طاغوت و شیاطین و قبایح و فواحش ناشی از آن تناسب دارند و طبعاً مبتلابه جامعه اسلامی نیستند، موضوعات التقاطی آن موضوعاتی هستند که خاستگاه و یا برخی اجزای آن تمدن غرب است و جامعه مؤمنین مضطر به بهره مندی از آن است، رویکرد کلان فقهی در مواجهه با این موضوعات «اضطرار و انحلال» است و میبایست بر اساس این قاعده، حکم به «مصرف حداقلی» و «تصرف حداکثری» داده و جهت انحلال آن در نظام موضوعات الهی تلاش صورت گیرد. به عبارت دیگر در تعیین حکم موضوعات تمدنی، اصل اولی عدم مشروعیت و استفاده در حد ضرورت و تلاش جهت تصرف حداکثری و نهایتاً انحلال آن در نظام موضوعات اسلامی است، در واقع در این چارچوب میبایست به استنباط حکم پرداخت.

🔹بر این اساس فقاهت در وجه جامع و مطلوبش، در سه فضای کلی وضعیت مطلوب (حیات طیبه)، وضعیت موجود (تمدن غرب) و وضعیت انتقال و انحلال (تمدن اسلامی) واقع می گردد، در واقع فقاهت شیعه در مسیر دستیابی به تمدن اسلامی، به تصرف حداکثری و تهذیب نظامات موجود تمدن غرب و تغییر و انحلال آن در وجه مطلوب می پردازد و لازمه چنین رویکردی، تعیین و تبیین نظام موضوعات و نظامات متناسب با حیات طیبه است، بنابراین فقه در گام اول، عهده دار ترسیم وضعیت مطلوب حیات انسانها و تبیین عناصر و موضوعات آن و تعیین روابط و نسبتهای آن در قالب «مکاتب سه گانه ارزشی، اعتقادی و رفتاری» است، در گام بعد میبایست به ترسیم مراحل اضطرار و انحلال وضعیت موجود پرداخته و مسیر انتقال به وضعیت مطلوب را در قالب «نظامات سه گانه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» تعیین نماید. در گام اول موضوع شناسی نیز از وظایف فقیه است لکن در گام دوم موضوع شناسی از وظایف سازمان فقاهت است و از عهده یک فقیه خارج است، در گام اول، محصول فقاهت، «علوم اسلامی» و در گام دوم محصول فقه، «برنامه ریزی اجتماعی» است که در سطح کلان در اسناد بنیادین و راهبردی جامعه منعکس و متجلی و سپس در سطوح خرد قوانین، راهکارها و ساختارها جاری می گردد.

🔹نکته قابل توجه اینکه، منابع وحیانی و معارف دینی ما هرچند ظرفیت استخراج و استحصال یافته های علمی تمدن بشری را دارند ولو آنکه این ظرفیت و قابلیت به نحو أدق و أکمل، با علم و مهارت امام معصوم علیه السلام ممکن باشد، لکن آنچه دین اسلام، برای زندگی انسانها ترسیم و تبیین نموده است، حیات طیبه است و این توسعه و تکاثر و تنوع و تزاید در تمدن موجود مورد تأیید دین نیست، بنابراین نمی توان انتظار داشت که فقاهت بتواند نظامات پیچیده تمدنی أعم از نظامات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را متناسب با اقتضائات جامعه پیچیده امروز و عناصر متکثر و متنوع و روابط متشتت و متغیر آن تأسیس و ترسیم نماید چه اینکه اساساً چنین وضعیتی مورد تأیید نیست و آیات و روایات در مقام بیان چنین موضوعات متجدد و روابط متکثر و نسبتهای باطلی نبوده اند و دستگاه فقهی مطلوب نیز اگر خلوص خود را از دخالت عقل (عقل مستقل) در استناد به کلام وحی و سنت حفظ نماید، چنین محصولی نخواهد داشت، البته شاید برخی دستگاه¬های فکری فلسفی ادعای تأسیس نظامات پیچیده تمدنی را داشته باشند لکن باید توجه داشت چنین محصولی، نتیجه فقاهت دینی نیست و اساساً با استناد به معارف وحیانی نمی توان به استنباط نظامات تمدنی در طراز تمدن ظلمانی غرب پرداخت بلکه می توان انتظار داشت فقه بتواند نظامات حیات طیبه را در وجه مطلوب ترسیم و تبیین نموده و به یاری آن، مراحل انحلال نظامات موجود تمدنی را در آن نظامات تعیین نماید، و اینگونه بیان مراحل رشد و مراتب کمال و مسیر خروج از ظلمات بسوی نور در همه عرصه ها و در مقیاس فردی و اجتماعی از فقه مورد انتظار است.
 

🔹بنابراین «نرم افزار تمدن اسلامی» عبارت است از برنامه ریزی فقهی رشد و پیشرفت و کمال جامعه اسلامی برای نیل به حیات طیبه و بر این اساس، نظامات تمدن اسلامی، در رویکرد کلانِ «اضطرار و انحلال»، نظامات التقاطی موجود در مسیر خلوص و انحلال در نظامات حیات طیبه خواهند بود و چشم انداز این مسیر، اخلاص اهل حق و امحاق اهل باطل خواهد بود ، از اینرو تمدن اسلامی در عصر ظهور نمی تواند بستر تحقق کامل شریعت و استقرار نظامات الهی اسلامی باشد و به همین جهت، دست استغاثه و التجاء و امید و رجاء مردم در عصر منتهی به ظهور، به درگاه خداوند برای ظهور منجی عالم و شیوع قسط و عدل بلند است چرا که جهان مملو از ظلم و جور شده است  و البته تمدن اسلامی در رشد ایمان و معرفت انسانها و نشر علم و دین در سطح جهان موفق خواهد بود که همین رشد و تکامل، عاملِ مؤثر در ظهور است، لکن تحقق نظامات عادلانه و استقرار ساختارهای مؤمنانه و شکل گیری روابط مخلصانه، در عصر حیات طیبه به ظهور و حضور و محوریت ولایت امام معصوم در جهان ممکن خواهد بود، إنشاءالله
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

«فقه نظام ولایی» و سیر از «تمدن اسلامی» تا «حیات طیبه»

🔹یکی از مبادی و مبانی بحث فقه نظام ولایی، تحلیلی هستی شناسانه از تمدن غرب، تمدن اسلامی و حیات طیبه است که در این مقاله مورد توضیح و تفصیل قرار گرفته است و إن شاءالله بزودی اصل مقاله منتشر خواهد شد، در اینجا چکیده این مقاله تقدیم می شود :

🔹انقلاب اسلامی در راه رسیدن به «تمدن اسلامی» در مقابله با «تمدن مادی غرب» مسیری بسوی ظهور و تحقق «حیات طیبه» را طی می کند و لازم است به منظور تبیین و تشریح این مسیر و مقصد موعود و الزامات آن، مختصات و نسبت و رابطه سه پدیده «تمدن اسلامی»، «تمدن غرب» و «حیات طیبه» مورد تدقیق و تأمل قرار گرفته و چیستی، چرایی و چگونگی تحقق تمدن اسلامی بررسی شود. اگر تحلیلهای موجود در رابطه با تمدن غرب، عبارت باشند از «غرب پذیری»، «غرب گریزی»، «غرب گزینی»؛ شاید بتوان تحلیل این نوشته را «غرب گذری» نامید که بر اساس دو اصل «اضطرار» و «استحاله»، تمدن اسلامی را پدیده ای برای گذر از تمدن غرب و نیل به حیات طیبه می شمرد که اولاً بهره مندی از تمدن غرب را در حد اضطرار می داند و ثانیاً میبایست در همان حد، با رویکرد استحاله به شاخصه های حیات طیبه و نهایتاً اضمحلال تمدن غرب نزدیک شد. فقه نیز متناسب با این تعریف، رأساً به تأسیس نظامات اجتماعی نوین نخواهد پرداخت بلکه اولاً در یک مرتبه به کشف نظامات مطلوب حیات طیبه در منابع وحیانی می پردازد، ثانیاً در مرتبه دوم به راهبری در برنامه ریزی استحاله نظامات موجود در نظامات مطلوب می پردازد. لازم به ذکر است این نوشتار، به عنوان یکی از مبانی «فقه جامع نظام ولایی» و یکی از قطعات پازل آن بحث، در کنار دیگر قطعات و مباحث، زمینه فقاهتی جامع را با هدف اقامه دین در جامعه فراهم می آورد و در اینجا تنها به فقاهت مبتنی بر درک صحیح از تمدن اسلامی و نسبت آن با حیات طیبه و تمدن غرب، اشاره می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰