یکی از مصادیق اندیشه های حاکم بر تفکرات مدیران رسانه ملی، تمسک نا بجا به قاعده «دفع افسد به فاسد» است که هر چند این قاعده در جای خود، قاعده صحیحی است، ولیکن علیرغم ادعای اجتهاد رسانه ای، فهم نادرست از آن و تمسک و تطبیق نابجای آن با شرایط رسانه ملی و جامعه اسلامی، موجب انحرافاتی در رویکردهای تولیدی رسانه ملی گشته است، در این نوشتار هر چند در صدد قضاوت نسبت به آثار و تولیدات رسانه ملی نیستیم و هیچگاه محصولات ارزشمند این رسانه را نادیده نخواهیم گرفت، اما نسبت به برخی سیاستها، رویکردها و تولیدات این رسانه نقدها و نظرات بسیاری وجود دارد که تنها به این مورد اشاره می گردد.
در این نوشتار هر چند در صدد قضاوت نسبت به آثار و تولیدات رسانه ملی نیستیم و هیچگاه محصولات ارزشمند این رسانه را نادیده نخواهیم گرفت، اما نسبت به برخی سیاستها، رویکردها و تولیدات این رسانه نقدها و نظرات بسیاری وجود دارد که به یک مورد اشاره می گردد ، یکی از مصادیق اندیشه های حاکم بر تفکرات مدیران رسانه ملی، تمسک نا بجا به قاعده «دفع افسد به فاسد» است که هر چند این قاعده در جای خود، قاعده صحیحی است، ولیکن علیرغم ادعای اجتهاد رسانه ای، فهم نادرست از آن و تمسک و تطبیق نابجای آن با شرایط رسانه ملی و جامعه اسلامی، موجب انحرافاتی در رویکردهای تولیدی رسانه ملی گشته است. بر اساس تفکرات ایشان، بدلیل آنکه شبکه های ماهواره ای و رسانه های غربی، در تهاجم فرهنگی به ارزشهای اسلامی و اخلاقی، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند، رسانه ملی ناچار است برای مقابله با آنان و جذب جوانان، گاهی پای خود را از حدود شرعی فراتر گذارد تا بتواند مخاطبان ماهوارهها را، ولو سرگرم برنامه های فاسد نماید، از مشغولیت به برنامه های افسد بازدارد!
حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز در این رابطه می فرمایند : اﮔﺮ اﻗﺎﻣﺔ واﺟﺐ ﻳﺎ رﻳﺸﻪ ﻛﻦ ﻛﺮدن ﻣﻨﻜﺮی، ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺑﺮ ارﺗﻜﺎب ﺣﺮام ﻳـﺎ ﺗـﺮک واﺟﺒـﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺲ ﻇﺎﻫﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻼﺣﻈﺔ آن واﺟﺐ و ﺣﺮام را ﺑﻜﻨﺪ. [1]
علاوه بر نقلهای متعددی که از مسئولین رسانه ملی در تمسک به این قاعده وجود دارد، بنا بر نقل دیداری بین مدیران رسانه ملی و آیت الله مظاهری، و اظهار این مطلب توسط مدیران رسانه ملی که ما در صدد دفع افسد به فاسد هستیم، آیت الله مظاهری در پاسخ به تمسک بیجا به این قاعده، فرموده اند : آیا مگر میتوان خون را با بول شست؟! این فرمایش ایشان حاوی نکات دقیقی است که به آن اشاره می گردد.
قاعده دفع افسد به فاسد، یکی از قواعد مسلم در اصول فقه امامیه است که در شرایط خاصی کاربرد دارد:
اول آنکه انسان محذور بین دو امر باشد که یکی فاسد و دیگری افسد است، مانند آنچه که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بر سر راه امام علی علیه السلام قرار گرفت، ایشان یا میبایست حکومت را که حق مسلم او و اسباب حاکمیت و ولایت و نزول رحمت الهی بر جامعه بود، بخاطر حفظ اسلام رها سازد یا بر حق خود پافشاری نماید که در اینصورت بخاطر اختلاف بین مسلمین، احزاب جاهلیت و مشرکان به نابودی اسلام و مسلمین برخیزند، و آنچه شایسته بود، حفظ اصل اسلام و گذشت از حق حاکمیت بود و در واقع ایشان به امر فاسدی راضی گشت تا از افسد امور جلوگیری نماید، و یا آنچه در داستان معیوب کردن کشتی توسط حضرت خضر بخاطر آنکه بدست پادشاه در کمین نشسته نیفتد، شنیده ایم، روشن است کشتی معیوب داشتن بهتر از نداشتن کشتی است و در واقع حضرت خضر در این ماجرا دفع افسد به فاسد انجام دادند[2]، و نیز مانند بسیاری از مسائل اجتماعی که محذوراتی بین حق اکثریت یا اقلیت جامعه پیش میآید و با وجود آنکه ممکن است ترجیح حقوق اکثریت، منجر به تضییع حقوق اقلیت شود اما با ترجیح فاسد به دفع افسد میپردازند.
دوم آنکه انسان نتواند هردوی آنها را ترک کند و در ارتکاب فاسد و یا افسد مجبور باشد که در اینصورت عقلاً و شرعاً میبایست مرتکب فاسد برای دفع افسد شد. اما آنچه اکنون در رابطه با رسانه ملی قابل تأمل است، ناسازگاری شرایط این قاعده فقهی با شرایط جامعه و رسانه است، در این رابطه سئوالات بسیاری قابل طرح است که با مطرح کردن آنها میتوان ناصواب بودن این سیاستگذاری را روشن تر ساخت :
- آیا واقعاً رسانه ملی محذور بین افسد و انجام فاسد است و راهی غیر از آندو ندارد؟
- آیا در شرایط موجود، دفع افسد فقط با انجام فاسد صورت میگیرد و راهی جز این وجود ندارد؟ به عبارت دیگر لازمه دفع افسد، ترویج فساد است؟
- آیا واقعاً رسالت رسانه ملی در مقابله با رسانه های بیگانه، پیمودن همان راه و روش آنان (هرچند آرام و گاهی ناپیدا) است؟
- رسانه ملی نمیتواند بدون بهرهگیری از عناصر فاسد، کاملاً با روشها و تولیدات بومی و مذهبی و اسلامی، به مقابله با تهاجم غرب برخیزد؟
- آیا فساد موجود در برخی تولیدات هنری و رسانه ای، زمینه ساز و بلکه جذب کننده بسوی افسد نیست؟ محدوده و مرز این فساد تا کجاست؟
سوم آنکه تمسک به این قاعده، تعارض با اصول دیگری نداشته باشد و یا به عبارت دیگر، این قاعده عمومیت داشته باشد، بر فرض آنکه دو شرط قبلی، وجود داشته باشد، و بتوان این قاعده را جاری ساخت، یعنی تمسک به این قاعده و در نتیجه ترجیح جانب فساد، موجب تحقق جانب افسد در جای دیگری نشود، به عنوان مثال یکی از مصادیق این قاعده، اصلاح ذات البین بواسطه دروغ است، فرض کنید اگر پدری برای اصلاح ذات البین اشخاصی، دروغ بگوید ولی فرزندان او نظاره گر دروغگویی پدر هستند و این رفتار او اگر چه دفع افسد به فاسد است اما موجب تحقق افسد دیگری در فرزندان خواهد شد و آن دروغگو شدن فرزندان است! قطعاً در این شرایط عقل و شرع حکم بر جواز تمسک به این قاعده و اباحه دروغگویی نمیکند. در ارتباط با رسانه ملی نیز این سئوال مطرح است که آیا همه مخاطبان رسانه ملی، گرفتار افسد (برنامه های ماهواره و رسانه های غربی) هستند یا بخش قابل توجهی از مخاطبان رسانه ملی، افراد مذهبی و مؤمن هستند و برنامه های فاسد ممکن است تأثیر سوئی بر آنان داشته باشد؟
آنچه مسلم است، توجیه ناپذیری روند موجود در برخی تولیدات رسانه ملی با این قاعده عقلی و شرعی است، چرا که :
اولاً رسانه ملی در دفع افسد، رسالتی جز معرفی و ترویج صلاح و معروف ندارد، و اگر خیر و برکت و اثرگذاری در تولیدات هنری و رسانه ای باشد، در صلاح و معروف است و طبق روایتی از امام صادق علیه السلام لاخیر فی حرام. و قطعاً هیچ اثر مثبتی در آثار فاسد و تباه نیست. اگر جذبی هم هست جذب به سوی فساد و تباهی است که اکثر و اشدّ آن در برنامه ها و محصولات غربی هست، بنابراین ممکن است رسانه با این رویه تقلیدی در جذب مخاطب موفق باشد اما گامهای مخاطب را در راهی نهاده است که جهت و مقصدش افسد است و چنین مسیری هیچگاه عاقبت خوبی نخواهد داشت و رسانه نه تنها مخاطب را از فساد باز نمیدارد بلکه او را به جذابیتها و عناصرنامطلوبی رهنمون میسازد که به نحو اکمل در رسانه های غربی یافت میشود، و این چیزی نیست جز جلب افسد به فاسد! اگر ذائقه ها به فساد عادت کردند چه دلیلی وجود دارد که به افسد روی نیاورند؟ و آیا جز این است که فساد، مخاطب را دعوت به افسد می کند؟ آیا خطوات شیطان[3] در تزیین حب شهوات[4] و دعوت گام به گام بسوی فحشاء و منکر غیر از این است؟ آیا تحریک شهوات یا پرداختن به لهو و لعب در رسانه ملی مانع مخاطب در توجه به اوج لذات شهوانی در برنامه های ماهواره ای می شود یا برعکس، مخاطب را بر استفاده از برنامه های افسد ماهواره ها تهییج و تحریک می کند؟
روشن است که نه تنها چاره دفع افسد، انجام فاسد نیست بلکه عامل ترویج و تشدید جلب افسد است، و نیز رسانه ملی در دفع افسد مجبور و مأمور به ترویج فساد نیست، بلکه اگر رسالت خود را بخوبی انجام دهد در مبارزه با افسد موفق تر خواهد بود.
ثانیاً آیا مخاطبان رسانه ملی همه گرفتار افسد و برنامه های مبتذل ماهواره ها هستند که باید برای آنان چنین تدبیر غلطی اندیشید؟ در فقه اسلامی این مسئله روشن است که اگر عملی یا اثری باعث گمراهی یا تضعیف ایمان یا تشدید حب دنیا در حتی یک نفر شود، هر چند در آن عمل یا اثر منافعی برای جمعیت کثیری باشد، پرداختن به آن جایز نیست. بر این اساس اگر فرض کنیم فساد در رسانه ملی بازدارنده از افسد رسانه های بیگانه است، اگر اقدام رسانه ملی در بازدارندگی عده ای از برنامه های ماهواره باعث ترویج فساد در جامعه مؤمنین شود، قطعاً جایز نیست برای آن بازدارندگی، ترویج فساد نمود. چون هرچند نسبت به بخشی از مخاطبان دفع افسد صورت گرفته اما نسبت به بخشی دیگر که مبتلابه افسد نیستند، ترویج خود افسد است! بنابراین اگر بپذیریم رسانه ملی قادر به دفع افسد به فاسد است، این دفع افسد در ارتباط با بخشی از مخاطبان اوست و نادیده گرفتن بخش قابل توجهی از مخاطبان که گرفتار افسد نیستند، اشتباه بزرگی است و نمیتوان به این قاعده تمسک جست.
آنچه در رویکرد رسانه ملی در مواجهه با تهاجم رسانه ای و هنری غرب، میبایست مورد توجه قرار گیرد، ترویج صلاح و معروف است که قطعاً این رویه بیشترین و مهمترین اثر را بر ترک و هدم فساد و حتی در مقابله و دفع افسد در جامعه خواهد داشت. همچنین سرمایه گذاری بر مخاطبان مؤمن و مذهبی رسانه ملی، قطعاً بهره وری تلاشها را در جهت دفع افسد به طرق گوناگون به دنبال خواهد داشت.
و اما آنچه را که میبایست در جذب مخاطبان رسانه های بیگانه که گویا دغدغه مدیران رسانه است، مد نظر داشت این است که این دسته از مخاطبان را به چه چیزی جذب مینمایید؟ اگر تلاش میکنید که قلوب آنان را مجذوب جذابیتهای مادی و دنیایی آثار و تولیدات رسانه ملی نمایید و در واقع به رقابت با رسانه های بیگانه برخیزید که این ره به ترکستان و خارج از رسالت رسانه ملی جمهوری اسلامی است.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانیای که در جمع مدیران رسانه ملی ایراد کردند فرمودند :
«مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مىنویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیهیى نصب کردهاند: «امشب یک برنامهى رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مىشود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده! مىنویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان مىآیند و مىرقصند؛ موسیقىهاى محرک و شهوانى هم پخش مىشود! افرادِ یکخرده مسنتر هم کنار نشستهاند و تماشا مىکنند و از نگاه کردن لذت مىبرند!
کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد! مىگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کابارهدار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله مىخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! اینطورى مىشود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامهیى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت.»
اما آنچه که میتواند قلوب همگان را مجذوب نماید، پیام فطری دین و ارزشهای والای انسانی و معارف عمیق اسلامی است که میبایست در قالب هنر و زبان رسانه هنرمندانه بیان شود و هنر رسانه ملی در این هنرمندی و نقش آفرینی هنرمندانه است.
مطلب مرتبط :
[1] ﻣﻮﺳﻮی ﺧﻤﻴﻨﻲ، روح .اﷲ 1416ق. ﺗﺤﺮﻳﺮاﻟﻮﺳﻴﻠﻪ. ﻗﻢ : ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻣﺪرﺳﻴﻦ ، ﻣﺆﺳـﺴﺔ اﻻﺳﻼﻣﻲ ، 1 : 442
[2] أَمَّا السَّفینَه یُ فَکانَتْ لِمَساکینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفینَه یٍ غَصْبًا (کهف، 79) حضرت خضر به حضرت موسی گفت: آن کشتی متعلق به چند یتیم است، آن را معیوب کردم زیرا پادشاهی در کمین بود که کشتی های سالم را غصب می کرد.
[3] یا أَیُّهَا الَّذَینَ ءامَنُوا لاَتَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ (نور/21)
[4] زُیِّنَ للِنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِساءِ وَالبَنینِ وَ القَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ وَالخَیْلِ المُسَوَّمَةِ» سوره آل عمران آیه 14